رویداد۲۴ الهام عندلیبمقدم: «شمر بن ذی الجوشن»، یکی از سران کوفه و قاتل حسین بن علی (ع) در قیام کربلا بود. او فرزند «شرحبیلبناعوربنعمرو» از تابعین و رؤسای قبیله «هوازن» از تیره «بنیعامربنصعصعه» و از خاندان «ضباببنکلاب» بود؛ به همین خاطر از او با نسبهای عامری، ضبابی و کلابی نیز نام برده شده است.
در برخی منابع آمده است پدر شمر، یکی از اصحاب پیامبر (ص) بود. دلیل نامگذاری او به ذی الجوشن به اعتقاد برخی، به خاطر این بوده است که پدر او سینه برآمده و زره مانندی داشته است. در مورد تاریخ تولد و مادر وی اطلاعات چندانی در دست نیست.
زندگی شمر دارای فراز و فرودهایی است. او شخصیتی بسیار فرصتطلب داشت و در حوادث، منفعت شخصی خود را در نظر میگرفت و برای رسیدن به آن از هیچ کاری دریغ نمیکرد. او را مردی زشترو و زشت کردار توصیف کردهاند.
شمر از یاران حضرت علی (ع) بود که در جنگ صفین، آن حضرت را یاری کرد و در این جنگ صورتش به شدت مجروح شد. اما بعدها به دلیل نزدیک بودن افکار و عقایدش به خوارج، به آنها پیوست و در دسته دشمنان امام و خاندانش قرار گرفت، تا جایی که زمینه شهادت امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را فراهم کرد.
وی در سال ۵۱ هجری قمری، هنگام دستگیری «حجربنعدی»، یکی از اصحاب پیامبر و از یاران حضرت علی، از جمله کسانی بود که نزد «زیادبنابیه» شهادت دروغ داد که حجر مرتد شده و در شهر آشوب به پا کرده است. در حادثه کربلا نیز، او از قاتلان و مسببان شهادت امام حسین بود.
شمر نقش بسیار مهمی در وقوع قیام کربلا داشت. از جمله اقدامات او در این قیام، زمینهسازی شهادت مسلمبنعقیل، برافروختن آتش جنگ در واقعه کربلا، فرماندهی جناح چپ لشکر عمربنسعد، به شهادت رساندن امام حسین، حمله به خیمهها و تلاش برای کشتن امام سجاد است.
بیشتر بخوانید: نوحه این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست
در سال ۶۰ هجری قمری که امام حسین «مسلمبنعقیل» را برای گرفتن بیعت به کوفه فرستاد، شمر از جمله کسانی بود که به دستور حاکم کوفه، «عبیدالله بن زیاد»، مأمور شد مردم را از اطراف مسلم دور کند. او در سخنانی مسلم را فتنهگر نامید و کوفیان را از سپاه شام ترساند.
پس از آنکه امام حسین وارد کربلا شد، «عمربنسعد»، فرمانده لشکر کوفه، برای جلوگیری از جنگ و خونریزی به دنبال راه حل مسالمتآمیز بود، اما شمر، «عبیداللهبنزیاد» را که به نظر میرسید با عمربنسعد موافق است، به جنگ با امام تشویق کرد و به دنبال آن، در عصر روز نهم محرم سال ۶۱ هجری قمری، به همراه سپاهی با چهار هزار تن و نامه تهدیدآمیزی از طرف ابنزیاد خطاب به عمربنسعد، راهی کربلا شد. ابنسعد با دیدن نامه، به شمر گفت: «کاری را که در آن امید صلاح بود، تباه کردی.» از این رو سعد دستور ابنزیاد مبنی بر گرفتن بیعت از امام حسین یا جنگ با ایشان را پذیرفت و شمر سردار سپاه او شد. از آنجایی که شمر با «امالبنین»، مادر حضرت عباس، هم قبیله بود، برای حفظ سنت قبیلهای و پیوندهای جاهلی، اماننامهای از ابنزیاد گرفت و در عصر تاسوعا، عباس و برادرانش را خواهرزادگان خود خطاب قرار داد و به آنان گفت: «طبق این اماننامه شما در امانید؛ خودتان را با حسین به کشتن ندهید و از امیرالمؤمنین یزید اطاعت کنید.»، اما آنها نپذیرفتند و در کنار امام ماندند.
به گزارش رویداد۲۴ در روز عاشورا، شمر فرماندهی جناح چپ جبهه لشکر عمرابنسعد را برعهده داشت. قبل از آغاز جنگ که «زهیربیقین»، از یاران امام، به نصیحت کوفیان پرداخت و آنان را به یاری امام حسین دعوت کرد، شمر به سوی او تیری پرتاب انداخت.
همچنین وقتی امام حسین طی خطابهای برای سپاه کوفه، به سابقه درخشان خاندان و اهل بیت رسول الله اشاره کرد، شمر کلام امام را قطع کرده و با امام گستاخانه سخن گفت.
او وقتی «عبداللهبنعمیرکلبی» به شهادت رسید، به غلام خود دستور داد تا با نیزهای همسر عبدالله را که کنار جسم بیجان شوهرش نشسته بود به شهادت برساند. شمر «نافعبنهلالجملی»، یکی از یاران امام حسین را پس از جنگی سخت و در حالی که دو بازویش شکسته بود، اسیر کرد و به شهادت رساند.
پس از شهادت بسیاری از یاران امام حسین، عدهای از سپاه دشمن، به سوی خیمهها حمله کردند. در این میان شمر فریاد زد آتش بیاورید تا این خیمه را با اهلش بسوزانم. امام او را نفرین کرد و برحذر داشت و حتی هم رزمش، «شبثبنربعی»، نیز او را سرزنش کرد.
در ظهر عاشورا وقتی امام یکه و تنها در حال مبارزه با دشمن بود، شمر دستور داد تا به سوی امام تیراندازی کنند. سپس با فرمان او همه به سوی امام حمله کردند و افرادی چون «سنان بن انس» و «زرعه بن شریک» ضربههای نهایی را بر امام وارد کردند.
درباره کسی که سر امام حسین را از تن جدا کرد، روایات گوناگونی وجود دارد که در برخی از آنها از شمر نام برده شده است. بنا به گفته برخی تاریخنویسان، شمر امام حسین را کشت و با اسب خود بدن آن حضرت را لگدکوب کرد. نگینترین اقدام در زندگی شمر، ارتکاب او به شهادت امام حسین بود.
پس از شهادت امام حسین و غارت و آتش زدن خیمهها، شمر قصد داشت امام سجاد را که در بستر بیماری بود به قتل برساند، که با ممانعت عده ای از جمله حضرت زینب از این کار منصرف شد.
در روز یازدهم محرم، سر شهدای کربلا که به دستور عمرابن سعد از تن جدا شده بود، به همراه شمر و چند نفر از فرماندهان سپاه، به کوفه، نزد عبیدالله ابن زیاد فرساده شد. قبایلی که در نبرد کربلا شرکت کرده بودند، برای یافتن جایگاه نزد ابن زیاد، سرهای شهدا را بین خود تقسیم کردند. طبق برخی روایات قبیله هوازن، به رهبری شمر، دوازده و یا بیست سر را نزد ابن زیاد بردند.
عبیدالله بن زیاد، اسرای کربلا و سرهای شهدا را با شمر و همراهانش به سوی یزید در شام فرستاد. روایت است شمر نزد یزید سخنان توهین آمیزی درباره امام و شهدای کربلا بیان کرد.
پس از بازگشت اهل بیت (ع) به مدینه، شمر نیز ماموریتش پایان یافت و به کوفه بازگشت. روایت است که او به هنگام نماز از خدا طلب بخشش کرده و پیروی از امر امرای خود را بهانه شرکتش در قتل امام حسین بیان میکرد.
در سال ۶۶ هجری قمری، در پی قیام «مختار ثقفی» که به قصد خونخواهی حسین بن علی و شهدای کربلا بر علیه قاتلان ایشان بود، شمر و دیگر امرای اموی شکست خوردند و شمر از کوفه فرار کرد. مختار عدهای را به همراه غلام خود به دنبال وی فرستاد. شمر غلام مختار را کشت و به روستایی گریخت. اما سپاهیان مختار، در آنجا او را محاصره کردند و در حالی که یارانش گریخته بودند، او را کشتند و سرش را نزد مختار فرستادند و بدنش را پیش سگان انداختند. مختار نیز سر شمر را برای «محمد بن حنفیه» فرستاد. در روایت دیگری آمده سردار ایرانی سپاه مختار به نام «کیسان» (ابوعمره)، شمر را دستگیر کرد و نزد مختار آورد. مختار، سر او را از بدن جدا کرد و بدنش را درون دیگی پر از روغن داغ انداخت. سپس، یاران مختار سرش را لگدکوب کردند و نزد محمد بن حنفیه فرستادند.
شمر به دلیل تأثیرگذاریاش در واقعه کربلا، از چهرههای منفور نزد شیعیان است. در منابع اهل سنت نیز از شمر با نکوهش یاد شده و آورده شده که او از قاتلان امام حسین بوده و شایستگی روایت حدیث ندارد.
شمر ذی الجوشن فراوانند باز