رویداد۲۴ ساعتی از غروب گذشته بود. کوچههای مرکزی شهر تاریک شده بود. خانم دکتر که مثل بسیاری از شهروندان در کوچهپسکوچههای احمدآباد بهسختی توانسته بود جای پارک پیدا کند، وقتی به ساعتش نگاهی انداخت، فهمید نیمساعت درگیر پیداکردن جای پارک بوده و تماسهای مکرر منشیاش هم بیدلیل نبوده است. زن خودروش را بهسختی بین دو خودرو در حاشیه خیابان پارک کرد، ترمزدستی را کشید و پیاده شد. وقتی به تابلو خیابان نگاهی انداخت، فهمید که حداقل ۱۰ دقیقه دیگر هم باید پیاده برود.
او بلافاصله ریموت دزدگیر را فشار داد و مطمئن شد که درها قفل شدهاند. اما ناگهان متوجه شبحی شد که در تاریکی ایستاده بود و حریصانه او را میپایید. اولین چیزی که نظرش را جلب کرد و زبانش را بند آورد، برق منعکسشده از قمه بزرگی بود که اتفاقا شبح مرموز، آن را طوری گرفته بود که نور خیابان را به چشم زن بتاباند. مابقیاش آنقدر سریع رخ داد که خانم دکتر تا به خود آمد، دید به دیوار تکیه داده، کیفش گوشهای افتاده و شالش روی شانهاش افتاده است. ترسیده بود و میخواست شماره پلیس را بگیرد، اما نمیتوانست.
مرد جوان در پوستش نمیگنجید. تا پیشازاین لحظه و تماسی که با او گرفته شده بود، با خودش میگفت که دیگر باید قید موتورش را بزند و بهسراغ کار دیگری برود. این تماس، او را از کابوسهای شبانه بیرون آورده بود. بارهاوبارها صحنه سرقت را در خواب و بیداری برای خودش ترسیم کرده بود و راههای دیگری غیر از تسلیمشدن در برابر زورگیر را امتحان کرده بود، البته دوبار هم خودش را در این خیالات کشته فرض کرده بود.
برای او پنجشنبه، ۲۴ فروردین، مرکز ثقلی بین گذشته و آینده بود. او که برای یافتن یکلقمه نان حلال از صبح زود تا شب، پشت موتورسیکلت هوندای آبیرنگش مسافر و بسته جابهجا میکرد، همان پنجشنبه حوالی ساعت ۱۹ از خیابان نوابصفوی مسافری را به مقصد منطقه سیدی با کرایهای دندانگیر سوار میکند، اما این مسافر در یکی از کوچههای تاریک و خلوت منطقه سیدی، ناگهان قمه بزرگی روی گردنش میگذارد و گوشی تلفن همراه و موتورسیکلتش را زورگیری کرده و فرار میکند.
پسر در مرز میان نوجوانی و جوانی بود. خودش میگفت که هندزفری داخل گوشش بوده و چشمانتظار اتوبوس بوده است، نه صدای موتورسیکلت را شنیده و نه آن را دیده است، فقط وقتی که گوشیاش را مردی شرور از دستش بیرون کشیده است، متوجه حضور موتورسوار شده است.
دختر جوان دیگری هم همین حکایت را تعریف میکند، با این تفاوت که او سارق را از روبهرو دیده است و درست در چندمتریاش متوجه نیت شومش شده است، اما قمه تیز زورگیر، او را درجا میخکوب کرده و نتوانسته کاری بکند.
اینها فقط بخشی از اظهارات شاکیانی بود که در قسمتهای مختلف مشهد با یک سارق زورگیر روبهرو شده بودند. سارقی که سوار یک موتورسیکلت هوندای آبی، بدون ترس از اینکه پلاک موتورش را دوربینهای نظارتی صید کنند، مشغول زورگیری از شهروندان بود. تکرار این ماجرا پای رئیس پلیس مشهد را به میان کشید و با دستورات تخصصی و صریح سرهنگ احمد نگهبان، گروهی از کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد به طور ویژه روی این پرونده تمرکز کردند.
در بررسی اظهارات تعدادی از مالباختهها که بیشتر زن یا افراد نوجوان هستند، مشخص شد جوانی موتورسوار گوشی تلفن همراه آنها را درحالیکه این افراد در ایستگاههای اتوبوس یا مکانهای خلوت بودهاند، قاپیده و بعضا در صورت مقاومت مالباختهها، با یک قبضه قمه بزرگ به آنها آسیب میرسانده است.
مأموران اداره مبارزه با جرائم خشن پلیس آگاهی مشهد با یکسری تحقیقات گسترده میدانی، متهم را در منطقه شهرک رجایی ردزنی و پس از هماهنگیهای لازم قضایی، او را در اقدامی ضربتی و غافلگیرانه در مخفیگاهش دستگیر کردند. مأموران در بازرسی از محل، یک دستگاه موتورسیکلت، سه دستگاه گوشی تلفن همراه و چهاردهقاب گوشی هوشمند به همراه دو قبضه قمه و یک قبضه چاقو کشف کردند. همچنین مشخص شد که موتورسیکلت آبیرنگ را هم سرقت کرده است که بلافاصله موضوع به صاحب موتورسیکلت اعلام شد.
متهم که دارای چندین فقره سابقه کیفری به جرم سرقت و توزیع مواد مخدر است، در رویارویی با مالباختهها، ادله و مستندات پلیس، به شش فقره زورگیری موتورسیکلت از مسافرکشها و ۷۸ فقره قاپزنی و زورگیری تلفن همراه شهروندان در محدوده جنوب شهر مشهد اعتراف کرد که دراینرابطه تاکنون ۲۹ مالباخته، متهم را در طرح رویارویی حضوری شناسایی کردهاند.
در حالی نمایان بود که مشخص شد این فرد که به موادمخدر صنعتی اعتیاد دارد، بارها اقدام به خودزنی کرده است و سال گذشته نیز اقدام به خودکشی کرده و یک ماه در بیمارستان بستری بوده است.
به گفته سرهنگ نگهبان، تحقیقات در این پرونده برای شناسایی مالباختگان و همچنین مالخران ادامه دارد.