رویداد۲۴ علیرضا نجفی: «حماس» یا نهضت مقاومت اسلامی، یک سازمان سیاسی و نظامی اسلامگرا است که در سه دهه اخیر از بازیگران مناقشه اسرائیل و فلسطین بوده است. حماس که در سال ۱۹۸۷ در جریان انتفاضه اول (قیام فلسطینیان) تاسیس شد، به تدریج به یک نهاد چندوجهی و بسیار بحثبرانگیز بدل شد. این گروه از سال ۲۰۰۶ حکومت غزه را در دست دارد و هرگونه سازش و مذاکره صلح با اسرائیل را رد میکند و در واقع خواستار نابودی اسرائیل و تشکیل حکومت اسلامی در فلسطین است.
پیکره حماس متشکل از دو قسمت عمده است: یک شاخه سیاسی که به امور حکومتی و روابط بینالمللی میپردازد و یک شاخه نظامی موسوم به گردانهای عزالدین قسام که عملیاتهای نظامی حماس را اجرا میکند.
حماس توسط چندین کشور از جمله ایالات متحده، اسرائیل و اتحادیه اروپا به عنوان یک سازمان تروریستی طبقهبندی شده است. این نامگذاریها اساسا مبتنی بر اقدامات شاخه نظامی این گروه است. با این حال توجه به این نکته مهم است که هیچ نوع اجماع جهانی در مورد طبقهبندی حماس به عنوان گروهی تروریستی وجود ندارد. برخی استدلال میکنند که حماس یک جنبش مقاومت مشروع است که علیه اشغالگری اسرائیل میجنگد. برخی نیز بهواسطه ایدئولوژی ستیزهجویانهاش آن را گروهی تروریستی میدانند.
نطفه شکلگیری حماس به دهه هشتاد بازمیگردد. در سال ۱۹۷۳ «شیخ احمد یاسین» روحانی اسلامگرا و موسس حماس، یک تشکل خیریه تحت عنوان «مجامع الاسلامیه» به وجود آورد و فعالیتهای خود را در آنجا آغاز کرد؛ فعالیتهایی که نهایتا منجر به تاسیس حماس شدند.
احمد یاسین خود از پناهندگان فلسطینی بود که در جریان جنگ ۱۹۴۸ و در سن ۱۲ سالگی با خانوادهاش اخراج و به غزه پناهنده شده بود. وی موفق شد فعالیتهای موسسه خیریه خود را گسترش دهد و تقریبا در تمام غزه نفوذ پیدا کرد. عدهای از پژوهشگران این بسط و نفوذ را نتیجه حمایتهای مالی اسرائیل از مجامعالاسلامیه میدانند. برای مثال سعید رهنما درباره این مسئله مینویسد: «اخوانالمسلمین و دیگر جریانهای اسلامی غزه در آن مقطع به جنبش مقاومت نپیوستند. اسراییل که از نیروهای سکولار فلسطینی ضربههای زیادی خورده بود، تصمیم به تقویت اسلامگراها گرفت. با این سازمان «خیریه» تماس گرفتند و پیشنهاد کردند که برای امور خیریه میتواند از اسراییل کمکهای مالی بگیرد، و در ۱۹۷۹ آن را به رسمیت شناخت. این گروه بهتدریج دست به حمله به جریانهای غیرمذهبی فلسطینی زدند، سینماها را به آتش کشیدند و کارگران جنسی را به قتل رساندند، و در محلههای خود حجاب را اجباری کردند. آنان با کسب نفوذ بیشتر دانشگاه اسلامی غزه را تحت کنترل گرفتند و استادان و دانشجویان سکولار را اخراج کردند.»
سازمان آزادیبخش فلسطین با شروع قیام انتفاضه (۹۳-۱۹۸۷)، یک رهبری واحد برای مقابله با اسرائیل ایجاد کرد که متشکل از گروههای غیرمذهبی و سکولار بود. از سوی دیگر اخوان المسلمین نیز فرصت را غنیمت شمرد و و احمد یاسین را برای تشکیل یک گروه اسلامگرای بزرگ تشویق کرد. نهایتا در سال ۱۹۸۷ شیخ یاسین به همراه عبدالعزیز رنتیسی، پزشک اسلامگرا و عضو اخوان المسلمین، گروه حماس را با خواست استقرار حکومت اسلامی در تمام فلسطین تاسیس کردند. در انتفاضه اول در غیاب سازمان آزادیبخش فلسطین که از منطقه اخراج شده بود، نقش مهمی یافت و بهسرعت نفوذ پیدا کرد، و شاخهی نظامی خود، بریگاد عزالدین قسام، را ایجاد کرد. رابرت دریفوس در کتاب «بازی شیطانی» پیشینه شکلگیری حماس را با ارجاع به مستندات تاریخی تشکیل و قدرت گرفتن حماس را به حمایتهای اسرائیل از آن نسبت میدهد. دریفوس به نقل از «چارلز فریمن» سفیر پیشین آمریکا در عربستان مینویسد: «حماس را اسرائیل پدید آورد. شینبت (سازمان امنیت ملی اسرائیل) میپنداشت حماس میتواند سازمان آزادیبخش فلسطین را به حاشیه براند. آنها برای به حاشیه راندن گروههای مقاومت که ماهیت ملی، سکولار و چپ داشتند، دست به قمار خطرناکی زدند. قماری از آن جنس که در کشورهای دیگر خاورمیانه برای ایجاد کمربند سبز برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم صورت گرفت و از دل آن نیروهای سیاسی بنیادگرای مذهبی سربرآورد. نیروهایی که بعدها خاری در چشم بانیان جهانی خود شدند. هدف آنها شکست ناسیونالیسم عربی به وسیله افراطیون مذهبی بود.»
مطالب دیگر برای مطالعه در همین زمینه
مهمترین جنبشهای مبارزات فلسطین کدامند؟
جورج حبش؛ بنیانگذار جنبشهای مبارز چپگرا در فلسطین
با شروع مذاکرات صلح بین اسراییل و فلسطین از اوایل دههی نود، حماس به مخالفت با آن پرداخت و با گروههای سکولار در افتاد. دریفوس مینویسد: «در حالی که حماس در کنار دیگر سازمانهای اسلامی مانند «جهاد اسلامی» مذاکره با اسرائیل را رد میکردند، راستگرایان اسرائیل نیز به رهبری بنیامین نتانیاهو و آریل شارون در حزب لیکود، اساسا با دادن امتیاز به فلسطینیها از سوی اسحاق رابین، شیمون پرز و ایهود باراک مخالفت میکردند. مخالفت حزب لیکود و حماس با گفتگوهای صلح و برانگیختن تنشها برای هر دو سودمند بود؛ آنها دست یکدیگر را میشستند.»
بنابر تحلیل دریفوس، «حماس با اقدامات رادیکالتری که انجام میداد، در تلاش برای نشان دادن برتریاش بر فتح بوده است. هرچه مذاکرات صلح میان حزب کارگر اسرائیل و یاسر عرفات پیشتر میرفت، حماس بیشتر به خشونت دست میزد. هنگامی که سران سازمان آزادیبخش فلسطین در فوریه ۱۹۹۰ عملیات ترور چندین توریست در مصر را تقبیح کردند، گروههایی از حماس سوار بر اتومبیل در خیابانهای شهرهای بزرگ فلسطین با بلندگو آن اقدام را ستودند و سازمان آزادیبخش فلسطین را به باد انتقاد گرفتند.»
این را میتوان گفت که اوجگیری قدرت جنبشهای مذهبی در فلسطین، توام با اوجگیری قدرت افراطیون در صحنه سیاسی اسرائیل بوده است. اما نکته غایب در تحلیل دریفوس عبارت است از «اقبال مردم فلسطین به حماس» که اگر مداخله خارجی هم وجود داشته باشد، بدون این اقبال مردمی ممکن نمیشود و در واقع نمیتوان همه چیز را به توطئه خارجی نسبت داد و عاملیت مردمی را منکر شد و مهمتر اینکه تغییر موازنه نیروهای سیاسی و گردش قدرت به سوی نیروهای مذهبی را باید از پایین به بالا توضیح داد، نه بالعکس.
حماس نخستین گروه مهم اسلامگرا در مقاومت فلسطین است. تفکر غالب در صهیونیسم و دولتمردان اسرائیل از همان ابتدا شکل و شمایلی دینی داشت. آنها با استناد به «کتاب مقدس» از حق ملت یهود بر سرزمین فلسطین میگفتند و اقدامات خود را با اصول دینی توجیه میکردند. اما جنبش ملیگرایی فسطینیها از ابتدا تا اواخر دهه نود عمدتا سکولار و غیر دینی بود.
تا پیش از دهه نود گروههای اسلامگرا و مذهبی در فلسطین بسیار ضعیف بودند و فقط در دو مورد حضور محسوس داشتند. در اوایل دهه ۱۹۲۰ یک روحانی اهل سوریه به نام «عزالدین قسام» که در دانشگاه الازهر مصر تحصیل کرده بود به فلسطین آمد و یک گروه چریکی علیه انگلیسیها راه انداخت. اما گروه قسام تاثیر عمدهای نداشت و موفق به انجام فعالیتی نشد. نهایتا خود قسام نیز توسط گروههای صهیونیستی ترور رسید.
همچنین در سال ۱۹۴۵ اخوانالمسلمین فعالیت خود در فلسطین را آغاز کرد و که عمده فعالیتهای آن فرهنگی و سیاسی بودند و نقشی در مناسبات نیروها نداشتند. در واقع گرایش سکولار و ملیگرا از سال تاسیس اسرائیل تا اواخر دهه نود گرایش مسلط در میان گروههای مبارز و مردم فلسطین بود. خود مبارزان فلسطینی نیز به دو گروه مسلمان و مسیحی تقسیم میشدند و به تعبیر «مهران کامروا» در میان این سالها مذهب در ایجاد «هویت فلسطینی» جایگاهی نداشت.
عواملی چون نقض گسترده حقوق بشر توسط اسرائیل، ناتوانی سازمان آزادیبخش فلسطین، طنین اجتماعی و فرهنگی اسلام و تواناییهای واقعی و فرضی مذهب برای محقق کردن وعدههای سیاسی، همه و همه دست به دست هم دادند تا مشروعیت اسلام را به عنوان یک نیروی قدرتمند سیاسی تحکیم کنند.
تعجبی نداشت که از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۸۷ یعنی از زمان شروع اشغال کرانه باختری و نوار غزه تا زمان ظهور انتفاضه، تعداد مساجد در کرانه باختری از ۴۰۰ به ۷۵۰ و در نوار غزه از ۲۰۰ به ۶۰۰ افزایش یافت. این روند شرایط را برای تشکیل گروههای اسلامگرا آماده کرد.
پس از شکست گزینه صلح و بالا گرفتن مشکلات اقتصادی، بسیاری از فلسطینیهای ساکن سرزمینهای اشغالی بر آن شدند که گزینه دیگری را بیازمایند و دقیقا در این زمان بود که گروههای اسلامگرا ایجاد شدند و قدرت گرفتند. شیخ یاسین سرانجام در ۲۰۰۴ توسط اسراییل ترور شد، و «عبدالعزیز رنتیسی» جانشین او شد که او هم یک ماه بعد، توسط اسراییل ترور. اما حماس نه تنها به حیات خود ادامه داد، بلکه گسترش بیشتری یافت.
محبوبیت حماس در اواخر دهه نود و با شکست پیمان صلح اسلو گسترش چشمگیری پیدا کرد و با مرگ عرفات در سال ۲۰۰۴ حماس به اوج قدرت و محبوبیت رسید. حماس با اینکه انتخابات را تحریم کرده بود، در سال ۲۰۰۶ برای نخستین بار در انتخابات شرکت کرد و موفق شد چهل و یک درصد از آرای مردم را به لیست پیشنهادی خودش اختصاص دهد.
اختلاف میان حماس و تشکیلات خودگردان فلسطین که توسط اعضای فتح رهبری میشد، اندکی پس از انتخابات آغاز شد و کار به کودتای حماس علیه تشکیلات خودگردان فلسطین و جنگ آن دو با یکدیگر کشید. علت اصلی اختلاف این بود که حماس اصرار داشت وزیر کشور و وزیر دارایی حتما از سوی حماس تعیین شوند اما تشکیلات خودگردان با این موضوع مخالف بود.
درگیری مسلحانه حماس و دولت فلسطین حدود یک هفته طول کشید و ۲۰۰ نفر در جریان آن کشته شدند. نهایتا حماس موفق شد بر نوار غزه مسلط شود و از آن زمان تاکنون فلسطین در عمل به دو بخش تقسیم شده است؛ نوار غزه که توسط حماس کنترل میشود و کرانه باختری که توسط حکومت خودگردان فلسطین اداره میشود.
نقدهای فراوانی به حماس وارد شده که عمدتا بر رویکرد ایدئولوژیک این گروه متمرکز بوده است. منتقدان حماس همچنین بر مسائلی چون فساد مالی در ساختار رهبری این گروه، سرکوب منتقدان و مخالفان داخلی، برخورد نامناسب با زنان و نقض حقوق دست گذاشتهاند.
نقد دیگری که به حماس وارد است به هزینه بسیار زیاد اقدامات آنها بر مردم غزه تاکید میگذارد؛ اقداماتی که نتیجه عملی ندارد و هزینههای گزاف بر مردم تحمیل میکند. با چشمپوشی از نقدهای اخلاقی و ایدئولوژیک، نقد اخیر را میتوان صرفا از منظری تاکتیکی مطرح کرد؛ اسرائیل ارتشی بسیار مجهزتر از فلسطینیها دارد، ارتشی با سلاحهای کشتار جمعی و تسلیحات هستهای که توسط بلوک غرب هم حمایت نظامی و مالی میشود.
به تعبیر «ژیلبر آشکار» جامعهشناس لبنانی و استاد مطالعات دانشگاه لندن تنها راه واقعا کارآمد مبارزه برای مردم فلسطین، در برابر ستمگری که از نظر تجهیزات نظامی بسیار برتر است، انتخاب میدانی است که در آن بتوانند این برتری را دور بزنند.
اوج اثربخشی مبارزاتی فلسطینیها در سال ۱۹۸۸ در جریان نخستین انتفاضه به دست آمد که در آن فلسطینیها آگاهانه از استفاده از ابزارهای خشونتآمیز اجتناب کردند. این کار به یک بحران اخلاقی عمیق در جامعه سیاسی و اجتماعی اسراییل و دیگر کشورهای جهان دامن زد و رهبران اسرائیل را وادار کرد پای میز مذاکره بنشینند و تشکیلات خودگردان فلسطین را به رسمیت بشناسند. بر همین اساس، عملکرد گروههایی مانند فتح که بر اولویت مبارزه سیاسی تاکید میکردند از منظر تاکتیکی هم موفقتر بوده است.