رویداد۲۴ علی ربیعی، سخنگوی دولت دوازدهم طی یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: در ماهها و روزهای اخیر، شاهد دو رخداد مهم در عرصه داخلی و خارجی کشور بودهایم. از یکسو، شاهد ناآرامیها و اعتراضات خیابانی پاییزی هستیم.
اجماع جامعه علمی و بسیاری از مسوولان و دستاندرکارانی که در نهادهای مختلف در چهل سال گذشته -که در این مدت بسیار با آنها به گفتگو نشستهام- بر آن است که این ناآرامیها و اعتراضات ریشههای عمیق اقتصادی (عدم توسعه و فقر گسترده)، فرهنگی- اجتماعی (تحولات ارزشی نسلی، انسداد اجتماعی زنان و سیاستهای نامناسب فرهنگی) و سیاسی (ناامیدی از نتایج صندوق رای، سیاستهای رسانهای و کوچ مرجعیت رسانهای) و در مجموع ناامیدی از آینده بهتر دارند.
دومین اتفاق، شوک روانی بود که «شی» رییسجمهور واقعگرا با اولویت تحقق منافع ملی چین، با سفر خاورمیانهای خود به باورهای ساخت سیاسی به ظاهر یکدست شده (که متاسفانه تصویر درستی از جهان به شدت تغییریافته نداشتهاند) وارد کرد.
بیتردید، پدیدههای رخداده در داخل و خارج از کشور و همچنین جریان وقایع و اتفاقات پرسرعت ماهها و روزهای اخیر، درسآموزهای بزرگی برای ذهنیت، نوع نگاه و شیوه حکمرانی دارد. در یک تقسیمبندی براساس نوع مواجهه نظامهای سیاسی با تغییرات و تلاطمهای محیط داخل و خارج، سیستمها به سه گروه نظامهای خودکاهنده، خود تداومدهنده و خودفزاینده تقسیم میشوند.
اساس این تقسیمبندی بر اصل بنیادین تطابقپذیری با تحولات و تلاطمهای محیطی نهفته است. بدیهی است، سیستمها، بدون دریافت بازخورد و اصلاح، در رده سیستمهای خودکاهنده قرار خواهند گرفت. در صورت نگرفتن بازخورد از سیاستهای نادرست در مواجهه با قدرتهای جهانی (از قدرتهای قرن بیستمی تا قدرتهای نوظهور)، درک اشتباه از شرق و ایستادن در سمت غلط تحولات جهانی و منطقهای و در نتیجه از دست دادن مزیتها از جمله مزیت ژئوپلیتیکی و فرصتهای طلایی برای ارتقای اقتصاد و امنیت کشور و از سوی دیگر در داخل کشور نارضایتیهایی که بیش از همه معلول عدم توسعه و ایجاد فقر جمعی ناشی از قرار نگرفتن در مسیر توسعه است.
عاملی که به اعتقاد بسیاری از اقتصاددانان در پیوند با عملکرد ما در سیاست خارجی قابل تبیین است. در سیاست خارجی با توجه به نوع موضعگیری برخی مسوولان و رسانههای وابسته به دولت نسبت به مواضع رییسجمهور چین گویی صدای چرخش جهان تغییریافته از نظام دوقطبی و شکلگیری ژئوپلیتیک جدید قدرت در جهان و شیوه تعامل قدرت با همه منظومههای قدرت را نشنیده و درک نکردهاند.
بهرغم اینکه با تاخیر زمانی (حداقل دو دههای) فرصتهای بسیاری از دست رفتهاند، شاید در همین روزها و ماهها هر چند به سختی میتوانیم با اصلاحات نگرشی و عملی تغییرات مهم در سیاست خارجی را پیگیری کنیم.
بیشتر بخوانید: اعتراضات مردم و برخورد حاکمیت با معترضان پس از صد روز چه تغییراتی کرده است؟
سیاستهای متضمن منافع ملی ایران، الزاما باید سیاستی متوازن و بر اساس کار و تعامل با همه جهان باشد. بدون شک، تلاش بیوقفه برای احیای برجام، اولین گام در این مسیر خواهد بود. به نظر میرسد بهرغم بیانات برخی سیاستمداران غربی، هنوز هم میتوان برجام را احیا کرد، زیرا نظام سیاسی امریکا، تمایلی به گشایش جبهه جدید در منطقه نداشته و دو جبهه روسیه و چین در راس اولویت آنهاست.
بر اساس تجربه زیسته و مذاکراتی که با بسیاری از افراد دلسوز و معتقد انجام دادهام، بهترین زمان برای تصمیمگیری و استراتژی جدید همین روزهاست. به یاد داشته باشیم همانطور که در زمان خود، برخی به خیالهای واهی نگذاشتند برجام به ثمر بنشیند و عنصر زمان و تغییرات ناشی از آن را نمیدیدند؛ امروز هم باید نیک بدانیم تغییر و تحولات چنان سریع رخ میدهد که ممکن است زمان مناسب از دست برود.
در مورد اصلاحات در سیاست داخلی، تاکنون، برخی به غلط هرگونه اصلاح را به عنوان عقبنشینی قلمداد کردهاند. اکنون که منحنی اعتراضات خیابانی و فیزیکی افول کرده، بهترین و مناسبترین زمان، برای دادن سیگنالهای اصلاحی و حتی اعلام برخی سیاستهای اجتماعی نوین است.
جا دارد یادی کنم از تعبیر یکی از مدیران دفاع مقدس؛ در زمان جنگ که میگفت: «هرگاه صحبت از پذیرش قطعنامه و آتشبس به میان میآمد ما در دو حالت قرار داشتیم: یا در دوره یک عملیات ناموفق بودیم، عدهای میگفتند در شکست و نقطه ضعف وقت آتشبس نیست؛ تا به پیروزی جدید میرسیدیم باز هم، همان عده میگفتند در زمان پیروزی وقت قبول آتشبس و صلح نیست...» بر این اساس، باز عدهای به همان سیاق گفته شده، تصور نکنند، چون اعتراضات فروکش کرده نیازی به اصلاحات نیست.
شواهد علمی نشان میدهد چنانچه علل و ذهنیت اعتراض باقی بماند با مساله حل نشده و پنهان مانده مواجه خواهیم شد به ویژه باوجود تسلط سازمانهای اطلاعاتی اسراییل و دیگر کشورهای دارای منافع و جریانهای رسانهای با دلارهای نفتی بدخواهان ایران.
دادن سیگنال برای امکانپذیری تغییرخواهی جامعه در پای صندوقهای رای با ایجاد زمینه امکان حضور سلایق مختلف و کوچاندن اعتراضات از خیابان به صندوقهای رای، ایجاد فضای جدید رسانهای و امکان دادن به شنیده شدن همه صداها در داخل و بازگرداندن مرجعیت رسانهای به داخل، سیاستهای اجتماعی متناسب با روح جمعی جامعه و باز کردن انسدادهای اجتماعی و اصلاح سیاستگذاریهای اجتماعی-فرهنگی میتواند راهگشا باشد.
با احتراز از اصلاح نگرش به جهان خارج و سیاست خارجی و ترمیم سیاستهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی داخلی در بهترین حالت، به سیستمی خود تداومدهنده خواهیم رسید. معتقدم اصلاحات راه بیبدیل و ضروری برای ایران امروز است.
متاسفانه هر وقت سخن از اصلاحات به میان میآید برخی آگاهانه و برخی ناآگاهانه، موضوع را به جریانهای سیاسی اصلاحطلب تقلیل میدهند. منظور من از اصلاحات مفهومی پر معنا و مسیر پیچیدهای است که با اتکا به اصل بنیادین تطابقپذیری حیات و پویایی یک نظام سیاسی و رابطه مناسب آن با تحولات اجتماعی در عرصههای مختلف را تضمین میکند.
مطالعه بحرانهای اجتماعی، شورشهای تغییرخواهانه و جنبشهای اعتراضی نشان میدهد، بهترین زمان برای آغاز اصلاحات، در زمان فروکش کردن اعتراضات است. در تئوریهای انقلاب، زمان و نوع اصلاح بسیار مهم و حیاتی قلمداد شده است؛ بنابراین زمان اصلاحات همین امروز است، فردا دیر است.
برای بیشتر مردم دانستن و فهمیدن به معنای زندگی سخت تر و مشکل تر است و ترجیح می دهند در نادانی و بی خبری به سر برند و بی تفاوت باشند.
اظهار نظرهای متضاد سیاستمداران در باره برجام وسلاح هسته ای نشان از فریبکاری بزرگی در این موضوع می باشد. و نشان می دهد که تمام نشستها و جلسات سیاسی در باره برجام برای مخفی کردن یک حقیقت از ملتها می باشد.
عجیب است که کارشناسان و تحلیلگران سیاسی نمی توانند از این صحبتها به دروغها و فریبکاریها و تضادها پی ببرند و به حقیقت برسند.
متاسفانه خیلی از کارشناسان و تحلیلگران سیاسی به جای مخ با مخچه فکر می کنند
و میدان تفکر محدودی دارند و افکارشان شدیدا" بوی کهنگی می دهد و نمی توانند رخداد ها و وقایع را درست تفسیر کنند و همچون طوطی صحبتهای تکراری می کنند و پیش بینی های انها همیشه غلط از اب در می اید.
تفسیر سیاسی زمانی درست است که بر اساس دانسته های واقعی و حقیقی بیان شود نه بر اساس افکار کهنه و موروثی و باورهای غلط.
این کارشناسان و تحلیلگران سیاسی که در مصاحبه ها خیلی طاقچه بالا میگذارند، به گونه ای صحبت می کنند که گویا متخصص سلاحهای هسته ای هستند و خودشان چندین ازمایش هسته ای انجام داده اند و یا از نزدیک این ازمایشات به اصطلاح هسته ای را دیده اند.
در صورتی که همه انها فقط وفقط با باور موضوع سلاح هسته ای را پذیرفته اند نه با دلیل و منطق و مشاهده.
و گاه این شائبه ایجاد می شود که بعضی از انها جیره خواران و مزدورانی هستند که وظیفه دارند دروغ سلاح هسته ای را به ملتها القا کنند و در باور انها قرار دهند تا همیشه در ترس به سر برند تا راحت تر به بردگی گرفته شوند.
و هیچکدام از انها برای اثبات وجود سلاح هسته ای هیچ سند و مدرکی جز استناد به بمبارانهای هیروشیما و ناکازاکی ندارند. و نمی توانند و یا نمی خواهند به این موضوع فکر کنند که چرا این انفجارها فقط در دوشهر گمنام ژاپن رخ داده است که در ان موقع اکثر خانه های این دوشهر از چوب و پلاستیک و مواد پلیمری بوده اند که به راحتی اتش می گیرند و با یک بمباران معمولی هم میشد این دو شهر را از بین برد.
اگر این کارشناسان عقل و خرد را جانشین تعصبات کورکورانه کنند و به حاکمیت عقل تن دهند میتوان با بحث و گفتگوی منطقی و به دور
از تعصب و لجبازی، افکار و اندیشه های گوناگون را با هم برخورد داد تا از برخورد پرتوهای این افکار و اندیشه های گوناگون جوهر حقیقت را اشکار کرد.
ان وقت می توان تفسیرهای درست و منطقی و پیش بینی های درست تر ارائه داد.
و الا تا این افکار در پستوی مغز تحلیلگران سیاسی باشد همواره همین حرفهای تکراری بی ارزش را خواهند زد و در بر همان پاشنه خواهد چرخید.