رویداد۲۴ محبوبه قلی پور کارشناس ارشد محیط زیست: اگر از مرحلهی انکارِ آثارِ منفیِ گوشتخواری بر زمین عبور کردهایم و به پذیرش در این خصوص رسیدهایم، محتملن برای مواجه شدن با: گرسنگی در جهان، آسیب شدید به محیطزیست، تخریب روزافزونِ جنگلها و درپیِ آن نابودیِ گونههای گیاهان، جانوران و حشرات، گرمایشِ زمین بهعلت دامداری بیرویه، ایجاد گازهای گلخانهیی، هدردادنِ آب و همچنین جنبههای سلامت فردی، رژیم غذایی گیاهخواری را لااقل بهعنوان روشی بر پایهی عقل و منطق درنظر میگیریم. اما پرسش اصلی در این نوشتار این است: آیا موضعی که از گیاهخواری بهعنوان «روش تغذیهی سالم» و «دوستدارِ محیطزیست» دفاع میکند، با موضعی که پرهیز از خوردن جانوران را تاییدی بر داشتن یک «حق» برای حیوانات درنظر میگیرد، یکی است؟ پاسخ به این سوال را میتوان در تعریف «وگانیسم» بهطور دقیق مشخص کرد.
هر حرکتی که باعث شود درطول عمرِ یک انسان، جانِ حتا یک موجود زنده گرفته نشود، اقدامی موثر و شایستهی تمجید است و باید از آن حمایت کرد؛ اما در تئوری و ذهنیت انسانی، فروکاستن و تقلیلدادن گیاهخواری و وِگانیسم به موضوع سلامتی یا پیامدهای مثبت آن در حوزهی محیطزیست اشتباه است و بین این دو رویکرد تفاوت ماهوی وجود دارد. در رویکرد گیاهخواری برای سلامتی یا محیطزیست، نوعی سودگرایی یا منفعتجویی دیده میشود (تفکر فایدهمحور با کُنش خودخواهانه)؛ درحالیکه رویکرد گیاهخواری برای حق حیوان،برآمده از یک نگاه ذاتگرایانه (تفکر وظیفهمحور یا فضیلتمحور با کُنش دیگرخواهانه) است.
زمانی که از گیاهخواری بهمثابه یک روش تغذیهی سالمِ دوستدارِ محیطزیست صحبت میکنیم، صرفن از مصرفِ رژیمِ غذاییِ مبتنیبر گیاه حرف میزنیم؛ اما هنگامیکه از قایلشدن یک حق برای حیوانات سخن میگوییم، از «وگانیسم» دفاع میکنیم که طبق آخرین تعریف انجمن وگان بریتانیا «فلسفه و روشی از زندگیست که بهدنبال حذفِ همهی اَشکال استثمار و ظلم به حیوانات برای غذا، پوشاک یا هرچیز دیگری است». با این تعریف، وگانیسم فراتر از یک رژیمِ غذایی و درواقع فلسفه و سبکی از زندگیست که همهی موجودات زنده را واجد حق زندگی و آزادی میداند و آنها را موجوداتی آگاه میبیند که مانند انسانها مُدرکِ حیات هستند؛ میتوانند شادی و لذت را تجربه کنند و میخواهند از درد و رنج اجتناب کنند. به عبارتی وگانیسم رویکردی اخلاقی دربارهی چهگونگی رفتار با حیوانات است و درواقع رژیم غذایی آن، نتیجهی نگرش خاص وگانهای اخلاقگرا به حیوانات و حقوقشان است. درنتیجه چه از خوردن حیوانات (گوشتخواری، یا اصطلاحن کارنیسم) دفاع کنیم و چه از رژیم غذایی گیاهخواری و چه از وگانیسم، این نظریات را بر اساسِ قایل بودن و یا نبودنِ «حق» برای حیوانات صورتبندی کردهایم [فقط در وگانیسم این «حق» را برای حیوانات قایل میشویم].
پرسش بنیادی این است: «آیا حیوانات از حقوق برخوردارند یا خیر؟»
اگر حیوانات از حقوقی برخوردار نباشند، هیچیک از شیوههای بهرهکشی انسانها از آنها، اصولن خطا نیست. اگر حیوانات از حقوقی برخوردار باشند، همهی اَشکال بهرهکشی ما از آنها خطاست و باید متوقف شود؛ بنابراین مشخص میشود که برخورداری و یا عدمبرخورداری حیوانات از حقوق، تا این اندازه برجسته و مبنایی است.
اگر در دستهی افرادی قرار بگیریم که حیوانات را نیز «واجدِ حق» و به تعبیر فیلسوف الغاگرا تام ریگان «دارای ارزش ذاتی» و «غایت فینفسه» بدانیم، به احتمال قریببهیقین از سمت گروه دیگر که این حق را برای حیوانات قایل نیستند، رادیکال خوانده میشویم. مطالعات نشان داده است که در همهجای دنیا تعصبها، ترسها و نگرشهای منفی درمورد گیاهخواران (وِگافوبیا) وجود دارد. مطالعهیی که توسط روانشناسان کانادایی انجام شدهاست نشان میدهد که در نظرسنجیها، افرادی که بهدلایل حفظ محیطزیست یا سلامت فردی وگان میشوند، نسبت به افرادی که به دلیل اخلاقی و حقوق جانوران وگان میشوند رتبهی بهتری کسب میکنند! اما واقعیت این است زمینی که قرار بوده [و میتوانست]محل زیست کرامتآمیز همهی زیستمندان باشد، تبدیل به میدانِ جنگ، خونریزی، کشتار، بهرهکشی و استثمار جانداران شده است. با این اوصاف در دنیایی که به تعبیر صادق هدایت «ظلم و کشتار حیوانات در حدی است که میتوان روی خون ریختهشدهی آنها کشتیرانی کرد»، آیا بازهم از حق حیوانات دفاعکردن، رویکردی افراطی بهشمار میآید؟ نکته اینجاست که بیشتر افراد تا زمانیکه آشنایی کامل با دام داری صنعتی و پرورشگاههای حیوانات برای مصارفی مختلف مانند پوشاک، آزمایشهای پزشکی و ... ندارند، همچنان گروه دیگر را رادیکال تصور میکنند.
دورنگهداشتن واقعیات صنایع دامداری و لبنیات از چشم انسانها، در کنار ناآگاهی بشریت و عدمعلاقه به دانستن حقیقت [و مقاومت در برابر آن]سبب میشود که دورِ باطلِ استثمارِ حیوانات ادامهدار شود.
این بیگانگی ما با "چیستیِ گوشت، تخممرغ و لبنیات" است که گیاهخواری را در ابتدای امر برایمان عجیب نشان میدهد؛ اما انسانهای زیادی هستند که اگر نسبت به کاری که میکنند آگاهی پیدا کنند، دست از آن میکشند. از آنجا که وگانیسم از مسیر حفظ حقوق زمین و زیستمندان، و رسیدن آنها به «آزادی» (سرشتِ دستنخورده و بهرهکشینشده توسط نوع بشر) میگذرد، بر کنشگران این عرصه واجب است که حقایق را صریح به گوش جامعه برسانند؛ واقعیات این صنایع ظالمانه را بدون سانسور به مردم نشان دهند؛ و از تمام ظرفیتهای موجود برای ساخت فرهنگی اخلاقیتر بهره گیرند. یادمان باشد که لازمهی اخلاقمدارشدن جوامع، دوری از «خشونت» و عجینشدن با مفهوم «صلح» است؛ بنابراین ترویج وگانیسم بهعنوان "سبک زندگی بدون خشونت" میتواند قدمی مهم و آغازین در رسیدن به تکامل اخلاقی در جامعه باشد. این امر آنچنان اهمیتی دارد که به تعبیر «آلبرت انیشتین» میتواند سرنوشت بشریت را تغییر دهد.
در پایان شایسته است که به این سوال رِتوریک «ژان آنتِلم بریا ساوارَن» بیاندیشیم که: «به من بگویید چه میخورید تا بگویم کیستید؟».
به امید فراگیر شدن صلح بر زمین...