رویداد۲۴ رایان حسینی: «در کشور ما چهل پنجاه سال پیش قانونی در کار نبود. جلوگیری از قانونخواهی و قانونطلبی هم کارش به جایی رسید که بردن اسم قانون مشکل و خطرناک شد. شما آقایان که امروز در دانشکده حقوق درس قانون میخوانید و هر روز میشنوید یا در روزنامه میخوانید که دولت فلان قانون را پیشنهاد کرده و مجلس فلان قانون را تصویب نموده و گاهی میشنوید که چقدر در تکمیل قوانین کشوری و محترم بودن آن اهتمام میشود، نمیتوانید تصور زمانی را بکنید که اگر کسی اسم قانون میبرد، گرفتار حبس و تبعید و آزار میگردید.» از سخنرانی محمدعلی فروغی در بازگشایی دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مانند بسیاری از نهادهای مدرن دیگر، نقطه آغاز آموزش عالی در ایران نیز به دوران جنگهای ایران بازمیگردد. عباس میرزا در دورانی که عملا ریاست کشور را در دست داشت تنها کسی بود که متوجه تفاوت بنیادین علوم جدید غربی و دانش موجود در ایران شد.
او تعدادی از ایرانیان را برای یادگیری «علوم جدیده» به اروپا فرستاد چرا که پس از شکستهای خفتبار ایران فهمیده بود اساسا اتفاقی در غرب رخ داده که برای ایرانیان هنوز قابل فهم نیست. این نقطه آغازین مواجهه ایرانیان با آموزش عالی به ما نشان میدهد که مواجهه ایرانیان با علوم جدید از سر «ضرورت» و «نیازهای عینی» بوده است؛ چنین رخدادی مشابه با تجربه اغلب کشورهای جهان است.
تنها سه کشور بودند که به واسطه تحولات درونی خود و با نظمی موزون مدرن شدند و علوم جدید و جهانبینی مدرن را به صورت خطی و تدریجی جایگزین «جهانبینی سنتی» کردند. مابقی کشورها در مواجهه با قدرت فراگیر این سه کشور و در پاسخ به نیازهای عینی جدید به مدرنیته روی آوردند و به تعبیر لئون تروتسکی توسعه این کشورهای اقماری، توسعه مرکب بود و نه توسعه موزون.
روسیه تزاری هم از این مساله مستثنی نبود و اقدامات پتر کبیر در جهت اروپایی کردن روسیه از نیازهای عینی سرچشمه گرفت و در همان دورانی که پتر کبیر زیرساختهای مدرن روسیه را بنا میکرد، نادرشاه افشار در حال ماجراجویی در منطقه بود و این باعث شد ایرانیان دیرتر از روسیه به کاروان ترقی بپیوندند و طبیعی بود که در سالهای آینده نیز این همسایه شمالی بود که دست برتر را داشت و بنا به میل و منافع خود ایران را استثمار میکرد.
همین نیازهای عینی بود که میرزا تقی خان امیرکبیر را به صرافت تاسیس دارالفنون انداخت. روسیه تزاری در نتیجه اصلاحات پتر کبیر، مدرن شده بود و میرزا تقی خان پس از سفر به روسیه با مدارسی تحت عنوان «پلیتکنیک» آشنا شد و تمام تلاش خود را برای تاسیس چنین مدارسی در ایران انجام داد.
محصلان دارالفنون در ایران
ایرانیان «پلیتکنیک» را به «دارالفنون» ترجمه کردند و مدرسه دارالفنون در تاریخ ششم دی ماه سال ۱۲۳۰ در ایران تاسیس شد. خود میرزا تقی خان امیرکبیر افتتاح دارالفنون را ندید زیرا اساتید اروپایی که برای تدریس به ایران دعوت شده بودند دو روز پس از برکناری و تبعید امیرکبیر به ایران رسیدند. سرپرستی اساتید اروپایی با «یاکوب پولاک» دانشمند اتریشی بود که بعدها نخستین کتاب پزشکی مدرن به زبان فارسی را تالیف کرد.
پولاک در خاطراتش ورود اساتید اروپایی به ایران را چنین بیان میکند: «ما ۲۴ نوامبر ۱۸۵۱ وارد تهران شدیم. پذیرایی سردی از ما کردند. کسی به پیشواز ما نیامد و اندکی پس از آن آگاه شدیم که در این میانه اوضاع دگرگون شدهاست و چند روز پیش از ورود ما، در پی کارشکنیهای درباریان و بهویژه دسیسههای مادر شاه که از دشمنان سرسخت امیرنظام بود، میرزاتقیخان برکنار شده بود. همینکه امیر از ورود ما آگاه شد، به میرزا داوودخان گفته بود این اتریشیهای بیچاره را من به ایران آوردهام. اگر سر کار بودم، اسباب آرامش آنها را فراهم میکردم اما اکنون نگرانم به آنان خوش نگذرد. سعی کن کارشان روبهراه شود.»
ورود به دارالفنون، در آغاز برای همه ممکن نبود و ابتدا میبایست به شاه معرفی میشدند و از فرزندان اعیان و اشراف مملکت میبودند. همچنین تاسیس دارالفنون با مخالفت بسیاری مواجه شد؛ مخالفتهایی که نزدیک بود باعث تعطیلی این موسسه آموزشی شوند. میرزا آقاخان نوری که جانشین امیرکبیر شده بود از شاه درخواست کرد اساتید اروپایی را به کشورشان بازگرداند و دارالفنون را تعطیل کند اما شاه که بهواسطه بهرهمندی از پزشکان مدرن، نیاز به دانش نوین را درک کرده بود و تن به این کار نداد.
در واقع همین مسئله یکی از دلایل مخالفت با دارالفنون بود؛ مخالفان از رواج «طب ممالک کفر» نگران بودند و آموزش پزشکی نوین را خطری جدی برای شغلشان که در واقع همان طبابت سنتی و علفی بود، حس میکردند.
در کلاسهای طب دارالفنون تا مدتها تنها به تدریس نظری بسنده میشد و از ترس تکفیر، کالبدشکافی انجام نمیشد. نخستین کالبدشکافی تاریخ ایران در ۱۲۳۲ صورت گرفت؛ وقتی یکی از اروپاییها به شکل مشکوکی درگذشت و کالبدشکافی به درخواست بازماندگان انجام شد. چند سال بعد از آن نیز یک معلم زبان فرانسه به نام «بارنهیود» پیش از مرگ جسد خود را به مدرسه فروخت تا پساز مرگ، شاگردان آن را تشریح کنند.
علومی که در سالهای نخست تاسیس در دارالفنون تدریس میشدند عبارت بودند از طب، داروسازی، علوم طبیعی، ریاضیات، جغرافی و زبان خارجی. آنچه از نام و مواد درسی این نخستین مرکز آموزش عالی در ایران میتوان فهمید، «برداشت تکنیکگرایانه» از علل عقبماندگی ایران بود.
تصور ایرانیان این بود که دلیل ترقی «ممالک یوروپ» فنون مهندسی و تکنیکی (فنی) است، به همین دلیل جای علوم انسانی و معارف سیاسی و اجتماعی یکسره در دارالفنون غایب بود. در واقع نگاه ایرانیان به دانشگاه تا سالهای پس از انقلاب مشروطه نگاهی صرفا تکنیکی بود.
این نقص جدی و بنیادین تا سالهای پس از انقلاب مشروطه همچنان پابرجا بود. اما روشنفکران مشروطهخواه که از لزوم حکومت قانون آگاه و موفق به تاسیس عدالتخانه شده بودند، در سال ۱۲۹۰ مدرسه حقوق را تاسیس کردند؛ مدرسهای که بعدها بدل به دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شد و در واقع قدمتی بیش از خود دانشگاه تهران دارد.
مطالبی برای مطالعه بیشتر در همین زمینه
تندروهای مذهبی چگونه آموزش زبان خارجی را کفر میپنداشتند؟
نخستین سرفصلهای دروس ارتجاعی دانشگاه از کجا آمد؟
ایدههای تاسیس دانشگاه در جهان چه بود و در ایران چه شد؟
زنان ایران در چه شرایطی حق تحصیل را به دست آوردند؟
محمدعلی فروغی بنیانگذار علوم انسانی در دانشگاههای ایران
به گزارش رویداد۲۴ محمدعلی فروغی که از بنیانگذاران اصلی آموزش عالی مدرن در ایران است تشکیل دانشکده حقوق را اینگونه شرح میدهد: «از سال سوم مظفرالدین شاه شروع به تاسیس آموزشگاههای جدید شد، اما از ناحیه مردم، نه از ناحیه دولت... تقریبا از همان زمان که مدرسه حقوق و علوم سیاسی تاسیس شده است، این اصطلاح [حقوق] هم رایج گردیده و آن به تقلید و اقتباس از فرانسویان درست شده است و در همه ممالک اروپا برای این معنی این قسم اصطلاح ندارند. فرانسویان مجموع قوانین و مقررات الزامی را که بر روابط اجتماعی مردم حاکم است d’roit میگویند و ما چون این کلمه را «حق» ترجمه کرده بودیم، لفظ جمع آن را گرفته برای آن معنی اصطلاح کردیم، مناسبتش هم این است که قوانین و مقررات الزامی وقتی که میان قومی برقرار باشد مردم نسبت به یکدیگر حقوقی پیدا میکنند که باید رعایت نمایند. کشوری که قانون نداشته باشد از نظر روابط دولت با مردم استبدادی است، و از نظر روابط مردم با یکدیگر هرج و مرج است.»
رئیس این دانشگاه «حسن پیرنیا» بود که یکی از نخستین کتابهای علمی درباره تاریخ ایران را نوشته است و آن دانشگاه نیز نخستین مرکز آموزش عالی بود که ایرانیان میتوانستند در آن تاریخ و علوم انسانی مدرن را فرابگیرند. برنامه آموزشی مدرسه حقوق علاوه بر مباحث قضایی شامل تاریخ مفصل ایران، تاریخ ملل قدیمه مشرق، تاریخ رم، تاریخ یونان، تاریخ جدید، تاریخ قرون وسطی، تاریخ معاصر، تاریخ شعرا و تاریخ فلسفه جدید میشد. ورود این مواد درسی به دانشکده حقوق به ابتکار محمدعلی فروغی صورت گرفت.
خود فروغی این موضوع را چنین بیان کرده: «درسهایی که در مدرسه داده میشد هیچ کدام کتاب نداشت که دانشجویان بتوانند به توسط مراجعه به آن به فراگرفتن درسهایی که از معلمین اخذ میکنند مدد برسانند و چون یکی از موادی که در مدرسه علوم سیاسی میبایست تدریس شود تاریخ بود -که آن زمان اصلا تدریس آن در ایران معمول نبود- میبایست از برای تاریخ هم کتاب تهیه شود و چون تاریخ را برحسب معمول میخواستند از ملل قدیم مشرق شروع کنند، اول کتاب تاریخی که در صدد تهیه آن بر آمدند تاریخ ملل قدیم مشرق بود و اتفاقا تهیه آن کتاب را به من رجوع کردند و آن اول کتابی بود که برای مدرسه تهیه شد.»
مدرسه حقوق در ابتدا یکی از قسمتهای وزارت عدلیه بود. در سال ۱۲۹۸ «نصرتالدوله فیروز» وزیر عدلیه دوران صدراعظمی وثوق الدوله، «مسیو فرانسیس پرنی» مستشار عدلیه را همراه هیات ایرانی عازم شرکت در کنفرانس صلح ورسای به پاریس فرستاد و به او دستور داد با چند استاد قرار داد منعقد کند که صلاحیت تدریس درسهای حقوق داشته باشند.
به دنبال آن مدرسه حقوق در ۱۲۹۹ با چهار معلم فرانسوی، شش آموزگار ایرانی و ۳۰ دانشآموز و به ریاست مسیو پرنی در چارچوب وزارت عدلیه آغاز به کار کرد. از آنجایی که دین رسمی کشور دین اسلام بود، طبعا فقه و اصول نیز باید در دانشکده حقوق تدریس میشد، اما اینبار نیز برخی از روحانیون با این کار مخالف بودند.
عکس قدیمی دارالفنون
فروغی مینویسد: «تدریس علم فقه در مدرسه علوم سیاسی مشکلات و محظورات [به معنای چیزهای حرام و جمع محظوره و صورت دیگری از عبارت محذورات] داشت... از بابت این که به عقیده آقایان علما تدریس فقه میبایست به مدارس قدیم و طلاب اختصاص داشته باشد. باری از دولت سر تغییر احوالی که در آن چند سال آخر روی داده بود همین قدر درس فقه را جزء موارد تدریس آموزشگاه قرار دادند، اما کسی هم حاضر نمیشد که معلمی فقه را در این آموزشگاه قبول کند. بالاخره به تدابیر و لطائفالحیل و به عنوان این که درس فقه در مدرسه علوم سیاسی برای فقیه تربیت کردن نیست بلکه مقصود این است که محصلینی که بالمآل به ممالک کفر ماموریت پیدا میکنند به مسائل شرعی که دانستن آن برای هر مسلمانی فرض است آشنا باشند، آخوندی را که آدم خوب مقدسی بود راضی کردند که معلمی فقه را قبول کند و این مشکل به این ترتیب حل شد، و آموزشگاه به کار افتاد و چند سال بر این منوال گذشت.»
در واقع بدبینی روحانیون به اقدامات فروغی تا امروز نیز پابرجاست. برای مثال سیدمحمد خامنهای در آذر ماه سال ۱۴۰۰ هدف فروغی از تاسیس دانشگاه را چنین بیان کرد: «اساسا دانشگاه در ایران تاسیس شد تا حرکت حوزه را متوقف کند و فروغی این کار را کرد.»
تکامل و گسترش دانشکده حقوق و علوم سیاسی در سالهای نخستین قدرت گرفتن رضاشاه و با تلاش علیاکبر خان داور تکمیل شد. داور در سال ۱۳۰۴ مدرسه تجارت را تاسیس کرد و در اسفند ۱۳۰۵ مدرسه حقوق از وزارت عدلیه جدا و به وزارت معارف ملحق شد. اما همه این مراکز کوچک آموزش عالی، باید در مرکزی علمی و در یک دانشگاه فراگیر ادغام میشدند؛ اقدامی که نهایتا با تاسیس دانشگاه تهران ممکن شد. فواید تاسیس دانشکده حقوق بهویژه با تاسیس وزارت دادگستری مشخص شد.
فروغی به دانشجویان حقوق تاکید میکرد: «در دانشگاه تنها تعلیم علوم نباید بشود بلکه تکمیل علوم هم باید بشود. دانشکده حقوق تنها علم حقوق، یعنی قوانین را نباید عهدهدار باشد بلکه باید علم به قوانین و حقوق را تکمیل کند، یعنی در قوانین کشور مطالعات نماید و معایب و نقایصی که در آنها هست معلوم و مقامات مربوطه را متوجه سازد تا به رفع معایب و نقایص بپردازند.»
هدفی که فروغی از آن سخن میگوید پس از تاسیس وزارت دادگستری به انجام رسید. دیگر امر قضاوت در انحصار طبقه روحانیون نبود و فارغالتحصیلان حقوق که با «حق مدرن» و مفهوم شهروندی آشنا بودند، میتوانستند متصدی امور قضایی شوند.
دانشکده حقوق و علوم سیاسی نقص بزرگ آموزش عالی در ایران را برطرف کرد. با تاسیس این مرکز ایرانیان دریافتند که علل «ترقی ممالک یوروپ» فقط منحصر به تکنیک و مهندسی نیست و مدرن شدن به تحول فرهنگی و سیاسی بنیادینی نیاز دارد و مادامی که چنین تحولی صورت نگیرد، کشور حتی در علوم مهندسی و تکنیکی نیز ترقی نخواهد کرد.
پایه گذار آموزش عالی در ایران با بنا کردن مدرسه طب ،فلاحت و آموزش نطامی ناصرالدین شاه قاجار بود