رویداد۲۴- یک آسیبشناس اجتماعی با تأکید بر این موضوع که فاصله بین سن بلوغ تا فراهم شدن شرایط ازدواج در جامعه مادر خوشبینانهترین شکل ممکن 10 تا 15 سال است گفت: هیچ برنامه جدی و روشنی برای این فاصله زمانی اندیشیده نشده است تا فرد هیجانات درونی خود را با تفریحات سالم تخلیه کند.
مطابق گزارش سازمان بهزیستی سن فرار دختران از خانه به 9 سال رسیده است و سن روسپیگری به 16 سال کاهش یافته است. چه مسائلی در بستر جامه شکل گرفته است که آسیبهای اجتماعی تا این حد گسترده شدهاند و هر روز فقط شاهد برگزاری نشستها و همایشهای متفاوت در این زمینه هستیم. در همان ساعتی که خطابهای در راستای تربیت و کنترل نوجوانان خوانده میشود، هستند نوجوانهای 16 سالهای تنفروشی میکنند.
مهدی حاج اسماعیلی آسیبشناس درباره دلایل کاهش سن فرار دختران از خانه و افزایش میزان روسپیگری در گفتوگو با
رویداد۲۴ گفت: حدود سال 80 مقالهای از سوی سازمان ملی جوانان تحت عنوان، بحران هویت، بحران هویت جنسی است منتشر شد. همان سالها و حتی سالهای قبل از زنگ خطر هشدار چنین مسائلی در جامعه به صدا درآمد. بههرروی برای مدیریت نسل جوان با توجه به رشد رسانهها و اطلاعات باید برنامههای کارشناسانه و علمی تدوین کرد که متأسفانه به آن بیتوجهی میشود.
وی در ادامه با طرح این موضوع که بیتوجهی به مسائل اساسی زندگی گاه باعث میشود شعر معروف قیصر امین پور را به زبان آورم که "چه زود دیر شد". هشدار درباره مدیریت مسائل جنسی هم سالها پیش از سوی جامعه مطرح شده بود اما بیتوجهیها نسبت به این موضوع و بیتوجه بودن به تحقیقات علمی آنچه در پی خواهد داشت معضلی است که امروز با آن مواجه هستیم.
به گفته حاج اسماعیلی، باید این موضوع را باور کنیم که واقعیتهای اجتماعی و روانی را نمیتوان کتمان کرد و باید آن را در جامعه پذیرفت. ایدز، روسپیگری، بزهکاری و ... همه واقعیتهای جامعه هستند که انکار آنها به معنی پاک شدن آن مسائل از صحنه جامعه نیست.
این آسیبشناس اجتماعی در ادامه با اشاره به نقش رسانهها در کنترل آسیبهای اجتماعی مخصوصاً مسئله روسپیگری گفت: اگر این مسئله و دلیل شکلگیری آن را به نقشآفرینی رسانهها مثل برنامههای ماهوارهای و شبکههای اجتماعی تقلیل دهیم، عین سادهانگاری در برخورد با این مسئله است.
به اعتقاد وی این بار برای حل این آسیب و مصائبی ازایندست باید نگاهی از بالا به پایین به سیستم داشته باشیم. اگر نگاهی عمیق از مدیریتهای کلان تا مدارس و خانوادهها داشته باشیم نتیجه این خواهد بود که پرسش چه اتفاقی افتاده است که در این جایگاه قرار گرفتهایم را پاسخ خواهیم داد.
وی تأکید کرد: مهمترین مسئلهای که باید به آن توجه کرد این است که چنین آسیبهای اجتماعی را یک گروه خاص یا یک شاخه خاص علمی نمیتواند حل کند و به نتیجه برسد. چنین آسیبهایی با همکاری کارشناسان روانشناسی، جامعهشناسی، اقتصاددانها، حقوقدانها و مخصوصاً کارشناسان آموزشوپرورش باید مطرح شود و درنهایت با چنین همکاری بینرشتهای میتوان پاسخگوی شناخت عوامل مؤثر بر چنین آسیبهایی بود. در نتیجه این بررسیها هم میتوان راهحل پیشگیری این آسیبها را به دست آورد.
نقش خانواده و آموزشوپرورش در کنترل هیجانات جنسی
به اعتقاد مهدی حاج اسماعیلی، آموزشوپرورش در تمام سالهایی که دانش آموزان در حال تحصیل هستند به دنبال تزریق حجم بالایی آموزشهای تئوریک در ذهن دانش آموزان است و این در حالی است که آموزشوپرورش از آموزش مهارتهای زندگی بهطورکلی غافل مانده است.
همچنین حاج اسماعیلی معتقد است، زمانی که فقر در جامعه رواج پیدا میکند صحبت از سلامت روان خندهآور است. درحالیکه انسانها توانایی مدیریت و پاسخگویی به نیازهای اولیه خود را نداشته باشند دیگر نمیتوان درباره مسائل اخلاقی اظهارنظر کرد.
تئوری انتخاب و نقش آن در مدیریت فردی
این آسیبشناس اجتماعی در ادامه با اشاره به تئوری انتخاب گفت:بر اساس تئوری انتخاب هر انسان پنج نیاز اساسی دارد. در مرحله اول نیاز به بقا است که به معنی تمام نیازهای جسمانی ضروری مانند نیاز به غذا، آب، هوا و سرپناه و پوشاک را شامل میشود. نیاز به تأمین امنیت برای ادامه زندگی نیز از زیرمجموعههای این نیاز محسوب میشود.
به گفته وی، مرحله دوم نیازهای بشری، نیاز به قدرت و خود ارزشمندی است. وقتی در افراد نیاز به خود ارزشمندی بالا نباشد افراد خود را ارزان میفروشند. این به معنی آغاز حقارت است و حقارت بسترساز احساس رهاشدگی است. در رهاشدگی مرحلهای به وجود میآید که بهسادگی قابلکنترل نیست. ناکامی در به دست آوردن احساس خود ارزشمندی ریشه بسیاری از مشکلات بوده و این مسئله در رابطه با سالهای اولیه زندگی که پایه و اساس خود ارزشمندی شکل میگیرد، جایگاه ویژهای دارد و اهمیت آنهم برای معلمان و هم برای والدین روشن است.
این آسیبشناس در ادامه به نیاز به آزادی و داشتن آزادی درست انتخاب کردن در سطح و سن مناسب برای هر فرد اشاره کرد و گفت: فرد باید آموزشهای درست و مناسب را در جهت انتخاب هوشمندانه فراگرفته باشد تا توانایی کنترل و مدیریت رفتار خود را پیدا کند. فردی که تواناییهای حل مسئله را آموخته باشد ناخودآگاه ذهن به او آموزش میدهد. این به معنی کنترل فرد از طریق خودش و از درون خودش است. درحالیکه تفکر غالب حضور یک پلیس بیرونی برای کنترل رفتار افراد است.
به گفته حاج اسماعیلی مسئله تفریح نیز از معانی قابل اهمیت است. زمانی که هیچ مفهومی از تفریح برای نوجوان تعریف نشده است و هیچ پیشبینی مناسبی در راستای بهره بردن او از تفریح انجام نگرفته، زنگ خطری در رفتار نوجوانان به صدا در خواهد آمد. کودک با ورود به سن بلوغ نیازمند رشد کافی هوش هیجانی است. در شرایطی که هوش هیجانی و اجتماعی بهدرستی شکل نگرفته باشد نمیتوانیم جلوی نیازهای جنسی فرد را بهسادگی بگیریم.
وی با تأکید بر این موضوع که فاصله بین سن بلوغ تا فراهم شدن شرایط ازدواج در جامعه مادر خوشبینانهترین شکل ممکن 10 تا 15 سال است گفت: هیچ برنامه جدی و روشنی برای این فاصله زمانی اندیشیده نشده است تا فرد هیجانات درونی خود را با تفریحات سالم تخلیه کند. دراینبین اما نزدیکترین و در دسترس ترین راه برای نوجوان روابط جنسی است که بهشدت خطرآفرین است. این موضوع اما در حالی است که دهها نهاد مختلف در جامعه مدعی برنامهریزی برای تفریح هستند.
این آسیبشناس همچنین به نیاز تعلق و عشق در افراد اشاره کرد که این نیاز در نوجوانان بسیار حیاتی است. اینکه والدین چقدر کنار فرزندان خود هستند و ازنظر روحی از آنها حمایت میکنند و اینکه معلمها چقدر درس میدهند و چقدر عشق و تعلق به دانش آموزان خود منتقل میکنند اهمیت ویژهای دارد. نقشآفرینی افراد در برطرف شدن این نیازها برای نوجوانان بسیار تأثیرگذار است.
وی تصریح کرد: زمانی که این نیازهای پنجگانه از هر روشی برطرف شود، آن روش یا فرد به دنیای مطلوب نوجوان میرود و هرچه برطرفکننده این نیازها از معیارهای اخلاقی فاصله بیشتری داشته باشد، پیامدهای ذهنی بیشتری هم خواهد داشت.