رویداد۲۴- مشاور رئیس سازمان حفاظت از محیطزیست راهکار علمی و قابلاجرا در راستای کاهش خشکسالی در کشور را مهار بیابانزایی میداند و معتقد است بیابانهایی که تاکنون در سطح کشور ایجاد شده است صدمهای جدی به مدیریت و کنترل آب وارد کرده است. مراتعی که از پوشش گیاهی تهی شدهاند، باعث میشوند تا آب حاصل از بارشها جذب سفرههای زیرزمینی نشوند و با پخش شدن در سطح بیابانها هدر بروند.
اسماعیل کهرم، مشاور رییس سازمان محیط زیست درباره دلایل گسترش خشکسالی در کشور در گفتوگو با
رویداد۲۴ گفت: بحران آب ایران هر روز بدتر از قبل میشود و ما هر روز بیشتر در آن غرق میشویم. این موضوع بسیار جدی است که منابع آبی ایران تغییری نکرده اما جمعیت کشور دو برابر شده است و ما کماکان بیش از کشورهای اروپایی مثل آلمان که سرانه مصرف آب برای هر نفر 280 لیتر در سال است و از سویی دیگر مصرف سرانه آب در ابران برای هر نفر نزدیک به دو برابر این عدد است. این در حالی است که ایران روی کمربند خشک و نیمهخشک قرار دارد. این موضوع به این معنی است که سرانه آبی که به هر نفر در ایران میرسد کمتر از یکسوم سرانه مصرف جهانی آب است.
به گفته او اولین مسئله در افزایش خشکسالی ایران منفی شدن سفرههای آب زیرزمینی در کشور است و همین موضوع مقدمهای است بر افزایش بیابانها، خشکتر شدن دشتها و وضعیت وخیمتر فروچالهها که بیشازپیش با آن مواجه هستیم. آنچه در چنین شرایطی ملموس و قابل مشاهده است، کاهش آب چاهها به دلیل زراعت است که نتیجه آن چیزی نیست مگر افزایش خشکسالی در کشور.
کهرم معتقد است بودجه تعیینشده برای مبارزه با خشکسالی و مشکلات آبی کشور بیمعنی است و مشخص نیست که با این بودجه باید چه کاری انجام شود. از سویی دیگر هزینههای سنگین برای باروری ابرها و بارشهای غیر مصنوعی هم بسیار غیرمنطقی است. چرا باید چند میلیارد هزینه شود، بیآنکه درنهایت سودی برای محیطزیست و جریان خشکسالی کشور داشته باشد.
همچنین این فعال محیطزیست معتقد است؛ یکی از مصارفی که برای بودجه خشکسالی کشور تعریف میشود؛ هزینه برای بارور کردن ابرهاست. بارورسازی ابر بههیچوجه راهکاری برای مقابله با خشکسالیها، رفع کمبارشی، حل مشکل کمآبی در یک منطقه و خشک شدن دریاچهها و رودخانهها نیست و در هیچ جای جهان از این روش برای چنین اهدافی استفاده نمیشود.
به گفته وی مسئله عجیب دیگری که وجود دارد، اظهارات و اخباری است که درباره بارور شدن ابرها مطرح میشود. جای تعجب دارد که بارها تکرار شده است که بعد از بارش باران اعلام میشود که این بارش به دلیل بارور کردن ابرها انجام شده است. این در حالی است که اگر با عملکردی علمی حتی هزینههای بسیار سنگین کار باروری ابرها انجام شود، قبل از بارش این ماجرا کاملاً قابل پیشبینی است و باز هم این سؤال مطرح میشود که چرا قبل از بارش نوید این موضوع داده نمیشود.
این در حالی است که وی درباره انتقال آب از خلیجفارس و دریای مازندران هم انتقادهایی مطرح کرد و گفت: انتقال آب از خلیجفارس و دریای مازندران هم کاملاً رد شده است و نکته مهم و قابلتوجه در این مورد این است که اگر همم از خلیجفارس یا دریای مازندران، برای کشاورزی آب انتقال داده شود هم درنهایت حتی برای کشاورزی همسودی ندارد. کشاورزی علاوه بر آب به خاک و هوای مناسب کشاورزی هم نیاز دارد. در حال که شهرهای خشکی که آب این دو دریا برای آنها فرستاده میشود خاک و هوای مناسبی هم برای کشاورزی ندارند.
همچنین کهرم به استفاده از آبشیرینکن در حوزه خلیجفارس اشاره کرد و گفت: کشورهای حوزه خلیجفارس بعد از ایجاد جزایر مصنوعی و در راستای تأمین آب آشامیدنی این جزایر از چندین آبشیرینکن استفاده کردهاند و تأثیر این آبشیرینکنها بر خلیجفارس بسیار مخرب بوده است. بر همین اساس اگر قرار باشد ما همچنین بهره غیرعلمی از خلیجفارس ببریم، آیندهای غیرقابلجبران در انتظار سیستم اکولوژیک خلیجفارس خواهد بود.
به اعتقاد وی راهکار علمی و قابلاجرا در راستای کاهش خشکسالی در کشور مهار بیابانزایی است. بیابانهایی که تاکنون در سطح کشور ایجاد شده است صدمهای جدی به مدیریت و کنترل آب میزنند. مراتعی که از پوشش گیاهی تهی شدهاند، باعث میشوند تا آب حاصل از بارشها جذب سفرههای زیرزمینی نشوند و با پخش شدن در سطح بیابانها هدر بروند.
از سویی دیگر وی جمع کردن دامها از سطح مراتع و کاشت گیاه برای جذب بارش را یکی دیگر از راهکارهای جلوگیری از بیابانزایی دانست و گفت: حجم وسیعی از پوشش گیاهی مراتع به دلیل چرای بیرویه دام اتفاق میافتد و انتظار میرود در صورت کنترل این روند در 5 تا 10 سال آینده با پروسهای بلندمدت سفرههای زیرزمینی پرآب شوند.
کهرم افزود: اگرچه جنگلزدایی قدم اول در رسیدن به بیابانزایی است اما در تمام این سالها نسبت به این موضوع بیتوجهی شده است. در تمام این سالها از جنگلها مراقبت نشده است و هرساله یک تا یک ونیم درصد از جنگلهای کل کشور از بین میروند. جنگلها تبدیل به زمینهای زراعی میشوند و زمینهای زراعی بعد از مدتی خاصیت خود را از دست میدهند و به چراگاه تبدیل شده و پس از فرسایش شدید خاک درنهایت آنچه باقی میماند بیابانهای خشک است. از همین روست که فرسایش خاک در ایران 48 تن در هکتار در سال است، اما این عدد در اروپا 12 و در امریکا 4 است.
وی با ابراز نگرانی از بودجه کم سازمان جنگلها و منابع طبیعی و همچنین سازمان حفاظت محیطزیست گفت: این سازمانها از فقیرترین سازمانهای کشور هستند و حتی اگر قرار باشد از دامداران بخواهند پارکهای ملی را ترک کنند و دام خود را برای چرا به محل دیگری ببرند. منابع مالی لازم برای این کار را در اختیار ندارند.