جنبش دانشجویی در ایران تاریخ پرفرازونشیبی را گذرانده است. از اولین جرقههای جنبش دانشجویی تا ۱۶ آذر ۱۳۳۲ و یا حادثه اول بهمن ۱۳۴۰ و ورود نظامیان به دانشگاه تهران، این جنبش همواره بارویکردی ضد استبدادی و در جهت سرنگونی رژیم پهلوی تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 حرکت کرده است.
با پیروزی انقلاب اسلامی و تسخیر سفارت آمریکا و انقلاب فرهنگی فصل جدیدی از مناسبات برای این نیروی عظیم اجتماعی شروع گردید که باروی کار آمدن دولت موقت، جنبش دانشجویی نیز با حفظ پوزیشن انقلابی خود توانست در جریان هجوم به سفارت ایالاتمتحده موقعیت خود را تثبیت کند.
این موضوع باعث شد دانشجویان در تقابلی معنادار بهطور مستقیم روبروی مهندس بازرگان رئیس دولت موقت قرار گیرند که خود پدر انجمن اسلامی دانشجویان بود؛ اما دانشجویان تسخیرکننده سفارت ایالاتمتحده که عمدتاً از انجمن اسلامی دانشجویان برآمده بودند و روزگاری دور یک میز با آیتالله طالقانی، دکتر علی شریعتی و مهندس بازرگان جمع میشدند و از پدران پیر خود میآموختند، این بار زیر میز بازی زدند و زنگ پایان دولت موقت را به صدا درآوردند.
بازرگان که از ابتدا، میانهای با دخالت جوانان در سیاست عملی نداشت و در اثر خود به نام «بازی جوانان باسیاست» در سال 1331 نوشته بود: اگر مقدرات آتيه کشور ما درنتیجه ناشي گري دخالت امثال شماها خراب شود، ثمره تلخ آن را فردا خودتان نخواهد چشيد؟ و 30 سال بعد در كتاب «انقلاب ايران در دو حركت» در كنار روحانيت و ماركسيستها قشر سومي به نام «نوجوانان» را از برندگان اصلي انقلاب ميداند كه سمبل حركت آنها تسخير سفارت آمريكا در تهران به رهبري آقاي موسویخوئینیها بود.
جنبش دانشجویی در دهه 60 برخلاف بسیاری از جنبشهای دانشجویی دیگر کشورهای جهان از یکنهاد مستقل و منتقد حکومت، نقشی متفاوت را ایفا کرد و به جزئی از حاکمیت تبدیل شد که همزمان شدن این تغییر و تحولات با آغاز جنگ تحمیلی و حضور دانشجویان در عرصههای مختلف جبهه دانشجویان ایرانی را در شرایط متفاوتی قرارداد.
با پایان جنگ و بازگشت دانشجویان به کلاسهای درس مناسبات جنبش دانشجویی شکل متفاوتی به خود گرفت، ازاینرو دهه 70 را باید دوره جدید تحولات جنبش دانشجویی دانست.
انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری در سال 1376 و پیروزی غیره منتظره سید محمد خاتمی برای جنبش دانشجویی به معنی فتح کرسیهای قدرت بود؛ اما این پیروزی و دخالت مستقیم دانشجویان در سیاست، سرآغاز اولین ترکها بر پیکره جنبش دانشجویی بود. دفتر تحکیم وحدت که روزگاری با خاتمی عهد اخوت بسته بود، دیری نگذشت که به بلای جان اصلاحات تبدیل گردید و ایدئولوگهای آن تز عبور از خاتمی را مطرح کردند.
بازرگان و خاتمی دو نامی هستند که در تاریخ معاصر ایران باآنکه در زمان تصدی کار بیشترین همدلی را با دانشجویان و جوانان داشتند اما در آخر طعنهها و کنایههای بسیاری را از دانشجویان دریافت کردند، هر دو افول دولتشان با رنجیدگی خاطر همراه بود. یکی با استعفا و دیگری پایان دولتش با «هو» کردن دانشجویانی که مدعی بودند مطالباتشان برآورده نشده است.
در اواخر دوران اصلاحات در 16 آذر 1383 سید محمد خاتمی در بین همان طیف دانشجویانی که زمانی در ساختمان دفتر مرکزی آنان کتاب قانون اساسی را نشان داد و اعلام کاندیداتوری ریاست جمهوری کرد، با عصبانیت این بار رو به آنان گفت: ان شاء الله بعد از من کسانی میآیند که خوب عمل خواهند کرد.
با این داستان پرماجرای جنبش دانشجویی، تاریخ بعدها چگونه جنبش دانشجویی را قضاوت خواهد کرد؟ شاید در مورد جنبش دانشجویی ایران بنویسند که این جنبش به سمت ناکجاآباد حرکت کرد و دانشجویان کم تجربه بهجای حفظ سنگر علم و منافع دانشجو در بازی قدرت وارد شدند و عده ای از آنها استفاده ابزاری کردند؛ اما جنبش دانشجویی در ایران بعدازاین همه هیاهو و آزمونوخطا در شرایط فعلی چگونه باید حرکت کند؟
روزگاری از بین دانشجویان فرمانده لشگر، سفیر، وزیر و... انتخاب میشد و حتی در پیروزی سید محمد خاتمی و یا افول دولت موقت آنچنانکه در شرح ماجرا رفت این دانشجویان بودند که کنشگر اصلی و نقش لیدر سیاسی را بازی کردند.
بهراستی کار ویژه اصلی دانشجویان در شرایط فعلی چیست؟ تشکلهای دانشجویی در جهان توسعهیافته امروز چه نقشی را در سیاست ایفا میکنند؟ پاسخ این سؤال را میتوان به این شکل داد: برخلاف جنبشهای دانشجویی که همواره درگیر مطالبات اجتماعی و سیاسی هستند و در شرایط بحرانی در جامعه شکل سازمانی به خود میگیرند؛ تشکلهای دانشجویی در دنیای امروز و در کشورهای توسعهیافته ابتدا با بالا بردن کیفیت کارایی خود و اقدامات فعالانه در جهت رفع مشکلات صنفی حرکت مینمایند و با توانمند کردن قابلیتهای جمعی و گروهی و کادر سازی برای آینده درمسیرپیشرفت و توسعه پایدار قدم برمیدارند.
متأسفانه جنبش دانشجویی در ایران در مقاطعی ابتدا به خود جفا کرد و بعد به شأن و جایگاه دانشگاه؛ اما دوران تغییر کرده است و دیگر خبری از آن میتینگهای دانشجویی وزنده باد و مرده بادها نیست. دانشجویان اگر درگذشته بهطور مستقیم در سیاست دخالت کردند نتیجه آن بود که هیچی نفع و بهرهای در بهتر شدن وضعیت تحصیلی و معیشتی آنها پیش نیامد. اگر جنبش دانشجویی و قشر پیشرو دانشجویان بجای تمرکز در انتخاب رئیسجمهور، وزیر و نماینده مجلس به فکر مشکلات صنفی خود بودند و در سطح ملی و بهصورت گسترده با ایجاد و نهادینه کردن تشکلهای صنفی دانشجویی، همانند دانشجویان بسیاری از کشورهای توسعهیافته در جهت بالا بردن امکانات رفاهی دانشگاهها، مساعدسازی جهت ورود به بازار کار، حل معضل ازدواج و مسکن، بازسازی خوابگاههای دانشجویی و... مطالبات خود را پیگیری مینمودند بدون تردید امروزه شرایط برای همه دانشجویان متفاوت بود.
در بسیاری از کشورهای توسعهیافته دانشجویان مطالبات خود را در غالب اتحادیههای دانشجویی منسجم تعقیب میکنند، شکلگیری این اتحادیههای دانشجویی در ایران مهمترین سازوکار برای تعقیب منافع و حقوق دانشجویان در سراسر کشوراست. آری، زمان آن رسیده است که دانشجویان از این خواب زمستانی و خمودگی بیرون آیند و از قدرت جریان سازی خود در جهت رفع مشکلات بیشمار خود برآیند.
*کارشناس مسائل سیاسی
ممنون