صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 19
کد خبر: ۳۵۳۴۶۶
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۰ - ۰۵ آذر ۱۴۰۲
تعداد نظرات: ۴ نظر

زندگینامه حضرت موسی

زمان بعثت حضرت موسی (ع) در قرن‌های ۱۳ تا ۱۵ قبل از میلاد مسیح بوده است. نام حضرت موسی (ع) ۱۳۶ بار در قرآن مجید ذکر شده و در بیست سوره از او سخن گفته شده است.

رویداد۲۴ هدی کاشانیان: حضرت موسی (ع) سومین پیامبران اولوالعزم و لقب او کلیم ‌الله است. وی پیامبر و رهبر قوم یهود بود که آن‌ها را از مصر و از اسارت مصریان بیرون آورد. 

زمان بعثت حضرت موسی (ع) در قرن‌های 13 تا 15 قبل از میلاد مسیح بوده است. نام حضرت موسی (ع) 136 بار در قرآن مجید ذکر شده و در بیست سوره از او سخن گفته شده است.

نام ونسب حضرت موسی

نقل است که «موسی» صورت عربی لغت عبری «موشه» است که معنای آن «از آب گرفته شده» می باشد. در آیه دهم از باب دوم سفر خروج تورات آمده است که می‌گوید: «و چون طفل نمو کرد (دایه) وى را نزد دختر فرعون برد و او را بمنزله پسر شد و وى را موسى نام نهاد زیرا گفت: او را از آب کشیدم». وجه دیگر را ابن عباس گفته است: جهت تسمیه طفل، به موسى این است که میان درخت و آب افتاده بوده و آب در زبان قبطى (مو) و درخت (سا) است.

حضرت موسی علیه السلام از نسل حضرت یعقوب و تبار بنى اسرائیل بود. جمعى از مفسران و مورخان ذکر کرده‌اند که: حضرت موسى پسر عمران پسر یصهر پسر قاهث پسر لاوى پسر یعقوب علیه السلام است و هارون برادر او بود از مادر و پدر و در اسم مادر ایشان اختلاف کرده اند: بعضى گفته اند «نحیب» بود و بعضى گفته اند «افاحیه» بود و بعضى «بوخایید» گفته اند، و مشهور قول اخیر است.

حضرت موسی کیست؟

حضرت موسی از پیامبران اولوالعزم بود که پیامبر قوم یهود خوانده می شوند. یهودیان اعتقاد دارند که موسی برای نجات قوم بنی اسرائیل از سوی خدا برگزیده شده بود. خداوند توسط وی دین یهود را در کوه طور سینا به بنی اسرائیل ارزاني داشت. اسم پدرش بر مبنای تورات عمرام است که در عربی بصورت عمران در آمده است. اسم مادر موسی را هم یوکابد یا یوکبد نوشته‌اند.

دوران کودکی حضرت موسی (ع)

سال‏ها پیش در سرزمین مصر فرعون حکومت می‏کرد. او پادشاهی ظالم و ستمگر بود و مردم بنی‏ اسرائیل را آزار و اذیت می‏کرد. یک شب او خواب وحشتناکی می‏بیند. صبح خوابش را برای معبران تعریف کرد. آن‌ها فکر کردند و گفتند: به زودی پسری از بنی‏اسرائیل به دنیا خواهد آمد که حکومت شما را سرنگون می‏کند. فرعون بسیار ترسید به همین دلیل به سربازان خود دستور داد هر پسری را که در میان بنی‏اسرائیل به دنیا می‏آید بکشند.


بیشتر بخوانید: بیوگرافی حضرت هود (ع)


به خاطر سخت‏گیری‌های فرعون و سپاهیانش، یکی از زنان بنی‏اسرائیل که پسری به دنیا آورده بود، برای نجات بچه‏اش، او را توی سبدی گذاشت و به رود نیل انداخت. آسیه زن فرعون، زمانی که بچه را در آب دید آن را از آب گرفت و با خود به قصر برد و چون خودش بچه‏ای نداشت از شوهرش فرعون خواست تا او را به جای بچه‏ی خودشان بزرگ کنند. اما فرعون راضی نمی‏شد. چون می‏دانست این پسر از بچه‏ های بنی‏ اسرائیل است و خانواده‏اش از ترس سربازانش او را به آب انداخته‏اند. اما آسیه آنقدر اصرار کرد تا بالاخره فرعون راضی شد بچه را پیش خودشان نگه دارند. آن‌ها اسم او را موسی (موشه) به معنای از آب گرفته شده، گذاشتند. زن فرعون به دنبال زنی می‏گشت که بتواند به موسی کوچک شیر دهد خواهر موسی که شاهد این اتفاق‏ها بود مادر موسی را به آن‌ها معرفی کرد و باعث شد که مادر موسی به فرزندش برسد و بدین ترتیب موسی در خاندان فرعون ولی در دامن مادر خودش‌پرورش یافت. 

دوران نوجوانی حضرت موسی (ع)

به گزارش رویداد۲۴ حضرت موسی علیه السلام در قصر فرعون روز به روز بزرگ‌تر و عاقل‌تر شد و به یک شخص عزیز و گرامی در خانواده و اطرافیان فرعون تبدیل شد. او همیشه با برده‌ها و افراد ضعیف مهربانی می‌کرد و زورگویی فرعون به قوم بنی اسرائیل را می‌دید. موسی در نوجوانی، در سانحه ای، موقع دفاع از مردی از بنی اسرائیل یک قبطی را به ضرب مشت کشت. بعد از مصر به مدین گریخت، و وقتی به آنجا رسید دید مردم در کنار چاهی برای گوسفندان شان آب می‌دهند اما دو دختر در کناری ایستاده‌اند تا وقتی همه رفتند آن‌ها نیز به گوسفندان خود آب دهند و حضرت موسی (ع) به آن دو کمک کرد و سپس به درگاه الهی عرضه داشت: «پروردگارا من به آن چه تو برایم عطا کنی نیازمندم»، این دو دختر جریان کمک مرد غریبه را به پدرشان حضرت شعیب گفتند. حضرت شعیب با دیدن غیرت و جوانمردی حضرت موسی علیه السّلام به او پیشنهاد داد که با دخترش «صفورا» ازدواج کرده و برای همیشه نزد آن‌ها بماند. حضرت موسی علیه السّلام نیز این پیشنهاد را قبول کرده و به خدمت نزد او مشغول شد.

شرح معجزات حضرت موسی(ع)

موسی بعد از پایان دوره خدمتگزاری‌اش، با همسرش صفورا، عازم مصر شد. در وادی ایمن طور، در شبی سرد که راه گم کرده بود، با دیدن نور تجلی الهي، هدایت یافت و به رسالت مبعوث شد. وی ماموریت یافت به مصر برود و فرعون را به توحید و پرستش کردن دعوت کند. وی از خداوند تقاضا کرد که برادر کاردان و سخنورش هارون (ع)، را هم به دستیاری وی در انجام رسالت بگمارد، و خداوند پذیرفت.

معجزات نه گانه حضرت موسی( ع)

انداختن عصا و تبدیل شدن آن به اژدها

خنثی نمودن سحر ساحران دربار فرعون

روشن شدن و درخشندگى در بین انگشتان آن حضرت( ع) موقع بیرون آوردن دست از گریبان 

غرق شدن فرعونیان در رود نیل و نجات پیروان حضرت موسى( ع) از رود نیل 

زدن عصا بر سنگ در بیابان و جوشیدن چشمه‏‌هاى آب به اذن خداوند 

ارسال طوفان، ملخ، شپش، قورباغه ‏ها، تبدیل شدن آب‌ها به خون 

گذاشتن کوه طور بر سر یهود، رفع لکنت زبان آن حضرت( ع)؛ سایه افکندن ابر بر سر بنی اسرائیل

زنده شدن ماهی حضرت موسی و همراه وی و حرکت در دریا

زول من و سلوی از طرف خداوند بر قوم بنی اسرائیل؛ زنده کردن مقتول بنی اسرائیل؛ خشکسالی و کم شدن ثمرات.

وفات حضرت موسی (ع) و‌ هارون

درباره مدت عمر موسی و‌ هارون و هم‌چنین کیفیت وفات ایشان اختلافی در روایات و تواریخ دیده می‌شود. مشهور آنست که عمر موسی (علیه‌السلام) هنگام رحلت ۱۲۰ سال و عمر‌ هارون ۱۲۳ سال بوده است. قبر موسی (ع) را عموماً در کوه نبا یا نبو در کنار جاده اصلی، پَهلُوی تل قرمز رنگ ذکر کرده‌اند و قبر‌ هارون را در طور سینا نوشته‌اند. مطابق حدیثی از امام صادق(ع) که از وفات‌ هارون روایت کرده، این‌گونه بوده است که موسی با‌ هارون به کوه طور سینا رفتند و در آنجا خانه‌ای دیدند که در آن درختی بود و جامه‌ای بر آن درخت آویزان بود، موسی به‌ هارون گفت؛ جامه‌ات را بیرون آر و این جامه را بپوش و داخل این خانه شو و روی تختی که در آن قرار دارد بخواب،‌ هارون چنان کرد و چون روی تخت خوابید هنگام وفاتش فرا رسید و خدای تعالی او را قبض روح کرد. موسی به نزد بنی‌اسرائیل بازگشت و داستان قبض روح‌ هارون را به آن‌ها خبر داد. بنی‌اسرائیل موسی را تکذیب کرده و گفتند؛ تو او را کشته‌ای و حضرت را متهم به قتل‌ هارون کردند. موسی نیز برای رفع این اتهام به خدای تعالی پناه برد و خداوند به فرشتگان دستور داد جنازه‌ هارون را روی تختی در هوا حاضر کردند و بنی‌اسرائیل او را دیدار کرده و دانستند که‌ هارون از دنیا رفته است.

جریان رحلت موسی را اینگونه ذکر فرموده که چون عمر موسی به سر رسید خدای تعالی ملک‌الموت را فرستاد و او به نزد موسی آمده و بر آن حضرت سلام کرد. موسی جواب سلام او را داده فرمود؛ تو کیستی؟ گفت؛ ملک‌الموت هستم که برای قبض روح تو آمده‌ام. پرسید؛ از کجا قبض روح می‌کنی؟ گفت؛ از دهانت، گفت؛ چگونه؟ با اینکه به وسیله آن با پروردگارم تکلم کرده‌ام. ملک‌الموت گفت؛ از دستهایت. موسی گفت؛ چگونه؟ با اینکه تورات را با آن‌ها گرفته‌ام. ملک‌الموت گفت؛ از پاهایت. موسی گفت؛ چگونه! با اینکه بوسیله آن‌ها به طور سینا رفته‌ام. ملک‌الموت گفت؛ از دیدگانت. موسی گفت؛ چگونه! با اینکه پیوسته به آن‌ها نگران پروردگار بوده‌ام. ملک‌الموت گفت؛ از گوشهایت. باز موسی گفت؛ چگونه! با اینکه سخن پروردگارم را با آن‌ها شنیده‌ام.

خدای سبحان به ملک‌الموت وحی فرمود؛ او را واگذار تا خود درخواست مرگ کند، این جریان گذشت و موسی (ع) یوشع بن نون را خواست و وصیت‌های خود را به او کرد و سپس از نزد بنی‌اسرائیل رفت و غایب شد و در همان دوران غیبت به مردی برخورد کرد که قبری را حفر می‌کرد، موسی به آن مرد گفت؛ میل داری در حفر این قبر تو را کمک کنم؟ آن مرد گفت؛ آری.

موسی به کمک آن مرد قبر را کند و لحدی برای آن ساخت آن‌گاه میان آن قبر رفت و در آن خوابید تا ببیند چگونه است، در همان حال پرده از جلوی چشم موسی برداشته شد و جایگاه خود را در بهشت مشاهده کرد و به خدای تعالی عرض کرد، پروردگارا! مرا به نزد خود ببر. آن مرد که در واقع ملک‌الموت بود و بصورت آدمیان درآمده و قبر را حفر می‌کرد موسی را قبض روح کرد و در همان قبر او را دفن کرد. در این وقت کسی فریاد زد؛ موسی کلیم‌اللّه از دنیا رفت.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۴
ناشناس
۰۷:۱۱ - ۱۴۰۳/۰۸/۲۹
کسی که قرآن رو قبول نداره داستان‌های اون رو قبول نداره این همه نشانه های خدا رو قبول نداره از قوم بنی اسرائیل بهانه گیرتره، مگر امام حسین نمی‌توانست شمر رو در لحظه از بین ببردچرا نکرد، باید خوبی وبدی از هم جدا شوند این علت آفرینش انسانهاست،
ناشناس
۱۳:۲۸ - ۱۴۰۳/۰۷/۱۲
واقعااینهاهمش داستانه وخرافاتی بیش نیست .اگرچنین ادمی با چنین عصای قدرتمندوجادیی که دریا روباهاش نصف میکرد.ماهی مرده رازنده میکرد.به سنگ میزدچشمه درمیومد.وعصایش به اژدهاتبدیل میشدومارهای ساحران وجادوگران وساحران راقورت میداد..چرا بااین عصافرعون راقورت نمیدادومشکلات مردم رابه کلی حل میکرد
آریو برزن
۱۱:۲۶ - ۱۴۰۲/۰۹/۰۵
خداوکیلی در قرن بیست و یکم کسی هست هنوز این افسانه ها رو باور کنه؟تروخدا سانسور نکن در عصر جیمز وب این قصه ها دیگر چیست؟؟؟
ناشناس
۱۸:۱۰ - ۱۴۰۲/۰۸/۲۵
چرا این داستان ها باید این قدر غیر عادی و .... باشد ؟!
نظرات شما