رویداد۲۴ سیدمحمد خاتمی رییس جمهور پیشین کشورمان در دیدار جمعی از فرهنگیان و نمایندگان تشکلهای صنفی معلمان، روشهای مدنی آنها برای احقاق حق خود را ستود و از اصناف و اقشار و جریانهای سیاسی خواست با الگو قرار دادن روش اعتراضی خشونت پرهیز معلمان، به سوی اصلاح ساختار، رویکرد و رفتار حاکمیت حرکت کنند.
به گزارش جماران، سیدمحمد خاتمی در این دیدار پس از شنیدن نظرات و دغدغههای نمایندگان تشکلهای معلمان گفت: شخصیت عاطفی، عقلانی، علمی و اجتماعی فرد نوعا در دوران کودکی و نوجوانی شکل میگیرد و بیشترین زمانِ دوران کودکی و نوجوانی در اختیار نظام آموزش و پرورش است بنابراین نقش آموزش و پرورش در شکلگیری و تجلی شخصیت واقعی انسان، بسیار مهم است.
او با انتقاد از نگاه ایدئولوژیک به «ساختن انسان»، ساختن را شیءانگاری انسان عنوان کرد و افزود: در این نگاه انسان شیءای است که میتوان او را هر طور که بخواهیم بسازیم و آن را شکل بدهیم در حالیکه ساخته شدن انسان، یک فرایند است که آموزش و پرورش میتواند در این فرایند نقش مهمی داشته باشد. تعلیم و تربیت یک حرکت دیالکتیکی و مشارکتی است یعنی مشارکت معلم با متعلم و مشارکت مربی با متربی. در درون انسان جوهر و گوهری وجود دارد که باید پرورش یابد و این پرورش با فعل و مشارکت خود فرد انجام میگیرد.
خاتمی با اشاره به اهمیت ساختن یک فرودگاه، ماشین یا اداره یک شهرک صنعتی و کسانی که در این زمینهها فعالیت میکنند یادآور شد: این ساختن را با ساخته شدن شخصیت انسان مقایسه کنید؛ آیا در حال حاضر نگاه جامعه به این دو یکسان است؟ آیا دریافتیهای فعالان در این دو عرصه برای گذران زندگی برابر است؟ مهندسان و مدیران جامعه ارزشمندند و باید برخوردار و بهرهمند باشند، ولی سخن این است که ساخته شدن انسان و حضور در عرصه و فرایند ساخته شدن انسان که کار معلم است، بسیار با اهمیت است و معلم هم باید برخوردار از امکانات لازم برای گذران زندگی باشد و از آن مهمتر منزلت است که بسیاری از کمبودهای مادی را جبران میکند.
وی با اشاره به محرومیتهای مادی و منزلتی معلمان توضیح داد: اگر عدالت در عرصه حیات اجتماعی را امکان برابر دسترسی همه افراد به قدرت، ثروت و منزلت در نظر بگیریم، جامعهای به عدالت دست مییابد که این امکان را برای همه افراد به صورت مساوی فراهم کرده باشد تا همه افراد بتوانند به قدرت، ثروت و منزلت دسترسی پیدا کنند.
خاتمی، مراد از قدرت در عرصه حیات اجتماعی را داشتن حق حاکمیت بر سرنوشت خود تعبیر کرد و گفت: هر انسانی باید قدرت این را داشته باشد که سرنوشت خود را بسازد؛ هر جامعهای نیازمند قدرت متمرکز است، اما این قدرت متمرکز باید ناشی از قدرت منتشر باشد یعنی به نمایندگی از مردم و با رای و رضایت تک تک افراد جامعه که صاحب اصلی قدرت هستند، تحقق یابد و در مقابلِ مردم مسئول باشد و مردم، قدرت جابجایی این قدرت را داشته باشند و در فرآیند تحقق قدرت متمرکز دخالت داشته باشند.
وی راه تحقق این قدرت در جامعه را وجود نهاد انتخابات آزاد و اتکاء بر رأی مردم و حضور آزادانه، مختارانه و مدبرانه افراد جامعه دانست و ادامه داد: اگر این امر محقق شود همه احساس قدرت میکنند و مسئولیت قدرت متمرکز این است که به بهترین وجه زمینه زندگی، امنیت، آزادی و رشد و تعالی جامعه را فراهم آورد.
خاتمی گفت: منظور از ثروت، تامین نیازهای اولیه و ثانویه انسان است. نیازهای اولیه مثل خوراک و پوشاک و امنیت و امید به آینده و فراهم بودن زمینه رشد و... فوریت دارند و نیازهای ثانویه، آزادی و داشتن زندگی معنوی و زندگی اخلاقی و نظایر آنها است. هر انسانی باید بتواند بدون دغدغه و رنج و مانع برای برآوردن نیازهای اولیه، امکانات لازم را داشته باشد و علاوه بر آن تامین نیازهای ثانویهاش و احساس آزادی، حرمت و معناداری زندگی کند.
وی با اشاره به ضربالمثل رایج که «شکم گرسنه خدا نمیشناسد» بیان کرد: انسانی که دغدغه نان و دارو و نظایر آنها دارد اصلا نمیتواند به نیازهای ثانویه خود بیاندیشد، چه رسد که به آنها بپردازد. ثروت یعنی امکان تامین نیازهای اولیه بدون دردسر و امنیت خاطر و تسهیل در تامین نیازهای ثانویه.
خاتمی ادامه داد: منزلت یعنی شخصیت انسان دارای ارزش و اعتبار و احترام باشد. اگر جامعه دچار آپارتاید نژادی باشد، بخشی از جامعه منزلت و جایگاهی نخواهد داشت؛ اگر جامعه دچار آپارتاید و تبعیض جنسیتی باشد به منزلت بخش مهمی از جامعه لطمه وارد میآید؛ و اگر این تبعیضها دینی معرفی شد یا با دین و ارزشها توجیه شد، مردم علاوه بر اینکه از این تبعیض زیان میبینند، از دین و ارزشها هم رویگردان میشوند؛ همچنان که متاسفانه برخی ارزشها به دلیل استفاده نادرست و در خدمت امور ناروا قرار دادن، از اعتبار افتادهاند.
خاتمی گفت: پارهای تبعیضها و ناروائیها در فرهنگ ما رواج دارد. اینکه در ادبیات ما است که "زن آن به که گل پرورد در کنارم" معنی اش اینست که اصل مرد است و زن در خدمت او. یا این جمله زیبا که "مرد از دامن زن به معراج میرود" حکایت از آن دارد که اصل، مرد است! و به فرع بودن زن اشاره دارد و خود زن نباید به معراج برود؟ مرد و زن هر دو باید به معراج بروند؛ هر جا که تبعیض باشد یا جامعه رانتی شود و عدهای با رانتهای مادی و سیاسی صاحب امکانات مادی و موفقیت اجتماعی شوند بخش دیگر نه تنها از امکانات که از منزلت نیز محروم میماند. اگر جامعه در هر یک از این سه اصل امکان مساوی دستیابی به «قدرت»، «ثروت» و «منزلت» مشکل داشته باشد، عمدهترین مسئولیت آن متوجه حکمفرمایی است یعنی نتیجه حکمرانی بد است.
ملاک و معیار سنجش خوبی حکمرانی به این است که این سه اصل در جامعه رعایت شود؛ حاکم چقدر توانسته در جامعه فقر را از بین ببرد و ایجاد برابری کند؟ چقدر توانسته در افراد جامعه احساس منزلت ایجاد کند؟ و چقدر زمینه را برای انتخاب مردم و آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود فراهم کرده است؟ اگر هر سه نبود که وامصیبتا و اگر در هر بخشی مشکل وجود داشته باشد، در آن قسمت حکمرانی، بد است و باید تغییر کند.
بشر در طول تاریخ برای رسیدن به حکمرانی خوب تلاش کرده و بسیار برای آن هزینه داده است؛ و در بیش از یکصدسال اخیر، جامعه ایران برای آن مبارزه، نهضت و حتی انقلاب داشته است برای اینکه حکمرانی خوب در جامعه مستقر شود.
خاتمی در ادامه با اشاره به محرومیت معلمان در هر سه اصل قدرت، ثروت و منزلت گفت: در بخش ثروت، معلم ما در مقایسه با بخشهای دیگر خود را عقب میبیند. معلمان یا جزء طبقه مستضعف جامعه (از حیث درآمد) هستند یا دست بالا در طبقه متوسط رو به پایین و معلمی که زندگیاش تامین نباشد، نمیتواند معلم و مربی خوبی باشد. از نظر قدرت -که این فقط اختصاص به معلمان ندارد- برای یک بخش با سلیقهای خاص امکان به قدرت رسیدن فراهم است و بقیه بخشهای جامعه محروم اند چه در انتخابات و چه نظارتهای بیجا بر جامعه و...؛ در بخش منزلت، یکی از مشکلات اصلی معلمان، تحقیرشدگی است در حالی که معلم باید بالاترین میزان حرمت را در جامعه داشته باشد.
وی با اشاره به تقسیم بودجه به جاری و عمرانی و قرار گرفتن آموزش و پرورش که ابواب جمعی بسیار بزرگی دارد به عنوان مصرف کننده بودجه جاری گفت: نگاه موجود به آموزش و پرورش این است که اینها سربارند نه سرور. به معلم به عنوان سربار نگاه میشود در حالیکه سربار، حکمرانی غلطی است که وجود دارد و نمیتواند تدبیر کند و سرمایههای جامعه را به فعلیت برساند؛ نمیتواند فن آوریها و سرمایههای خارجی را جذب و صرف سازندگی کشور کند؛ نمیتواند برنامهریزی کند که سرمایه بین نسلی نفت را در خدمت زیرساختها و سرمایه تبدیلپذیر قرار گیرد تا جامعه ثروتمند شود و با اندکی از مازاد ثروت جامعه امور کشور و خدمات و نیاز حقوق بگیران را به خوبی تأمین کند. سربار، حکمرانی بد است که نمیتواند تدبیر درستی در این زمینهها داشته باشد.
منشا اصلی محرومیت جامعه ما در هر سه عرصه قدرت، ثروت و منزلت، حکمرانی بد است که اگر بخواهیم ایران باقی بماند و عزت داشته باشد، باید این حکمرانی تغییر کند و اصلاح شود.
خاتمی، معلمان را در به کار بستن روشهای مدنی خشونتپرهیز برای احقاق حق خود، باثباتترین و با دوامترین و پیگیرترین بخش جامعه دانست و گفت: ما که از حرکتهای مدنی خشونتپرهیز سخن میگوئیم باید از معلمان سرمشق بگیریم. معلمان بدون آشوبطلبی و خشونت حق خود را مطالبه و حتی اعتراض میکنند و حرف خود را میزنند و در برخی موارد هم موفق میشوند. اصناف و اقشار و جریانات سیاسی باید از معلمان یاد بگیرند و ما باید با این روشها به سوی اصلاح ساختار، رویکرد و رفتار حاکمیت برویم. اگر بخشی از ساختار ما اشکال دارد، خودمان اصلاحش کنیم؛ اگر رویکردهای ما غلط بوده و نتیجه غلط داده -که داده- این رویکرد را باید عوض کنیم؛ اگر رفتار قضایی، حقوقی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ما غلط است باید اینها را اصلاح کنیم.
خاتمی با اشاره به تلاشهای پیشین و شنیده نشدن پیشنهاد خیرخواهان و تقاضاها برای اصلاح بنیادین امور تصریح کرد: باید بتوانیم حاکمیت را وادار کنیم که اصلاحات بشود و برای این کار باید شیوههای خشونت پرهیز عمل شود. اگر اصلاحات اساسی صورت گیرد جامعه رو به پیشرفت، ترقی و انسجام داخلی خواهد رفت و بدخواهان، تجزیه طلبان و دشمنان ناکام خواهند ماند.
وی با اشاره به مطالبات جامعه و جوانانی که حاکمیت زبان آنها را درک نمیکند گفت: درصد بزرگی از جوانان که انقلاب را ندیدهاند، ناراضی هستند. من پیش از این گفتهام براندازی نه ممکن است نه مطلوب، اما آنچه در حال حاضر جاریست، خودبراندازی است و ما میگوئیم خودبراندازی نکنید، اصلاح کنید تا جامعه راضی باشد و زمینه پیشرفت در همه زمینهها فراهم شود و تجزیهطلبان و قدرتهای مخالف را ناکام کنید.
خاتمی افزود: اگر جامعه احساس مشارکت در امور داشته باشد، برخی مشکلات را هم تحمل میکند، اما اگر مشارکت نداشته باشد، نارضایتی تبدیل به نفرت میشود و نفرت، خشم میآورد و بحرانهائی پدید میآید که حل آنها آسان نیست.
وی در پایان گفت: آنچه خیرخواهان بارها گفتهاند که بیایید آزادی و عفو عمومی بدهید و حصر را بردارید و زندانیان را آزاد کنید، گوش ندادند، ولی میتوانیم آرزو کنیم که همه آنها که در بند و در محدودیت و حصر هستند و زندانیان سیاسی بخصوص معلمان و کارگران زندانی آزاد شوند و همه با هم در کنار یکدیگر، جامعه متکثر ایران را با هدف اعتلا و پیشرفت و برخورداری جامعه و حفظ حرمت افراد پیش ببریم؛ معتقدم انقلاب این را میخواست و اگر امروز نیست یعنی انقلاب از مسیر خود منحرف شده است.