صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

سه‌شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 08
کد خبر: ۳۵۱۶۹۲
تاریخ انتشار: ۰۰:۰۵ - ۳۰ مهر ۱۴۰۲
تعداد نظرات: ۳ نظر
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

مهمترین جنبش‌های مبارزات فلسطین کدامند؟

از دوره‌ای که مبارزات مردم فلسطین با اسرائیلی‌ها شروع شده، گروه‌های مختلفی شکل گرفته‌اند؛ تشکیلات خودگردان، فتح، حماس و جهاد اسلامی مهمترین گروه‌ها هستند. رویداد۲۴ در گزارشی به پیشینه گروه‌های مبارز مردمی با اسرائیل پرداخته و وضعیت هر کدام را تحلیل کرده و نشان داده چگونه گروه‌های سکولار رفته رفته تضعیف شدند و جنبش‌های اسلام‌گرا قدرت گرفتند.

رویداد۲۴ علیرضا نجفی: درمیان گروه‌ها و احزاب فلسطینی، فتح و حماس بیشترین تاثیر و اهمیت را داشته‌اند. دو گروه که یکی «ملی‌گرا و سکولار» است و دیگری «اسلام‌گرا»؛ همچنین یکی طرفدار «مذاکرات صلح با اسرائیل» و دیگری در پی «نابودی اسرائیل» است؛ روش مبارزه هریک از آن‌ها نیز متفاوت است. برای فهم آنچه امروز در خاورمیانه جریان دارد، شناخت این دو بازیگر اصلی مناسبات سیاسی فلسطین اهمیت فراوانی دارد.

جنبش فتح جریان اصلی جنبش ملی‌گرایان فلسطین

جنبش فتح در سال ۱۹۵۹ توسط «یاسر عرفات» تاسیس شد که جناح پیشرو در سازمان آزادی‌بخش فلسطین (ساف) و نیروی مسلط در کرانه باختری است. مشخصه فتح جهت‌گیری ملی‌گرایانه سکولار و اعتقاد به «راه‌حل دو دولتی» است. راه حل دو دلتی از ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی در کنار اسرائیل حمایت می‌کند.

تا دهه شصت مبارزه با اسرائیل بیشتر توسط کشور‌های عربی صورت می‌گرفت و مردم فلسطین انسجام و امکانات لازم برای مبارزه را نداشتند. ایده بنیادین جنبش فتح این بود که باید خود فلسطینی‌ها مسئولیت آزادسازی سرزمین‌شان را به دست گیرند. ارنست نولته می‌نویسد: «جنبش ملی فلسطینی‌ها در واقع جنبش ملی مردمی بود که بخش اعظمشان از میهن خود رانده شده بودند و تا مدت‌ها پس از تشکیل اسرائیل خود را نه «ملتی» جدا، بلکه بخشی از ملت عرب یا سوریه بزرگ می‌فهمید. در این میان اعراب نیز وضعیت فلسطینی‌ها را به منزله بخشی جدایی‌ناپذیر از مسئله کشور‌های خود درک می‌کردند و کم و بیش باور عمومی این بود که نبرد برای آزادسازی فلسطین را کشور‌های عربی راهبری خواهند کرد. ولی از همان آغاز دهه ۱۹۶۰ فعالیت مستقل خود فلسطینی‌ها آغاز شد و این تصور را برهم زد.»

فکر تاسیس فتح ابتدا در میان مهاجران، آوارگان و دانشجویان فلسطینی ساکن کشور‌های منطقه شکل گرفت. آنچه باعث شد فتح سریعا پس از تاسیس گسترش پیدا کرده و تقویت شود، همخوانی آن با فضای سیاسی دهه شصت میلادی بود؛ دهه‌ای که با اوج‌گیری ملی‌گرایی عربی و قدرت گرفتن رهبران سکولاری چون جمال عبدالناصر بود.

گرایش ناسیونالیستی و سکولار فتح در تطابق با سوسیالیسم ملی‌گرا قرار داشت و در تقابل با اخوان‌المسلمین و سازمان‌های مذهبی بود. اعضای فتح در بیانیه تاسیس سازمان خود علت بنیانگذاری آن را چنین اعلام کرد: «زندگی در آوارگی و چادرنشینی به حد مرگ دردآور است. مردن برای سرزمین مادری‌مان از زندگی کنونی بهتر و بسی مایه فخر است. زندگی کثیف و حقیری که باعث می‌شود هر روز نان‌مان را در سایه ذلت بخوریم و به قیمت شرافت‌مان صدقه بگیریم... ما، فرزندان نکبت، دیگر این زندگی حقیرانه را که حیات فرهنگی، اخلاقی و سیاسی‌مان را نابود کرده نمی‌خواهیم.»

حزب فتح در قاهره تشکل شد و در در سال ۱۹۶۳ ساختاری منظم یافت. یک سال بعد در دسامبر ۱۹۶۴ نیز نخستین عملیات نظامی خود را با انفجار یک کارخانه تصفیه آب در اسرائیل به انجام رساند. جنبش فتح در همین سال کنفدراسیون احزاب فلسطینی نیز تاسیس و تحت سازمان آزادی بخش فلسطین نامگذاری شد. فتح نیز در این کنفدراسیون جای گرفت و بدل به مهمترین و بزرگ‌ترین گروه آن شد.

مهمترین پیروزی نظامی جنبش فتح

مهمترین پیروزی نظامی فتح در سال ۱۹۶۸ رخ داد و به «نبرد کرامه» معروف شد. در جریان این نبرد سربازان اسرائیلی با هدف از بین بردن گروه‌های مقاومت تازه تشکیل شده میان فلسطینیان وارد روستای کرامه شدند و در جنگی تن به تن میان چریک‌های فتح و ارتش اسرائیل حدود ۶۰۰ نفر کشته شدند که ۳۰ نفر از میان این کشته‌ها از ارتش اسرائیل بودند.

درگیری با عقب‌نشینی سریع نیرو‌های اسرائیلی خاتمه یافت. به همین دلیل و با وجود بیشتر بودن تلفات اعراب، نبرد کرامه در جهان عرب به عنوان یک پیروزی بزرگ یاد می‌شود که پس از شکست سنگین اعراب در جنگ شش روزه ارزشی مضاعف هم پیدا کرد.

اسرائیل با هدف نابودی فتح به کرامه حمله کرده بود اما این نبرد نه تنها فتح را تضعیف نکرد، بلکه قدرت مضاعفی به آن بخشید و توجه بین‌المللی را با مسئله فلسطین برانگیخت. به ادعای مقامات فتح، فقط در ۴۸ ساعت اول پس از پایان جنگ ۵ هزار فلسطینی تقاضای عضویت در این سازمان را دادند. این اتفاقات باعث تقویت فتح و رهبری بلامنازع یاسر عرفات بر آن شد.

در این دوران پایگاه اصلی فتح در «اردن» بود. محبوبیت و قدرت روزافزون فتح باعث شد که اعضای آن به فکر تسخیر قدرت در اردن افتاده و دست به اعمال خودسرانه بزنند. همین امر باعث درگیری میان سازمان آزادی بخش و پادشاهی اردن شد و فلسطینی‌ها و اعضای فتح در سال ۱۹۷۱ به دستور «ملک حسین» پادشاه اردن از کشور اخراج شدند و اغلب آن‌ها به لبنان نقل مکان کردند. این واقعه به «سپتامبر سیاه» معروف شد و گروهی از اعضای فتح سازمانی تحت عنوان سازمان سپتامبر سیاه ایجاد کردند و در سال ۱۹۷۲ به عملیات حمله به کمپ ورزشکاران اسرائیلی در المپیک مونیخ را انجام دادند و یازده ورزشکار اسرائیلی را کشتند.

تضعیف جنبش فتح

این مسئله تا حدی وجهه بین‌المللی فتح را مخدوش کرد و اختلافات داخلی نیز بالا گرفتند. همچنین فتح پس از استقرار در لبنان با فالانژ‌های مسیحی درگیر شد و دچار بحران‌های متعددی گشت. اما عرفات با نشان دادن تمایل به صلح تا حد زیادی موفق شد اوضاع را کنترل کند.

تمایل به صلح باعث شد در ۱۹۷۴ سران عرب عنوان «تنها نماینده قانونی مردم فلسطین» را به سازمان رهایی‌بخش فلسطین بدهند و با رسمیت پیدا کردن سازمان خودگردان، عرفات در مجامع بین‌المللی حضور یافت و در سخنرانی معروفی از لزوم صلح میان فلسطین و اسرائیل گفت. اما ناپایدار بودن صلح و مشکلات داخلی فتح باعث تضعیف این گروه شد و به گروه‌های دیگر مجال ظهور و بروز داد.

در واقع تضعیف فتح و مخدوش شدن تسلط تقریبا مطلق آن بر فضای سیاسی فلسطین، تضعیف کل گروه‌ها و جریان‌های سکولار بود و نمود اصلی این ماجرا را می‌توان در پیدایش و گسترش گروه اسلام‌گرای «حماس» در فلسطین دید.


مطالب دیگر برای مطالعه

یاسر عرفات که بود و چه تاثیری در سرنوشت فلسطین گذاشت؟

گروگان‌گیری در المپیک مونیخ

جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل

چرا انور سادات پیمان صلح کمپ دیوید را امضا کرد؟

آیا اسرائیلی‌ها زمین مردم فلسطین را خریده‌اند؟

آیا کشوری با نام فلسطین وجود نداشته است؟

اختلاف تاریخی با یهودیان بر سر چیست؟

یهودیان چگونه از سراسر جهان به «ارض موعود» مهاجرت کردند؟ 


جنبش حماس جریان اصلی اسلام‌گرایان فلسطین

به گزارش رویداد۲۴ حماس در سال ۱۹۸۷ و در جریان «انتفاضه اول» تاسیس شد. این گروه به دنبال تشکیل «حکومت اسلامی» در فلسطین است و با مذاکرات صلح با اسرائیل مخالفت است زیرا اساسا پدیده‌ای به نام اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسد که بخواهد با آن مذاکره کند.

حماس یک «دفتر سیاسی» دارد که به امور حکومتی و روابط بین‌المللی می‌پردازد و یک «شاخه نظامی» موسوم به گردان‌های عزالدین قسام دارد که عملیات‌های نظامی حماس را اجرا می‌کند. حماس در سال ۱۹۸۷ توسط «احمد یاسین» تاسیس شد و در واقع حاصل تلاش سازمان اخوان‌المسلمین بود که از مدت‌ها پیش در فلسطین فعالیت می‌کرد و در اواسط دهه نود، با افزایش مشکلات سازمان آزادی‌بخش فلسطین شاهد افزایش قدر و منزلت خود بود.

سازمان آزادی‌بخش فلسطین با شروع قیام انتفاضه، یک رهبری واحد برای مقابله با اسرائیل ایجاد کرد که متشکل از گروه‌های غیرمذهبی و سکولار بود. از سوی دیگر

اخوان المسلمین نیز فرصت را غنیمت شمرد و با تشکیل حماس سازمانی موازی با گروه‌های سکولار ایجاد کرد. گروه اسلام‌گرای دیگری که در همین ایام تاسیس شد سازمانی کوچکتر به نام «جهاد اسلامی» بود که «دکتر فتحی شقاقی» از بنیانگذاران آن، برخلاف رهبران و بنیانگذاران حماس پیرو مذهب تشیع بود.

تاسیس جهاد اسلامی

امروز جهاد اسلامی نزدیکترین متحد و در واقع همکار حماس به حساب می‌آید و اهمیت و تاثیر آن تحت شعاع حماس قرار گرفته است. مهران کامروا در کتاب «تاریخ خاورمیانه» درباره ضعیف شدن جهاد اسلامی و بدل شدن حماس به مهمترین گروه اسلام‌گرا می‌نویسد: «در میان گروه‌های مختلف فلسطینی، اعمال گروه جهاد اسلامی تاکنون خشونت‌آمیزترین بوده است. این سازمان قیام‌ها را به عنوان فرصتی عالی برای انجام جهاد علیه اسرائیل و اشغالگری آن می‌دانست. بیشتر اعضای این گروه دارای پیشینه طبقات متوسط در غزه بودند و بسیاری از آن‌ها زمان زیادی را در زندان‌های اسرائیل به سر برده بودند و بر این اساس با تجاربی که داشتند، افراطی‌تر عمل می‌کردند. اما تنها افراط‌گرایی برای حفظ محبوبیت گروه جهاد اسلامی کافی نبود و با گذشت زمان برای جبران فقدان ایدئولوژی خود دست به راه انداختن حملات مشخصی به مواضع اسراییل زدند. حمله با نارنجک و بمب‌گذاری در ماشین‌ها به همراه دیگر اقدامات، شکوه شهادت را زیر سوال می‌برد و به تضعیف گروه جهاد اسلامی می‌انجامید. زیرا اقدامات تلافی‌جویانه اسراییلی‌ها را با شدتی بسیار بیشتر به همراه داشت. بدین ترتیب در حالی که جهاد اسلامی به خاطر حملات مؤثر و مداوم اسرائیلی‌ها ضعیف می‌شد، گروه حماس گسترش می‌یافت.»

محبوبیت حماس در اواخر دهه نود و با شکست پیمان صلح اسلو گسترش چشمگیری پیدا کرد و با مرگ عرفات در سال ۲۰۰۴ حماس به اوج قدرت و محبوبیت رسید. حماس با اینکه انتخابات را تحریم کرده بود، در سال ۲۰۰۶ برای نخستین بار در انتخابات شرکت کرد و موفق شد چهل و یک درصد از آرای مردم را به لیست پیشنهادی خودش اختصاص دهد.

اختلاف میان حماس و تشکیلات خودگردان فلسطین که توسط اعضای فتح رهبری می‌شد، اندکی پس از انتخابات آغاز شد و کار به کودتای حماس علیه تشکیلات خودگردان فلسطین و جنگ آن دو با یکدیگر کشید. علت اصلی اختلاف این بود که حماس اصرار داشت وزیر کشور و وزیر دارایی حتما از سوی حماس تعیین شوند اما تشکیلات خودگردان با این موضوع مخالف بود.

درگیری مسلحانه حماس و دولت فلسطین حدود یک هفته طول کشید و ۲۰۰ نفر در جریان آن کشته شدند. نهایتا حماس موفق شد بر نوار غزه مسلط شود و از آن زمان تاکنون فلسطین در عمل به دو بخش تقسیم شده است؛ نوار غزه که توسط حماس کنترل می‌شود و کرانه باختری که توسط حکومت خودگردان فلسطین اداره می‌شود.

احزاب سکولار فلسطین چگونه تضعیف شدند؟

اما دلیل این دگرگونی نیرو‌های سیاسی چیست؟ چرا احزاب ملی‌گرا و سکولار فلسطینی به مرور تضعیف شدند و در عوض حماس قدرت گرفت؟ گروهی از تحلیلگران علت این مسئله را مداخلات خارجی می‌دانند. برای مثال رابرت دریفوس در کتاب «بازی شیطانی» پیشینه شکل‌گیری حماس را با ارجاع به مستندات تاریخی تحلیل می‌کند و اعتقاد دارد اسرائیل و ایالات متحده در خطایی استراتژیک، مانند آنچه درباره طالبان رخ داد، به شکل‌گیری حماس دامن زدند.

دریفوس به نقل از «چارلز فریمن» سفیر پیشین آمریکا در عربستان می‌نویسد: «حماس را اسرائیل پدید آورد. شین‌بت (سازمان امنیت ملی اسرائیل) می‌پنداشت حماس می‌تواند سازمان آزادی‌بخش فلسطین را به حاشیه براند. آن‌ها برای به حاشیه راندن گروه‌های مقاومت که ماهیت ملی، سکولار و چپ داشتند، دست به قمار خطرناکی زدند. قماری از آن جنس که در کشور‌های دیگر خاورمیانه برای ایجاد کمربند سبز برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم صورت گرفت و از دل آن نیرو‌های سیاسی بنیادگرای مذهبی سربرآورد. نیرو‌هایی که بعد‌ها خاری در چشم بانیان جهانی خود شدند. هدف آن‌ها شکست ناسیونالیسم عربی به وسیله افراطیون مذهبی بود.»

بنابر تحلیل دریفوس، «حماس با اقدامات رادیکال‌تری که انجام می‌داد، در تلاش برای نشان دادن برتری‌اش بر فتح بوده است» و می‌نویسد: «هرچه مذاکرات صلح میان حزب کارگر اسرائیل و یاسر عرفات پیشتر می‌رفت، حماس بیشتر به خشونت دست می‌زد. هنگامی که سران سازمان آزادی‌بخش فلسطین در فوریه ۱۹۹۰ عملیات ترور چندین توریست در مصر را تقبیح کردند، گروه‌هایی از حماس سوار بر اتومبیل در خیابان‌های شهر‌های بزرگ فلسطین با بلندگو آن اقدام را ستودند و سازمان آزادی‌بخش فلسطین را به باد انتقاد گرفتند.

دریفوس می‌نویسد: «در حالی که حماس در کنار دیگر سازمان‌های اسلامی مانند «جهاد اسلامی» مذاکره با اسرائیل را رد می‌کردند، راست‌گرایان اسرائیل نیز به رهبری بنیامین نتانیاهو و آریل شارون در حزب لیکود، اساسا با دادن امتیاز به فلسطینی‌ها از سوی اسحاق رابین، شیمون پرز و ایهود باراک مخالفت می‌کردند. مخالفت حزب لیکود و حماس با گفتگو‌های صلح و برانگیختن تنش‌ها برای هر دو سودمند بود؛ آن‌ها دست یکدیگر را می‌شستند.»

این را می‌توان گفت که اوج‌گیری قدرت جنبش‌های مذهبی در فلسطین، توام با اوج‌گیری قدرت افراطیون در صحنه سیاسی اسرائیل بوده است. اما نکته غایب در تحلیل دریفوس عبارت است از «اقبال مردم فلسطین به حماس» که اگر مداخله خارجی هم وجود داشته باشد، بدون این اقبال مردمی ممکن نمی‌شود و در واقع نمی‌توان همه چیز را به توطئه خارجی نسبت داد و عاملیت مردمی را منکر شد و مهمتر اینکه تغییر موازنه نیرو‌های سیاسی و گردش قدرت به سوی نیرو‌های مذهبی را باید از پایین به بالا توضیح داد، نه بالعکس.

تفکر غالب در صهیونیسم و دولتمردان اسرائیل از همان ابتدا شکل و شمایلی دینی داشت. آن‌ها با استناد به «کتاب مقدس» از حق ملت یهود بر سرزمین فلسطین می‌گفتند و اقدامات خود را با اصول دینی توجیه می‌کردند. اما ملی‌گرایی فلسطینی‌ها از ابتدا به شکل غیرمذهبی و براساس حفظ تمامیت ارضی مطرح شد. این بدین معنا نیست که شخصیت‌های مذهبی در تشکیل و جهت دادن به هویت فلسطینی موثر نبوده‌اند اما در خلال بیشتر سال‌های کشمکش، مذهب نقش اصلی را ایفا نکرد.

گرایش سکولار و ملی‌گرا از سال تاسیس اسرائیل تا اواخر دهه نود گرایش مسلط در میان گروه‌های مبارز و مردم فلسطین بود. خود مبارزان فلسطینی نیز به دو گروه مسلمان و مسیحی تقسیم می‌شدند و به تعبیر «مهران کامروا» در میان این سال‌ها مذهب در ایجاد هویت فلسطینی‌ها جایگاهی نداشت.

پس از شکست گزینه صلح و بالا گرفتن مشکلات اقتصادی، بسیاری از فلسطینی‌های ساکن سرزمین‌های اشغالی بر آن شدند که گزینه دیگری را بیازمایند و دقیقا در این زمان بود که گروه‌های اسلام‌گرا ایجاد شد و قدرت گرفتند.

نقض گسترده حقوق بشر توسط اسرائیل، ناتوانی سازمان آزادی‌بخش فلسطین، طنین اجتماعی و فرهنگی اسلام و توانایی‌های واقعی و فرضی مذهب برای محقق کردن وعده‌های سیاسی همه و همه دست به دست هم دادند تا مشروعیت اسلام را به عنوان یک نیروی قدرتمند سیاسی تحکیم کنند. تعجبی نداشت که از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۸۷ یعنی از زمان شروع اشغال کرانه باختری و نوار غزه تا زمان ظهور انتفاضه، تعداد مساجد در کرانه باختری از ۴۰۰ به ۷۵۰ و در نوار غزه از ۲۰۰ به ۶۰۰ افزایش یافت. همین روند باعث محبوبیت روزافزون حماس و نهایتا تسلط آن بر نوار غزه شد.

کدام جنبش فلسطینی در مبارزه با اسرائیل موفق‌تر بوده است؟

اما در میان این احزاب کدامیک در مبارزه با اشغالگری اسرائیل و احقاق حقوق مردم فلسطین موفق‌تر بوده‌اند؟ منتقدان فتح آن را به ناکارآمدی و سازشکاری متهم می‌کنند. بی‌نتیجه بودن روند صلح، به‌ویژه پس از پیمان اسلو، بیشترین نقد‌ها را متوجه فتح کرده است. منتقدان فتح قبول راهکار ایجاد دو کشور مستقل را نیز سازشکاری و خیانت به مردم فلسطین می‌دانند.

در مقابل نقد‌های فراوانی به حماس وارد شده که عمدتا بر رویکرد ایدئولوژیک این گروه متمرکز بوده است. منتقدان حماس همچنین بر مسائلی چون فساد مالی در ساختار رهبری این گروه، سرکوب منتقدان و مخالفان داخلی، برخورد نامناسب با زنان و نقض حقوق دست گذاشته‌اند.

نقد دیگری که به حماس وارد است به هزینه بسیار زیاد اقدامات این گروه بر مردم غزه تاکید می‌گذارد؛ اقداماتی که نتیجه عملی ندارد و هزینه‌های گزاف بر مردم تحمیل می‌کند. با چشم‌پوشی از نقد‌های اخلاقی و ایدئولوژیک، نقد اخیر را می‌توان صرفا از منظری تاکتیکی مطرح کرد. اسرائیل ارتشی بسیار مجهزتر از فلسطینی‌ها دارد، ارتشی با سلاح‌های کشتار جمعی و تسلیحات هسته‌ای که توسط بلوک غرب هم حمایت نظامی و مالی می‌شود.

به تعبیر «ژیلبر آشکار» جامعه‌شناس لبنانی و استاد مطالعات دانشگاه لندن تنها راه واقعا کارآمد مبارزه برای مردم فلسطین، در برابر ستمگری که از نظر تجهیزات نظامی بسیار برتر است، انتخاب میدانی است که در آن بتوانند این برتری را دور بزنند. اوج اثربخشی مبارزاتی فلسطینی‌ها در سال ۱۹۸۸ در جریان نخستین انتفاضه به دست آمد که در آن فلسطینی‌ها آگاهانه از استفاده از ابزار‌های خشونت‌آمیز اجتناب کردند. این کار به یک بحران اخلاقی عمیق در جامعه سیاسی و اجتماعی اسراییل و دیگر کشور‌های جهان دامن زد و رهبران اسرائیل را وادار کرد پای میز مذاکره بنشینند و تشکیلات خودگردان فلسطین را به رسمیت بشناسند. بر همین اساس عملکرد گروه‌هایی مانند فتح که بر اولویت مبارزه سیاسی تاکید می‌کردند از منظر تاکتیکی هم موفق‌تر بوده است.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۴
رویداد 24 چپ خجالتی!
۱۸:۳۰ - ۱۴۰۲/۰۷/۳۰
بعد از جنگ قدرت میان فتح و حماس در غزه اسرائیل چشمان خود را بر درگیری بین فلسطینیان بست و اجازه داد حماس اعلام موجودیت کند!چیزی که عوض داره گله نداره!
نویسنده فراموش کرده در مقاله اش بنویسه" الفتح" به قول خودش "رژیم صهیونیستی" رو به رسمت شناخته و دیگر نه در ادبیات رسمی و غیر رسمی از واژه "رژیم صهیونیستی" استفاده نمیکنن. تو که میخوای مقاله بنویسی لااقل به خودت زحمت بده مطالعه ای کن.
الفتح و کلیت جریانهای به اصطلاح دست راستی عرب گرایشات به گروههای مارکسیستی و مشخصا شوروی داشتند.
ناشناس
۱۷:۲۷ - ۱۴۰۲/۰۷/۳۰
ممنون. برام اختلاف اینا مبهم بود.
ناشناس
۰۷:۲۰ - ۱۴۰۲/۰۷/۳۰
بسیااار نوشته خواندنی و منظمی بود. عالی
نظرات شما