رویداد۲۴ جماران نوشت: محمدعلی گرامی از فقهای برجسته حوزه علمیه قم، در خصوص حکم محارب گفت: امام خمینی قائل به این تعریف بودند که محارب کسی است که سلاح خود را برکشد و از غلاف بیرون آورد یا آماده کند برای ترساندن مردم و قصد افساد فی الارض نماید. بدون تردید ترساندن مردم به بسیاری از کارها آسیب وارد میکند. جامعهای که در آن امنیت وجود ندارد، موفقیتی کسب نخواهد کرد. اگر کسی چنین کاری مرتکب شد و اسلحه به دست گرفت و ایجاد ناامنی کرد «محارب» نامیده میشود.
به گزارش جماران، بخشهایی از گفت و گوی آیت الله گرامی را در ادامه میخوانید:
محارب عبارت است از هر کسی که تجرید سلاح کند و با هدف ترساندن مردم اسلحه بکشد. هیچ قیدی در این زمینه وجود ندارد. اگر فردی که اسلحه کشیده، ناتوان باشد و قادر به ترساندن مردم نباشد، در این صورت محل بحث است که آیا باید چنین فردی را مجازات کرد یا خیر؟
اگر این فرد ولو به قصد ترساندن مردم اسلحه کشیده باشد، ولی مردم میدانند کاری از این فرد برنمیآید؛ مانند بعضی از افراد معتاد که هیچ قدرتی ندارند، اما ممکن است سلاح بکشند. اما اگر اینطور نباشد مصداق محارب است و حکم درباره این افراد جاری میشود.
اخافه و ترساندن محقق نمیشود، مگر آنکه مردم بترسند. اگر فردی به قصد اخافه، سلاح به دست بگیرد، اما مردم نترسند، اینجا اخافه صدق نمیکند و خوفی نیست.
بنابراین، مصداق محارب نمیتواند باشد؛ اما اگر در موردی احتمال ضعفش وجود دارد، ولی احتمال قوت آن بیشتر است که آیا چنین فردی میتواند مردم را بترساند و مردم نیز میترسند، مصداق محارب است و در این زمینه شک و شبههای وجود ندارد.
برای فرد محارب در قرآن سه حکم آمده است: اعدام، قطع دستوپا و تبعید. این سه مورد در اختیار حاکم قرار داده میشود. مرحوم امام میفرمایند: «حاکم بین سه مورد مخیر است». اما ایشان از این نظر عدول کردند و فرموده اند بهتر آن است که متناسب با جرم، فرد را مجازات کنند. اگر چنین فردی مردم را ترسانده و قتل انجام داده، باید اعدام گردد.
اما ممکن است مردم را ترسانده و قتلی صورت نگرفته باشد. راهزنان، سارقان و قاچاقچیانی که دست به سلاح ببرند و موجب سلب امنیت مردم و راهها شوند، محارباند. مصداق «اخافه الناس» است و حکم محاربه بر آنها صدق میکند.
بنابراین، در اخافه مردم و سرقت اموال، حکم قطع دست و پا جاری است. اگر فردی با هدف اخافه سلاح کشیده و نه مالی برده و نه قتلی انجام داده در این صورت حکم تبعید بر او جاری میشود.
این فرد به مدت یک سال تبعید میشود. جایی که تبعید میشود دستور داده میشود که مراقب او باشند و کسی به او توجه نکند. اگر چنانچه فردی مرتکب قتل شد، در این صورت حکم محارب بر او جاری میشود و باید اعدام گردد. اگر حاکم مصلحت بداند او را عفو کند، مسأله دیگری است. حاکم طبق مصلحت حق عفو دارد.
اگر قتلی صورت نگرفته باشد و فردی متحمل درد شده باشد، حکم قطع دست و پا بر او جاری میشود.
اگر جراحتی ایجاد شده باشد، طبق نظر حاکم حکم قطع دست و پا جاری میشود؛ اما اگر سرقت مال نبوده و آدمی کشته نشده حکم سوم یعنی نفی بلد بر او جاری میشود که شرایط خاص خودش را دارد.
باید مراقب چنین فردی باشند و کسی از او سوءاستفاده نکند. روابط با چنین فردی قطع میشود و معاملهای با او صورت نمیگیرد و به مقداری که زنده بماند غذا و آب در اختیارش قرار میگیرد.
نظر حضرت امام را در باب مجازات فرد محارب توضیح دادید. به نکتهی مهمی اشاره کردید. فرمودید حضرت امام از فتوای اول خودشان عدول کردند و نظر دومی را ارائه دادند.
ظاهراً حضرت امام در ابتدا فرمودند اختیار با حاکم است؛ میخواهد اعدام کند یا تبعید یا قطع و دست و پا. اما امام بعدا میفرمایند: «ولکن اولی»؛ بهتر آن است. من در پاورقی توضیح دادهام که نگوییم بهتر است، زیرا به این معنا متعیّن است.
امام خمینی فرمودند: تناسب با جرم فرد، مجازات تعیین شود. اگر فرد مرتکب قتل شده اختیار با حاکم است، اما چنانچه آدمی را نکشته و مال کسی را سرقت نکرده یقیناً حکم اعدام ندارد و حاکم بین آنها مخیر نیست و حکم تبعید بر او جاری است. بنابراین، همه جا اختیار با حاکم نیست.
اولی آن است، ولو اینکه حاکم معین شده باشد. حاکم باید ترتیب را رعایت کند تا متناسب با جرم باشد؛ ممکن است جرم سنگین یا سبک یا متوسط باشد؛ پس متناسب با آن مجازات کند. به نظرم «بهتر» نیست؛ بلکه «متعیّن» است.
در پاورقی تحریر الوسیله به بعضی از روایات اشاره شده که بر اساس آنها به نظر میرسد اولویت نیست و متعین است که حتماً مجازات متناسب با جرم تعیین شود: اگر قتلی صورت گرفته، حکم اعدام جاری شود، اگر مالی سرقت شده، حکم قطع دست و پا جاری است، اگر هیچ یک از این موارد نبوده و قصد اخافه وجود داشته، حکم تبعید بر چنین فردی جاری میشود.
مفسد فی الارض را فساد تبلیغی نمیدانند و آن را فساد اجتماعی به معنای به هم ریختن و ایجاد هرج و مرج و مانند آن میدانند. آقایان مفسد فی الارض را توسعه داده و شامل بسیاری چیزها کردهاند.
بعید است. ظاهر آیات نشان میشود افساد فی الارض به معنای آن است که فردی ایجاد ترس نموده و تبلیغی علیه نظام کرده است. این فرد به خیال خودش موفق شده است، نظام را برهم بریزد و مشکلات زیادی را ایجاد نماید و ناامنی علنی ایجاد کرده باشد.
به نظرم شهر و خارج از شهر، ده و خارج از ده دخالت ندارد. فرقی در این زمینه وجود ندارد. اختیار با حاکم است، اما طبق درجات جرم، درجات مجازات معین میشود.
حاکم تحقیق میکند اگر جرمی انجام شده متناسب با آن مجازات اعدام جاری شود. متناسب با تحقیقی که زیر نظر حاکم انجام میشود حکم صادر میشود. اگر قتلی صورت نگرفته و به قصد اخافه مالی سرقت شده است؛ حکم قطع دست و پا جاری میشود. اگر این موارد نیست پس حکم تبعید صادر میشود. حاکم متناسب با تحقیق عوامل خود و بر اساس گزارشهای رسیده حکم را تعیین میکند.
آیا میتوان بین محارب و حکم اعدام رابطه عموم و خصوص من وجه قائل شویم؟ آیا بعضی از محاربها اعدام میشوند؟ به عبارت دیگر حکم هر محاربی اعدام نیست.
خیلی روشن است. اگر قتلی صورت گرفته، حکم آن اعدام است. اگر قتلی صورت نگرفته، قصاصی وجود ندارد و حکم آن اعدام نیست. اگر فردی مالی را سرقت کرده و اغتشاشی ایجاد کرده؛ حکم قطع دست و پا بر او باید جاری شود. عوامل تحقیق در این موارد تحقیق و به حاکم گزارش میدهند.
در فرد محارب سابقه رعایت نمیشود. پیرامون قتلی که صورت گرفته، تحقیق صورت میگیرد که به عنوان تقاصی نبوده، پس حکم آن اعدام است. اینکه این فرد در گذشته کارهایی انجام داده یا خیر و آیا مجازات شده است یا خیر لحاظ نمیشود.
در خصوص کاری که در حال حاضر فرد انجام داده تحقیق میشود و عوامل به حاکم گزارش میدهند که این فرد باید مجازات شود و مجازات او بر اساس ترتیب است.
مطلق نیست و اختیار آن با حاکم است و حاکم طبق درجات حکم را تعیین میکند. اگر قتلی صورت نگرفته، حکم اعدام معنایی ندارد. اعدام در صورتی است که فرد ایجاد اخافه و خوف نموده و مرتکب قتلی شده است؛ بنابراین، اگر تعبیر به شرط یا قید کنیم فرقی در این زمینه وجود ندارد.
طبق قواعد فقهی عمل شود. گروهکهایی هم که این کارها را کردند، انصافا امنیت را بر هم زده و مردم خیلی ناراضی بودند و به هر حال باید کاری کرد که آنها هم دست از جرم خودشان بردارند.
بیشتر بخوانید: عضو دفتر استفتائات بیت امام: حکم ترساندن مردم و بستن خیابان، اعدام نیست
هر دو طرف باید دقت کنند؛ هم کسانی که عامل چنین اغتشاشاتی هستند از شرایط عبرت بگیرند و ضمنا متوجه باشند که کشور از هر نظر امنیت میخواهد؛ و مسئولین هم باید طبق قواعد فقهی عمل کنند، افراط نشود و ان شاء الله همگی موفق باشند.
به هر اعتراضی که وارد نمیشود؛ محارب کسی است که اسلحه بکشد. اینکه موجب ترس شد یا نشد، جراحت شد یا نشد، کسی کشته شد یا نشد، فرع قضیه است و اصل موضوع اسلحه کشیدن مقابل مردم است.
اگر در برابر یک گروه خاص هم هست، به قصد ترساندن باشد و امنیت را از بین ببرد و ترس هم ایجاد شود.
بالأخره امنیت در جامعه بر هم میخورد یا نه؟ اگر امنیت بر هم بخورد، چه در مقابل ۱۰ نفر باشد و چه در مقابل ۱۰۰ نفر باشد. گاهی یک نفر دعوا میکند و این را محارب نمیگویند.
حکم اعدام بر آنها جاری میشد، زیرا آن را مصداق افساد فی الارض و مصداق محارب میدانستند. افساد فی الارض به طور عموم اطلاق میشد و حتی افرادی را که علیه نظام فعالیت کرده بودند، ولو به صورت تبلیغی دستگیر میکردند.
من فکر میکنم بسیاری از جوانان در اثر جهالت موضوعی و صغروی یا کبری کلی و شرایط فریب خوردهاند؛ اما انتقادات کوچک و بزرگی در این زمینه وجود دارد. مردم نسبت به وضعیت اقتصادی و تبعیض استفاده از امکانات اعتراض دارند. این اعتراضات گاهی نتیجه داده و رفاهی در پی آن برای مردم ایجاد شده است.
این جوانان قصد براندازی نظام و مانند آن را نداشتهاند. اگر فعالیتی به قصد براندازی نظام صورت گرفته باشد، حکم آن روشن است. اگر صرف انتقاد و اعتراض باشد، مصداق محارب نیست و حکم اعدام بر آن جاری نمیشود.
مسئولین گشت ارشاد باید متوجه باشند اجازهای که به اینها داده شده تا تذکر بدهند به کسی که مثلاً حجاب را رعایت نمیکند، نظرشان فقط برای خدا باشد و نظر غیر خدایی نداشته باشند؛ و با ادب، احترام، موعظه و نصیحت با مخاطبان خود صحبت کنند. باید به خود این گروه تذکراتی داده شود که رفتارشان با مردم خشن و تند نباشد.
هدف ما کشتن و اعدام مردم نیست. نیکان و پاکان نیز هدفشان شهادت نیست؛ شهادت وسیله است. کشتن مخالفین هدف نیست؛ بازدارندگی آن مطلوب است. بازدارندگی عواطف خیلی بیشتر از برخوردهای خشن است.
بر اساس تجربه کاری که قبل از انقلاب در زندانها داشتم به این نتیجه رسیدم که اگر با جوانان بر اساس عواطف برخورد شود، بیشتر تأثیر خواهد داشت. به نظرم حتی المقدور باید بر اساس روش عاطفی برخورد شود.
حاکم شرع میتواند عوامل خود را به میان مردم بفرستد و در این زمینه تحقیق کنند تا مشخص شود، مردم نسبت به چه چیزهایی اعتراض دارند و اعتراضات و انتقادات مردم به مقامات بالا انتقال داده شود.
بدون تردید با رسیدگی به خواستههای مردم اعتراضات کاهش خواهد یافت. فکر نمیکنم در نسل جوان کسی باشد که موافق براندازی نظام باشد. مردم از مشکلات اقتصادی به تنگ آمدهاند. صاحبخانه شدن برای بسیاری از مردم تبدیل به یک آرزو شده است.
مشکلات اقتصادی مانعی بزرگ برای ازدواج جوانان است. مقامات مسئول کشور باید عنایت داشته باشند که بیشتر جوانان معترض قصد درگیری و خشونت ندارند، اگر با آنها به شیوه خشن برخورد شود، آنان نیز به شیوه خشن متوسل خواهند شد. اگر با آنها با عاطفه برخورد شود، نتایج بهتری به دنبال خواهد داشت.
از وضعیت کنونی گشت ارشاد اطلاعی ندارم. حدود سی سال پیش که در زندان اوین مشغول فعالیت بودم از بعضی قضایا مطلع شدم و آن را به بعضی از مقامات قضایی گزارش کردم.
آنها قبول داشتند که اشکالاتی وجود داشته، ولی برطرف شده بود. خودشان قبول داشتند در این زمینه اشکالاتی وجود داشته است. من از باب انجام وظیفه به آنها گزارش میدادم تا کاری انجام دهند. آنها قبول داشتند اشکالاتی وجود داشته که در حال حاضر نیست.
دعا میکنم این اشکالات برطرف شود. اگر با نسل جوان برخورد عاطفی شود و اقدامی در رفع مشکلات آنها صورت گیرد، با نظام مشکلی ندارند، اما اگر اقدامی صورت نگیرد این مشکلات ادامه خواهد یافت. با خشونت به جایی نخواهیم رسید.
در اینکه حجاب از ضروریات است، شک و شبههای وجود ندارد. حجاب جزء واجبات قطعی است. در شرایط و مراتب نهی از منکر در رسالهها توضیح داده شده است. من نیز در رساله خودم آن را توضیح دادهام. مرحله اول آن انکار به قلب است. مرحله بعدی نهی زبانی با ملاطفت و عاطفه است.
همانگونه که قرآن به حضرت موسی و هارون دستور داد: «إذهبا إلى فرعون إنه طغى فقولا له قولا لینا لعله یتذکر أو یخشى»؛ دستور نهی از منکر چنین است. باید مرحله به مرحله پیش رفت.
به نظرم کنار گذاشتن حجاب بهانهای برای نشان دادن مشکلات جامعه بود. بعید است در این قضیه قصد براندازی و توهین به نظام و مانند آنها وجود داشته باشد. باید با روش عاطفی مردم را به حفظ حجاب تشویق کرد.
ترویج بیحجابی نتایج و عواقب بسیار بدی را به دنبال دارد و کانون خانواده را با خطرات بسیار جدی مواجه میسازد. حجاب یک فشار شرعی برای رعایت معنویات نیست. اسلام برای زن حجاب را معیّن کرده است. خودِ این حجاب، یکی از وسایل امنیت است.
با حجاب زنِ مسلمان، هم خود زنِ مسلمان امنیت پیدا میکند و هم مردان مسلمان امنیت پیدا میکنند. آن جایی که حجاب را از زنان دور میکنند، آن جایی که زن را به عریانی و برهنگی نزدیک میکنند، در درجهی اوّل، امنیت از خود زن و در درجهی بعد، از مردان و جوانان گرفته خواهد شد.
برای اینکه محیط سالم و دارای امنیت باشد؛ زن بتواند کار خود را در جامعه انجام دهد، مرد هم بتواند مسئولیتهای خود را انجام دهد، اسلام حجاب را معیّن کرده است.
حجاب، یکی از آن احکام برجستهی اسلام است. در دین اسلام حفظ بنیان خانواده بسیار مهم است. اگر چنانچه مردی مبارزه کرد و سالهای سال به زندان محکوم شد معمولاً به راحتی به همسر او اجازه طلاق داده نمیشود.
مسأله خیلی مهمی است. مراجع در شرایطی هستند که باید مراعات خیلی چیزها را کنند. مراجع باید طرف حقیقت و عدالت باشند. اگر حس کردند که مشی و مسیر دولتمردان به سمتی است که در آن عدالت اجتماعی نیست و حقوق مردم تضییع میشود و مسائل و مشکلات مردم بیشتر میشود و برای مثال گرانیها افزونی پیدا میکند مراجع و روحانیت باید طرف حق را بگیرند و به نفع مردم و در انتقاد از دولتها سخن بگویند.
یک سال مرحوم آیتالله گلپایگانی فرمودند عید فطر بر من ثابت نشده و رادیو و تلویزیون آن روز را روز عید اعلام کردند.
عدهای از افراد در جلوی منزل آیتالله گلپایگانی علیه ایشان شعار دادند. مراجع ضمن حفظ روحانیت و موقعیت مرجعیت نباید کاری کنند که منجر به توهین و اهانت به مقام آنها شود. به نظرم با عواطف کارها بهتر پیش میرود. مردم باید رعایت عنوان مرجعیت را کنند.
از آنجا که مرجعیت مسئله نیابت از امام زمان (عج) است مردم باید بسیار رعایت کنند. نباید نسبت به مرجعیت هتک حرمتی صورت گیرد. وقتی به عمامه یک روحانی یا طلبه توهین میشود؛ توهین به لباس اوست. این فرد یادگار پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) است. کسانی که این چنین بیاحترامیهایی را مرتکب میشود، کار اشتباهی را انجام میدهند.
مظلومترین قشر جامعه، طلابی هستند که در هیچ کاری نبوده و نیستند و فقط به دنبال بحث و تدریس و تحقیق و تبلیغات هستند و دخالتی در هیچ کار حکومتی ندارند و مورد هتک حرم و توهین قرار میگیرند.
طلاب مظلومترین قشر جامعه است و متأسفانه در جامعه نسبت به آنها بیاحترامی میشود. یقیناً این گونه هتک حرمتها عوارض منفی را برای افراد به دنبال خواهد داشت. این افراد به راحتی شامل عفو خداوند نخواهد شد و شامل مجازات الهی خواهند شد.
واقعیت آن است که غیر معصوم ممکن است اشتباه کند. اگر عصمت نباشد، اشتباه بر همه متصور است. حضرت امام در مدرسه فیضیه سخنرانی کردند و فرمودند: «استغفر الله ربی و اتوب الیه. ما نیز اشتباه کردیم».
البته اشتباه در موارد خاص بوده است، نه اینکه در انقلاب و تغییر نظام اشتباهی صورت گرفته باشد. در اصل اینکه غیر معصوم مرتکب اشتباه و خطا شود شکی نیست. همه باید به خدا پناه ببریم که در اشتباه نیفتیم و دیگران را نیز به اشتباه نیندازیم.
اگر در جامعهای مسئولی احساس کند باید در برابر هر منتقدی پاسخگو باشد، جلوی بسیاری از اشتباهات گرفته میشود. گاهی اوقات در سیاست، در مدیریت، در روابط بینالملل و روابط داخلی فکر میکنیم راه این است و چه بسا راه نباشد. باید مشاورات خیلی دقیقی صورت گیرد.
در موضوعاتی مثل اینکه آیا بهتر است با شرق یا غرب بسازیم؟ چگونه سازش باشد؟ از چه چیزی میتوان گذشت کرد و چه چیز را باید خط قرمز بدانیم و گذشت نکنیم. این موضوعات باید به مشاوره گذاشته شود.
باید در زمینه سیاستهای خارجی و سیاست داخلی طبق این مشاورهها تصمیمگیری شود و مردم در جریان روند کارها قرار گیرند. همه چیز باید آشکارا و در مقابل چشم مردم صورت گیرد که اگر نیک یا بد است مردم آن را ببینند.
مردم بدون غلّ و غش باید در جریان کارها و امور قرار گیرند و از آنها رأیگیری شود. فکر نمیکنم در این صورت خشونت جایی نخواهد داشت. بدیهی است هر کسی که مرتکب اشتباه میشود باید عذرخواهی کند. یکی از مسائلی که باید در فرهنگ سیاسی مردم نهادینه سازد، فرهنگ عذرخواهی مسئولین از مردم است که اگر دولت بتواند آن را عملی سازد جامعه قدمهای بسیاری به سوی پیشرفت برخواهد داشت.