رویداد۲۴ رایان حسینی: صهیونیسم در دوران اوج کشمکش کمونیسم و سرمایهداری بوجود آمد و طبعا اثرات این کشمکش بر ایدههای صهیونیسم موثر افتادند. در نظر «تئودور هرتسل» بنیانگذار اصلی صهیونیسم، یهودیان در این کشمکش در هر دو طرف نقشی پیشرو داشتند. او میدانست که صهیونیسم برای پیروز شدن هم به وعدههای اتوپیایی نیاز دارد و هم به پول و قدرت سرمایهداران یهودی سراسر جهان، به همین دلیل در کتاب معروف خود اینگونه نوشت: «ما رو به پایین پرولتاریایی و انقلابی میشویم و افسران دونپایه همه احزاب انقلابی را تشکیل میدهیم. اما همزمان قدرت پولی سهمناک ما به سمت بالا رشد میکند.»
او که به تعبیر ارنست نولته صراحتا میخواهد «پیشوا» باشد و پیروانش را زیر پرچمی که خود بریده و دوخته است به سرزمین موعود برد، برای حکومت آتیاش پنداشتی را پروراند که به قول خودش نقطه ضعفهای بنیادین دو طرف را با سنتزی نوین از میان بردارد و به همین جهت اعلام کرد: «فرد نزد ما نه میان سنگهای آسیاب کاپیتالیسم خرد میشود و نه با یکسانسازی سوسیالیستی گردن زده میشود.»
هرتسل در پایان کتاب «سرزمین کهن» به اعراب نیز، به شرطی که بخواهند ضمن دوستی با یهودیان مهاجر زندگی کنند، آیندهای خوشبخت را وعده داده میدهد و تصویری تخیلی از آینده را در این تعابیر خلاصه میکند: «ما در اینجا شکلی نوین و شکلی سعادتمندانهتر از همزیستی انسانها را میبینیم. آنچه سعادتمندی مذکور را تضمین خواهد کرد نه فلاکت، نه اتحاد دوباره ملت، نه تکنولوژی و نه علم و اراده است. بلکه همانطور که ربّی سموئیل پیر گفته است تنها علت و تضمین ما خداست.»
بنابرین همانطور که ارنست نولته مینویسد، «صهیونیسم از بدو تکوین سازهای به غایت چندلایه بود؛ سکولار و در عین حال لبریز از امیدی منجیگرایانه، مدرن و در عین حال متاثر از افکار ضدمدرن و چه بسا ضدروشنگری، خاصگرایانه و در عین حال جهانی، مشتاق آینده و در عین حال جهت یافته بر اساس گذشته، قدرتی مستعمرهساز و در عین حال جنبش رهایی بخش ملی.»
هواداران و شاگردان هرتسل تا زمان آغاز جنگ جهانی اول، جنبههای مختلف صهیونیسم را تشریح کردند که برابری اقتصادی و افکار سوسیالیستی نیز قسمت مهمی از آنها بود؛ البته نوعی از «سوسیالیسم تخیلی» که به وضوح در برابر «مارکسیسم کلاسیک» قرار داشت.
در این سالها بسیاری کوشیدند ایده صهیونیسم را از کتاب مقدس و باورهای دین یهود جدا کنند چرا که این کار برای جلب حمایت یهودیتباران سکولار لازم بود. برای گروه اخیر نمیشد از وعدههای دینی گفت؛ در عوض ایدههای برابریطلبانه و جهانوطنی برایشان بسیار اغوا کننده بود.
در ابتدای قرن بیستم اغلب یهودیتبارها به دلیل قرار گرفتن در مناسبات ناعادلانه ناشی از یهودیستیزی به سوسیالیسم گرایش پیدا کرده بودند؛ اکنون صهیونیسم برای جلب نظر آنها باید نسخه خود از سوسیالیسم را ارائه میداد و سوسیالیسم صهیونیستی چیزی نبود جز برقراری «کیبوتص»ها.
مطالبی برای مطالعه بیشتر در همین زمینه
یهودیان چگونه از سراسر جهان به «ارض موعود» مهاجرت کردند؟
اختلاف تاریخی با یهودیان بر سر چیست؟
کدام جریانهای اسرائیلی منتقد صهیونیسم هستند؟
نگاهی به شکلگیری اسرائیل؛ از تاسیس تا اشغال فلسطین
ماجرای دریفوس و تاسیس یک کشور یهودی
به گزارش رویداد۲۴ «کیبوتص» (Kibbutz) در لغت به معنی گردهمایی است و به دهکدههای اشتراکی اسرائیل اطلاق میشود که میتوان آنها را نوعی اقتصاد سوسیالیستی-صهیونیستی دانست. در کیبوتصها مالکیت همه چیز عمومی است و کار دستمزدی وجود ندارد. تصمیمات نیز اغلب به صورت جمعی گرفته میشود. شعار معروف کیبوتصها این است: «از هرکس به اندازه توانش و به هر کس به مقدار نیازش»
یهودیانی که از اوایل قرن بیستم به فلسطین مهاجرت کردند اغلب در همین «مزارع اشتراکی» ساکن میشدند. نخستین کیبوتص در سال ۱۹۰۹ و در ایامی که فلسطین تحت سیطره امپراطوری عثمانی بود ساخته شد و «کیبوتص دگانیا» نام داشت. این کیبوتص توسط گروهی از مهاجران یهودی که گرایشهای سوسیالیستی داشتند، در سواحل دریای جلیل تاسیس شد.
دگانیا و سایر کیبوتصهای اولیه عمدتا بر کشاورزی متمرکز بودند، اما سودایی فراتر از خودکفایی اقتصادی صرف داشتند. هدف آنها ایجاد نوع جدیدی از جامعه بود که در آن قوم یهود در جهت منافع جمعی کار کرده و در یک جامعه برابر زندگی کنند.
کیبوتصها در چند دهه پس از جنگ جهانی اول سریعا گسترش پیدا کردند. گسترش سریع کیبوتصها به شرایط ویژه یهودیان پیش از تشکیل اسرائیل بازمیگشت. شرایطی که آنها را ملزم میکرد به طور جمعی روی زمین کار کنند و درآمد و تولیدات خود را برای بقا و رشد گروه خود با یکدیگر به اشتراک بگذارند.
با توجه به اینکه یهودیان در فلسطین مهاجر بودند و در اقلیت قرار داشتند، نسبت به دیگر اقوام از حس همکاری و هماهنگی بیشتری برخوردار بودند چرا که در اقلیت بودن یک گروه اجتماعی باعث افزایش همبستگی میان آنها میشود. این همبستگی به همراه کمکهای مالی یهودیان سراسر جهان باعث رونق کیبوتصها شد و این رونق روزافزون حتی با رشد اقتصادی اسرائیل همچنان تا دهه نود ادامه داشت.
در کنار کیبوتصها مزارعی نیز به نام «موشا» در اسرائیل وجود دارند که همزمان با کیبوتصها ایجاد شدند. موشا نوعی جامعه زراعی است که در آن بخشی از زمین و ادوات تابع مالکیت اشتراکی و بخشی تابع «مالکیت خصوصی» است اما اهمیت و کمیت موشاها به اندازه کیبوتصها نیست و امروز کمتر از صد موشا در اسرائیل وجود دارد.
الگوی اصلی تشکیل کیبوتص به قرن نوزدهم و سوسیالیستهای فرانسوی بازمیگردد. سوسیالیستهای اولیه انواعی از روستاهای وحدت و همکاری طراحی کرده بودند که آنها را «فالانستر» مینامیدند. فالانستر در اصل توسط «شارل فوریه» سوسیالیست فرانسوی ابداع شد تا الگویی برای تولید صنعتی و زراعی اشتراکی باشد.
کیبوتصها نقش تبلیغاتی عظیمی برای اسرائیل داشتند. دهه ۱۹۷۰ سالهای پیروزی تبلیغاتی اسرائیل بود. کشوری که با پیروزی در جنگ ششروزه تفوق نظامی خود را تثبیت کرده بود و با سلب مالکیت از مردم فلسطین اراضی فراوانی را به نام خود زده بود.
لابیهای قدرتمند آن نیز در ایالات متحده و اروپا از سیاستهای اسرائیل حمایت میکردند و پروپاگاندای اسرائیل تلاش میکرد اسرائیل را به عنوان کشوری مشروع و با عنوان تنها دموکراسی خاورمیانه جا بزند.
در این مسیر آنچه باعث موفقیت اسرائیل میشد، رشد اقتصادیاش بود. تولید صنعتی در عرض یک دهه از ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ از ۱،۶۷۰ میلیون لیره اسرائیل به ۱۲،۷۸۵ میلیون لیره رسید؛ یعنی بیش از هفت برابر شد در حالی که در ۱۹۶۱ تولید ناخالص ملی اسرائیل بیش از یک میلیارد و کمتر از تولید ناخالص ملی مصر بود، در آغاز دهه ۱۹۷۰ به حدود شش میلیارد دلار رسیده بود و در نتیجه تولید سرانه اسرائیل ده برابر تولید سرانه مصریها بود.
در حوزه فناوریهای پیشرفته نیز اسرائیل در اعداد مطلق بسیار جلوتر از کشورهای عربی بود: در ۱۹۶۹ اسرائیل بیش از صدوده دستگاه ابررایانه و مصر پانزده دستگاه داشت. در حالی که در کشورهای عربی تقریبا هیچ نوع تولید کلان صنعتی وجود نداشت و هواپیماها و خودروهای تولید اعراب جایگاهی در بازار جهانی نداشت.
اسرائیل صنعت تسلیحاتی خود را به ظرفیت بالایی رسانده بود و در فناوری پیشرفته مرتبط با آن در زمره پیشرفتهترین مناطق جهان غرب به شمار میرفت تولید انواع کتاب در اسرائیل (اعم از ترجمه و تالیف) دو برابر کل جهان عرب بود.
در این میان اسرائیل از کیبوتصهای خود استفاده تبلیغاتی ماهرانهای کرد. هرساله هزاران جهانگرد از اسرائیل دیدن میکردند و شکوفایی اقتصادی این کشور که در اصل با روشهای سرمایهدارانه حاصل شده بود، به پای کیبوتصها نوشته میشد.
همچنین محل اقامت اغلب جهانگردانی که از اسرائیل دیدن میکردند در کیبوتصها بود و بسیاری از جوانان اروپا و آمریکا ماهها به عنوان مهمان و همکار در این کیبوتصها مستقر میشدند. اغلب آنها نیز در این باور پرشور سهیم میشدند که در این کیبوتصها به نظر تنها شکل ممکن نوعی سوسیالیسم غیر خشونتآمیز تحقق یافته است!
یکی از افرادی که تحت تاثیر چنین عقیدهای قرار گرفت «جلالآل احمد» بود. آلاحمد که به دلیل عقاید دینیاش در برابر کمونیستهای همنسل خود قرار گرفته بود و در عین حال گرایشهای سوسیالیستی دینی داشت، تصور میکرد دین و سوسیالیسم در کیبوتصها با یکدیگر جمع شدهاند.
آشنایی با کیبوتص برای دیگر سوسیالیستهایی که از مارکسیسم بریده بودند نیز بسیار هیجانانگیز بود. خود آلاحمد میگوید که در سال ۱۳۲۶ به طور اتفاقی به جزوهای درباره کیبوتص بر خورد کرده و پس از تحقیق درباره آن، به همراه همفکرانی نظیر حسین ملک و خلیل ملکی، مقالاتی درباره کیبوتص مینویسند و «سوسیالیزم دهقانی اسرائیل» را به ایرانیان معرفی میکنند.
آلاحمد درباره این تجربه مینویسد: «کیبوتص برای گروه ما مابهازای «کالخوز» (مزارع اشتراکی در اتحاد جماهیر شوروی) بود. آنچه را که بایست یافته بودیم. کیبوتص را. با چوببستی سوسیالیستی، ولی سخت بیگانه از انگ استالین. پس از آن بود که کتاب آرتور کویستلر را به اسم «دزدان در شب» دیدیم در وصف یک کیبوتص... کویستلر هم مثل ما از استالین که بریده بود کارش به کیبوتص کشید؛ و چرا؟ چون در آنجا اساسی برای اجتماعی کردن وسایل تولید کشاورزی در ناحیهای از دنیا نهاده بودند که از سوسیال دموکراسی روس الهام میگرفت و نه از استالین.»
آلاحمد کیبوتص را «سنگ بنای کشور اسرائیل» نامید و عشق و علاقهاش به کیبوتصها به اندازهای شد که در سال ۱۳۴۲ به اسرائیل سفر کرد و یک سفرنامه مفصل درباره آن نوشت. دیدار ۱۳ روزهی آلاحمد از اسرائیل را زوی رافیاه (دیپلمات جوان اسرائیلی در تهران، که بعدها در سفارت اسرائیل در واشنگتن مسئول ارتباط با کنگره بود) ترتیب داده بود.
با تلاش رافیاه، دولت اسرائیل پذیرفت تا آلاحمد و همسرش با هزینه دولت به آن کشور سفر کنند. آلاحمد در این سفر شدیدا تحت تاثیر تجربه کیبوتصها قرار گرفت و آن را به عناون الگویی مناسب برای آینده ایران معرفی کرد. از نظر آل احمد، تنها کیبوتص نبود که باید از آن تقلید میشد بلکه خود اسرائیل نیز الگویی برای ایرانیان بود.
به باور او، اسرائیل توانسته بود راهی بیابد تا بدون غربی شدن مدرن شود: «اسرائیلیها با عزت نفس، ابزار و فناوریهای غرب صنعتی مدرن را اقتباس کرده و در نتیجه به پیشرفتهای شایانی نایل شدهاند. آنها هویت یهودی خود را کنار نگذاشته و هویت درهموبرهم غربی اختیار نکردهاند. به همین علت، اسرائیل «بهترین الگو برای نحوه مواجهه با غرب است.»
این مواجهه آلاحمد با کیبوتصهای اسرائیل، بسیار عامیانه و دمدستی بود زیرا بستر کیبوتصها بر هارترین نوع اشغال و وحشت بنا گذاشته شده بود؛ چنانکه اسرائیل از یک سو میخواست نمایش زندگی عادلانه در خاورمیانه و نوع جدید دموکراسی یهودی را به دنیا نشان دهد، اما از سوی دیگر سنگ بنای خود اسرائیل بر پایه اشغالگری و کشتار شکل گرفته بود؛ شبیه فردی که بخواهد با پول سرقت و تجاوز و جیببری، کار خیر انجام دهد!
جامعه اسرائیل جامعه نوینی است مانند جامعه امریکا.
مانند ایتالیا چین ایران گرفتار برخی فرهنگ و سنت غلط نیست.