رویداد۲۴ محمد مهاجری، فعال سیاسی اصولگرا، با اشاره به انتقادات وارده به عملکرد صدا و سیما در مدیریت جدید از سوی اصولگرایان گفت: کاش صدا و سیما دست اصولگرایان بیافتد. در واقع بخش افراطی و تندروی جریان اصولگرایی که شامل جبهه پایداری و امثالهم میشود در صدا و سیما حکمرانی میکنند.
به گزارش منیبان، بخشهایی از گفت و گوی مهاجری را در ادامه میخوانید:
قضیه از این قرار است که بعد از حضور جبلی در صدا و سیما عملاً همه این سازمان در اختیار جریان تندرو قرار گرفته و طبیعی است که در انتخابات فضای این رسانه را به سمتی پیش ببرند که تنها این جریان موفق شود.
البته طبق یکی از نظرسنجیهایی که مشاهده کردم صدا و سیما سه چهارم مرجعیت خود را از دست داده و در حال حاضر حدود ۲۵ درصد یعنی یک درصد نزد مخاطب مرجعیت دارد و جریان تندوری طیف اصولگرا به همراه مدیریت جدید صدا و سیما از طریق بلدوزرهای بسیار مقتدری که در اختیار دارند مابقی اعتبار صدا و سیما نزد مردم را شخم میزنند و به حول قوه الهی کاری میکنند که صدا و سیما اندازه یک کانال تلگرامی ساده هم نفوذ نداشته باشد. در حقیقت صدا و سیمای جمهوری اسلامی که زمانی بزرگترین رسانه منطقه بوده در شرایطی فعلی به وضعیت فلاکت باری تغییر وضعیت میدهد.
در حال حاضر جریان اصولگرا به چهار گرایش مختلف تقسیم میشود. اولین گرایش مربوط به جبهه پایداری است که دولتیها داخل این گرایش حضور دارند. مورد دیگر جریان قالیباف است، گرایش حدادعادل و در مجموع اصولگرایان سنتی یکی دیگر از گرایشهای این جریان محسوب میشوند و گرایش چهارم نیز مربوط به اصولگرایان معتدل و خردورز است.
این چهار گرایش جریان اصولگرایی در حال حاضر در عرصه سیاسی کشور حضور دارند که به نظر میرسد زمان انتخابات هر ۴ گرایش مذکور فعالیت خواهند کرد. در این میان جریان جبهه پایداری به شدت کاسب است به این معنی که هر وقت سهم خود را بگیرد با هر یک از جریانات ائتلاف خواهند کرد تا جایی که بنده بر این باور هستم اگر اصلاحطلبان تندرو هم سهم خوبی به این جبهه بدهند با آنها ائتلاف میکند.
جبهه پایداری کاسب است. برای جریانهای کاسب، ایدئولوژی فقط یک بازی در اختیار اهداف کاسبکارانه آنها است. البته اصلاحطلبان به جبهه پایداری راه نمیدهند و با آنها کار نمیکنند و الا ممکن است جبهه پایداری به همکاری با اصلاحطلبان علاقمند باشد.
قسمت بزرگی از جریانی که حداد عادل آن را هدایت میکند، شامل اصولگرایان سنتی و مخصوصاً جامعه روحانیت مبارز و جریانات قدیمیتر است، آنها هم شاید حاضر به پیوستن به جبهه پایداری نشوند، اما خود حداد عادل به تنهایی قابلیت ائتلاف با جبهه پایداری را دارد.
کما اینکه پیش از این چنین اقدامی را انجام داده و به همراه چمران با جریان آبادگران که در مواردی با جبهه پایداری همسو بودند، همکاری کرده است. یکی از ویژگیهای بارز جبهه پایداری بددهان و هتاک بودن آن است لذا جریانهایی نظیر حداد عادل که ترسو و نگران حیثیت خود هستند، با جبهه بد دهان پایداری، دهان به دهان نمیشوند بنابراین اصولگرایان سنتی برابر جبهه پایداری کوتاه میآیند.
اما در مورد جریان قالیباف شرایط متفاوت است به این معنی که جبهه پایداری به شدت جریان قالیباف را از طریق مجلس و رسانهها میکوبد. این اقدام جبهه پایداری علیه جریان قالیباف به این معنی است که وزن و سهم خود را در جریان اصولگرا افزایش بدهند و همزمان جریان قالیباف را تضعیف کنند.
بیشتر بخوانید: با افرادی که پایگاه رای دارند، برای تایید صلاحیت در انتخابات مجلس تماس گرفته شده است/ بستر انتخابات را برای جبهه پایداری مهیا کردهاند
قالیباف زمان انتخابات مجلس یازدهم در دقیقه ۹۰ با جبهه پایداری ائتلاف کرد به این معنی که وارد لیست مشترک شدند. جریان چهارم شامل اصولگرایان معتدل است. در حال حاضر به دلیل اینکه فضای سیاسی جامعه خیلی انتخاباتی نیست بروز و ظهور چندانی ندارند. بنده فکر میکنم این جریان به تدریج جا پای خود را باز خواهد کرد و میتواند با جریان اعتدال و توسعه و حتی قسمتی از اصلاحطلبانی که تمایل به شرکت در انتخابات دارند، به راهبردهای مشترک برسند البته رسیدن به راهبردهای مشترک به این معنی نیست که لیست مشترک خواهند داد یا ائتلاف خواهند کرد؛ بنابراین در میان این ۴ جریان طیف اصولگرا آن ۳ گروه اول اگر برابر یک رقیب و دشمن مشترک قرار بگیرند، قطعاً ائتلاف خواهند کرد. اما در مورد جریان چهارم بعید میدانم که بتواند با آنها ائتلاف کنند، ولی چنانچه اصلاحطلبان به کلی از صحنه انتخابات کنار باشند و ورود نکنند احتمالاً ائتلاف جدی میان اصولگرایان شکل نخواهد گرفت و بازی میان خود اصولگرایان شکل خواهد گرفت.
چنانچه اصلاحطلبان وارد عرصه انتخابات شوند امکان اتحاد اصولگرایان وجود دارد. مورد دیگر که منجر به اتحاد میان اصولگرایان میشود این نکته است که در حال حاضر این جریان نگران تعداد آرای بسیار پایین منتخبین خود در مجلس دوازدهم است.
به این ترتیب که تعداد فراوانی از نمایندگان فعلی تهران با میزان رأی ۲۰۰ هزار الی ۲۵۰ هزار رأی وارد مجلس شدند. اگر قالیباف که با رأی بیش از یک میلیون وارد مجلس شد را کنار بگذاریم، فردی مانند میرسلیم از شهری که میتواند بالای ۳ میلیون و نیم شرکت کننده در انتخابات داشته باشد با ۶۰۰ هزار رأی وارد مجلس شد؛ بنابراین به دلیل اینکه اصولگرایان نگران کاهش رأی داوطلبین خود هستند امکان دارد ائتلاف صوری انجام دهند و برخی افراد را حذف کنند که از این طریق تعداد آرای آنها بیشتر شود. در نتیجه این ائتلاف با هدف رقابت با جریانهای مخالف نیست بلکه به منظور افزایش تعداد آرای داوطلبین خود شکل میگیرد که از این طریق اعتبار و مشروعیت خود را افزایش دهند.
تا جایی که بنده میدانم افرادی مانند لاریجانی و ناطق نوری قصد ورود به انتخابات را ندارند حتی این احتمال که آنها بخواهند در انتخابات لیستی ارائه کنند بسیار بالا نیست. نکته مهم این است که انتخابات پیشرو آزمون بزرگی برای نظام سیاسی کشور از منظر اجرایی انتخابات و نظارتی آن است.
به این معنی که آیا میخواهند مانند انتخابات سالها ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ با مشارکت بسیار پایین مجلس و دولت ضعیف تشکل دهند و یا میخواهند اشتباه سال ۱۳۹۸ در تشکیل مجلس یازدهم جبران کنند و مجلس قویتر روی کار بیاورند.
طبیعتاً دولت رئیسی با مجلس مقتدر موافق نیست چراکه چنین مجلسی میتواند دولت را به چالش بکشد، حتی استیضاح کند و یا نسبت به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور وارد بحث شود. در نتیجه دولت و شخص رئیسی با افزایش مشارکت در انتخابات موافق نیست به همین دلیل فکر نمیکنم دولت و جبهه پایداری تمایلی نسبت به افزایش مشارکت در انتخابات داشته باشند، اما در مقابل ممکن است جریان قالیباف در مورد افزایش مشارکت بیعلاقه نباشند چراکه از این طریق سهم آنها و تعداد آرای کاندیدای مورد نظر این جریان افزایش پیدا کند. اما آنچه مسلم است اگر ۱۰ درصد مشارکت در انتخابات افزایش پیدا کند میتواند حدود ۳۰ درصد به ضرر جبهه پایداری و دولت شود.