رویداد ۲۴ مریم آیتی: به طور کلی دراویش متعلق به فرقه اهل حق هستند. اهل حق خودشان را یکی از فرقههای وابسته به شیعه به شمار میآورند. طوایف اهل حق نامهای مختلفی دارند: اهل حق، اهل سر، یارسان، نصیری، علی اللهی.
از نشانههای ظاهری و خاص اهالی حق میتوان به «شارب» بودن آنها اشاره کرد.
شارب به کسی گفته میشود که موی سبیل خود را نمیزنند، تا بلند شود و لب بالا را بپوشاند. آنان «شارب» را معرف مسلک حقیقت میدانند، و معتقدند که شاه ولایت علی (ع) نیز شارب خود را نمیزده است.
دین آنها سرشار از اسرار است و عقایدشان آمیختهای از اعتقادات مانوی، ادیان کهن ایرانی، مذهب اسماعیلی، تناسخ هندی و افکار اسلامی، زردشتی و یهودی و مسیحی و مهرپرستی است.
از قرن سوم نام طریقت، همنام با قطب یا رهبر وقت بوده، چنانکه در زمان معروف کرخی، به معروفیه و در زمان جنید بغدادی به جنیدیه مشهور بوده است و نسب سلسله به «جنید بغدادی» میرسد که از عرفای مشهور اسلامی است که در قرن سوم زیسته است.
این سلسله در قرن نهم دارای یک نقطه عطف شد که آن را از سابقه خود و همینطور دیگر طریقتهای عرفانی متمایز کرد.
در قرن هشتم و نهم هجری (پانزدهم میلادی) دراویش گنابادی به شدت متاثر از شخصیت، منش و دانش «شاه نعمتالله ولی» شدند و بسیاری از ایشان، از آن پس خود را «نعمتاللهی» نامیدند و از وی از عقاید و روش صوفیانه وی تبعیت کردند.
از این رو اصطلاح دراویش گنابادی نعمتاللهی، اصطلاحی است که به احترام شاه نعمتالله ولی، استفاده میشود هر چند قدمت این سلسله به قبل از وی بازمیگردد.
نعمت اللهیها خود به چند فرقه مثل کوثریه، شمسیه، حجت علیشاهی و ... تقسیم میشوند.
در حال حاضر فرقه نعمت اللهی گنابادی فعالترین و سیاسیترین شاخهی سلسلهی نعمت اللهی و گروه صوفی در ایران هستند.
سلسله دراویش نعمت اللهی یکی از معروفترین و با نفوذترین فرقههای درویشی در ایران است که در حال حاضر فرقه «نعمت اللهی گنابادی» در میان سایر انشعابهای این سلسله، مدعی جانشینی اقطاب این سلسله هستند.
گنابادیها خود را فرقه ناجیه میدانند و داعیه این را دارند که تنها راهی که از اسلام واقعی مانده آنها هستند. سیر سلوک حقیقی را مختص خود دانسته و بقیه مسلمانان همه راه را به خطا رفته اند.
آنها خود را جانشین و نائب حضرات معصومین دانسته و به صورت کنایه وار در برخی از کتب و سخنانشان حتی خود را تا حد ائمه معصومین رسانده اند. آنها لفظ صوفیه را وارد شیعیان کرده اند و به همین ترتیب از لفظ تصوف، صوفی و مولی تفسیر به خود کردند.
بیشتر بخوانید: نورعلی تابنده؛ درویش عزلت گزیدهای که اپوزیسیون حاکمیت شد +تصاویر
گنابادیها اقطاب خود را از راه معروف کرخی به امام رضا رسانده و با این کار منکر امامت چهار امام پس از امام رضا شده است. ولی برای این که کسی آنان را منکر امامت چهار امام پس از امام رضا نداند، مجدد این شجره نامه را اصلاح نموده و دوازده امام را ریشهی سلسله خود قرار داده و جنید بغدادی را واسطهی خرقهی خود از امام زمان (عجلاللهتعالی) معرفی کردهاند؛ در حالی که شخص شاه نعمت الله، ولی که این فرقه به نام اوست، امامت را کنار زده و سلسلهی خود را از راه حسن بصری به حضرت علی (علیهالسلام) رسانده است.
اگر از تمام تناقضهای یاد شده بگذریم، لازم است بدانیم امام رضا (علیهالسلام) تمام عمرش در مدینه بوده است و حدود ۳ سال آخر عمر شریف خود را در ایران گذرانده و در ایران دربانی به اسم معروف کرخی نداشته است. معروف کرخی هم تمام عمر ساکن بغداد بوده است به علاوه معروف، ۲
به گزارش رویداد۲۴ سال زودتر از امام رضا (علیهالسلام) از دنیا رفته است و نمیتواند جانشین و قطب بعد از امام رضا (علیهالسلام) باشد. مشکل اساسی این است که چگونه فرقهای که ادعای تشیع اثنی عشری داردمیتواند امامان بعد از امام رضا (علیهالسلام) را نادیده گرفته مقام ولایت کلیه را برای یک انسان مجهول الهویه و مسیحی زاده تعریف کند و از طرفی خود را درویش نعمت اللهی بداند و سلسلهی اقطاب شاه نعمت الله را قبول نداشته باشد.
نور علی تابنده فرزند محمد حسن تابنده صالح علیشاه، قطب دراویش گنابادی است. او پس از برادرش سطان حسین ملقب به (رضا علیشاه) و پسر برادرش یعنی علی تابنده ملقب به (محبوب علیشاه) به عنوان قطب سی و نهم سلسله نعمت اللهی سلطان علیشاهی گنابادی رسید.
وی در تاریخ ۲۱ مهر ماه ۱۳۰۶ در بیدخت گناباد متولد شد. تحصیلات مقدماتی علوم اسلامی را تحت سرپرستی و مراقبت پدرش صالح علیشاه به اتمام رساند و سپس برای ادامه تحصیلات به تهران رفت و در سال ۱۳۲۴ شمسی از دبیرستان علمیه تهران، دانشنامه دیپلم ادبی دریافت نمود و سپس در دانشکده حقوق دانشگاه تهران تحصیلات دانشگاهی را ادامه داد و در سال ۱۳۲۷ در رشته قضایی موفق به دریافت درجه لیسانس شد؛ پس از اخذ لیسانس به مدت ۲ سال در وزارت خارجه مشغول فعالیت گردید و سپس به استخدام وزارت دادگستری درآمد.
وی در سال ۱۳۳۱ شمسی نزد پدرش به جرگه دراویش پیوسته و در سال ۱۳۳۶شمسی دکترای حقوق و تحصیل در رشته ادبیات فرانسه را در پاریس به پایان رسانید و به ایران بازگشت و در مشاغل مختلف قضایی در وزارت دادگستری مشغول خدمت شد. وی در سال ۱۳۵۵ بازنشسته شد و به عنوان وکیل پایه یک دادگستری به فعالیت خود ادامه داد.
همزمان با شکلگیری «نهضت آزادی» نور علی تابنده هم در قالب نهضت آزادی به جمع مبارزین با نظام شاهنشاهی میپیوندد، چون خانواده تابنده و (جریان تصوف) پیوند تنگاتنگی با دربار «محمدرضا پهلوی» داشتند او را به خاطر همین موضوع از خانواده طرد میکنند.
همزمان با اوجگیری مبارزات ملت ایران، نور علی تابنده علیرغم راه و روش دراویش، اولین راهپیمایی و سخنرانی برضد نظام شاهنشاهی را در بیدخت انجام میدهد و این کار او موجب خشم قطب فرقه (رضا علیشاه) و سایر دراویش میگردد به نحوی که دراویش در بیدخت برضد نور علی و به نفع نظام طاغوت راهپیمایی کرده و شعار جاوید شاه سر میدهند.
بعد از پیروزی انقلاب، نور علی تابنده تحت تأثیر تفکرات لیبرالیسم کماکان به همکاری خود با نهضت آزادی ادامه میدهد و در کابینه «بازرگان» به سمت معاون وزیر ارشاد و عضو هیأت امنای سازمان حج و زیارت منصوب میشود. وی همچنین مدتی معاون وزارت دادگستری بود و در مهر ماه ۱۳۵۹ فعالیت سیاسی و اجرایی را به طور کلی رها کرد و پس از خروج نهضت آزادی از حاکمیت، تحت تأثیر همان گرایشها با نظام جمهوری اسلامی هم در تعارض قرار میگیرد. این تعارض ادامه دارد تا این که ایشان در اوایل دهه ۷۰ یک بار دستگیر و به اتفاق بعضی از سران نهضت آزادی، مدت کوتاهی در زندان به سر میبرد.
در حال حاضر نیز قطب دراویش گنابادی (نور علی تابنده) علیرغم طرح شعار دوری از سیاست کماکان ارتباط تشکیلاتی و عاطفی خود را با نهضت آزادی حفظ کرده و در جلسات محفلی آنان نظیر مراسم سالگرد بازرگان، سحابی و... شرکت میکند.
در حالی که نورعلی تابنده به ظاهر روشی کاملاً مخالف برادرش رضا علیشاه و برادرزادهاش محبوب علیشاه داشت، ولی براساس توافقی کلی که توسط سازمانهای فراماسونری طراحی شده بود از سال ۱۳۳۱ که به جرگه دراویش پیوست، سمت مشاورت آنان را نیز داشته است.
صوفیها معتقدند که قطب یک فرقه باید مراحل تصوف را پله پله بگذراند تا به مقام قطبیت برسد. ولی نورعلی مانند پدرش صالح علیشاه که ۲۱ ساله قطب شد، پس از مرگ محبوب علیشاه در ۲۷ دی ماه ۱۳۷۵به موجب فرمان وصایتی مورخه ۲۸ مهر ۱۳۷۱ از جانب قطب قبلی بدون طی مراحل تصوف یک شبه قطب شده و به مقام جانشینی برادرزاده خود با لقب طریقتی «مجذوب علیشاه» منصوب شد.
بررسی سخنرانیها و نوشتههای نورعلی تابنده حاکی از این مطلب است که وی علیرغم داشتن مدرک دکترا و داعیه جانشینی امام زمان (عج) از علوم اسلامی بیبهره بوده و از قرائت صحیح قرآن نیز عاجز است. او فردی عوام فریب و جاه طلب است و به راحتی به مریدان خود اجازه میدهد در مقابل او سجده نموده و روی کفش او را ببوسند.
متأسفانه در دوران تصدّی ریاست فرقه توسط نورعلی تابنده، ارتباطات خارجی فرقه به ویژه با کشورهای غربی افزایش چشمگیری یافته است. به نحوی که به صورت علنی و آشکار کمکهایی از مریدان فرقه در خارج از کشور به آنان ارسال میشود. به عنوان نمونه در تخریب حسینیه (خانقاه) آنان در قم اسامی ۸۰۰ نفر از افرادی که از اروپا، کانادا و ایالات متحده کمک مالی برای این فرقه ارسال کرده بودند، به دست آمد.
بررسی عملکرد دراویش نعمت اللهی گنابادی در دوران ریاست نورعلی تابنده، یعنی از دی ماه ۱۳۷۵ که ریاست فرقه به او واگذار شد، شاهد رشد چشمگیر فعالیتهای مخرب این فرقه در تهران و سایر استانها بودهایم. وضعیت مالی آنان به نحو بیسابقهای بهتر شده و مبالغ زیادی صرف تبلیغ و رسیدگی به دراویش بیبضاعت میکنند.
۱. عزلت را نمیپسندند و خلوت در انجمن را بر آن ترجیح میدهند.
۲. سخت مخالف استعمال حشیش و اعتیادات از این نوعاند.
۳. درویشان نعمتاللهی باید به کاری مشغول باشند و بیکاری در این طریق نهی است.
۴. لباس مخصوصی را انتخاب نکردهاند.
۵. انسانها را از هر مذهب و ملت که باشند دوست دارند و احترام میگذارند و در زندگی روش ایشان شفقت به خلقالله است.
۶. طرفدار صلح و برابری و برادری هستند.
یکی از اهداف اصلی برخی نهادهای حکومتی جمهوری اسلامی همچون مؤسسه فرق و ادیان و دانشگاه باقرالعلوم مقابله با نفوذ رو به افزایش پیروان دراویش گنابادی در ایران است. سعید امامی، معاون علی فلاحیان، وزیر سابق اطلاعات ایران، در یکی از سخنرانیهایش در سال ۱۳۷۵، سوءظن حکومت به دراویش و قصد نهادهای اطلاعاتی برای برخورد با آنان را نشان داده بود. او از دراویش به عنوان یکی از «گروهکهای» چهارگانه خطرناک برای نظام نام برده بود که از «تفکرات وحشتناک» برخوردارند، «دارند رشد میکنند» و به گفتهٔ وزارت اطلاعات در آن زمان عدهای از آنان را به همین دلیل دستگیر کردند.
جمعیت دراویش به صورت رسمی مشخص نیست و در منابع رسمی آماری در این زمینه وجود ندارد. برخی از دراویش مدعی هستند که جمعیت این گروه به چند میلیون نفر میرسد. بیشتر دراویش گنابادی در شهرستان بیدخت در نزدیکی گناباد از شهرستانهای استان خراسان رضوی ساکن هستند. تراکم دراویش گنابادی در حال حاضر بیشتر در شهرهای تهران، شیراز، اصفهان و مشهد است.
دراویش در شهرهای کوچک نیز حسینیه یا مجالس دارند. حسینیهها قبل از انقلاب هم بودهاند، اما در سالهای بعد از انقلاب، به تدریج بسته شدند. پس از اعتراضات در خیابان پاسداران گلستان هفتم تمامی این حسینیهها بسته است و مجالس دراویش در منازل افراد معتمد برگزار میشود. در دهه هشتاد حسینیه و اماکن مذهبی دراویش گنابادی در چندین شهر ایران از جمله قم، بروجرد، اصفهان تخریب شد. در تخریب این اماکن مذهبی که با مقاومت دراویش همراه شده بود مجموعاً دو هزار نفر بازداشت یا زخمی شدند.
• شاه نعمتالله ولی، عارف قرن نهم
• نورعلی تابنده، سیاستمدار
• عبدالرزاق بغایری، پدر علم جغرافیای نوین
• کسری نوری، فعال سیاسی
• قاسم هاشمی نژاد، مترجم
• همایون خرم، موسیقیدان
سال ۱۳۹۲ و پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات، ۹ تن از فعالان حقوق دراویش به روحانی نامه نوشتند. این ۹ تن که در زندانهای تهران و شیراز محبوس بودند در این نامه خواستار رسیدگی به وضعیت دراویش بودند.
سلام و تبریکی با خوف و رجا، خوف از آنرو که مبادا این عرض سلام، تایید ِسرابی دروغین باشد و ما نیز، ولو به قدر نگارش نامهای کوتاه، در فریب ِملت ایران نقش داشته باشیم و چهار سال بعد، ناممان در زمرهی چاپلوسان مردم فریب درج گردد.
«به بایکوت خبری دراویش پایان ببخشید. فریاد، آخرین واکنش ستمدیده در برابر ستم است. محروم کردن او نهایت جنایت است. فریادها را در گلو، به بغض و کینه مبدل نکنید»
پس از اعلام اخباری مبنی بر احتمال دستگیری نورعلی تابنده و همچنین ایجاد ایست بازرسی در منطقه، دراویش گنابادی از تاریخ ۴ بهمن ماه ۱۳۹۶ در مقابل منزل او برای جلوگیری از تعرض به منزل تابنده توسط نیروهای امنیتی تجمع کردند.
این تجمع به درگیری در همان شب میان نیروهای امنیتی و لباس شخصی با دراویش گنابادی منجر شد. در ادامه و با گذشت یک روز از این اتفاق، درگیریهای بیشتری با افزایش دراویش در خیابان گلستان هفتم اتفاق افتاد. این درگیریها برای چند روز کم رنگ شد، اما بار دیگر در ۱۵ بهمن همان سال درگیریها شدت گرفت.
پس از آن نورعلی تابنده بیانیه داد و از دراویش خواست منطقه را ترک کنند و فارس نوشت دراویش گنابادی طرفدار تابنده که در پی شایعه دستگیری وی تجمع کرده بودند به تجمع خود پایان دادند، اما تحرکات نیروهای امنیتی، موتورسواران لباس شخصی و حضور دراویش در منطقه ادامه یافت.
۳۰ بهمن ۱۳۹۶ بار دیگر خیابان پاسداران تهران با بازداشت یک درویش ساکن شهرکرد (در ۲۸ بهمن) در مقابل کلانتری منطقه به صحنه درگیری تبدیل شد و منجر به محاصره درویشان گنابادی در گلستان هفتم شد.
این درگیری با تیراندازی به درویشها، ضرب و شتم آنها و زیر گرفتهشدن و مرگ سه تن از نیروهای انتظامی و دو بسیجی و یک درویش همراه بود.
دادگاه، محمد ثلاث (از دراویش حاضر در محل) را عامل این کشتار معرفی کرده و به سرعت برای او حکم اعدام صادر کرد. بعد از آن، محمد ثلاث این اتهام را رد کرد و با یک فایل صوتی از زندان اعلام کرد که اعتراف وی زیر شکنجه شدید بوده است.
این خشونتها منجر به بازداشت تعداد زیادی از دراویش زن و مرد شد و زخمی شدن ۱۸۰ نفر از آنها را درپی داشت. برخی از این افراد هم به صورت خانوادگی در این حوادث دستگیر و زندانی شدند.
از یک اسفند ۱۳۹۶ قطب دراویش گنابادی عملاً در نوعی حصر خانگی قرار گرفت.
نورعلی تابنده در یک پیام ویدئویی که در ۱۵ اسفند ۹۶ منتشر شد، بهطور تلویحی از «حصر خانگی» خود خبر داد و ابراز امیدواری کرد که محدودیتهای اعمال شده در مورد وی و پیروان این سلسله رفع شود.
او همچینن پیش از این در نوروز ۱۳۹۶ در یکی از بیانات نوروزی خود اعلام کرده بود چندین بار احساس کرده قصد حذف او را دارند.
تابنده در سال ۱۳۹۷ در ویدیوی کوتاه تلویحاً از سوء قصد به جان خود خبر داد و گفت قبلاً هم به جان اقطاب پیشین سوء قصد شده بود. چند ماه پس از آن هم در یکی از صحبتهایش خبر از مسمومیت تدریجی خود داد و گفت: به ما «حنظل» میدهند و بعد انتظار دارند که ما بگوییم عسل است. یا در جای دیگر گفت نمیدانم در داروهایم چیست که دائماً مرا خواب آلود میکند و برخی مواقع بیهوش میشوم.
نورعلی تابنده در تابستان ۱۳۹۸، یکسال و نیم پس از حوادث گلستان هفتم توانست به شهرستان بیدخت، زادگاه خود، سفر کند، اما پیروان او گفتند که به دراویش اجازه همراهی با او داده نشد.
نورعلی تابنده از اوایل آبان ۱۳۹۸ در بیمارستان مهر تهران، بستری و نهایتاً ۳ دی ماه ۱۳۹۸ پس از حدود دو سال حصر خانگی درگذشت، و پیکر او به بیدخت منتقل و در گورستان سلطانی بیدخت خاکسپاری شد؛ و شایعات مربوط به مسمومیت یا کشته شدن آقای تابنده در هیچیک از خبرگزاریها تأیید نشد.
بنابر وصیتی مکتوب منتسب به نورعلی تابنده که ۴ دی ۱۳۹۸ در مراسم خاکسپاری وی قرائت شد، سید علیرضا جذبی با لقب ثابت علیشاه به عنوان قطب جدید دراویش گنابادی تعیین شد.
برخی از دراویش با قطب جدید بیعت نکردند. گفته میشود نحوه برخورد حکومت جمهوری اسلامی با قطب جدید متفاوت و در تناقض با فشارها و محدودیتهایی است که برای نورعلی تابنده وجود داشت.
در برخی موارد دراویش از هر دین وآیینی چیزی اخذ کردند تا اینکه آیینی به نام تصوف بنا نهاده شد. مثل:
۱- آیین برهمایی: پرسه وگدایی صوفی مبتدی از آیین برهمایی اخذ شده است.
۲- مسیحیت: غسل اسلام گنابادیها از غسل تعمید مسیحیت اخذ شده است.
۳-زرتشتی: تجسم صورت مرشد یکی از انحرافات صوفیه است. در آیین زرتشتی آمده است در حین ذکر پیکر پیر را به دل گیرد و چنان داند که حاضر و ناظر است.
۴-آیین میترا: تشرف در صوفیه از تشرف در آیین میترا اخذ شده است.
یکی از مباحث مهمی که در تصوف مطرح است مرتبه شخص و منزلت او برای انتخاب شدن به عنوان قطب است. در قدیم هر کس منزلت بیشتری داشت قطب میشد. در بسیاری از فرقههای دیگر صوفی، اقطاب با وجود داشتن فرزند یا برادر بهترین شاگرد خود را انتخاب میکردند. اما در برخی از خاندانها این موروثی شده است. در گنابادیه این مقام فامیلی شده است و مثل سلطنت موروثی است.
بیشتر بخوانید: اختلاف تاریخی صوفیان و فقیهان/ چرا مراجع معتقدند شمس تبریزی و مولانا ضاله هستند
اکنون در جهان اسلام، یکصد فرقه صوفی با حدود چهارصد تا پانصد میلیون پیرو وجود دارد که بیشتر از اهل سنت بوده و شماری اندک شیعه هستند. حدود بیست میلیون صوفی شیعه در جهان وجود دارد.
• قادریه
از مغرب تا اندونزی
اهل سنت منطقه کردستان
سیستان و بلوچستان
• نقشبندیه
شبهقاره هند و آسیای میانه
استان گلستان و خراسان شمالی (ترکمنها)
کرمانشاه و کردستان
استان سیستان و بلوچستان
• بریلویه
۶۰ درصد اهل سنت پاکستان
استان سیستان و بلوچستان
چابهار
• تیجانیه
کشور مغرب
• چشتیه
• سهروردیه
• رفاعیه
• یسویه
• کبرویه
• گنابادیه
خراسان جنوبی در شهر گناباد
تهران
یزد
بروجرد
• شاه نعمتاللهیه
کرمان و ماهان
• نوربخشیه
شمال پاکستان
• ذهبیه
دزفول
باید بین صوفی یا درویش با عارف فرق قائل بود. متاسفانه الان در حوزه جریاناتی راه افتاده که هر عارفی را صوفی مینامند یا هر صوفیای را عارف نام مینهند در حالی که این خلط مبحث است. عرفا و صوفیها یا دراویش از هم جدا هستند. امام خمینی در کتابهای خود وقتی میخواهد از دراویش نام ببرد میفرماید جَهَله صوفیه، ولی هر وقت عرفا را میخواهند نام ببرند میگویند محققین صوفیه. پس عارف و صوفی مجزاست.
نورعلی تابنده بعد از آنکه حیات امام زمان (عج)، عصمت امامان معصوم (ع) و اصول دین را زیر سوال برده بود؛ چند سال پیش در جلسه سخنرانی خود که در دولتسرای تهران برگزار شده بود، سخنانی مطرح کرد که به زعم اسلامگرایان توهین به مقدسات بود. وی در جمع مریدان خود نسبت به عملکرد مسئولین در قبال واژه شهید انتقاد کرد و گفت: متاسفانه کسانی که باید خودشان حیثیت و اهمیت مصداق واژه شهید را حفظ کنند این کار را نمیکنند و به هر نفری که به هر نحوی کشته میشود شهید میگویند و لغت شهید را کمارزش میکنند.
وی در ادامه سخنان موهنش درباره ساحت حضرت زهرا (س) عنوان داشت: یکی از دوستان سابق من که مرد مسلمان و خیلی معتقدی است به من تلفن زد و از من پرسید تقویم امسال را دیدی؟ گفتم بله گفت دیدی نوشته شهادت حضرت زهرا، خب با این حرف اجر شهید کم میشود.
نورعلی تابنده بعد از آنکه به مقام حضرت زهرا (س) توهین کرد بیان کرد: شهادت مقام بالایی است و شامل حضرت زهرا نمیشود و با گفتن شهادت حضرت زهرا مقام شهید را بی ارزش میکنید حضرت زهرا (س) رحلت کرده است.
نورعلی تابنده قطب فعلی صوفیه گنابادیه ادعا کرد بیعت با ما همان ادامه بیعت با خداوند است. اظهارات تابنده در حالی صورت گرفت که در تقویم دراویش گنابادی، فوت دو تن از قطبهای این فرقه (مشتاق علیشاه و سلطانعلیشاه) با عنوان شهادت درج شده است.
• شریعت و طریقت
شریعت برای سالکان الی الله وسیله رسیدن به کمال میباشد و آنگاه که سالک به مرتبه کمال و شهود و وصول به حق رسید، تکالیف شرعیه از او ساقط میشوند، چون شریعت ظاهر و پوسته دین است و مغز و باطن آن، طریقت است که عبارت از ترک دنیا، دوام ذکر، توجه به مبداء هستی است.
• اباحه گری
مشکل دیگر بسیاری از فرقههای صوفیه، مسأله تساهل و تسامح و اباحی گری است. سماع و آواز و غنا و آسیبهای اخلاقی و انحرافهای جنسی و فاصله گرفتن از شریعت نیز زاییده این انحراف بنیادین است و اصولاً برخی از گروندگان به تصوف نیز به همین جهت خود را منحرف ساخته اند.
• پشمینه پوشی
انحراف دیگر برخی از صوفیان، پشمینه پوشی آنهاست که در اواخر قرن دوم هجری در میان مسلمانان رواج یافت و به همین جهت، نام صوفی بر آنها نهاده شد.
پیامبر اکرم (ص) در سفارش هایش به ابوذر غفاری فرمود: «در آخر الزمان، جماعتی خواهند بود که در تابستان و زمستان، پشم پوشند و گمان کنند که ایشان را به سبب این پشم پوشیدن، فضل و زیادی بر دیگران است. ملائکه آسمان و زمین، این گروه را لعنت میکنند.» صوفیان معاصر، گرچه کمتر اهل پشمینه هستند، لکن ماهیت انحرافی را همچنان دارند.
• کشف و شهودهای شیطانی
بر اهل فن پوشیده نیست که کشف، شهود و اشراق بر دو نوع است. گاهی هم چون رؤیاهای صادقه، شهود الهی، ربانی و قابل اعتمادند، اما در بسیاری از مواقع در اثر عواملی، شهود کاذب و شیطانی تحقق میابد.
برخی از مدعیان تصوف در اثر ریاضتهای نامشروع، با شیطان در تماس بوده و خود و جامعه اسلامی را گرفتار شهودات ناصواب میکنند.
• نفاق و عوام فریبی
در حالی که اقطاب و مشایخ گنابادی، هیچ اعتقادی به ائمه معصومین ندارند، خود را در میان مریدان و عوام الناس، شیعه «اثنی عشری» معرفی میکنند.
• بی اعتنایی به قرآن و عترت
مراسم این فرقه منحرف معمولاً با غزل حافظ، مثنوی معنوی مولوی و اشعار مذهبی آغاز میشود و کمتر مشاهده شده است در آغاز مراسم، قرآن بخوانند. جالب است، قطب فعلی که دکترای حقوق دارد، در روخوانی قرآن ضعف داشته و قرآن را غلط میخواند.
از این رو «سلطان محمد گنابادی» جد قطب فعلی، آشکارا از «مهدی نوعی» نام برده و اعتقادی به حضرت مهدی (ع) ندارد، ولی متأسفانه نام «خانقاههای» خود را «حسینیه» گذاشتهاند و مردم را به انحراف میکشانند.
• اغراق و غلو در مورد جایگاه و مقام اقطاب
این فرقه، قطب خود را محور و مرکز عالم هستی میداند و معتقد است تمام حرکات این عالم به اذن قطب است و به همین علت بر او، سجده میکنند و به مریدان دستور میدهند هنگام نماز، صورت قطب را در نظر آورند. آنها اقطاب معلوم الحال خود را از ائمه شیعه بالاتر میدانند.
• عدم ارایه دلایل عقلی و نقلی برای اثبات ولایت اقطاب
شکی نیست مسلمین، ولایت را از آن خداوند متعال میدانند و انسانها اگر از طرف خدا مأذون بوده و ولایت به آنان تفویض شده باشد، بر مردم ولایت دارند، ولی دراویش هیچ دلیل عقلی و یا نقلی مبنی بر تفویض ولایت ائمه به اقطاب خود ارایه نمیدهند.
آنان تا کنون نتوانستهاند یک آیه از قرآن و یا یک روایت از ائمه و یا یک استدلال عقلی در ولایت اقطاب ارایه دهند. البته دراویش عقلگرا نیستند و پای استدلالیون را چوبین میدانند، ولی نقلی هم ارایه ندادهاند. در حالی که عرفان اسلامی شریعت محور، عقل محور، کمال محور و در یک کلام توحید محور است. به علاوه معلوم نیست قطب کدام یک از شاخههای فرقه نعمت اللهی حق است و ولایت دارد، زیرا در حال حاضر نعمت اللهیها چندین قطب زنده دارند.
• التقاط و عدم خلوص
اکثر فرقههای دراویش، دچار تفکر التقاطی هستند، ولی فرقه منحرف نعمت اللهیه از زمانی که به واسطه درگیری با «شاهرخ تیموری» و پس از آن، عدم سازش با صفویه روانه هندوستان شد، بیش از سایر فرقههای درویشی دچار اختلاط با آیینهای شرقی و التقاط شده است.
متون این فرقه ترکیبی از معارف یهود و نصارا، زرتشت و عرفانهای هندی و پارهای از تفکرهای غربی است که با اسلام ناب، معارف و عقاید قرآنی و اهل بیت فاصله زیادی دارد. از آلودگی عقاید آنان به عقاید «شیخیه» و «اسماعیلیه» که بگذریم، بلای التقاط در دوره اقطاب گنابادی به واسطه روابطی که «ملاسلطان» با «بابیها» و «ازلیها» در محله «سید نصرالدین» تهران پیدا کرده بود، در فرقه نعمت اللهی گنابادی تشدید شد.
• عدم اخلاص در عمل و دنیاطلبی فرقه نعمتاللهیه
از جمله دلایل ما بر بطلان فرقه ضاله نعمت اللهیه، عدم اخلاص در عمل و عدم وحدت میان شاخههای این فرقه است. اگر انسان به عرفان الهی دست یافته و از منیت و دنیا طلبی فاصله گرفته است پس وجود کشمکش برای رسیدن به ریاست فرقه و انشعابهای متعدد و ایجاد فرقههای گوناگون در میان دراویش نعمت اللهی، حاکی از عدم اخلاص و ادعای دروغین آنان نیست؟
• تجملگرایی و اشرافیگری
شاه نعمت الله، ولی در ماهان کرمان به عنوان یک فئودال بزرگ، زندگی شاهانه داشت؛ همچنین سایر اقطاب و مشایخ این فرقه رفاه طلب بودند به خصوص از زمانی که به هندوستان رفتند مانند آقاخانیها، شاهانه زندگی میکردند و همواره در اسم طریقتی خود پسوند شاه را یدک میکشیدند.
• بیگانگی با عقاید و احکام اسلامی و فساد اخلاقی
به طور کلی دراویش نعمت اللهی به خصوص شاخه گنابادی آن، اعتقادی به اصول اسلام و رعایت احکام اسلامی ندارند. آنان به اسم طریقت، شرع مقدس اسلام را کنار گذاشتهاند. آنها در نماز موظفاند به جای یاد خدا، صورت قطب را تجسم کنند.
• اعتقاد به علوم غریبه و طلسمها وتکیه برخواب و رؤیا
در بیوگرافی اقطاب فرقه به خصوص از «مست علیشاه» به بعد، شاهد توجه خاص اقطاب و شیوخ فرقه به علوم غریبه، طلسمها و تکیه بر خواب و رؤیا به جای علوم عقلی و استدلالی هستیم. در این زمینه، داستانهای عجیب و غریب از گشودن طلسمها توسط اقطاب زمان قاجار به چشم میخورد.
همچنین در بیوگرافی اقطاب اخیر فرقه از جمله «رضا علیشاه» که در سال ۱۳۷۱ مرده است، میخوانیم که در جوانی مدتی به فراگیری علوم غریبه پرداخته است. همچنین درویش «مردانی» شیخ کرج که خود را مفسر قرآن و برتر از سایرین میداند، در یکی از سخنرانیهای خود میگوید برای یافتن قطب و دلیل راه باید تن را به زحمت انداخت و به اذکار مداومت نمود و گریه و زاری نمود تا خدا در خواب یا در بیداری ما را راهنمایی کند.
اولین قطب گنابادی یعنی «سلطان محمد» برای یافتن مراد و قطب خویش از راه خواب هدایت شده است به این نحو که سلطان محمد، شبی حضرت علی (ع) را در خواب میبیند که به او قدحی آب داده و او تا آخر آب قدح را مینوشد، پس از آن خود را به «محمد کاظم تنباکوفروش» بیسواد اصفهانی (سعادت علیشاه) رسانده و، چون چهره او با خواب سلطان محمد مطابق بوده است، پی به حقانیت او برده و مرید او شده است. همچنین شیخ گمراه کرج مردانی نیز در شرح حال خود نوشته است، در خواب چهره رضا علیشاه را دیده و به سمت گناباد رفته و به مراد و قطب خود رسیده است.
• ولایت مطلقه
مقام قطب در مقابل امام معصوم (ع)، ولایت فقیه و مراجع قرار داشته و خود را صاحب ولایت مطلقه میداند و مدعی است که در عصر غیبت همه امور به وی سپرده شده.
• زمان نماز
در همین راستا چندی پیش خبری مبنی بر تغییر زمان اقامه نماز ظهر و عصر در ساعت ۴ توسط فرقه منحرف دراویش گنابادی منتشر شد که البته رییس سازمان تبلیغات اسلامی شهرستان گناباد در گفت و گویی اختصاصی با شبستان این خبر را رد کرد.
• سجده به مراد
بزرگان این فرقه همچون ملاسلطان میگویند وقتی خدمت قطب رسیدی مانند این است که خدمت یک پادشاه مقتدر رسیدهای که باید به بخشش او امیدوار باشی چرا که وی میتواند در یک آن هر دو جهان را بی سبب به تو ببخشد. پس وقتی در مقابل قطب ایستادی سجده کن و صورت در خاک مذلت بگذار. این مسئله که از اعتقادات مهم این فرقه به شمار میآید، بدعتی بیش نیست چرا که سجده بر غیر خدا حرام بوده و تنها خداوند سبحان است که شایسته سجده و ستایش است.
• خانقاه
اولین خانقاه توسط یک پادشاه مسیحی در رمله شام ساخته شده است. این در حالی است که در روایات و احادیث مختلف ائمه معصوم (ع) بر فضیلت مسجد، نماز جماعت مسجد، احکام مسجد، ساختن بنای مسجد و حقوق مسجد بر همسایگان و... تأکید فراوان شده است.
اگر پیروان این فرقه به روایتها و احادیث شریفی همچون حدیث ثقلین که میفرماید کتاب الله و عترتی معتقد بودند و قول، فعل و تقریر معصوم علیه السلام برای آنها حجت بود و از آیات و روایات ائمه (ع) تبعیت میکردند، در آن صورت هیچ مکانی برای آنان قدر و منزلت مسجد را دارا نبود و اساسا خانقاه دیگر برای آنها محلی از اعراب نداشت.
• جایگزینی عشریه بجای خمس و زکات
کارشناس نقد و بررسی فرق و ادیان در کشور، خمس و زکات را دو واجب شرعی مسلم در دین مبین اسلام خواند و ابراز کرد: کلمه زکات ۳۲ بار در قرآن کریم آمده که ۲۶ مرتبه آن همراه با صلاة قید شده است و همچنین آیه ۴۱ سوره انفال بر اهمیت خمس تأکید دارد.
در مقابل، پیروان این فرقه معتقدند که اگر شخص یک دهم مال خود را بدهد که به آن «عشریه» گفته میشود و طبق نظر قطب پرداخت آن بر همه دراویش اجباری است، دیگر نیازی به خمس و زکات نیست.
• تجسم صورت قطب در وقت نماز
یکی از بدعتهای اقطاب و مشایخ فرقه صوفیه ادعای تجسم صورت قطب در نماز به ویژه در هنگام قرائت آیه "ایاک نعبد و ایاک نستعین" است. آنها بر این باورند و تأکید میکنند برای اینکه ذهن نمازگزار منحرف نشود بهتر است که صورت قطب را در ذهن خود تصور و تجسم کنند.
ما چطور میتوانیم در نمازی که رو به سوی خدای متعال میایستیم و میگوییم: "خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میخواهیم"، صورت یک انسان نیازمند و محتاج که دارای مشکلات عدیدهای در دین است را در ذهن متصور شویم و این عمل نیز چیزی جزء شرک و بدعت نیست.
• جایگزینی غسلهای پنج گانه به جای شهادتین در تشرف به اسلام
گفتن شهادتین از آداب تشرف به دین مبین اسلام است، اما انجام پنج غسل از جمله غسل اسلام از آداب تشرف دراویش به فرقه صوفیه از معتقدات این فرقه میباشد که بر خلاف شریعت مقدس و دین اسلام بوده و این بدعتی دیگر از سوی اقطاب این فرقه است.
عالم و محقق بزرگ ملاصدرای شیرازی درمورد صوفیه مینویسد: صوفیان تمسک و عمل به قرآن را رها کرده و عقل و شعور خود را تعطیل نموده اند و به گفتههای غیبی اقطاب نادان خود هم، چون وحی چنگ زده اند. این افراد اهل عمل صالح نیستند و خود را غرق غنا، لهو، لعب و شهوات کرده اند، آنان نزد مریدان احمق خود، ادعای وصول الی الله دارند در حالی که خدا میداند آنان فاجر، منافق و دروغگو هستند.
امام خمینی در کتاب چهل حدیث در خصوص علم ستیزی دراویش مینویسد:، چون دست دراویش از علوم تهی است، علم را خار طریق و اهل علم را شیطان راه سالک میشمارند. این افراد فهمیده یا نفهمیده پارهای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کرده اند به لفظ مجذوب علی شاه یا محبوب علی شاه حال جذبه و حب دست میدهد و گاه وقاحت را از حد گذرانده و خود را دارای مقام ولایت کلّیه دانسته اند که منشأ آن تکبر، جهل و بی استعدادی آنان است.
آیت الله العظمی مرعشی نجفی میفرمایند: حادثهی پیدایش تصوف در اسلام از بزرگترین مصیبت هاست، با ورود تصوف در اسلام اساس اسلام ویران شد و در پایههای آن شکاف ایجاد شد. اینجانب پس از بررسیهای بسیار و اندیشهی عمیق در سخنان صوفیان به اهداف آنان پی بردم. من پس از ملاقات با اقطاب صوفیه به این نتیجه رسیدم که نقطهی آغازین این مصیبت رهبانیت مسیحی است که برخی از سنی مذهبان مانند حسن بصری، شبلی، معروف کرخی، طاووس زهری و جنید بغدادی تصوف را از راهبان مسیحی اخذ نمودند و سپس تصوف به تشیع نیز سرایت کرد.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرمایند: صوفیه براى سیر و سلوک آداب و رسوم خاصى را که در شریعت وجود نداشت به وجود آوردند و راه هاى جدیدى را پیوسته به آن افزوده تا این که به جایى رسیدند که شریعت را کنار گذاشته و در محرمات غوطه ور شدند و واجبات را ترک کردند و در آخر منتهى به تکدى و استعمال بنگ و افیون شدند که این حالت، آخرین حالت تصوف است که مقام فنا نامیده مى شود.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از پدید آمدن این گروه خبر داده و فرمودهاند: «روز قیامت بر امتم بر پا نشود تا آنکه قومی از امّت من به نام (صوفیه) برخیزند. آنها از من نیستند و بهرهای از دین ندارند و آنها برای ذکر دور هم حلقه میزنند و صداهای خود را بلند میکنند به گمان اینکه بر طریقت و راه من هستند؛ درحالیکه آنان از کافران نیز گمراهتر و اهل آتشاند و صدایی دارند مانند عرعر الاغ.»
روایت کردهاند که مردی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: در این زمان قومی پیدا شدهاند که به آنها صوفی میگویند. درباره آنها چه میفرمایید؟
امام (علیه السلام) در پاسخ فرمود: «آنها (صوفیان) دشمنان ما هستند، پس هرکس به آنها میل پیدا کند از آنان است و با آنها محشور خواهد شد. به زودی کسانی پیدا میشوند که ادعای محبت ما را میکنند و به ایشان نیز تمایل نشان میدهند، خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنان را بر خود میگذارند و گفتارشان را تأویل میکنند. بدان که هرکس به ایشان تمایل نشان دهد؛ از ما نیست و ما از او بیزاریم و هرکس آنها را رد کند مانند کسی است که در حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) با کفار جهاد کرده است.»
از امام رضا (علیهالسلام) روایت شده است که آن حضرت فرمود: «هر کس نزد او از صوفیه سخن به میان آید و به زبان و دل انکار ایشان نکند، از ما نیست و هر کس صوفیه را انکار نماید، گویا اینکه در راه خدا و در حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با کفار جهاد کرده است.»
آیا ازدواج یک دختر مسلمان شیعه با پسری که خود را از فرقه درویشان گنابادی میداند و در جلسات آنها شرکت میکند درست است؟
آنچه در اینجا موردنظر ما است حکم ازدواج با دراویش و مریدان فرقههای صوفیه است.
آیتالله بهجت (ره): «جایز نیست. اگر مسلمان باشند، جایز است.»
آیتالله تبریزی (ره): «ازدواج با فرق مذکوره و مانند آن جایز نیست و عقدش باطل است.»
آیتالله سیستانی (دام ظلّه): «در ازدواج با سایر مذاهب و فرق مسلمان اگر از اسلام خارج نشده باشند. چنانچه بیم تغییر در عقیده باشد جایز نیست.»
آیتالله صافی گلپایگانی (دام ظلّه): «هر نوع ارتباطی که موجب ترویج و تقویت فرق ضاله (بهاییت- صوفیه) باشد جایز نیست و ترک مجالست و مصاحبت با آنها لازم است. به مؤمنین توصیه میکنم، از معاشرت و مجالست مخصوصاً مزاوجت و رفاقت با آنها جداً پرهیز و احتراز نمایید که معرض خطرات و مفاسد بزرگ است.»
آیتالله فاضل لنکرانی (ره): «آنان اگر منکر یکی از ضروریات دین باشند تا نعوذ بالله حضرت علی (علیه السلام) را خدا بدانند مشرک و نجس هستند و ازدواج با آنان جایز نیست. بهطورکلی ازدواج با هر فرقه و گروهی که احتمال تأثیر منفی و ایجاد انحراف در اخلاق و رفتار انسان با فرزندان را داشته باشد مناسب نیست. بلکه در برخی روایات اشعار به عدم جواز دارد.»
آیتالله مکارم شیرازی (دام ظلّه): «در تمام این موارد اشکال دارد.»
آیتالله نوری همدانی (دام ظلّه): «در هر صورت از ازدواج با آنان خودداری شود.»
امام خمینی (ره): ازدواج با کسانی که اعتقاد به الوهیت امیرمومنان دارند جایز نیست.
آیة الله اراکی (ره): ازدواج با علی اللهی باطل است چه مرتد فطری باشد چه ملّی.
آیا ازدواج کردن با دختری که درویش نعمت اللهی گنابادی است و به هیچ وجه حاضر نیست از عقاید خودش دست بردارد جایز است؟
بلی ازدواج با چنین دختری جائز است و هیچ اشکالی ندارد.
دراویش قادری عمدتاً دارای گیسوان بلند هستند و شارب (سبیل) بلند میگذارند و در هنگام ذکر موهای خود را باز نموده و پریشان میکنند.
فرقه قادریه دنبالهرو جنید بغدادی و شیخ عبدالقادر گیلانی، صوفی مشهور اهل سنت و جماعت هستند.
پیروان مکتب قادری قائل به سماع و وجد هستند و شادی جسم را سبب پاکی روح میدانند. پیروان این مکتب به وحدت وجودی معتقد هستند و به محبت و خدمت شهرت دارند.
پیروان این طریقت، درک حقیقت و روشنی روح و وصول به حق را در قیل و قال و سماع میدانند و معتقدند که لذّت جسم موجب شادمانی روح میشود.
ذکر دراویش قادری بر دو نوع است: یکی به نام «تهلیل» و دیگری ذکر ایستاده به نام «هره» است.
در ذکر نخست، حلقه وار مینشینند و شیخ یا خلیفه، رهبری ذکر را بر عهده میگیرد. او در حلقه مریدان قرار میگیرد و در حالی که تسبیحی در دست دارد، به رهبری ذکر دراویش میپردازد.
برای ذکر ایستاده «هره» دراویش به طور ایستاده حلقهای تشکیل میدهند و خلیفه در وسط ایستاده و رهبری ذکر را بر عهده میگیرد. این ذکر با آهنگ طبل (طاس)، دف و شمشال همراه است.
این طریقت تأثیر زیادی از یوگیهای هندی پذیرفته و پیروان آنان در هنگام ذکر و سماع دست به اعمال خارق العاده میزنند.
برای عبدالقادر کرامتها و داستانهای دروغ زیادی از سوی پیروان او نقل شده که در تاریخ تصوف بیسابقه است.
شعرانی در طبقات الکبری نوشته: شیخ عبدالقادر گیلانی (رض) میگفت: مدت بیست و پنج سال تمام، در بیابانهای عراق تنها و بی کس اقامت کردم. نه کسی را شناختم و نه کسی مرا شناخت. طوایفی از مردان غیب و جن نزد من میآمدند و راه خدا شناسی را به آنها تعلیم میدادم و خضر در آغاز ورودم به عراق با من همراهی و رفاقت کرد در حالیکه من او را نمیشناختم و شرط کرد که با او مخالفت نکنم. او به من گفت: در اینجا بنشین! و من سه سال در همان جا که او گفته بود نشستم. هر سال میآمد و میگفت: در همین جا باش تا من نزد تو بیایم.
میگوید: یک سال در خرابههای مداین ماندم و در این مدت به انواع مجاهده با نفس مشغول بودم؛ آب مینوشیدم و از چیزهای دور ریخته میخوردم، یک سال نه میخوردم و نه مینوشیدم و نه میخوابیدم. یک شب که هوا خیلی سرد بود، در ایوان کسری خوابیدم و محتلم شدم و برخاستم و رفتم در شط غسل کردم. سپس خوابیدم و محتلم شدم و رفتم در شط غسل کردم و این عمل در آن شب چهل بار تکرار شد که من غسل میکردم. سپس بالای ایوان صعود کردم که مبادا خوابم ببرد.
در جای دیگر عبدالقادر گیلانی میگوید:آنگاه که جدّم (ص) در شب مرصاد معراج کرد و به سدره المنتهی رسید، جبرئیل امین عقب ماند و گفت:ای محمد! هر گاه به قدر انگشتان نزدیک شوم، آتش میگیرم. خدای تعالی، روح مرا در آن مقام پیش او فرستاد تا مگر از سید امام علیه و علی آله السلام استفاده بکنم. من به حضور او مشرف شده و نعمت بزرگ وراثت و خلافت را نیکو داشتم. آنجا که حضور رساندم منزلت براق را دیدم تا اینکه جدّم رسول الله (ص) بر من سوار شد و جلو من در دست او بود تا اینکه به مقام قاب قوسین یا کمتر رسید. به من گفت:ای فرزند وای نور چشمم! این قدم من بر گردن تو قرار گرفته و قدمهای تو بر گردن همه اولیاء خدا قرار میگیرد.
بعد میگوید: به عرش با شکوه خدا بار یافتم و پرتوهای آن بر من نمایان شد و خدا این مقام را به من بخشید. قبل از تخلق به اخلاق الهی به عرش خدا نگریستم و ملکوت او بر من آشکار شد و خدا مرا بر کشید و تاج وصال را با نظر در احوال من بر من کرامت کرد و او است که شرافت میدهد و مرا جامه تقرب میپوشاند.