رویداد۲۴ مریم آیتی: خوارِج به گروهی از سپاه امام علی در جنگ صفین اطلاق میشود که امام علی به کفر متهم کردند و علیه او شورش به راه انداختند. آنها که به دلیل «خروج از اسلام علیه خلیفه مسلمین»، خوارج نامیده شدند و همه کسانی که مسئله «حکمیت» را پذیرفتند را کافر توصیف کردند. ابن ملجم مرادی از همین گروه بود که در امام علی را به شهادت رساند.
خوارج پس از ماجرای حکمیت، در مخالفت با امام علی (ع) سرسختی یشتری پیدا کردند و به همین دلیل با عبدالله بنوهب بیعت کردند و در مسیر خروج از کوفه و رفتن به نهروان، با مردم هم درگیر شدند، به همین دلیل امام علی چند بار به آنها اتمام حجت داد و عاقبت در سال ۳۸ق با آنها وارد جنگ شد.
اگرچه در جنگ بسیاری از انها کشته شدند، اما گروهی هم زنده ماندند و فرقههای مختلف خوارج را تشکیل دادند؛ از میان آنها تنها فرقه داباضیه که آرای آنان به عقاید سایر مسلمانان نزدیک است، در مناطقی از عمان، زنگبار، طرابلس و الجزایر حضور دارند. خوارج اولین گروه معارض و اولین فرقه دینی در تاریخ اسلام توصیف شدهاند.
با آنکه گرایش به مباحث علمی در میان خوارج نخستین بسیار کم بوده است، اما آثاری در علوم قرآنی، کلام، فقه و اصول فقه و همچنین درباره توحید و امامت، از آنها نقل شده است. ابن ندیم گفته خوارج آثار خود را به دلیل مخالفت مردم پنهان میکردهاند.
پیدایش «خوارج» به حوادث پدید آمده در جنگ صفین مطابقت دارد؛ زمانی که امام علی با نقض «حکمیت» مخالفت کرد، آنها ماجرا را ادامه دادند و امام علی (ع) را نیز به توبه دعوت کردند زیرا «پذیرش حکمیت» را کفر میپنداشتند. آنها خروج امام علی (ع) را انکار حکومت و حاکمیت جور توصیف میکردند لذا عمل خود را با هجرت پیامبر مقایسه کردند.
بیشتر بخوانید: سرنوشت ابن ملجم مرادی چه شد؟
«مُحَکِّمة» برگرفته از شعار «لا حکم الا لله» در مخالفت با حکمیت، «حَروریّة» در اشاره به محلی که خوارج به آنجا رفتند و «مارقین»، بهمعنای منحرفان، از جمله صفتهایی بود که در وصف خوارج استفاده میشد. خوارج همچنین به دلیل دشمنی با امام علی (ع)، نواصب یا ناصبه نیز خوانده شدهاند. اهل النهر یا اهل النهروان، نام دیگری برای خوارج است. از آنها همچنین به نام «شُراة» بهمعنای کسانی که جان خود را به بهشت میفروشند، نام برده شده است.
عوامل مختلفی از جمله «روحیه بادیهنشینی» را در شکلگیری خوارج مؤثر دانستهاند. برخی تاریخنگاران، چهرههای اصلی خوارج را «سالوکان» و «اعرابیان روزگار جاهلیت» دانستهاند که علیه ریشسفیدان قبایل خود و ارزشهای قبیلهای میشوریدند و به دلیل همین سرکشی از قبیله خود اخراج میشدند. همچنین روایت شده که بیشتر شخصیتهای مهم خوارج از میان همین اعراب برخاستند که به هیچکدام از قبایل شناختهشده عرب وابستگی نداشتند، به همین دلیل بود که هیچیک از صحابه به خوارج نپیوستند.
به گزارش رویداد۲۴ تاریخنگاران دیگری گفتهاند که ظهور خوارج در امتداد شورش علیه عثمان بوده است. آنها گفتهاند که قتل عثمان و اختلاف صحابه در باب مسئله خلافت، سبب طرح این رأی شد که میتوان خلیفه را در صورت مخالفت با رأی مردم و احکام دین و همچنین سوءتدبیر و عدم رعایت عدل و انصاف برکنار کرد یا حتی کشت.
عوامل دیگری چون عدم رضایت از رفتار امام علی (ع) در تقسیم غنایم،بروز جنگهای جمل و صفین که در آنها برای نخستین بار مسلمانان روبروی یکدیگر قرار گرفتند، از عوامل تاثیرگذار در شکلگیری خوارج ذکر شده است.
خوارج دارای چندین رهبر و شخصیت اثر گذار بوده است که از میان آنها میتوان به ابراهیم بن اسحاق اباضی، از جمله متکلمین خوارج، افلح بن عبدالوهاب اباضی ملقب به ابنرستم، پیشوای رستمان از فرقه خوارج اباضیه، ابوالخطاب عبدالاعلی بن سمح معافری، از اباضیه خوارج در آفریقا، ابوالقاسم مدرار بربری، از رهبران خوارج صفریه در آفریقا، ابوبلال مرداس بن حدیر حنظلی تمیمی از خوارج جنگهای صفین و نهوران، ابوبیهس هیصم بن جابر، رهبر یکی از خوارج موسوم به فرقه بیهسیه، ابونعامه جعونة بن فجاءة مازنی تمیمی، شاعر و سخنور از سران خوارج، حجّاج بن عبدالله، از نخستین خوارج، سعید بن بهدل شیبانی، از جمله شورشیان حروی و چندین چند چهره در بین این فرقه وجود دارند که نقش رهبری و لیدری این جریان را برعهده داشتهاند.
خوارج تأثیر مهمی در تاریخ اسلام داشته است؛ انشعاب و دودستگی در سپاه امام علی که منجر به پیدایش اولین گروه معارض و فرقه دینی در تاریخ اسلام شد، یکی از مهمترین اثرهای خوارج بود. آنها ابتدا رویکردی سیاسی داشتند اما در دوره «عبدالملک بنمروان» تعالیم خود را با بحثهای کلامی هم ترکیب کردند.
تاریخنگارانی همچون طبری و ابناعثم معتقدند که مقابله خوارج با امام علی (ع)، فرصت را برای تصاحب حکومت توسط معاویه فراهم کرده است. این ایده در حالی مطرح شده که خوارج برای جنگ با معاویه به سپاه امام حسن (ع) پیوستند و پس از صلح امام حسن، مبارزه با معاویه و امویان را ادامه دادند زیرا به باور آنها، امویان و طرفدارانشان کافر بودند و خوارج هم در پی این ایده بودند که برای رفع ظلم، باید جهاد با کافران را ادامه داد.
خوارج با قیامهایی که در مخالفت با امویان انجام میشد همراه شدند و بههمین دلیل در دورههای مختلف به عبدالله بن زبیر، زید بنعلی و ابومسلم خراسانی کمک کردند. آنها همچنین در مواردی با خلفای اموی صلح کردند و نتیجه این سازش این بود که حکومت ناحیه یا منصبی را به دست میآوردند و گاه نیز مستقلاً زمام قدرت را در برخی شهرها به دست گرفتند و با عناوینی همچون امام، امیرالمؤمنین و خلیفه خوانده شدند؛ با این حال حکومت امویان خصوصا در عراق و ایران با شدت خوارج را سرکوب کردند و با آنها جنگدیدند؛ جنگهایی که از دلایل مهم تضعیف حکومت اموی ذکر شده است.
خوارج پس از مخالفت حضرت علی (ع) با خواستههایشان در ماجرای حکمیت، رسما حضرت علی را کافر میدانستند و عبارت معروف «مگر علی نماز هم میخواند» مربوط به همان دوره تاریخی است. آنان نه فقط حَکمین، بلکه کلا وجود حاکم اسلامی را رد کردند.
خوارج در اماکن عمومی مثل مسجد کوفه، به مخالفت صریح با حکمیت پرداختند و حضرت علی را به کفر متهم میکردند. در مواردی حین خطابه امام علی (ع) علیه او شعار میدادند تا در نهایت اتفاقی بیفتد که او از پذیرش حکمیت منصرف شود و راه جنگ را انتخاب کند.
پس از ماجرای حکمیت که در شعبان یا رمضان ۳۷ هجری قمری میان «ابوموسی اشعری» و «عمرو بن عاص» رخ داد و ابوموسی از عمروعاص فریب خورد، امام علی (ع)، داوری حکمین را نپذیرفت برای جنگ با معاویه آماده شد و در نامهای به عبدالله بنوهب راسبی و یزید بن حصین از سران خوارج که در نهروان گرد آمده بودند، از آنان خواست برای جنگ با معاویه و ادامه جنگ صفین به او بپیوندند.
خوارج در پاسخ از امام علی (ع) خواستند به کفر اعتراف و توبه کند وگرنه از او دوری خواهند کرد. پس از اعلام رأی حکمین، خوارج در مخالفت با امام سرسختتر شدند و دشمنی آنها با امام بیشتر شد. جنگ اول میان آنها جنگ نهروان در سال ۳۸ق بود که بیشتر آنان کشته شدند. البته گروهی به فرماندهی «فروة بن نوفل» به علت تردید در رویارویی با امام علی (ع)، از جنگ منصرف شدند. اگرچه امام علی در جنگ با آنها پیروز شد اما نظام فکری آنها همچنان ادامه یافت.
خوارج در زمان معاویه نیز جنگها شورشهای زیادی را رهبری کردند و هیچگاه معاویه را نیز نپذیرفتند. و با او نیز اختلاف و جنگ بودند. حتی در دوران یزید نیز خوارج شورش میکردند. به طوریکه عبیدالله بن زیاد تعداد زیادی از خوارج را قتل عام کرد و بسیاری دیگر از چهرههای مهم این جریان را به زندان افکند. در واقع خوارج اعتقاد شدید به گمراهی معاویه داشتند.
در بین خوارج نام یک نفر در شهادت امام حسین علیه السلام نیز دیده میشود و آن شبث بن ربعی است. او با اینکه در جنگ صفین همراه امام علی(ع) در جنگ حاضر شد اما او در زمان جنگ نهروان از سپاه امام جدا شد و در سپاه دشمن قرار گرفت. یکی از مهمترین اقدامات شبث خیانت در کربلا بود. او با ارسال نامهای به امام حسین(ع) او را به کوفه دعوت کرد تا در آنجا حاکمیت کوفه را برعهده بگیرد و حتی باعث کشته شدن مسلم بن عقیل فرستاده امام حسین شد. پس شهادت امام حسین(ع) و یاران ایشان نیز مسجدی در شهر له شکرانه شهادت ایشان بر پا کرد.
ویژگیهای مختلف و گاه متضادی برای خوارج ذکر شده است. این ویژگیها بیشتر شامل فهم نادرست از قرآن، تنگنظری و نیز تعصب آنهاست. فهرستی از این ویژگیها که در آثار مختلف اسلامی ذکر شده، به این شرح هستند:
• عبادت بسیار بدون ایمان
• ناآشنایی به سنت حضرت محمد و احکام دین
• فهم نادرست از قرآن کریم و تطبیق نادرست آیات بر مقاصد خویش
• تظاهر به زهد
• نظمناپذیری و انشعاب پیاپی
• دشمنی با امام علی و کینه به وی حتی پس از شهادت
• لجاجت و تعصب
اول: کم سِنّی: آنها غالبا جوانان کم سنی هستند که افرادی مسنّ یا بزرگسال خبره کمتر در میان آنهاست
دوم: سفاهت: عامه خوارج جوانانی هستند که دارای دید و درک کوتاه هستند
سوم: غرور و خود را بالاتر شمردن: آن چیزی که از خوارج سراغ داریم این است که متکبر بوده و خود را از دیگر مردم بالاتر دانسته و به خود و اعمالشان مغرور هستند.
چهارم: زیاده روی در عبادت: خوارج اهل عبادت بوده، دائما در نماز و روزه و تلاوت قرآن و ذکر و تلاش و فداکاری هستند، و اینها باعث میشوند که مردم فریب آنها را بخورند.
پنجم: سوء فهم نسبت قرآن: آنها قرآن زیاد میخوانند و به آن استدلال میکنند، اما بدون اینکه آن را بدانند و درک کنند. بلکه آیات را در جایگاهی غیر از جایگاه خود به کار میبرند.
یکی از مهمترین عقاید خوارج، باور به کفر کسی است که مرتکب گناه کبیره میشود. این باور، در پیدایش و تحول علم کلام، موثر دانسته شده است.
برخی از باورها و عقاید خوارج عبارتند از:
• کفر در صورت ارتکاب گناه کبیره: نخستین اندیشهای که خوارج بر آن اتفاقنظر داشتهاند، تکفیر کسی است که مرتکب گناه کبیره شده است. فرقهای از خوارج با نام ازارقه، در این اندیشه افراط کرده و معتقدند مرتکب گناه کبیره نمیتواند دوباره ایمان بیاورد و باید به سبب ارتداد، همراه با فرزندانش به قتل برسد و مخلد در آتش است. یکی از ادله خوارج برای تکفیر مرتکب کبیره، استناد به آیه ۴۴ سوره مائده است.
• امامت: آرای خوارج درباره امامت، برگرفته از نظر آنان درباره مرتکب کبیره بود. بر این اساس، کسی که مرتکب گناه کبیره شده، نباید امامت جامعه مسلمانان را بر عهده بگیرد و اگر بر مسند امامت باشد، بر مؤمنان واجب است که بر او خروج کنند. بیشتر خوارج، با نصب خلیفه از سوی پیامبر (ص) مخالفند و معتقدند هرکس که به کتاب و سنت عمل کند، شایستگی امامت را دارد و امامت، با بیعت دو تن نیز منعقد میشود آنان به انتخابی بودن امام معتقد بودند و بر خلاف باور رایج در آن زمان، خلافت غیرقریش را هم ممکن میدانستند.
• خلفای راشدین: خوارج با توجه به حوادث رخداده در دوران خلفای چهارگانه، عمر و ابوبکر را بهعنوان امام و خلیفه رسول خدا پذیرفتند، ولی در مورد عثمان فقط ۶ سال نخست حکومت او و در مورد امام علی، تا قبل از پذیرش حکمیت را صحیح شمردند و این دو را در مابقی دوران حکومتشان تکفیر کردند و معزول دانستند
• اندیشههای فقهی: از برخی فرقههای خوارج چند آرای فقهی نقل شده است؛ از جمله رد سنگسار زناکار (با استناد به اینکه در قرآن کریم اشارهای به آن نشده)، جایز بودن قتل اطفال و همسران مخالفان، اعتقاد به اینکه اطفال مشرکان نیز با پدران در آتش خواهند بود و مخالفت با تقیه در قول و عمل به باور ازارقه (اَزارَقه از فرقههای خوارج هستند که پیروان آن دیگر مسلمانان را از خود نمیدانستند. پایهگذار این فرقه «نافع بن ازرق» از فرزندان حنفیه بود و برای همین پیروانش را ازارقه نامیدند)، مسلمانانی که به خوارج تعلق ندارند باید کشته شوند، ولی قتل مسیحیان، زردشتیان یا یهودیان حرام است.
• نقد عقاید خوارج
از ابتدای پیدایش خوارج در تاریخ اسلام، آثار مختلفی در ردّ دیدگاههای آنها تالیف شده یا در آثار حدیثی، روایاتی در تقبیح باورها و اعمال خوارج ذکر شده است. از جمله روایاتی حاکی از پیشگوییهای پیامبر اسلام درباره خوارج و خروج آنان از دین که شیوه دینداری و عملکرد خوارج تقبیح شده و همچنین جنگیدن با آنان و کشتنشان دارای اجر دانسته شده است. همچنین علمای شیعه با استناد به حدیثی از پیامبر (ص)، کسانی که با امام علی به محاربه پرداختهاند و از جمله خوارج را کافر دانستهاند. بنابر روایت مذکور، کسی که با امام علی جنگ کند، مانند کسی است که با پیامبر جنگ کرده است.
در برخی منابع استشهاد خوارج به قرآن کریم برای اثبات عقایدشان، مورد نقد و نقض قرار گرفته است؛ چنانچه ادعای کافر بودن کسانی که مرتکب گناه کبیره میشوند. خوارج با تکیه بر آیه ۹۷ سوره آلعمران، گفتهاند که هر کس حج نگزارد، گناه کبیره کرده و کافر شده است، پس ارتکاب گناهان کبیره، منجر به کفر میشود.
در پاسخ به این مسئله گفته شده که کفر در متون دینی معناى گستردهای دارد و هر گونه مخالفت با حق، چه در مرحله عقاید و چه در مرحله دستورهای فرعى را شامل میشود؛ ازاینرو، در آیه ۹۷ سوره آلعمران، کفر به معنای «ترک حج» از سوی شخص توانمند (دارای استطاعت شرعی) است؛ نه به معنای خروج از اسلام، آنطور که خوارج گفتهاند.
بیشتر بخوانید: ناکثین چه کسانی بودند؟
*تکفیر
همه خوارج به اتفاق آراء مرتکب کبیره را کافر و از اصحاب جحیم میدانستند. از این عقیده که در تقابل با عقاید شیعه و مرجئه و معتزله است، و فرقههای مرجئه و معتزله در واکنش به آرای خوارج شکل گرفتند، دو فرع ناشی میشود:
فرع اول
هر جا که خوارج حاکم نباشند، دارالکفر است و هر کس در دارالکفر ساکن شود، کافر است و باید علیه او قیام کرد. چنانچه خلیفه یا امام (تعبیر رایج در ادبیات کهن دینی) گناه کبیرهای انجام دهد، مسلمان نیست و قیام علیه او نه تنها یک حق، بلکه اقدامی واجب است.
فرع دوم
خوارج سرزمینی را که تحت حاکمیت چنین امامی است، سرزمین کفر میدانستند و ریختن خون مردمان آن را جایز میشمردند و براساس این دیدگاه به کشتار مردم میپرداختند. در تاریخ نیز این کشتارها در طول حیات سیاسی خوارج رخ داده است.
*خلافت
از دیدگاه خوارج تعیین خلیفه نه از طریق نص و نه استخلاف و نه براساس قریشیبودن، بلکه از طریق انتخاب مردم انجام میپذیرد و پس از واگذاری رهبری به او، وی حق ندارد کسی را به تحکیم و داوری در کار حکومت بگمارد.
بر این اساس خلافت ابوبکر و عمر و نخستین سالهای حکومت عثمان درست بوده و عزل عثمان پس از آنکه در کار حکومت به بدعت گرایید، واجب بود. درباره امام علی (علیهالسلام) نیز عقیده داشتند انتخاب امام باید با رای و انتخاب آزاد مردم صورت گیرد. حکومت، اختصاص به امام علی علیهالسلام و فرزندان او ندارد. جایز است که اساساً در عالم امامی نباشد و خلافت امام، صحیح و پذیرفته شده است و فقط در تحکیم خطا کرده و به همین دلیل کافر شده است.
همچنین گفته شده حکومت و امارت موروثی نیست. خروج علیه امامی که خلاف سنّت عمل کند واجب است. ضرورت وجود امام به دو دلیل است:
امامت نماز
فرماندهی جهاد
*برابری میان عرب و موالی
از دیگر اندیشههای خوارج برابری میان عرب و موالی در حقوق و تکالیف و خلود گناهکاران در جهنم است.
خوارج به لحاظ شورش علیه امام (علیهالسلام) و نقض بیعت، «باغی» (باغی کسی است که علیه امام عادل قیام میکند تا باعث برکناری امام عادل و سرنگونی دولت اسلامی شود) به شمار آمده و محکوم به احکام بغی هستند و به لحاظ اعتقادی (انکار ضروری دین همچون مباح دانستن قتل حضرت علی (علیهالسلام) و حکم به کفر آن حضرت) کافرند و به لحاظ کینه و دشمنی با آن گرامی، «ناصبی» محسوب میشوند؛ بنابراین همه احکام کفر از قبیل نجاست، حرمت ذبیحه، و عدم صحت ازدواج مسلمان با ایشان، بر آنان جاری است.
خوارج به شش فرقه اصلی ازارقه، نجدیه، صفریه، عجارده، اباضیه و ثعالبیه تقسیم میشوند. مهمترین گروههای خوارج عبارتند از:
۱- فرقه ازرقیّه: ازارقه توسط نافع بن ازرق حنفی پایهگذاری شده است. نافع نخستین انشعابگر خوارج است.
ازرقیه پیروان نافع بن ازرق حنظلى (ملقب به ابو راشد) که یکى از نیرومندترین فرق خوارج بشمار مىآیند، مىباشند. ازارقه دشمنان خود را کافر نمىشمردند بلکه آنها را مشرک مىدانند.
۲- فرقه نجدیه: نجدة بن عمر حنفی از یاران نافع بود، اما از او جدا شده فرقۀ نجدیه و یا نجدات را پدید آورد. علت اصلی انشعاب نجده، تندرویهای فکری و عملی ازرقیان بود.
نجدات پیروان نجدة بن عامر حنفى مىباشند و اختلاف عمده آنان با ازارقه این بود که کنارهگیرى از همراهى با خوارج را «مشرک» مىدانستند.
۳- رقه اباضیه: مؤسس این فرقه عبدالله بن اباض تمیمی است که احتمالاً در سال ۸۰ ه. ق در گذشته باشد. این فرقه از میانه روان خوارج به شمار میرفتند. اینها مخالفان خود را کافر مىدانستند؛ و کشتن آنها را جایز مىشمردند ولى آشکارا نه در خفا. محکمه، حکمیه، حروریه، مارقه، وهبین، شراه از دیگر نامهای این فرقه است.
به گزارش رویداد۲۴ خوارج از نیمه سده دوم، به تدریج به تألیف کتابهای دینی، فقهی و تاریخی روی آورده و راویان و عالمان و فقیهانی از میان آنان برخاستند. آنان اهل نقل روایات نبودند و متن قرآن را تنها منبع فقهی میدانستند. مکتب فلسفی و فقهی وسیع و منسجمی از آنها در دست نیست؛ تنها یکی از فرقههای آنها به نام اباضیه، آثاری در اعتقادات و تعالیم فقهی داشتهاند.
«ابن ندیم» در کتاب فهرست خود، بر این باور است که خوارج، آثار خود را به دلیل مخالفت و فشار مردم، پنهان میکردهاند. با اینحال، ابن ندیم، چند تن از عالمان خوارج را نام برده که آثاری در علوم قرآنی، کلام، فقه و اصول فقه تألیف کردهاند. آثار دیگری درباره توحید و امامت و همچنین ردیههایی بر مخالفانشان از جمله معتزله، مرجئه، شیعه و غلاة، از خوارج نقل شده است.
خوارج همچنین خطیبان و شاعران بسیاری داشته و برخی از آنها مشهور بودهاند. بیشتر اشعار خوارج، رجزهایی دانسته شده که در جنگها گفتهاند. پارهای از خطبهها و نامههای خوارج نیز نقل شده که منسوب به ۱۸ تن از سران آنها و درباره دعوت و سلوک دینی و سیاسی خوارج، و همچنین ترغیب به خروج و جهاد و امر به معروف است.
این مسئله را نباید از نظر دور داشت که خوارج به سبب انشعابات و اختلافاتى که درمبانى اعتقادى پیدا کردند در تفسیر و تبیین آیات نیز دچار نظریات متفاوت گشتند بعضى از کتب تعداد فرقههاى انشعابى خوارج را بیست فرقه نوشتهاند و بعضى بیشتر از آن!
پس از انتقال خلافت به معاویه در سال۴۱ ه. ق، خوارج علیه معاویه و امویان قیام کردند. طی جنگی که بین خوارج و معاویه روی داد، خوارج شکست خوردند.
در اواخر دوران اموی خوارج غالباً از موصل خروج میکردند و عمدتاً از آل بکر و بنیشیبان بودند. در این دوران خالد قسری، فرمانروای اموی عراق، شدیداً به سرکوب خوارج اهتمام میورزید. پس از فروپاشی امویان و تاسیس خلافت عباسیان، قیامهای خوارج همچنان ادامه یافت. د
هنگامی که در اواخر سدۀ دوم هجری قیروان به دست ابوعبدالله شیعی سال ۲۹۸ه. ق گشوده شد و پس از آن عبیدالمهدی سال ۳۲۲ ه. ق قدرت را به دست گرفت و حکومت عبیدیان فاطمی را در شمال آفریقا بنیاد نهاد، ابو یزید نُکاری، علیه فاطمیان شیعی دست به قیامی گسترده زد. اما سرانجام شکست خورد. پس از آن، شورشهای خارجیان فروکش کرد.
آنگونه که در تاریخ بر آمده، خوارج در مدت حدود دو قرن در گوشه و کنار کشورهای اسلامى فعالیت داشتهاند و عمدتا در صدد قیام و مبارزه علیه حکومتهاى اموى و عباسى بودهاند. جمعی از آنان پس از ترک کوفه به ایران آمدند و گروهى در خلیج فارس و گروهى هم به آفریقا رفتند.
خوارج مدتهاى طولانى در ولایات شرقى ایران مانند کرمان و سیستان و خراسان پایگاه عمدهاى داشتند و در بسیارى از موارد کنترل شهر بهدست آنان مىافتاد. قیامهاى خوارج در سیستان تا قرن سوم هجرى و حتى پس از آن هم ادامه داشته است. خوارج به مرور بر اثر اختلافات و انشعابات داخلى و نیز به سبب جنگها و درگیریها با مخالفان خود از موجودیت افتادند.