رویداد۲۴ علیرضا نجفی: روزنامهنگاری در سراسر تاریخ عصر جدید یکی از ستونهای حیاتی آزادی و دموکراسی بوده است و امروزه آزادی فعالیتهای خبری از حقوق بنیادین شهروندی به حساب میآیند. رسالت خبرنگاران علاوه بر اطلاعرسانی، به زیر ذرهبین کشین نهادهای قدرت است. اما خبرنگاران در طول تاریخ برای انجام وظیفه خود همواره با مانع مواجه شدهاند.
خبرنگاری پدیدهای مدرن است، اما نمونههایی نیز در جهان باستان دارد. مورخان ریشههای آن را در تمدنهای باستانی نشان دادهاند. برای نمونه در روم باستان روزنامههای دستنویسی میان شهروندان وجود داشت که به آن «ACTA DIURNA» میگفتند. در چین نیز سلسله «تانگ» بولتن خبری تحت کنترل دادگاه عالی منتشر میکرد که «بائو» نام داشت.
حکومتها از دوران باستان تا پایان قرون وسطی اخبار را به این شکل منتشر کرده و روند گردش اطلاعات را در دست میگرفتند اما تولد واقعی روزنامهها در طول عصر روشنگری، یعنی در قرون ۱۷ و ۱۸ میلادی بود. در آن دوره ایده آزادی مطبوعات همهگیر شد و روزنامهنگاری مستقل از حکومت شکل گرفت. حق آزادی مطبوعات در آثار بسیاری از متفکران عصر روشنگری دیده میشود؛ افرادی، چون میلتون و جان لاک که بر ضرورت وجود مطبوعات آزاد برای حفاظت از آزادی و مهار قدرت حکومت تاکید میکردند.
انتشار اولین روزنامه تاریخ به نام «رویدادهای عمومی در داخل و خارج از کشور» در سال ۱۶۹۰ در آمریکا اتفاق افتاد که در آن زمان از مستعمرات بریتانیا بود ولی افکار و عقاید عصر روشنگری در میان رهبران و نخبگانش رواج فراوانی داشت. بسیاری از مورخان بر نقش بیبدیل این روزنامه در پیروزی انقلاب آمریکا اشاره کردهاند.
در واقع انقلاب پیروزی انقلاب آمریکا و آغاز دوران «انقلاب کبیر فرانسه» دو عامل اصلی در گسترش و بسط روزنامهنگاری بودند. این رخدادها طلیعه عصر جدید آزادی مطبوعات بودند و تقاضای گزارش مستقل از حکومت رویدادها را در میان شهروندان گسترش دادند. این آزادی نویافته البته روزنامهنگاران را با نهادها و افراد قدرتمند روبرو کرد که به دنبال کنترل روایتها و اخبار برای حفظ منافع خود بودند.
دولتها و حاکمان از طرفی «نشریههای وابسته به خود» را ایجاد کردند و از طرف دیگر دست به «سانسور»، «سرکوب» و حتی «کشتار» و «زندانی کردن» روزنامهنگاران مستقل زدند. محاکمه «جان پیتر زنگر» در سال ۱۷۳۵ را شاید بتوان نخستین نمونه سرکوب روزنامهنگاران دانست.
روزنامهنگاری در قرون بعدی به درجهای از اعتبار و ارزش رسید که بسیاری از فیلسوفان بزرگ مانند «کارل مارکس» به روزنامهنگاری روی آوردند. این مساله به دلیل توجه روزافزون متفکران اروپایی به کنش اجتماعی و گریز از نظرورزی انتزاعی و ایدهالیستی بود.
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم روزنامهنگاری تحقیقی و افشاگرانه بهوجود آمد و خبرنگارانی مانند «آپتون سینکلر» و «ایدا تاربل» دست به افشای فساد، تخلفات مالی و رسواییهای سیاسی زدند.
مطالبی دیگر برای مطالعه در این زمینه
حکومتها در عصر مدرن چگونه سانسور میکنند؟
حکومتها چگونه میتوانند به مردم کمک کنند تا احساس امنیت بیشتری داشته باشند؟
حکومت وحشت چیست و چگونه در تاریخ به یاد مانده است؟
منافع ملی چیست و چگونه به ابزار سرکوب بدل میشود؟
قدرت سیاسی چیست و چرا برای حفظ آن خشونت میورزند؟
سیاست چیست و چرا ایده «من سیاسی نیستم» درست نیست؟
ضدانقلاب کیست و چگونه خشونت در وضعیت «انقلابی» توجیه میشود؟
سمت درست تاریخ یعنی چه و تبعات هولناک این ایده چیست؟
حکومتها چگونه مجری انحصاری خشونت و سرکوب شدند؟
قدرت خبرنگاران برای ایجاد تغییرات اجتماعی و سیاسی در این دوران مشخص شد و به تنشهای فزاینده با صاحبان قدرت که به دنبال بیاعتبار کردن خبرنگاران مستقل بودند، دامن زد اما وحشتناکترین دوره تاریخی برای روزنامهنگاران، قرن بیستم و تحت لوای حکومتهای توتالیتر بود. اتحاد جماهیر شوروی، آلمان نازی و سایر کشورهای خودکامه سانسور و تبلیغات گستردهای برای دستکاری افکار عمومی انجام دادند و روزنامهنگاران شجاعی که جرات به چالش کشیدن این نظامهای ظالمانه را داشتند، با آزار، زندان یا حتی اعدام مواجه شدند. با این وجود گزارش در برابر همه این مشکلات مقاومت کرده و با گزارشهای خود به نبرد خود ادامه دادند. این خبرنگاران رو کردن حقایق تاریخی تکاندهندهای را افشا کردند که از اهمیت فراوانی برخوردار بودند. از کشتار جمعی یهودیان بهدست آلمان نازی و کشتار «میلای» تا پشت پرده «صنعت غذای فوری» همه توسط خبرنگاران افشا شدهاند.
روزنامهنگاری در قرن بیستم پیوندی عمیق با جریانهای روشنفکری پیدا کرد. بسیاری از روشنفکران معروف جهان، از ژان پل سارتر تا میشل فوکو و هانا آرنت، روزنامهنگار بودند و در واقع رسانهها محل نوشتن آن قشری از جامعه شدند که به «روشنفکران حوزه عمومی» معروف هستند. از این رو اغلب متفکران قرن بیستم به ستایش از خبرنگاران روی آورده و هدف خبرنگاری را صدا دادن به کسانی که در گفتمان رسمی صدایی ندارند اعلام کردند؛ کسانی که از قدرت کلمات برای پاسداری از ارزشهای فراموش شده انسانی استفاده میکنند و خواب راحت اصحاب قدرت را آشفته میسازند.
نمونه بارز این شکل از روزنامهنگاری اوریانا فالاچی بود. فالاچی از سنین پایین کار روزنامه نگاری را آغاز کرد و بیش از اینکه برای آثار ادبی خود مطرح باشد به عنوان روزنامه نگاری جسور و خلاق شناخته میشود. فالاچی خود تجربه روزنامهنگاری در حیاتش را «کشف قدرت واژهها» میخواند. کلماتی که در نمود روابط قدرتند و نه فقط واژههایی برای ارتباط صرف.
«میلان کوندرا» در کتاب جاودانگی قطعهای درباره «اوریانا فالاچی» مینویسد که او «ترسیمگر مقام خبرنگار است و در واقع ترسیم شغل خبرنگاری به مثابه رویداد حقیقت.» او نوشته «شاخصترین روزنامهنگار زمانهای اخیر کیست؟ نه همینگوی است که از تجربههایش در خندقها مینوشت و نه اورول است که یک سال از زندگیاش را با فقرای پاریس گذراند و نه اگون اروین کیش کارشناس فاحشههای پراگ است، بلکه اوریانا فالاچی است که بین سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۲ در روزنامه ایتالیایی یورپو یک سلسله مصاحبه با سرشناسترین سیاستمداران زمان منتشر ساخت. این مصاحبهها فراتر از گفتگوهای ساده بود؛ اینها نبرد بودند. قبل از آنکه سیاستمداران نیرومند دریابند که در شرایطی نابرابر میجنگند، زیرا فالاچی مجاز به پرسیدن بود و آنها نبودند- بر کف رینگ بوکس دراز به دراز افتاده بودند. مطرح کردن سوال وسیلهای بود برای اعمال زور ... قدرت روزنامهنگار بر حق پرسیدن استوار نیست بلکه بر حق پاسخ خواستن استوار است»
فالاچی در گفتگوهای خود با رهبران سیاسی دنیا آنها را با سوالهای خود آشفته میکرد. برای مثال از برخی رهبران جهان درباره خدا سوالاتی میپرسید و با همین سوال به آنها کنایه میزد. مثلا از شارون پرسید آیا به خدا اعتقاد دارد و هنگامی که پاسخ «بله» او را شنید، گفت پس دعا کنید خدا ما را از دست شما نجات دهد.
در بخشی از مصاحبه فالاچی از معمر قذافی نیز میپرسد آیا به خدا اعتقاد دارد و وقتی با پاسخ مثبت قذافی مواجه میشود کنایهای طنزآلود به او میزند و میگوید: «برای این که فکر میکردم شما خود خدا هستید»
او با رهبران سیاسی ایران نیز مصاحبه کرد. محمدرضاشاه در واکنش به سوال فالاچی مبنی بر نبود دموکراسی در ایران آشفته شده و آن را «مال غربیها» خواند. مصاحبه او با اریل شارون نیز همین ویژگی را داشت. فالاچی مصاحبه خود را بر اساس همان چیزی که کوندرا «حق پاسخ خواستن» مینامد تنظیم کرد و بر بسیاری از خبرنگاران جهان اثری دیرپا گذاشت.
اما خبرنگاران و مطبوعات همواره علیه قدرت نبودهاند و حرفه خبرنگاری سویه تاریکی نیز دارد که این سویه تاریک امروز بیش از هر زمان دیگری صادق است. سوگیریهای سیاسی و «نفوذ شرکتهای تجاری» در مطبوعات قدرتمند جهان یکی از سویههای تاریک خبرنگاری در عصر ما هستند. گروههای مختلف سیاسی و صاحبان قدرت از آن جهت که توان مالی کافی دارند نشریات و جریان گردش اطلاعات را در دست خود میگیرند و قلم خبرنگاران را در جهت منافع خود به کار میگیرند.
رسانهها برای «بازنمایی مثبت» شرکتها و محصولاتشان پول دریافت میکنند. این امر مسبوق به سابقه است چرا که همواره در طول تاریخ وجود داشته است. برای مثال در دوران مبارزات علیه بردهداری در ایالات متحده، بسیاری از روزنامهها بردهداری را طبیعی جلوه میدادند و مدعی بودند نژاد سیاهپوستان ذاتا برده است.
در بسیاری از کشورهای اروپایی نیز روزنامهها به اختلافات بینالمللی دامن زده و خواستار جنگ کشور خود با همسایگان بودند. اما در هیچ دورانی مانند دوران ما حرفه خبرنگاری تا این اندازه با مناسبات مالی پیوند نداشته است. «گوستاو فلوبر» ظهور روزنامهنگاری را در کنار تبلیغات تجاری حاصل ساختاری میدید که در آن اندیشهها قابل فروشاند؛ وضعیتی که در نتیجه آن همه ارزشها قابلیت دگرگونی داشته و همه حرفهها به حرفههای کسب درآمد آسان و موفقیت سریع تقلیل یافتهاند. دعوی فلوبر دستکم درباره دوران ما تا حد زیادی صادق است.
مطبوعات و رسانههای دوران ما روشی پیچیدهتر برای ترویج ایدئولوژی به کار میگیرند که ظهور «روزنامهنگاری زرد» یکی از این روشهاست. به تعبیر «یووال هراری» در گذشته سانسور از طریق مسدود کردن جریان اطلاعات به اجرا در میآمد، اما در قرن بیستویکم، از طریق غوطهور کردن انسانها در سیلاب اطلاعات بیاهمیت و نامربوط عملی میشود. در واقع در زمانهای گذشته قدرت داشتن به معنی دسترسی به اطلاعات بود، اکنون قدرت در دانستن این است که از چه چیزهایی باید چشم بپوشیم.
سویه تاریک دیگر همان چیزی است که «ادوارد سعید» به آن اشاره میکند که در آن حتی فرد روزنامهنگار به منشا و نتایج کنش خود آگاه نیست. در هر جامعهای یک اجتماع زبانی وجود دارد که تابع عادات شیوه گفتاری است که از قبل وجود داشته است و روزنامهنگار در چنین وضعیتی رشد کرده و مینویسد.
مطالبی درباره تاریخ روزنامهنگاری در ایران
میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل؛ روزنامه نگار پیشگام
سیداشرف الدین گیلانی؛ روزنامهنگاری که به تیمارستان فرستاده شد
دکتر حسین فاطمی؛ روزنامهنگار آزادیخواهی که تیرباران شد
تاریخ دردناک روشنفکری در ایران؛ نویسندگانی که سرکوب یا کشته شدند
عجیبترین بازداشتهای خبرنگاران در ایران
به گزارش رویداد۲۴ یکی از کارکردهای اصلی این اجتماع زبانی حفظ وضعیت موجود و اطمینان از این است که کارها آرام و پایدار پیش بروند و وضع موجود ثبیت شود. «جورج اورول» در رساله خود تحت عنوان سیاست و زبان انگلیسی این مساله را تحلیل میکند. مساله اورول در این رساله تجاوزی تدریجی بود که از جانب سیاستمداران عوامفریب به فکر و ذهن بریتانیاییها تحمیل شد.
بهعقیده او «زبان سیاسی برای راست جلوه دادن دروغها، محترم شمردن آدمکشیها و در ظاهر منسجم نشان دادن نابسامانیها طرحریزی شده است که این مسئله، با تفاتهایی، در مورد همه احزاب سیاسی از محافظهکاران گرفته تا آنارشیستها نیز صادق است.»
اما مسئله هم مهمتر و هم پیشپاافتادهتر از اینهاست و میتوان آن را با نگاهی گذرا به گرایشی که امروزه زبان به اشکال همگانی شدن، اشتراکی شدن و رسمیتیافتن بیشتر دارد روشن کرد. مثلا روزنامهنگاری را بهعنوان یک مورد در نظر بگیرید. در ایالات متحده، هر چه قلمرو و قدرت یک روزنامه بیشتر باشد، از آمریت بیخطرتری برخوردار است و در نظر عدهای بیشتر از یک گروه نویسنده و خواننده اعتبار کسب میکند.
تفاوت یک روزنامه عوامپسند با روزنامه نیویورک تایمز در این است که نشریه اخیر این بلندپروازی را دارد که روزنامه ملیِ تثبیتشدهای تلقی شود (و معمولاً همچنین است) و بازتاب سرمقالاتش نهفقط نظر تعدادی از مردان و زنان، بلکه تصوری از درک حقیقت، هم برای ملت و هم از کل ملت بهشمار آید.
برعکس، روزنامه عوامپسند از طریق مقالات هیجانی و نمادها و نشانههای چشمگیر برای جلبتوجه آنی طرحریزی شده است. هر مقالهای که در نیویورک تایمز چاپ میشود، حامل آمریتی معتدل و موقر، اشاره به تحقیقی طولانی، تأملی سنجیده و قضاوتی دقیق است.
کاربرد کلماتی از قبیل «ما» در سرمقالات، اگرچه مستقیما به خود «سردبیر» یا «نویسنده مقاله» اشاره دارد اما درعینحال به یک هویت ملی و حقوقی نیز، مانند «ما مردم ایالات متحده» نیز اشاره میکند. در جریان جنگ خلیجفارس، مناظرهها و مباحثههای عمومی درباره بحران، بهویژه در تلویزیون و روزنامه و مجلات دلالت ضمنی بر حضور این هویت ملی ما میکرد که توسط خبرنگاران، ارتشیها و شهروندان عادی به صورتی همانند تکرار میشد: «ما چه زمانی جنگ زمینی را شروع خواهیم کرد؟» یا «آیا ما متحمل تلفاتی شدهایم؟»
در واقع جان کلام «اورول» این است که روزنامهنگاری فقط بیانگر و تداومبخش چیزی است که بهطور ضمنی در هستی یک زبان ملی مانند انگلیسی، یعنی یک اجتماع ملی، یک هویت یا شخصیت ملی وجود دارد و نهایتا ارزشهای تثبیت شده پیشین را تثبیت میکند.
بهعقیده اورول حتی شیوه نگارش نیز در عرصه خبرنگاری ساختار سلطه را تثبیت میکند. چرا که عبارتهای پیشپاافتاده، استعارههای فرسوده و منسوخ، و نوشتار سست باعث «پوسیدگی و زوال زبان» هستند. زبان پوسیده باعث ذهن کرختی و بیحسی ذهن میشود و ساختار خلاقانه و انتقادی آن را غیرفعال میکند. در این وضعیت آگاهی از میان رفته و ذهن برای قبول انفعالی ایدهها و احساسات ناآزموده مهیا میشود.
بنابرین میتوان گفت خبرنگاری در دوران ما چهرهای «ژانوسی» دارد که میتواند له یا علیه قدرت به کار افتد. خبرنگاری که به سپهر عمومی و سرنوشت مشترک بشری تعهد دارد، باید با به آزمون گذاشتن پیشفرضهای ارزشی و ایدئولوژیک و غلبه بر ساختارهای پیچیده سلطه، نوشتار انتقادی و رهاییبخش را برای خود و دیگران میسر کند.