تصویر هوش مصنوعی از واقعه عاشورا
رویداد۲۴ رایان حسینی: نویسندگان عالم اسلام عموما سه هدف برای قیام عاشورا ذکر کردهاند: منفعت شخصی، تشکیل حکومت برای نجات اسلام و نهایتا جبران گناهان امت. هدف نخست را میتوان در آرای تعدادی از علمای اهل سنت مانند ابن عربی و ابن خلدون دید. هدف دوم را نیز میتوان در آرای جنجالی صالحی نجفآبادی مشاهده کرد که نخستین بار در کتاب «شهید جاوید» مطرح شد اساسا پاسخی به گروه نخست است. هدف سوم نیز در آرای برخی از نواندیشان دینی مشهود است که به آن اشاره خواهیم کرد.
بنابر نوشته حمید عنایت در کتاب «اندیشه سیاسی معاصر در جهان اسلام» از نظر اکثریت علمای اهل سنت به خصوص ابوبکر ابنعربی فقیه (نه عارف معروف و نویسنده الفتوحات المکیه) و ابن خلدون، امام حسین نباید بر ضد یزید قیام میکرد.
از منظر آنها امام حسین در حقیقت به شمشیر جدش کشته شد؛ زیرا که بر خلیفه زمان، یعنی یزید، خروج کرد. از منظر این نویسندگان، قیام زمانی رخ داد که کار بیعت تمام شده بود و شروط خلافت به اجماع در یزید ابن معاویه جمع گشته بود.
همچنین رسول خدا گفته بود که هرگاه دیدید کسی اتحاد این امت را میخواهد به تفرقه مبدّل سازد او را، هرکس که باشد، بکشید و همه آنان که در قتل امام حسین شرکت جسته بودند، این سخن را از پیامبر شنیده بودند و خود اهل تأویل و رأی و اجتهاد بودند و کسی او را نکشت مگر با تأویل همین حدیث که از پیامبر نقل میشود.
ابنعربی تاجایی پیش میرفت که یزید را مردی درستکار میدانست! اما ابن خلدون به نادرستی او معترف بود، ولی اعتقاد داشت که امام حسین قدرت برانداختن او را نداشت. بنابر رای ابن خلدون، امام حسین میان بحث حقانیت خویش و قدرت خود خلط کرد و خطای او نیز در همین بود.
نظریات ابن عربی در سالهای بعدتر توسط اهل سنت تعدیل و حتی جبران شد؛ اما نظر ابن خلدون مبنی بر اینکه امام نباید بدون قدرت کافی قیام میکرد طرفدار داشت و مورد قبول بسیاری از علمای اهل سنت بود.
به گفته عنایت، طی دهههای اخیر در میان اهل سنت گرایشهای رادیکالی شکل گرفته و نویسندگانی مانند مازنی، خالد محمد خالد، عقاد و به خصوص عبد الرحمان الشرقاوی، کوشیدهاند قیام امام حسین را موجه کنند و از واقعه کربلا تفسیری انقلابی و چپگرایانه ارائه دهند.
آنان نظر ابنعربی را درباره درستکاری یزید تخطئه میکنند و همچنین نگرش محافظهکارانه و سیاسینگرانه ابن خلدون را نادرست میشمارند و بر این عقیده هستند که امام حسین از سر اخلاص، برای دفاع از دین و چه بسا کمالجویی دینی قیام کرد.
شهید جاوید یکی از جنجالیترین کتابهای دینی در ایران معاصر است. این کتاب در سال ۱۳۴۸ منتشر شد و در سال ۱۳۵۵ دوباره به صورت گستردهتری نشر پیدا کرد و باعث بحث و جدل در میان مذهبیون شد.
صالحی نجفآبادی در کتاب خود نظریات اهل سنت مبنی بر نامعقول بودن قیام عاشورا را رد میکند و تحلیلی بدیع از هدف قیام عاشورا به میدان میآورد. بنابر عقیده نجف آبادی، امام حسین نه برای شهادت که برای تشکیل حکومت عدل علوی قیام کرد و از شهادت خود اطلاع نداشت.
او از سیدمرتضی نقل میکند که اگر امام به قصد کشته شدن قیام کرده باشد، دچار فعل حرام شده است و این با عصمت امام مغایر است. صالحی نجفآبادی با این دیدگاه خود علیه عقیدهای جا افتاده در تشیع که برای معصومین علم پیشینی قائل است معارضه کرد. به همین دلیل مراجع تقلیدی چون آیتالله گلپایگانی و آیتالله مرعشی نجفی به رد کتاب شهید جاوید پرداخته و خواستار توبه صالحی نجفآبادی شدند.
از منظر آنها کتاب نجفآبادی اولا بیش از حد به منابع غیر شیعی تکیه داشت و ثانیا موجب انکار علم غیب امام معصوم بود. خود صالحی هدفش را نه ابطال علم امام، بلکه اثبات معقولیت قیام وی میدانست. امام حسین به گونهای سنجیده و با رعایت اموری که باید رعایت کرد، دست به قیام زد و پیروزی وی محتمل بود.
مطالبی در این زمینه برای مطالعه بیشتر
نمادهای سیاسی واقعه عاشورا در تاریخ ایران؛ از قاجار تا جمهوری اسلامی
عزاداری ماه محرم در دوران قاجار چگونه انجام میشد؟
خوانش دکتر علی شریعتی از واقعه کربلا چه تاثیری بر جامعه مذهبی ایران گذاشت؟
ریشههای عزاداری ماه محرم در فرهنگ و تاریخ ایران
تاریخچه پیدایش آیین قمهزنی در ایران
به گزارش رویداد۲۴ اندیشه محوری کتاب شهید جاوید آن است که امام حسین سه هدف را دنبال میکرد: نخست «تشکیل حکومت»، در مرحله دوم «برقراری صلح» و در درجه سوم «حفظ عزت و تحمل شهادت.»
امام نخست در پی حکومت بر آمد و چون اوضاع دگرگون شد، خواستار صلح بود و سرانجام از ذلت تن زد و شهادت را پذیرفت. بنابرین میتوان گفت: «پیروزی نظامی برای امام، مطلوب درجه یک، صلح شرافتمندانه مطلوب درجه دو و شهادت مطلوب درجه سه بوده است. با این تفاوت که آن حضرت اول برای پیروزی نظامی و بعداً برای صلح فعالیت کرد، ولی برای کشته شدن هیچ گونه فعالیتی نکرد، بلکه این عمال حکومت ضد اسلام بودند که فرزند پیغمبر را کشتند و چنین خسارت بزرگی را بر جهان اسلام وارد ساختند.»
صالحی نجف آبادی از تفسیر خود هدفی سیاسی دارد و در کتاب خود جا به جا اعلام میکند اکنون شیعیان باید راه امام حسین را ادامه دهند و در پی تشکیل حکومت اسلامی باشند.
وی در فصل «درسهای عملی قیام عاشورا» مینویسد: «اگر امید این معنی هست که نیروهای ملی تشکیل شوند و برای مبارزه با حکومت ظلم شروع به فعالیت کنند، باید به بررسی نیروهای ملی و اوضاع سیاسی پرداخت تا اگر موقعیتی برای مبارزه هست برای درهم کوبیدن ظلم و فساد شروع به کار شود. چنانکه امام حسین برای مقاومت در برابر حکومت یزید و برای ارزیابی اوضاع سیاسی و ارزیابی قدرت ارتش ملی به مکه هجرت فرمود.»
بنابرین میتوان هدف صالحی نجف آبادی از نگارش کتاب شهید جاوید را دو چیز اعلام کرد. یکی «رد نظر منتقدان قیام عاشورا» در میان اهل سنت که آن را عملی نسنجیده میدانستند؛ دیگری «درونی کردن ایده انقلاب و تشکیل حکومت» که تا آن زمان اغلب مراجع شیعه با آن مخالف بودند.
هدف اخیر امام حسین را بدل شدن به نماد انقلابیگری در عالم تشیع میکرد، راهی که با آثار علی شریعتی پی گرفته شد. اما خوانش شریعتی تفاوت مهمی با خوانش نجفآبادی داشت. شریعتی انقلاب را حرکتی مدام و وقفهناپذیر تا انتهای تاریخ میدانست، اما از منظر صالحی نجفآبادی هدف اصلی قیام تشکیل حکومت اسلامی به دست فقها است.
قابل ذکر است که کتاب شهید جاوید باعث ایجاد اختلافات فراونی در محافل مذهبی شد. عدهای صالحی نجف آبادی را متهم به وهابیگری کردند و عده کمی مانند آیتالله منتظری از وی حمایت کردند.
ساواک نیز از این اختلافات بهره برد و به تکثیر این کتاب در شهرهای مختلف دست زد. سیدمهدی هاشمی برادر داماد آیتالله منتظری و از اعضای رده بالای سپاه در سالهای پس از انقلاب، دست به قتل یکی از روحانیون مخالف آیتالله خمینی به نام سیدابوالحسن شمسآبادی زد.
آیتالله شمسآبادی با کتاب شهید جاوید مخالف بود و آن را بدعتی کفرآمیز میدانست. سیدمهدی هاشمی کتابی با اسم مستعار نوشته است که امام زمان و روحانیت وابسته نام دارد و در این کتاب به دفاع از آرای شریعتی و نجف آبادی پرداخته است.
از محتوای این کتاب مشخص است که خصومت وی و گروهش از مراجع و روحانیونی که مخالف خوانش سیاسی و انقلابی از واقعه عاشورا بودند تا چه حد عمیق است. سیدمهدی هاشمی تا سال ۱۳۶۶ در قدرت بود و زمانی که ماجرای حذف آیت الله منتظری مطرح شد، وی را پس از گذشت یازده سال به جرم قتل آیت الله شمس آبادی محاکمه و اعدام کردند.
همانطور که اشاره شد، آرای علی شریعتی را نیز میتوان در ردیف خوانشهای سیاسی و انقلابی از قیام عاشورا دانست که در مطلبی جداگانه به آن پرداخته شده است. شریعتی و هوادارانش مخالف با مراسم سنتی عزاداری بودند که وزن و تاثیر عمیقی در فرهنگ معاصر ایران داشت.
تفسیرهای انقلابی و سیاسی چنین مراسمی را انحراف از پیام عاشورا اعلام کرده و بر پیام سیاسی آن متمرکز میشوند. اما در برابر خوانشهای سیاسی از واقعه کربلا، برخی بر نقش مسیحایی قیام عاشورا تاکید کرده اند و هدف اصلی آنها برای این تفسیر جبران نتایج سیاسی ناشی از تفسیر انقلابی واقعه عاشورا است.
منظور از تفسیر مسیحایی این است که همانطور که مسیح، بنابر عقیده مسیحیان، برای جبران گناهان بشر به صلیب کشیده شد و جان خود را در راه بخشش گناه انسانها داد، امام حسین نیز برای جبران گناهان بشر و به دوش گرفتن بار آنها به کربلا رفت و جان خود را فدا کرد.
محسن کدیور یکی از قائلین به این تفسیر است و در مقالهای تحت عناون فرهنگ عاشورا در عصر سکولار مینوید: «تفسیر مسیحایی از رنج و مصیبت امام، سازگاری بیشتری با ساختار دنیای مدرن دارد. به همین دلیل باید تصویری که در میان جامعه مسلمانان از مسأله فدیه قرار گرفتن مسیح برای گناهان بشر وجود دارد فراتر رفت. مسأله، بر عهده گرفتن بار گناهان و فدیه گناهان بشری شدن است. شهید در هر شکل آن نماد مبارزه با پدیدههایی است که حاصل و عصاره گناهان جمعی و فردی انسانها است و شهید قربانی آن گناهان میشود. گویی که بار آنها را با خون و جان خویش بر عهده گرفته است.»
شباهتهایی که برای این اثبات این مطلب ذکر میشوند عبارتند از مرگ عامدانه و بهدست آمدن سعادت از خلال رنج. درباره مطلب نخست، قائلان به تفسیر مسیحایی از قیام عاشورا به سخنان امام حسین مبنی بر کوچک شمردن مرگ استناد میکنند.
جملاتی که مخالفان تئوری قیام امام برای حکومت اسلامی، به آنان بسیار استناد کرده و این جملات را حاکی از علم امام به آینده و مؤید نظریه خویش گرفتهاند.
همانطور که مشخص است چنین تفسیر در برابر تفسیر امثال نجف آبادی قرار میگیرد. در این تفسیر حرکت امام حسین از حج به سوی کربلا نیز دارای «وجه نمادین» است و معنایش نفی شریعت و اعمال ظاهری دین به عناون ذات دین تلقی میشود.
درباره مساله دوم نیز میگویند ادعا میشود «رستگاری مسیحگونه» از مجرای رنج و درد حاصل میشود و نه از طریق عافیت. در کتاب اشعیاء میخوانیم: «او رنجهای ما را بر خود گرفت. شکنجههای ما را برتافت و حال آنکه به سبب خطاهای ما مجروح و برای شرارتهای ما زجر میکشید؛ و گناهان بسیاری را به گردن گرفت و خطاهای ما را شفاعت کرد».
امام حسین نیز بهواسطه رنج عظیمی که متحمل شد، بدل به سیدالشهدا و ثارالله گشت که شفیق بسیاری در آخرت است. کدیور مینویسد: «امام حسین در فرهنگ شیعه مظهر رنج و مصیبت است؛ رنج برای دفاع از حریت انسان و پذیرش یک مصیبت در برابر مصائب بزرگتر. امام حسین از نظر شیعیان یک شهید و یک گواه است و نیز یک فدیه که با رنج خویش و خانوادهاش در برابر باطل میایستد. شهادت امام حسین نیز همانند مرگی که مسیحیان در باب مسیح اعتقاد دارند، باشکوهتر از زندگی دشمنان پیروز اوست.»
کدیور اعتقاد دارد برخلاف عقیده صالحی نجف آبادی، امام حسین به دنبال پیروزی نبود. او نیز مانند مسیح میدانست به شهادت خواهد رسید. همچنین قیام هر دو با تمسخر اهل شریعت و بزرگان دین مواجه میشود.
در انجیل میخوانیم که «پسر انسان باید متحمل رنجهای بسیاری شود و از طرف ریش سفیدان، سران، کاهنان و فقیهان شرع طرد گردد»؛ و این طرد و شهادت از روی عشق به انسان و برای بخشش امت است.
این تفسیر نوعی فهم اسطورهای و تاریخ زدوده است و میتوان ایرادهای فراوان به آن گرفت. مثلا میتوان پرسید اگر امام حسین به قصد کشته شدن رفت، چرا خانوادهاش را با خود برد؟ چرا در ابتدا تلاش کرد با کوفیان بیعت کند؟ و چرا از نیامدن کوفیان یکه خورد؟ همچنین دعوی اصلی چنین خوانشی در تضاد با اصول عقاید اسلامی قرار میگیرد که بر وفق آن هرکس بار اعمال خود را به دوش میکشد و بازخرید گناهان وجود اساسا وجود ندارد.
این تز را میتوان بدل کردن شهادت به شفاعت نامید که به با وجود اینکه در میان اهالی قلم کمتر طرفدار دارد، در وجوه انضمامی و عینی بدل به «روایت هژمونیک» شده است. امروزه در مجالس عزاداری کمتر اشعار حماسی و روضههای فاخر قدیمی شنیده میشود. منبریان و مداحان به ندرت بر وجوه ظلمستیزی روایت عاشورا تمرکز میکنند.
در عوض بیشتر چیزی که روایت میشود شفاعت امام حسین برای محبین است و اینکه اگر کسی برای ایشان قطرهای اشک بریزد گناهانش بخشوده خواهند شد. به نظر میرسد همه چیز در زمانه ما، از جمله به کارگیری روایات دینی علیه ستم حاکمیت، دچار سیاستزدایی گشته و در تناسب با زندگی فردگرایانه و مصرفی قرار گرفتهاند.
حتی اجنه و شیاطین هم قدرت پیشگویی و علم غیب ندارن (داستان فوت حضرت سلیمان) و فقط با جاسوسی از فرشتگان ، میتونن یک اتفاق از هزار اتفاق آینده رو بشنون و به گوش انسان ها برسونن . اونم البته بصورت ناقص و بدون جزئیات . پیشگوها هم از اجنه کمک میگیرن .
درمورد اهل بیت (ع) هم عملا هیچ اشاره ای حتی به اسم اونها هم توی قرآن نشده چه برسه به قدرت های فرابشری شون !
البته به عنوان نوادگان پیامبر ، احترامشون واجبه .