رویداد۲۴ امید کاجیان: در تاریخ ایران در سه دوره تصفیه گسترده استادان و دانشجویان انجام شده است؛ دوره نخست که به «انقلاب فرهنگی» مشهور شد، مجموعهای از رویدادها در سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۲ بود که دانشگاهها تعطیل شد و همزمان پاکسازی استادان و دانشجویانی انجام میشد که به زعم انقلابیون جوان، متفاوت از آنها میاندیشند یا به نوعی قرائت متفاوت از خوانش رسمی حکومت داشتند.
در واقع پس از استعفای دولت وقت و انحصار قدرت در دست حزب جمهوری اسلامی تصفیه دانشگاهها از «عناصر مرتبط با شرق و غرب» آغاز شد؛ ربانی املشی و عبدالکریم سروش ایده میدادند که «دانشگاهها باید عطر و بوی اسلامی به خود بگیرند» و ابوالحسن بنیصدر چنین اجرا میکرد: «دانشجویان مسلمان باید اجرای مصوب شورای انقلاب که در محضر امام اتخاذ شد را فریضه خود دانسته و نه تنها در برخوردها پیشقدم نشوند بلکه مانع از هرگونه برخوردی بگردند...» و به این ترتیب با نگاه «خالصسازی» و «اسلامی کردن علوم و افراد» دانشگاهها در حالی بازگشایی شدند که بخش عمدهای از استادان و دانشجویان اخراج شده بودند.
بنا به قانون جدید استادان و دانشجویان باید گزینش میشدند تا صلاحیت آنان برای مطالعه علوم، که دیگر علوم اسلامی خوانده میشدند، تایید شود. این امر باعث شده بود در گزینشها مثلا از اساتید ریاضی، پزشکی و علوم فن درباره فقه و زبان عربی سوال کنند و بسیاری را برای ندانستن زبان عربی و فقه کنار بگذارند.
عدهای نیز به دلیل فعالیتهای سیاسی و پیشینه خانوادگی کنار گذاشته شدند. این امر باعث مهاجرت و خانهنشینی حجم عظیمی از استادان و نخبگان علمی ایران را به همراه داشت و در مقابل بسیاری از افراد غیر متخصص که سررشتهای از علوم نداشتند، به استادی دانشگاه رسیدند. به بیان دیگر، «تعهد» جای «تخصص» را گرفت و تبعات این تصمیم در سالهای بعد و با کمبود نیروهای متخصص و فنی مشخص شد.
ابراهیم فیاض در تحلیل این مسئله میگوید: «در حکمرانی علوم تجربی کار را به دست افرادی میسپارند که به شدت ناشی هستند و کمترین آشناییای با حوزه مسئولیت خود ندارند. به همین دلیل در دوره مدیریتیشان همه چیز را ویران میکنند. همانطور که مشاهده میشود و خیلی ملموس است، حکمرانی تجربی ما را ویران کرده است.»
بیشتر بخوانید:
جزییات جلسه استادان اخراجشده با رئیس کل دانشگاه آزاد/ افراد دیگری در نوبت اخراج هستند
ایدئولوژی و دانشگاه/ نخستین سرفصلهای دروس ارتجاعی دانشگاه از کجا آمد؟
درگیری انقلابیون با استادان و دانشجویان در جریان انقلاب فرهنگی ایران
عبدالکریم سروش کیست؟ ایدئولوگ دیروز، اپوزیسیون امروز
سید حسین نصر؛ منادی اسلامی کردن علوم در ایران
انقلاب فرهنگی دوم اما در دوره محمود احمدینژاد انجام شد؛ ابتدا استادانی که سن و سال بالاتری داشتند، کنار گذاشته شدند و سپس به سمت استادان دیگر رفتند. ایده اخراج استادان نیز متعلق به خود رئیس جمهور بود. او در سال نخست ریاست جمهوری مستقیما نامهای به روسای دانشگاهها زد و نوشت: «نظام آموزش ما ۱۵۰ سال است که متاثر از نظام سکولار بوده و استعمار نیز به دنبال تعمیم نظام مورد نظر خود است. تغییر این فضا زحمت دارد و پیچیده است...»
حذف استادان با برکناری دکتر ساعی و پس از آن، اخراج همزمان ۱۰ عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران آغاز شد و بعد از حوادث انتخابات سال ۸۸ به اوج خود رسید و همه استادانی به نوعی ظن همراهی با جنبش سبز داشتند، به بهانههای مختلف اخراج شدند. مجری انقلاب فرهنگی اینبار کامران دانشجو بود که میگفت: «اساتیدی باید جذب هیات علمی شوند که قائل به مسیری باشند که مردم در ۹ دی و ۲۲ بهمن ترسیم کردهاند... وظیفه دانشگاهها کادرسازی برای نظام جمهوری اسلامی است. باید افرادی به عنوان عضو هیات علمی فعالیت کنند که جهانبینی اسلامی داشته باشند و با این دیدگاه به تربیت دانشجو بپردازند...»
اتهام نداشتن «جهانبینی اسلامی» و «سکولار بودن» هم آنقدر گل و گشاد بود که عمده استادان در آن جا میشدند و به همین بهانه نامه اخراج به دست آنها داده میشد. جالب اینجاست که خود محمود احمدینژاد بعدها در مقام منتقد از اخراج استادانگلایه میکرد: «شنیدهاید که استاد دانشگاه چند ده ساله را اخراج میکنند! آقای فاضلی، آقای اباذری، آقای امیدی را اخراج میکنید؟ آیا اگر همه استادان دانشگاه و همه معلمان اخراج شوند، کار شما درست میشود؟ مشکل شما حل میشود؟ ماندگار میشوید؟ قبل از انقلاب، امام در پاریس صحبت کردند و گفتند در جمهوری اسلامی که ما می خواهیم درست کنیم، حتی کمونیستها هم آزادند نظراتشان را بیان کنند، در دانشگاه به آنها کرسی میدهیم که بیایند و حرفهایشان را بزنند. حالا اینها که کمونیست نیستند، اخراجشان میکنید، کمونیست هم باشند، نباید اخراجشان کنید.»
احمدینژاد یکبار هم در دوران ریاست جمهوری به موج اخراجها انتقاد کرد، اما این انتقادها مربوط به زمانی بود که از یکشو سالهای پایانی ریاست جمهوری او بود و از دیگر سو، دیگر کار از کار گذشته بود و چنانچه هیات امنای دانشگاه آزاد تایید کرده بود «عذر استادان بسیاری را خواستیم.»
البته محمد فاضلی در پاسخی به احمدینژاد گفته بود اخراجها از دوره خودش آغاز شده بود: «جناب رئیسجمهور سابق اصلاً به روی خودشان نمیآورند که محمد فاضلی بار اول در سال ۱۳۹۰ در دولت ایشان از دانشگاه مازندران اخراج شد. ایشان به نفعشان هم نیست که به خاطر آورند امثال دکتر حسین بشیریه و شماری دیگر از اساتید در دولتهای اول و دوم ایشان از دانشگاه رانده شدند.»
دولت روحانی هم البته در این مورد دستکمی از دیگر روسای جمهور نداشت؛ روزنامه اعتماد استادان اخراج شده در دولت روحانی را چنین برشمرده است: مصطفی ازکیا، سید محمد دادگران، باقر ساروخانی، منصور وثوقی، حوریه دهقان شاد، رضا داوری اردکانی، صادق زیباکلام، گودرز افتخار جهرمی، محمود علیزاده طباطبایی، محمد آشوری، سید حسین صفایی، رضا قاضی سعیدی، فائزه هاشمیرفسنجانی و فاطمه هاشمیرفسنجانی. تعداد استادان اخراج شده در دولت احمدینژاد و رئیسی هر کدام چندین برابر این لیست هستند.
بخش عمده کابینه رئیسی را وزرا و معاونان پیشین محمود احمدینژاد تشکیل میدهند؛ با این ترکیب طبیعی است که کار ناتمام احمدینژاد در دولت رئیسی تمام شود. از همین رو بود که موج اخراج استادان در دولت رئیسی با قدرت بیشتری ادامه یافت تا انقلاب فرهنگی سوم نیز رقم بخورد؛ انقلابی که مخصوصا پس از اعتراضات سال ۱۴۰۱ به اوج خود رسید و نامه اخراج دانشجویان و استادان یکی پس از دیگری صادر میشد.
موج اول اخراجها با استادان دانشکده علوم سیاسی واحد تهران آغاز شد و همزمان ۹ استاد نامه بازنشستگی اجباری خود را دریافت کردند که به زعم خودشان «اخراج محترمانه بود» سوسن صفاوردی یکی از استادان اخراج شده به رویداد۲۴ گفته «رئیس دانشکده بارها تاکید کرده افرادی که «انقلابی» و «پیرو ولایت فقیه» هستند باید در این دانشکده تدریس کنند. حالا اینکه منظور ایشان از انقلابی بودن چیست و ایشان بر چه مبنایی خود را مرجع ذیصلاح برای تشخیص میزان انقلابی بودن اساتید میداند، مشخص نیست.»
او همچنین گفته «فعل و انفعالات عجیبی را تا به حال شاهد بودهایم؛ بهطور مثال مدیرانی که بعضا از واحدهای کوچک در شهرستانها به تهران مرکز منتقل و در رأس امور قرار داده شدهاند که مبین همان کادرسازی در تهران مرکز است. سوالی که همیشه برای استادان مطرح بود، اینکه آیا افراد توانمند در واحد تهران مرکز یا دانشگاه وجود ندارد که غالبا برای پستهای مدیریتی از جاهای دیگر کسانی منتقل میشوند؟ تا حتی رئیس دفتر رئیس دانشکده ما که از قم به تهران مرکز منتقل شدهاند!»
فاز بعدی اخراج استادان از سال ۱۴۰۲ آغاز شد؛ قطع همکاری دانشگاه با مهدی خویی عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طبا طبایی یکی از همین نمونهها بود. آذین موحد استاد دانشکده هنرهای زیبا، امیر مازیار استاد دانشکده علوم نظری و مطالعات عالی هنر دانشگاه تهران، کوروش گلناری از دیگر نمونههایی بودند که یا اخراج شدند یا از هیات علمی کنار گذاشته شدند.
قبلتر از اینها اخراج محسن برهانی از هیات علمی دانشگاه تهران مطرح شده بود؛ آنهم درست بعد از اینکه در توییتر خود از حقوق بازداشتیهای اعتراضات سخن گفته بود و صدور احکام سنگین برای معترضان را نافی قوانین کشور خوانده بود.
یکی از بهتآورترین اخراجها، خبر اخراج «علی شریفی زارچی» عضو هیات علمی دانشگاه شریف بود از نخبهترین استادان کشور بود. همزمان با اخراج شریفی زارچی خبر رسید که امیرحسین ثابتی مجری برنامه جهانآرا استاد دانشگاه شریف شده است!
آمنه عالی و حمیده خادمی دو استاد دانشکده روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی بودند که به گفته خودشان تنها در پی یک تماس تلفنی و بدون ابلاغ حکم رسمی اخراج شدند! آنها گفتهاند ظاهرا مشکلشان به خاطر همراهی با دانشجویانی بوده که سال گذشته در جریان اعتراضات تعلیق شده بودند. در نمونه دیگر از تدریس حسین علایی در دانشگاه تهران و رضا صالحیامیری در دانشگاه علوم و تحقیقات و همچنین رهام افغانی استاد معماری دانشگاه شهید بهشتی هم جلوگیری شده است.
در نمونه دیگر بهزاد کریمی، تاریخنگار و نویسنده در مطلبی که منتشر کرده از تعلیق «داریوش رحمانیان» دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران و احتمال اخراج او خبر داده است! چندی پیش یکی از استادان اخراج شده دانشگاه آزاد در گفتوگو با رویداد۲۴ افشا کرد که افراد دیگری در نوبت اخراج قرار دارند. او معتقد بود اگر امروز از حق آنها دفاع نشود، فردا استادان دیگری باید با همین مشکل روبرو شوند. آن پیشبینی خیلی زود به وقوع پیوست و اسامی استادان اخراج شده که یکی پس از دیگری منتشر میشود، نشان میدهد انقلابیون تازهنفس دولت رئیسی تا چه اندازه در کار خود جدیت دارند که حتی برای اقداماتشان نیازی به درست بودن ظواهر هم ندارند!