رویداد۲۴ سعید شمس: کامبیز نوروزی وکیل و حقوقدان در گفتوگو با رویداد۲۴ مسئله فساد و تاثیر آن بر جامعه را بررسی کرده است. او معتقد است «ساختار اقتصادی، سیاسی و حقوقی در ایران بهگونهای است که امکان سوءاستفاده از قدرت و کسب رانت و امتیازهای نامشروع بسیار بالاست. در ساختاری که ماهیت الهی دارد و آدمها در «معصومیت» توصیف میشوند و علاوه بر این، این ساختار پنهان است، احتمال بروز تخلف مالی، سیاسی و... فراوان است.»
* ظاهرا مردم نسبت به اخبار فساد واکسینه شدهاند. در بسیاری موارد میبینیم که تنها با یک «تعجب» از کنار مسئله عبور میکنیم. رسانهها هم فسادهای کوچک را پوشش نمیدهند زیرا به نوعی آستانه تحریک اینگونه اخبار بالا رفته و نسبت به صفرهای کم واکنش نشان نمیدهند. درباره این موضوع صحبت میکنید؟
جامعه نسبت به اخبار مربوط به اختلاس و انواع سوءاستفادههای مالی در نظام حکومتی تا حدی دچار کرختی شده است. در طول سه دهه گذشته، آرامآرام خبرهای مربوط به سوءاستفاده از قدرت در حوزه امور اقتصادی و مالی افزایش پیدا کرده است و همچنین «صفر»های عددها هم بیشتر شده است. اما تقریبا میشود گفت، در کمتر موردی افراد سوءاستفادهگر یا اختلاسکنندگان که خبر تخلفشان منتشر میشود، محاکمه یا مجازات شوند یا اینکه از گردونه خارج شوند.
در موردی مثل اختلاس ۱۲۳ میلیاردی بانک صادارت در اوایل دهه هفتاد، به مجرم ماموریت داده شد در خارج از کشور کاری را پیش ببرد که به این نوع زندانی کردن «زندان باز» میگویند. این امر عملا در کنار مساله دیگر قرار گرفت، یعنی جناحهای سیاسی کشور در جریان رقابت سیاسی همدیگر را به فساد مالی و سوءاستفاده از بیتالمال متهم میکنند. در واقع مجموعه این موارد حساسیت افکار عمومی را نسبت به اخبار فساد پایین آورد.
در روزنامهنگاری خبر جذاب به خبری اطلاق میشود که کمیاب باشد. مثلا خبر تصادف اتوبوس نسبت به خبر سقوط هواپیما برای مردم اهمیت خبر کمتری دارد، چون تعداد تصادف اتوبوس بسیار بالاست، پس وقتی خبر اختلاس و انواع فساد زیاد میشود، حتی اگر خبر هزینهساز باشد، خبری عادی میشود چون کمیاب نیست زیرا زیاد شدن صفرهای اختلاسها به عادت خبری تبدیل شده است.
همچنین چهرههایی که متهم میشوند، نسبت به متهمان قبلی چهرههایی مهمتر و با جایگاهی بالاتر هستند. در پرونده فاضل خداداد برادر یکی از مقامهای کشور تحت اتهام قرار گرفت و محکوم شد. اما اکنون خبر سوءاستفاه بازرس ویژه یکی از وزیران یا مدیرعامل یک شرکت عظیم مخابره شده میشود. یعنی عادت خبری مثل هر عادت دیگری فرد یا جامعه را بیحس میکند.
اساسا عادت موجب کاهش سطح احساس میشود. بهعنوان مثال در تعطیلات وقتی وارد جنگلهای شمال میشویم از فضای آنجا سرمست میشویم. اما کسانیکه آنجا زندگی میکنند، آن فضا با همه جذابیتهایش برایشان معمولی شده است. این در حالی است که بیحسی مردم و جامعه به اخبار اختلاس اتفاقی تلخ و هزینهساز است. بهطوریکه خبر اختلاس ۹۳ هزار میلیارد تومانی هم دیگر کسی را تحریک نمیکند و گویی جامعه فساد را رویهای غالب میدانند و باور کردهاند.
بیشتر بخوانید: جزئیات جدید پرونده شاسیبلندهای مجلس/ عروسها و دامادهای نمایندگان هم خودرو گرفتند!
* درباره پیامدهای این مسئله بیشتر توضیح میدهید؟
مهمترین اثر ناامیدی است. در واقع مردم باور کردهاند که نور رستگاری دیده نخواهد شد. وقتی زندگی یک فرد بهواسطه عضویت در هیاتمدیره یکی از شرکتهای دولتی در طول طول چند ماه بهیکباره دگرگون میشود، طبیعی است مردم را به اینجا میرساند که زندگی سالم نمیتواند به پیشرفت منجر شود. مصداق شعر معروف «اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی / بر آورند غلامان او درخت از بیخ» است. یعنی وقتی مجموعهای از اخبار پخش شده و هیچ برخورد باورپذیری صورت نمیگیرد، این تصور بهوجود میآید که «چرا ما نکنیم؟» که این خودش موجب افزایش جرایم مالی در بین مردم خواهد شد.
* مشکل ساختار کجاست؟ کدام نهاد بیشتر مقصر یا مسئول است؟
تا جاییکه در خاطرم من هست، در ۸ سال دولت آقای محمد خاتمی هیچکدام از وزیران یا مدیران ردهبالا با اتهام مالی مواجه نشدند یا اگر هم بود، کم و ناچیز بود. بهطوریکه در خاطر هیچکس نمانده است، اما مساله فراتر از «دولت» است.
سال ۸۳ یا ۸۲ در مصاحبهای با روزنامه ایران بحث «صندلیهای آلوده» را بهجای «دستهای آلوده» مطرح کردم. وقتی درباره دستهای آلوده حرف میزنیم، درباره کسانی اظهارنظر میکنیم که اساسا خلافکار است و در هر موقعیتی که باشند، خلاف میکنند. اما «صندلی آلوده» اشاره به موقعیتی دارد که هر کسی که در آن موقعیت وارد شود، زمینه و بستر مناسبت برای سوءاستفاده او وجود دارد.
در واقع ساخت اقتصادی، سیاسی و حقوقی در ایران بهگونهای است که امکان سوءاستفاده از قدرت و همچنین کسب رانت و امتیازهای نامشروع را بسیار بالا میبرد. در ساختاری که ماهیت الهی دارد و آدمها در «معصومیت» توصیف میشوند و علاوه بر این، این ساختار پنهان است، احتمال بروز تخلف مالی، سیاسی و... فراوان است. این در حالی است که واژه «مدیر دلسوز و متعهد» دیگر کهنه شده است و درباره همه بهکار میرود که این توصیف مدیران را تحت مصونیت قرار میدهد.
یعنی وقتی تخلفی میکند، تخلفاش ریشه در دلسوزی دارد و وقتی کسی دلسوز شناخته میشود، اذیتش نمیکنند. مثلا میخواهند قراردادی منعقد کنند مدیر بهجای مناقصه و بدون رعایت مقررات و مقادمات با یک شرکت معینی قرارداد میبندد. با این توجیه که این شرکت، شرکت خوبی است و مسئولانش هم انسانهای پاکدست و توانمند هستند. اما بههرحال مقررات رعایت نشده است.