رویداد۲۴ لیلا فرهادی: واژه «اسلکتیویسم» به معنای «فعالیت تنبلانه» است که در ایران به نام «مبارزه زیر لحاف» مشهور است. این واژه اولین بار سال ۲۰۰۰ در نشریهای به نام «یو وایر» در توصیف «مایکل مور» مجری تلویزیون و فیلمساز آمریکایی به کار برده شد. سال ۲۰۰۱ این واژه پختهتر شد و در توصیف افرادی به کار برده شد که طومارها را برای امضا در فضای اینترنت ایجاد میکنند. تا سال ۲۰۰۹ هم این واژه هنوز برای بسیاری ناشناخته بود. این سال مصادف است با جهانی شدن پدیده «فیسبوک»
در این سال فارین پالیسی گزارشی با عنوان «دنیای جدید و جسور مبارزه از زیر لحاف» نوشت و آن را فعالیت آنلاینی توصیف کرد که به کاربران احساس خوبی میدهد، اما هیچ تاثیر سیاسی و اجتماعی ندارد اما به کسانی که در کمپینهای آنلاین شرکت میکنند، این توهم را میدهد که تاثیر معناداری بر جهان دارند بدون اینکه کاری به جز پیوستن به یک گروه فیسبوکی کرده باشند.
«اسلکتیویسم» نوع ایدهآلی از فعالیت است؛ احتمالا با این استدلال که اگر کسی میتواند در فضای مجازی کمپین پر سر و صدایی داشته باشد، چرا تحصن و خطر دستگیری و خشونت پلیس و شکنجه را به جان بخرد؟ سال ۲۰۰۹، شبکههای اجتماعی و وبلاگ نویسی رونق گرفته بود و شروع نهضت کمپینهای آنلاین به جای مبارزه کف خیابان بود.
مبارزه زیر لحاف، تصویر یک فعال تنبل را منتقل میکند، یک فرد فعال سیاسی که تصمیم میگیرد به جای شرکت در یک تجمع خیابانی، یک طومار الکترونیکی را امضا کند. این نوع مبارزه هرچند به نظر غیرموثر است اما طرفدارانی دارد که معمولاً برای توجیه کاری که انجام میدهند، روایت ثابتی دارند: «هزینههای سازماندهی کمپینهای فعال با تبدیل آنها به کمپین آنلاین بسیار کاهش یافته و همزمان هیچ افتی در کیفیت و اثربخشی واقعی این کمپینها به وجود نیامده است.» از سوی دیگر آنها مدعیاند که «مبارزات آنلاین، افراد غیرفعال سیاسی را که هرگز در یک تحصن شرکت نمیکردند فعال میکند.»
بیشتر بخوانید: اعتراض با هشتگها/ آیا طوفانهای توییتری تاثیری بر رفتار حاکمیت دارد؟
رد کردن بیشتر انتقادات از «Slacktivism» با غیرمولد خواندن این مبارزات، آسان است. اینکه میلیونها نفر که قبلاً هیچ فعالیت سیاسی یا کمپینی نداشتهاند، ناگهان شروع به تمرین نوعی کنشگری مبتنی بر کلیک در شبکههای اجتماعی بکنند تنها زمانی موثر است که یک کمپین هدفی جز جلب توجه عمومی نداشته باشد.
شاید زمان آن رسیده است که این روایت را به چالش بکشیم و یک سوال بسیار مهم بپرسیم: «آیا دستاوردهای تبلیغاتی شبکههای جدید ارزش ضرری را که به روشهای سنتی کنشگری (تظاهرات، تحصن، رویارویی با پلیس، دعوای راهبردی، و غیره) تحمیل کرده، دارد؟»
بیایید تلاش برای یافتن پاسخ به سوالاتی نظیر «آیا ۱۰۰۰ کمپین آنلاین میتواند اثری برابر با کار بسیار آرام و اغلب غیرقابل انتساب یک کنشگر سنتی را داشته باشد؟» کنار بگذاریم. مسئله واقعی در اینجا این است که آیا در دسترس بودن گزینه «مبارزه زیر لحاف»، کسانی را که در گذشته به طور بالقوه امکان مبارزه رو در رو با حکومتها از طریق تظاهرات، اعلامیه و سازماندهی کارگری را داشتند، به سمت چنین کمپینهای آنلاینی سوق داده است یا خیر؟ اگر این اتفاق رخ داده باشد، پس فرآیند دموکراتیزاسیون و ایجاد جامعه مدنی جهانی سختتر شده است.
طرفداران کمپینهای آنلاین و مبارزه زیر لحاف به حالتهای ایدهآل این روش ارجاع میدهند. حالت ایدهآل در اینجا زمانی است که مشارکت آنلاین فرد، اشتیاق او برای شرکت در کمپینهای واقعی را نه تنها کاهش نمیدهد، بلکه او را جسورتر هم خواهد کرد. با این حال، این احتمال هم بسیار نادر است.
بخش قابل توجهی از جمعیت فعال، به لحاظ اخلاقی از همین گزینه مبارزه زیر لحاف راضی هستند و ترجیح میدهند به فعالیتهای خطرناکتر، نزدیک نشوند؛ بنابراین سوال مهم بعدی این است که آیا هنگام بحث در مورد موفقیت کمپینهای آنلاین، باید مراقب اثرات نامطلوب پیشبینینشدهای باشیم که بر اشکال مؤثرتر اعمال تغییرات سیاسی و اجتماعی میتواند داشته باشد؟
مبارزه زیر لحاف دلالت بر این دارد که عملی بیاثر در حال وقوع است، اما ما اغلب تا مدتها پس از وقوع اتفاقات از نتایج نهایی آن بیخبریم. در ژوئن ۲۰۱۰ یک جوان بیگناه مصری به نام «خالد سعید» توسط پلیس مورد ضرب و شتم وحشیانه قرار گرفت و کشته شد. چند روز بعد یکی از مدیران جوان گوگل به نام «وائل غنیم» گروهی در فیسبوک با عنوان «ما همه خالد سعید هستیم» راهاندازی کرد. در عرض چند ماه این گروه بیش از ۴۰۰ هزار عضو پیدا کرد که در آن زمان بیشترین اعضا در بین صفحات فیسبوکی مصر بود.
در آن زمان بسیاری عضویت در این گروه را نمونه «مبارزه زیر لحاف» مینامیدند، اما به گفته بسیاری از تحلیلگران مصری، این گروه احساسات ضد رژیم را تقویت کرد. هنگامی که انقلاب تونس در دسامبر ۲۰۱۰ آغاز شد، گروه خالد سعید تاثیرگذاری زیادی داشت.
واقعیت این است که «اسلکتیویسم» به نوعی «ارسال پیام اعتراض» به حکومتهاست که شهروندان در چه زمینههایی اعترض دارند و خواستههایشان چیست. حکومتهایی موفقترند که بتوانند «مبارزات زیر لحاف» را بررسی کنند و با تحقق خواستهها و مطالبات شهروندان، از تبدیل آن به مبارزات خیابانی جلوگیری کنند. در حکومتهای دیکتاتوری هر گونه مبارزه؛ اعم از مبارزه اینترنتی و مبارزه از زیر لحاف و تمام سویههای «اسلکتیویسم» سرکوب میشود؛ حال آنکه این نوع «مطالبه»، یکی از بهترین راههای شناخت خواستهها و به گونهای دماسنج اجتماعی محسوب میشوند. مشکل حکومتهای استبدادی آنجاست که تمام تلاششان را بر «کنترل نارضایتی» کردهاند؛ حال آنکه ماجرا دقیقا برعکس است و کاری که باید انجام شود، «کنترل رضایت» است نه «کنترل نارضایتی»