سایت فرهنگستان فوتبال پرونده ای به نام «نه فرشته، نه شیطان» رفته که در مورد عادل فردوسیپور است. چهرهای که خیلیهایمان دوستش داریم و خیلیها نه. اما هیچکدام منکر تواناییها و جذابیتهایی که او بر فوتبال ما افزوده است، نیستیم و از آنجایی که بیشتر همدل و همراهش هستیم تا در مقابلش، گمان میکنیم که میشود ضعف و قوتهایش را نوشت، شاید خوانده و مؤثر واقع شود. اگر هم نشود، برای مخاطبی که عادل فردوسیپور را بیست سال است که دنبال میکند، قطعا حاوی نکاتی است که دور از لطف نیست.
فرهنگستان فوتبال از ورزشی نویسان و افرادی که با عادل همکاری داشته اند خواسته تا درباره او یادداشتی بنویسند و که در ادامه گزیده ای از آنها را می خوانید:
ابراهیم افشار درباره فردوسیپور نوشته: « شاید
بزرگترین ضعف عادل فقدان اطلاعات تاریخیاش دربارهی نیمقرن اول فوتبال
ایران باشد. شاید من کلک زدم و وسط مصاحبهی مکتوب ازش پرسیدم عباس
تنیدهگر و عبدالله سعیدیایی را می شناسد؟ و او صادقانه پاسخ داد: که اینها
دیگر کیاند؟ شاید این نیز اعترافی برای پذیرش این نکته بود که او از
تاریخ جامع فوتبال ایران عقب است. باز خدا پدرش را بیامرزد که برخلاف دیگر
برنامهها که از یقنعلی بقالهای قدیمی افسانه و اسطوره میسازند، او بدون
استفاده از مرجع مستند، از این خاصه خرجیها و التفاتها نمیکند. راستی
هنوز هم اکبر توفان را نمیشناسی برادر؟
هنوز بر این باورم که عادل
برخلاف خودش که این همه سرشار از زندگی و سبزینگی و انرژی مثبت است، اما
دستخطش آدم را از زندگی بیزار می!کند! در تمام آن کمتر از یکسالی که در
سروش کار کرد و هر هفته مسئولیت چهار صفحه فوتبال خارجی را داشت، طفلی این
تایپیستمان دوشنبهها نعرهاش برقرار بود که: وای خطوط مورچگان آمد! آن
دندانههای «سین» نوشتناش یا کاف کشیدنهاش که بیشتر شبیه خطوط اجنه بود.
کاش گزارشگران ایرانی نیز دستخطشان مدل مورچهای بود اما این همه جنایت
ادبی نمیکردند. من میگویم جنایت فرهنگی، شما بگویید خودفروشی محض! من از
خودفروشان عالم نالهها دارم.»
مرتضی یاسرنیا درباره گزارشگر محبوب تلویزیون نوشته: «در فرهنگ لغات فوتبال، نفرت جلوتر از عشق آمده است. فردوسی پور به عنوان یکی از پیروان این دیکشنری، گاهی بیش از پیروزی تیم محبوبش از شکست رقیب لذت میبرد! اگر در جبهه تیم او باشید، روز هر بازی مورد توجه خاصش قرار میگیرد و گرنه هر روزی غیر از روز بازی رودرروی تیم شما با تیم عادل، کار کردن کنار آقای گزارشگر مناسب خواهد بود. انگار حس رقابت را از همین مدل سرسختی در حمایت از تیم محبوبش دارد. منظور از حس رقابت، همان کری خواندن با همکارانش درباره درخشش یک بازیکن معمولی است که منجر به برتر شدن او در فوتبال فانتزی هفتگی شده. در شرایط عادی بعید به نظر میرسد پس از یک ماه کار کردن با او به شوخی تلفنی برسید. البته در شرایط عادی. شرایط غیرعادی به وجود آورنده این اتقاق غریب، برتری تیم محبوب بر دشمن دیرینه است! در این حالت حتی جواب «ممنون» و «مرسی» او در پاسخ به احوالپرسی طرف مقابل به جواب «من که خیلی خوبم» تغییر مییابد! فقط به خاطر فوتبال!»
عادل هرگز فوتبالی را از دست نمیدهد؛ حتی اگر مجبور به از دست دادن شود! چندین سال قبل در یکی از ویژه برنامه های یورو ، وقتی هنوز خواندن نامه مخاطبان مد بود، جواب مادر گلایه مند از بیدار ماندن بچه عشق فوتبالش تا دیر وقت در شب قبل از امتحان را به طعنه اینگونه داد: «خب، یک شبه. فوتبال رو ببینه!»
چنگیز جلیلوند درباره عادل و برنامه اش نوشت: «یکی از برنامههای فردوسیپور را در سال گذشته میدیدم. این برنامه تاثیر فوقالعادهای بر من داشت. جالب بود که یک مجری ورزشی چگونه میتواند یک محکوم به اعدام را نجات دهد و به او زندگی دوباره ببخشد. این صراحت و صداقت او باعث شده بتواند در برنامهاش دربارهی مسائل دیگر هم صحبت کند. اغلب اوقات دیدهام که فردوسیپور به موضوعات مهم اجتماعی و فرهنگی جامعه هم میپردازد و در مواقعی نیز تحلیل قابل قبولی دارد و اگر او را نشناسیم فکر میکنیم که یک کارشناس مسائل اجتماعی و فرهنگی جامعه است. پس امروزه مهمترین معضل ما نبود افراد مستقل در حوزههای دیگر است که امیدوارم این خلأ هر چه زودتر بر طرف شود و ما شاهد پویایی و استقلال قابل توجهی در دیگر حوزههای جامعه باشیم.»
سید عبدالجواد موسوی درباره شهامت فردوسی پور نوشت:« اصولا کار کردن در قاب تلویزیونی که محدودیت و ممنوعیت بسیار دارد ریاضت بسیار دشواری است و آدمهای مستقل و آزادمنش در آن چندان تاب نمیآورند. هنوز از خاطر نبردهایم که چگونه بعضی از مجریان تلویزیونی در اوج محبوبیتشان از کار برکنار شدند.جواد یحیوی فقط به دلیل پرسش از یک مقام مسئول درباره ماهواره چند سال خانهنشین شد. فردوسیپور اینها را بهتر از هرکس دیگری میداند و شاید به همین دلیل است که ظرافت و رندی را چاشنی کارش کرده تا بالادستیها را خیلی عصبانی نکند. چندی پیش که مخالفان برگزاری کنسرتها در مشهد حسابی میدانداری میکردند، فردوسیپور با همان لبخند همیشگیاش گفت:« الحمدلله هنوز در مشهد مسابقه فوتبال برگزار میشود!» همین جمله کوتاه دادِ بسیاری از اهل سیاست را درآورد که: فردوسیپور حد و اندازه خود را نمیشناسد و...الخ. مشکل مخالفان فردوسیپور این است که دقیقا نمیدانند با چه ادلهای باید او را از سر راه بردارند. او در زمانهای که مردم ایران با تلویزیون کاملا قهر کردهاند و سریالهای آبکی شبکههای ترکی را به سریالهای پرهزینه و فرمایشی داخلی ترجیح میدهند توانسته پربینندهترین برنامه صدا و سیما را به خود اختصاص دهد. هیچکس نمیتواند فردوسیپور را از تلویزیون ایران حذف کند. چرا؟ تمامیتخواهانی که با هیچکس و هیچ چیزی شوخی ندارند چگونه میتوانند هر هفته شاهد متلکپرانیهای سوزآور فردوسیپور باشند و دم نزنند؟ از من بپرسید میگویم رندی و ظرافت این کرمانی لاغراندام باعث شده تا دشمنانش نتوانند به صراحت او را به چیزی متهم کنند. همه میدانند او دل در گرو اصلاحطلبان دارد، با اصولگرایان سر سازگاری گذاشته و به حسن خمینی احترام زیادی میگذارد، از دولت نهم و دهم متنفر است، به ظریف و روحانی به دیده مثبت مینگرد و خلاصه اینکه کلی جرم نابخشودنی دیگر دارد اما با این حال گزک آشکاری دست دیگران نمیدهد. کافی است اندکی با کرمانیان و به ویژه با رنود ایشان آشنا باشید تا بدانید عادل فردوسیپور به چه منش و روشی رفتار میکند و نسب از چه رندان عالمسوزی میبرد. او خوب میداند در چهارچوب تنگ و محدود صدا و سیما چگونه حرف قاطبه مردم را به زبان بیاورد. مردم که میگویم به مفهومی گنگ و مبهم اشاره ندارم.»
فرخ حسابی دبیر فوتبال خارجی روزنامه خبرورزشی درباره
عادل فردوسی پور و نحوه اجرای او می گوید:« معتقدم که عادل «مجری» حرفهای
نیست. نمیتوان او را با امثال احسان علیخانی و رشیدپور و فرزاد حسنی که
میتوانند چند دقیقه مستقیم زل بزنند به دوربین، به صدایشان لحن و حس خاصی
بدهند، ادبیات عامیانه را با ادبیات رسمی به شکلی حرفهای ترکیب کنند و
احتمالا با چاشنی شعر و حدیث و نقل قول، پیامشان را به مخاطب بگویند یا با
مهران مدیری و رامبد جوان ـ که این روزها با اجراهایی به سبک استندآپ،
برنامهشان را جذاب کردهاند ـ مقایسه کرد. عادل هنوز وقت حرف زدن با
«مردم» خیلی سریع نگاهش را از دوربین میدزدد، در یک مونولوگ چند دقیقهای
حتما چند باری به پایین یا به اطراف نگاه میکند، با صندلیاش تکان
میخورد، خودکارش را محکم در دستش فشار میدهد و کاغذهایی را که روی میزش
است جا به جا میکند تا حرفش را بزند، او حتی در این راه از شاگردش
محمدحسین میثاقی هم ـ که هنگام اجرا دوربین را با نگاهش میبلعد و حرفش را
میزند ـ عقبتر است.
اما وقتی پای دیالوگ و بحثهای چالشی با
«فوتبالیها» پیش میآید عادل صاف در چشم طرف یا رو به دوربین (هنگام
گفتوگوی تلفنی) زل میزند و بحث میکند. این پارادوکس که بخشی از راز
محبوبیت او نیز شده احتمالا به این دلیل است که عادل، جلوی دوربین، خود
«خودش» است یا دست کم سعی میکند تا حد زیادی خود واقعیاش باشد و از این
نظر، با اختلاف از بقیه جلوتر است و با همین ویژگی تقریبا هر سال عنوان
بهترین و محبوبترین «مجری» صدا و سیما را به خود اختصاص میدهد.»
آرش خوشخو همچنین درباره مجری توانای برنامه 90 می
گوید: «فردوسیپور از معدود نمایندگان طبقهی متوسط در تلویزیون است. شاید
در کنار مهران مدیری. اکثریت قریب به اتفاق مجریان و برنامهسازان تلویزیون
در جناح تحقیر کنندگان و یا نادیدهانگاران خواستههای این طبقه قرار
میگیرند و معدود مجریانی مثل رضا رشیدپور، رامبد جوان و فرزاد حسنی هم به
دلایل مختلف توان و شاید شهامت نمایندگی مستمر خواستههای طبقهی متوسط را
در تلویزیون ندارند و هر از چند گاهی به محدودههای دیگر حرکت میکنند تا
رضایت مدیران و سیاستگذاران تلویزیون را جلب کنند. محدودههایی که بیشتر
مطابق با نگاه رسمی است. با تاکید مداوم و آزارنده بر مفهوم «پیام» و
بهخصوص «پیامهای اخلاقی» و درکی نه چندان کامل از مفهوم «آموزش به
مخاطب». در مورد چهرههایی مثل احسان علیخانی این مفاهیم پررنگتر و شدیدتر
هم میشوند. او کاملا در حوزهی مجریان سنتی تلویزیون قرار دارد و در
شیوهی گفتار و حرکات و طرح موضوع، کاملا در قطب مخالف تیم فردوسیپور و
مدیری می ایستد. هرچند بازهم طرفداران ویژهی خودرا دارد.
در اینجا
منظور از طبقهی متوسط تنها یک مفهوم اقتصادی نیست. در ایران طبقهی متوسط
برخلاف معیارهای جهانی، بیشتر با گرایشات فرهنگی و اجتماعی و لایف استایل
دلخواهشان مشخص میشوند. یک مجموعهی چندین میلیونی و شاید هم چند
دهمیلیونی که تلاش میکنند زندگیشان بر مبنای استانداردهای اروپایی شکل
بگیرد. البته فقط تلاش میکنند! و این تلاش مدام، اصطکاک با ارزشهای رسمی
جامعهی امروز ما را پدیدار میکند. نمیخواهم یک بحث طول و دراز بازکنم
دربارهی نقطه ضعف و قوتهای این طبقهی اجتماعی و معضل همیشگی نهادهای
رسمی در مواجهه و یا انعطاف دربرابر خواستههای آنان. واقعیت اما اینجاست
که این گروه موثر در جامعهی ما حضور دارند . و نادیده گرفتن آنها و
ارزشهای مورد علاقهشان اشتباه بزرگی است. این طبقه از اعتماد به نفس
بالایی برخوردار است و خودرا محق میبیند (چه درست و چه غلط) که سهم بیشتری
در راهبرد جامعه به دست بیاورد.»
مزدک میرزایی گزارشگر و همکار فردوسی پور که با او در
برنامه 9 هم همکاری دارد درباره او و این برنامه می گوید:«اغلب سوژههایی
که در برنامه مورد بررسی قرار میگیرند، نایاب و جنجالی هستند و به همین
دلیل روزبهروز بر میزان محبوبیت ۹۰ افزوده میشود. البته این روزها بسیاری
از همکاران و افرادی که برنامهسازی میکنند، اعتراض دارند که چرا «۹۰» تا
این اندازه آزادی عمل دارد و میتواند به موضوعات مختلف بپردازد؟ بهشخصه
دربارهی این موضوع نظری نمیدهم؛ اما اعتقاددارم که «۹۰» نزدیک به دو دهه
فعالیت فوقالعاده داشته و تا به امروز امتحان خود را پس داده است. طبیعی
است که صداوسیما و دیگر ارگانها به این برنامه و شخص عادل فردوسیپور
اعتماد داشته باشند.
خاطرات زیادی از برنامهی ۹۰ دارم. سالهای اول بود
و بهعنوان گزارشگر به یکی از شهرهای ایران رفته بودم و باید بازی موردنظر
را گزارش میکردم. در زمان گزارش بازی میباید چند مصاحبه نیز ترتیب
میدادم. بهنوعی یک خبرنگار شده بودم و همزمان گزارش هم میکردم. این
یکی از بهترین خاطرات من در برنامهی ۹۰ بود که هیچگاه فراموش نخواهم کرد.
افراد
زیادی اعتقاد دارند که برنامهی ۹۰ دیگر روی ریل قرارگرفته و کار راحتی را
در پیش دارد. تصور من اما از آینده اینگونه نیست زیرا عملکرد برنامه در
سالهای اخیر به حدی خوب بوده که کار برای ساخت یک برنامه فوقالعاده،
مشکلتر از قبل شده است. امیدوارم این شرایط ادامه پیدا کند، روزبهروز
بهتر شود و ۹۰ همچنان با نوآوری پیش برود.»