رویداد۲۴ سعید شمس: قانونی نانوشته راًی به این میدهد که «گفتگو» مسیر حل مساًله و رفع مشکلات را هموار میکند. البته ناگفته پیداست، گفتگو برای اینکه کنشی تاًثیرگذار باشد، نیازمند توجه به الزامهایی است تا فضا برای مباحثه طرفین هموار شود. هفتهنامه صبح صادق که رسانه سپاه در گزارشی با این عنوان که «خاتمی میتواند زمینه گفتگو را فراهم کند» تا حدی موجب تعجب شد. چراکه این رسانه به طیفی مقابل خاتمی تعلق دارد. با این حال این سوال مطرح است که آیا میتوان زمینه گفتوگو را فراهم کرد؟ محمدجواد حقشناس فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو حزب اعتماد ملی در گفتوگو با رویداد۲۴ در اینباره توضیحهایی را مطرح کرده است:
* اینکه نشریه ارگان رسمی سپاه، خاتمی را چهرهای معرفی کرده که میتواند زمینه گفتگو را فراهم میکند، غیرمنتظره بود.
متاسفانه نهادهای تصمیمگیر در جمهوریاسلامی، در چهار دهه گذشته نشان دادهاند، تشخیصها و تصمیمهای درست و متناسب با منافع ملی را در دقیقه ۹۰ به کار میگیرند. همانطور که فردوسی در داستان بزرگ رستم و سهراب با «نوشدارو بعد از مرگ سهراب» به آن اشاره کرده است.
در واقع هیچ وقت نخواستیم به عنصر مهم زمان و مکان توجه نشان بدهیم. حتی توصیه خرمندان را هم به کار نگرفتهایم. داستان آزادی گروگانهای سفارتخانه آمریکا، بحث قبول قطعنامه ۵۹۸ در حالی که پیش از آن میتوانستیم در اوج از جنگ خداحافظی کنیم و ... نشان میدهد چه رخ داده است.
ما به قدری غافل هستیم که بعد از گذشت ۱۳ سال از ماجرای ۸۸ میبینیم، ارگان رسانهای سپاه حالا فکر میکند، سیدمحمد خاتمی میتواند به انجام گفتگو در سطح ملی کمک کند. در حالیکه باید مرور کنند آیا قبلا این پیشنهاد داده نشد؟
این آقایان باید مرور کنند و بگویند، چرا زمانی مطبوعات و خبرگزاریهای کشور اجازه انتشار اخبار و عکس خاتمی را نداشتند و حتی با چند نشریه معتبر به دلیل انعکاس خبر خاتمی برخوردهای تندی شد و تذکراتی سخت گرفتند. آنهم در حالیکه تمام تلاش رسانههای مستقل این است که بتوانند «منافع ملی» را پیش ببرند. با این توضیح که در جدالی نابرابر با رسانههای خارجنشین و همچنین رسانههای نزدیک به حاکمیت که متکی به دلارهای نفتی و اختیارات فراوان هستند، شرکت دارند. سیستم حتی اجازه نفس کشیدن هم به رسانههای مستقل نمیدهد.
* این حرف یعنی برای گفتوگو دیر است؟
پیشنهاد هفتهنامه صبح صادق را میتوان به فالنیک گرفت. در واقع این نوع پیشنهادها لازم است، اما کافی نیست. در واقع برای انجام گفتوگو باید فضای گفتوگو فراهم شود و لازم است تحمل شنیدن را در مسئولان بالا برد. از سوی دیگر باید مراقب شیطنتها و رفتارهای غیرحرفهای در دو سوی ماجرا بود.
یک سوی ماجرا به هسته سخت قدرت بر میگردد که نماد رسانهایاش این است که نگاهی توپخانهای به موضوعهای مختلف دارد. با ذکر این نکته که همیشه سعیاش را برای این به کار میگیرد تا هیچ فرصتی برای گفتگو و طرح مباحث توسط نیروهای میانه و خردگرا فراهم نشود تا بتوانند با شیپور خشونت کلامی و گفتاری و دشنام و ... هدف خودشان را دنبال کنند. همچنین در طرف دیگر هم تلاش دارند، با تبلیغ شعار «اصلاحطلب اصولگرا، دیگه تمام ماجرا» هر نوع صدای خشونتستیز و خردگرا را در سطح جامعه در نطفه خفه کنند.
* با اینحال نمیتوان نسبت به ورود چهرههای منصف به موضوعات مختلف بیتفاوت بود.
بنده هم قطعا بر این باورم، حضور نیروهایی که جز درد مردم و جز حقوق مردم هیچ چیز دیگری را پیگیری نمیکنند، لازم است تا بتوانند در موقعیتهای بحرانی حضوری راهگشا داشته باشند. به عنوان مثال آقای خاتمی هم در دوران دولت اصلاحات و حتی در انتخاباتی که حسن روحانی برنده شد، تلاشهای زیادی در راستای آرامش مردم انجام دادند. اما دولت روحانی و مجلس دهم که اتفاقاً با دولت همرای بودند، کوتاهیهای جدیای و ملموسی داشتند. بهطوریکه هر دو نهاد نتوانستند به شعارها و وعدههایشان عمل کنند تا فضا برای یکدست شدن قدرت برای اصولگرایان فراهم شد. بهخصوص با انتخاباتهای یکسویهای که در سالهای ۹۸ و ۱۴۰۰ برگزار شد که دولت و مجلس فعلی نتیجهِ بسته شدن منافذ مشارکت مردم در روند رایگیری بود.
اصولگرایان هم سرمست از یکدست شدن فضای تصمیمگیری بهنفع خودشان به طوری عمل کردند که جامعه روزبهروز با گرههای بیشتری روبرو شود. جالب است، آنها مدعیاند، دولتهای یازدهم و دوازدهم بانی وضع موجودند.
این ادعا در حالی است که بانی نابسامانی و بههمریختگی حوزههای اقتصادی، اجتماعی و ... کسی نیست جز آنها که با نگاه تمامیتخواهانه انتخاباتی یکسویه و غیررقابتی برگزار کردند. نتیجه این بیخردی و تحرکات غیرعقلانی این شده است که مردم برای مطرح کردن خواستههایشان نتواند روی نهادهای رسمی حساب کنند و به این تصمیم برسند که صدای اعتراضیشان را در خیابان بلند کنند. این نوع اعتراض یعنی راضی به این باشند که هزینه ایستادگی در برابر تفنگ را بدهند تا بتوانند به حداقل مطالباتشان برسند.
* چاره چیست و توجه به چه الزامهایی میتواند گرهگشا باشد؟
مهمترین کار این است که آقای خاتمی با در نظر گرفتن اینکه از مردم حدود ۵۰ میلیون راًی گرفته است، محتوای نامههایی که به رهبری دادهاند را به اطلاع مردم برسانند تا افکار عمومی بداند و بفهمد که در کشور چهها میگذرد. حتی اگر نامههای خاتمی بیپاسخ هم ماندهاند، باز مردم این حق را دارند با مطلعشدن از آنچه ایشان بهعنوان دغدغههایی جدی مطرح کرده است، بدانند اشکال کار کجاست که این همه گرفتاری را متحمل شدهاند.
سرتون رو از آخور دربياريد اينقد مخاطبتون رو خر فرض نكنيد