رویداد۲۴ سعید شمس: مهدی ذاکریان، تحلیلگر مسائل بین الملل در گفتگو با رویداد۲۴ به تشریح بایدها و نبایدهایی که لازم است، مدنظر تصمیم گیران سیاست خارجی قرار بگیرد، پرداخته است. او معاهده چین و عربستان را بر مبنای روابط بین الملل تحلیل کرده و در مقایسه دو کشور آمریکا و چین میگوید «آمریکا در تعامل با کشورها در کنار اقتصاد، معادههای سیاسی، فرهنگی، امنیتی و نظامی را هم در نظر میگیرد. اما چین تمرکزش را به گسترش اقتصادی گذاشته است.»
* سیاست خارجی باید چطور مدیریت شود تا روابطی معقول و توام با برقرار شود؟
آنچه در روابط بینالملل مقبول است، رابطههای مسالمتآمیز و بعد همکاری، بعد از همکاری به سمت همگرایی و بعد از همگرایی کشورها به سمت اتحاد میروند. همچنین در نظام بینالملل کشورها با هم در حالت «وابستگی متقابل» قرار دارند. به عنوان مثال آمریکا کالاهایی را تولید میکند، اما یکسری مایحتاج را به ناچار از کشور دیگری تهیه میکند. به عبارتی در وابستگی متقابل همدیگر را تکمیل میکنند. در واقع در عرصه سیاست بینالمللی هیچ کسی دنبال خودکفایی نمیرود و کالاهایی تولید میکند و به «صنعت»ی ورود میکند که زیان کمتر و سود بیشتری داشته باشد.
مثلاً اگر آمریکاییها به این نتیجه برسند که تولید آیفون در چین ارزانتر خواهد بود، کمپانیشان را به چین منتقل میکنند. این رویه بخشی از منطق سیاست بینالمللی است. در همین راستا، چینیها با توجه به شناختی که از اقتصاد مناطق آزاد و اقتصاد بازار دارند، اینگونه عمل کردهاند و با سرعت به جلو میروند. با این توضیح که آمریکا در تعامل با کشورها در کنار اقتصاد، معادههای سیاسی، فرهنگی، امنیتی و نظامی را هم در نظر میگیرد. اما چین تمرکزش را به گسترش اقتصادی گذاشته است. در همین زمینه به این تصمیم رسیدند که با عربستان وارد یک تعامل منطقی دوجانبه شوند.
* اما بیانیهای که صادر شد، مباحث سیاسی و امنیتی را هم در بر داشت.
همین عجیب است و این سوال این روزها مطرح میشود که چین با چه دلیل و کدام هدف بنای ورود به مسائل سیاسی و امنیتی را مدنظر قرار دادهاند. نکته معلوم چیزی جز این نیست که در این بین عربستان با ترفندهایی توانسته، چین را برای درگیر شدن با موضوعهای سیاسی و امنیتی متقاعد کند تا بتوان اینطور گفت، تغییر رویه چینیها نشانهای بارز از قدرت دیپلماسی دولت سعودی است. با این توضیح که توانستهاند کشوری را برای تغییر روش راضی کنند که نه تنها کشور ضعیفی نیست، بلکه یکی از ابرقدرتهای اقتصاد جهان شناخته میشود.
* این شیوه با همکاریشان با ایران در تضاد است.
کشورها در سیاست بینالملل فقط منافع ملیشان را در نظر میگیرند. حجم تجارت چینیها با عربستان به میزان ۷ برابر مبادلاتشان با ایران است. در چنین شرایطی میتوان توقع داشت، به درخواستها و پیشنهادهای عربستان «نه» بگویند؟ قطعا نمیگویند و به همین دلیل نمیتوان موضع جدید این کشور شرق آسیا را اقدامی تعجببرانگیز دانست.
بیشتر بخوانید: چرا چین و عربستان علیه جمهوری اسلامی بیانیه صادر کردند؟
* البته نقش عربستان هم در این میان پررنگ است.
حتما همینطور است. در واقع عربستان فقط یک کشور نیست. عربستان ۵ کشور بزرگ حوزه خلیج فارس را رهبری میکند و همچنین اتحادیه عرب و سازمان همکاریهای اسلامی که زیر و بمشان در دست این کشور است؛ لذا عربستان در گسترش اقتصاد چین در منطقه مهم خاورمیانه، سایر کشورهای عربی و همچنین سایر کشورهای اسلامی میتواند تاثیرگذاری بسیار مهمی داشته باشد. پس طبیعی است، چین به نفع عربستان و به ضرر ایران به مسائل سیاسی و امنیتی ورود کند.
* با این حال نمیتوان همکاری ایران و چین را نادیده گرفت.
آنها کاری کردند که منطبق با واقعیت است. برخلاف ایران که در بزنگاههای مهم واکنشهای تبلیغاتی و هیجانی دارند. مثلاً درباره آذربایجان و ارمنستان شاهد اظهارنظرهای کهکشانی مبتنی بر تبلیغ و شعار هستیم. چین به هیچ وجه درباره جزایر سه گانه یا ناامنیهای منطقهای موضعی غیرمنطقی نگرفت و فقط خواستار توجه و احترام به تمامیت ارزی همه کشورها شدند.
ای کاش آقای رئیسی هم در موضوع اوکراین و روسیه همین رویه را پیش میگرفت تا هم را روسها ارتباط میگرفت و هم با اوکراین وارد تعامل دوجانبه میشد. اما در جنگ اوکراین ما سیاستی عجیب و غیر اصولی داشتیم و رئیس جمهوری گفت، نگران روسیه هستیم و تمامقد پشت روسها خواهیم بود، به طوریکه اوکراین شائبه کمک نظامی را مطرح کرد تا ایران باختی دو سر را تجربه کند.
در حالیکه امارات، ترکیه و ... در ماجرای اوکراین و روسیه همین موضعی که چین در قبال ایران گرفت را اتخاذ کردند تا کشورشان را برخلاف ما با دردسر روبرو نکنند. آقای رئیسی در شعارهای انتخاباتی میگفت، در قدم اول مشکلاتمان را کشورهای منطقه رفع میکنیم. حالا باید پرسید، کدام مشکل حل شد؟ مشکل با آذربایجان؟ عربستان؟ یا رابطه مان را افغانستان یا تاجیکستان بهتر شده است؟ با ترکیه چطور؟ عراق، الان به ارتباط با ما تمایل دارد یا آمریکا؟
* اشکال کار کجاست که تحرکات هزینه ساز بر تصمیمهای منطقی غلبه میکند؟
مساله چیزی جز این نیست که وقتی راًی مردم و نظرات افکار عمومی با بیتوجهی مواجه شوند، دستدرکارانی روی کار میآیند که جلب نظر مردم برایشان اهمیتی ندارد و خودشان را ملزم به وفاداری مدیران اصلی میدانند. در چنین حالتی، ریا و تملق بر دیدگاه کارشناسی ارجحیت پیدا میکند. یعنی به جای اینکه نظرات کارشناسی داده شود، حرفهای ریاکارانه و تاًیید کننده بالادستی زده میشود.
در این بین حتی تحصیلکردهها و کارنامهدارها هم بنا را بر تملق و چاپلوسی بگذارند. به همین دلیل شجاعانه مطرح نمیکنند که چه نوع رابطهای با روسیه و چین درست است. اگر هم کسی مثل ظریف بیاید و راه حل درست را بگوید و دنبال رابطه با همه دنیا باشد، با انگِ غربگرا و حتی جاسوس روبرو میشود و بعد هم سریالی مثل «گاندو» میسازند تا از اساس علیهاش تبلیغ کنند.
در واقع نگرانی گروهی شناختهشده از رابطه با دنیا به این دلیل است دیگر نتوانند با سوءاستفاده از تحریم به منافع آنچنانی و بی حساب و کتاب برسند. تاکید میکنم، به همان میزان که مشارکت مردم جدی گرفته نشود، به همان مقدار کشور روز به روز با تهدید و تحدیدهای بیشتری مواجه خواهد شد.
* می توان گفت، نظام حکمرانی در ایران اولویتی به جز برچیدن مانعهای اقتصادی دارد؟
نگاه غالبِ سیاست خارجی ایران این است که به قدری قوی شویم که کشوری به ما حمله نکند و همچنین بتوانیم در کشورهای دیگر حضوری آسان داشته باشیم. البته این دیدگاه، دیدگاهِ خوبی است و در کل ایرانیان به طور سنتی از زمان هخامنشیان از دریای مدیترانه تا هند و از شمال آفریقا تا مصر ... را گسترش داده بودند. اما دلیل موفقیت دو عامل بود. اول اینکه بنا بر مدارا بود و دومین مساله هم چیزی جز این نبود که در آن برهه مردم ایران به لحاظ معیشت تاًمین بودند. یعنی اینطور نبود که مثل اکنون، در داخل مردم گرفتاریهای عدیدهای دارند و نظام سیاسی به فکر تاًثیرگذاری در کشورهای دیگر است که حتما نمیتواند منطقی و معقول باشد. در واقع به کشورهای دیگر درحالی تعهد میدهیم که توانایی برآوره کردن مطالبات مردم داخل را نداریم.