رویداد۲۴-امير اسدالله علم نخست وزير
پيشين، روز ۲۱ آبان ۱۳۴۵ توسط محمدرضا شاه به عنوان وزير دربار منصوب شد و
تا مردادماه ۱۳۵۶ در اين سمت ماند. دوران وزارت دربار علم از چند جهت اهميت
داشت. رقابت آشكار او با هويدا، دربار را به مركزى عليه دولت تبديل كرد و
اين رابطه خصومت آميز در مناسبات دهه آخر سلطنت پهلوى اهميت ويژه اى يافت.
بسيارى از مسائل مربوط به سياست خارجى، نفت و بازرگانى كشور از سوى شاه به
علم ارجاع مى شد و گاه حتى بدون اطلاع دولت به انجام مى رسيد.
علاوه
بر اين علم با نگاه سنتى كه به قدرت داشت اختلافات عجيبى با فرح و
اطرافيانش پيدا كرد. تفريحات ويژه شاه با زنان و دختران جوان كه به كمك علم
امكان پذير مى شد بر تنش رابطه ميان ملكه و وزير دربار مى افزود. پيشنهاد
برگزارى جشن هاى ۲۵۰۰ ساله از سوى علم مطرح شد و مسئوليت تدارك و اجراى آن
برعهده او قرار گرفت.
برگزارى اين جشن ها تأثير منفى زيادى بر
افكار عمومى ايرانيان بر جاى گذاشت و از عوامل فرعى سقوط رژيم به حساب آمد.
اما مهم تر از همه اينها، نقش عاطفى علم براى شاه و انرژى روانى اى بود كه
شاه از علم دريافت مى كرد و پس از بركنارى او جايگزينى براى آن نيافت.
به
نوشته ماروين زونيس در كتاب «شكست شاهانه» از ميان پنج تنى كه در مقاطع
مختلف منبع عمده قدرت روانى شاه بودند (پدرش، مادرش، ارنست پرون، اشرف و
علم)، «اسدالله علم از همه پايدارتر و تقريباً تا آخر كار همراه شاه بود...
علم در سمت وزير دربار شاه توانست تقريباً تا آخر عمر خود - و نه تا پايان
كار شاه- مايه تقويت روحى او باشد. كمى پيش از بروز قهر و خشونتى كه به
انقلاب منجر شد، علم مرد. در آن زمان كه شاه بيش از هميشه به تقويت روانى
«ديگران» نيازمند بود، ديگر كسى برايش نمانده بود. او ديگر كسى را نداشت،
آنهم درست در زمانى كه ساير منابع تقويت روانى خود را از دست مى داد.»
نخست وزيرامير
اسدالله علم در سال ۱۲۹۸ در بيرجند متولد شد. پدرش شوكت الملك، امير
قائنات و مرد قدرتمند شرق كشور بود. علم تحصيلات ابتدايى و متوسطه خود را
در بيرجند گذراند و با زبان فرانسه آشنا شد. او قصد داشت براى ادامه تحصيل
عازم فرنگستان شود، اما هنگامى كه پدرش براى كسب اجازه نزد رضا شاه رفت،
شاه مقتدر از او خواست پسرش را به دانشكده تازه تأسيس كشاورزى در كرج
بفرستد.
بنابراين علم تحصيلات دانشگاهى را در كرج گذراند و در همين
هنگام براى نخستين بار با محمدرضا پهلوى وليعهد وقت، آشنا شد. او پس از
پايان تحصيل مدتى براى اداره املاك پدرى به بيرجند رفت و سپس در نخستين
دولت احمد قوام پس از بركنارى رضا شاه به فرماندارى كل سيستان و بلوچستان
انتخاب شد.امير اسدالله علم در سال ۱۳۲۸ و به توصيه شاه در دولت ساعد به
وزارت كشور و سپس وزارت كشاورزى رسيد. او در دولت على منصور نيز وزير
كشاورزى بود و در دولت رزم آرا به وزارت كار انتخاب شد. گفته مى شود علم در
ماجراى ترور رزم آرا نيز (از سوى دربار) نقش داشته است.
به هر حال
او در دوران حكومت دكتر مصدق و در هنگامه اى كه بسيارى از مدعيان سرسپردگى
شاه او را رها كرده بودند، وفادارى بى چون و چراى خود را به شاه نشان داد و
به جمع محارم مورد اعتماد او پيوست. او از همين تاريخ تا پايان عمر، در هر
سمتى كه بود حامل پيام هاى ويژه و محرمانه شاه و مأمور مذاكرات مهم از سوى
او مى شد. علم در دولت حسين علاء مدتى وزير كشور بود. سپس در دوران نخست
وزيرى دكتر اقبال به درخواست شاه حزب مردم را در مقابل حزب مليون (به رهبرى
نخست وزير) تأسيس كرد و سرانجام در سال ۱۳۴۱ و پس از كناره گيرى دكتر على
امينى از نخست وزيرى، مأمور تشكيل كابينه شد.
منبع قدرت
نخست
وزيرى علم با نقطه عطفى در دوران سلطنت محمدرضا شاه مصادف شد. اصلاحات
ارضى كه در دوران امينى آغاز شده بود و تغييرات ديگرى كه بعداً تحت عنوان
انقلاب سفيد صورت بندى شد براى نخستين بار به رويارويى شاه با بخش هاى سنتى
جامعه ايران، به ويژه دستگاه روحانيت انجاميد. هنگامى كه اين رويارويى در
خرداد ماه ۱۳۴۲ به نقطه برخورد رسيد، علم توانست شاه را به غلبه بر ترديدش
تشويق و با به عهده گرفتن مسئوليت برخورد با مخالفان، آنها را با خشونت
سركوب كند.
علم تا پايان عمر به نقشى
كه در وقايع سال ۱۳۴۲ ايفا كرده بود مى باليد و آن را ضامن تداوم سلطنت
معرفى مى كرد، به راستى نيز چنين بود. اما هنوز چند ماهى از اين «موفقيت»
علم نگذشته بود كه خبر تغيير قريب الوقوع دولت در محافل سياسى تهران پيچيد.
حسنعلى
منصور و اميرعباس هويدا با تبديل «كانون مترقى» به حزب «ايران نوين» خود
را براى در دست گرفتن زمام امور آماده مى كردند و علم در تمام ماه هاى آخر
دولتش مى دانست كه به زودى جاى خود را به رقيبان خواهد داد. «سرانجام قرار
شد دولت علم روز شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۴۲ استعفا دهد و همان روز دولت تازه منصور
تشكيل شود. شامگاه روز پيش، علم مانند بيشتر جمعه هاى ديگر به ديدار خصوصى
شاه رفته بود. در پايان شرفيابى، شاه كه شام را مهمان پروفسور جمشيد اعلم
بود از علم كه خود اتومبيلش را مى راند خواست او را به آنجا برساند.
هنگامى
كه به مقصد رسيدند شاه از علم پرسيد كه نظر راستين او درباره اين تغيير
دولت چيست؟ علم نيز در پاسخ شعرى را كه منتسب است به لطفعلى خان زند
-هنگامى كه در زندان آغامحمدخان قاجار بود- با مختصر تغييرى در آغاز آن
خواند: شاها ستدى جهانى از همچو منى/ دادى به مخنثى، نه مردى، نه زنى/ از
گردش روزگار معلومم شد/ پيش تو چه دف زنى، چه شمشير زنى!» (مقدمه «يادداشت
هاى علم» علينقى عاليخانى)
علم پس از كناره گيرى از نخست وزيرى به
رياست دانشگاه پهلوى شيراز منصوب شد و تا سال ۱۳۴۵ كه به عنوان وزير دربار
برگزيده شد، در همان سمت ماند. او از چند سال آخر خدمتش در دربار پهلوى
يادداشت هاى روزانه اى نوشته كه بخش عمده اى از آنها منتشر شده است و منبعى
كم نظير و ارزشمند براى پژوهشگران تاريخ معاصر ايران فراهم آورده است.
*فرارو