رویداد۲۴ آقای مدیری هیچ بدهی نقدی یا تعهد تولید برنامه به سازمان صدا و سیما ندارند، چون اصلاً هیچوقت قرارداد و مراوده مالی بین سازمان و آقای مدیری وجود نداشته. آقای مدیری با تهیه کننده قرارداد دارند و در حال حاضر هیچ طلب و بدهی هم ندارند. در رابطه با برنامه دورهمی، تا پایان دورهمی ۴ همه برنامهها تولید، به سازمان تحویل و پخش شد. موضوع قرارداد دورهمی ۵، تولید ۱۰۰ برنامه بوده که تا الان ۸۰ قسمت تولید و تحویل و پخش شده و ۴۵ قسمت دیگر هم تولید و تحویل سازمان شده اما به تشخیص و تصمیم آقای جبلی، رئیس سازمان صدا و سیما پخش نشده. یعنی ما هیچ تعهدی برای تولید و تحویل برنامه دورهمی به سازمان نداریم.
اینها جملات ناصر قدیر کاشانی، تهیه کننده دورهمی است که درباره این حواشی توضیح میدهد با اینکه هیچکس در جریان جزئیات این قرارداد نیست اما همه گزینه احتمالی روی میز را تعارض منافع صداوسیما با شبکه نمایش خانگی میدانند که در این میان گریبان مهران مدیری را گرفته است، روز گذشته هم رئیس صداوسیما درباره ماجرای شکایت از مدیری نیز بیان کرد: دوستان ما در بخش حقوقی در حال بررسی و پیگیری هستند و این طبیعی است که با افراد مختلف و با مؤسسات مختلف و در اشکال مختلف ممکن است سازمان به لحاظ حقوقی با مشکل روبهرو شود و قوانین و مقررات تکلیف را روشن میکند.
از آنجایی که در جریان جزئیات این پرونده نیستیم با یک منتقد صحبت کردیم تا شرایط برخورد با هنرمندان را بررسی کنیم، هنرمندانی که دائم درحال ممنوعالفعالیت شدن و حذف شدن هستند و اگر هم بخواهند کار کنند صداو سیما از آنها شکایت میکند به همین بهانه با امیرحسین علمالهدی گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
ماجرای شکایت سازمان صداو سیما از مهران مدیری این روزها خیلی داغ و بحثبرانگیز است، سوال اساسی این است که چرا صداو سیما یک سال و نیم دوسال بعد از تمام شدن برنامه دورهمی و دقیقا زمانیکه برنامه اسکار میخواست در شبکه نمایش خانگی پخش شود، این سازمان یاد شکایت کردن از مدیری افتاد؟ وقتی حرفهای مدیران ساترا و تلویزیون را کنار هم میگذاریم، اینطور برداشت میشود که ماجرا فقط به اینکه مهران مدیری میخواهد در شبکه خانگی برنامه داشته باشد مربوط نیست و صداو سیما همچنان شبکه نمایش خانگی را رقیب خود میبیند, میتوانیم بگوییم بازهم اینجا پای تعارض منافع در میان است؟
واقعیت این است قراردادی میانشان وجود دارد که تا متن آن را نخوانیم نمیتوانیم اظهارنظر صریحی کنیم. موضوع از جایی نشات میگیرد که مهران مدیری گفت دیگر نمیخواهد از صداو تصویرش استفاده شود و صدا و سیما براساس قراردادی که داشت، شکایتی را ثبت کردهاست.
تا جایی که من اطلاع دارم قبلا هم افراد زیادی از جمله آقای شجریان و شهرام ناظری عنوان کردهبودند که نمیخواهند صدایشان از تلویزیون پخش شود ولی با این حال ما تا پیش از ممنوع الصدا شدن آقای شجریان بارها صدای ایشان را از تلویزیون و رادیو شنیدیم. مالکیت برنامههای تولیدی مثل «دورهمی» برای صداوسیماست، و به نظر میرسد برای بازپخش برنامه شکایتی ثبت کرده و ارتباطی به کار جدید مدیری ندارد، صداوسیما میتواند براساس مالکیت معنوی و مادی تولیدات پیشین آقای مدیری، آنها را پخش کند. اما اگر موضوع چیز دیگری باشد که ما اطلاع نداریم مثلا همان نکتهای که شما گفتید یعنی رقابت بیدلیل که صداوسیما با آقای مدیری و دیگران دارد من در جریان نیستم. ما به متن قراداد دسترسی نداریم پس نمیتوانیم قضاوت صریحی کنیم. شاید آقای مدیری در قرارداد ذکر کرده که جز تلویزیون با جای دیگری کار نمیکند و تلویزیون هم برای شکایت به آن بند استناد کرده است. تا قرارداد در اختیار کسی قرارنگیرید هیچ چیزمعلوم نیست.
در تاریخ خیلی کم پیش آمده سازمانی به عریض و طویلی صدا و سیما از یک هنرمند یا یک شخص شکایت کند، بهنظر شما آیا بهتر نبود حداقل برای حفظ وجهه هنرمند، به شکل دیگری اقدام میشد؟
بیشتربخوانید: تهیهکننده دورهمی: مهران مدیری ۳۰ ریال هم از تلویزیون پول نگرفته چه برسد به ۳۰ میلیارد!
در این روزها واژهای که به شدت رواج یافته ممنوع الکاری است. دستگاههای بالاسری و دستگاههایی که مسئولیت دارند این ممنوع الکاری را زیاد عنوان میکنند. بالاخره همه ما به نوعی در حال ممنوع الکار شدن هستیم. سینماگرانمان یک جور ممنوع الکار میشوند، آقای مدیری هم به یک نوع دیگری در حال ممنوعالکار شدن است.
روشها مختلف است. من نمیفهمم چهطور در دقیقه نود باید چنین اتفاقی بیفتد. موضوع مهران مدیری بحث حقوقی است و ما اطلاع نداریم چه اتفاقی در حال رخ دادن است. اما معضلی که خیلی به چشم میآید این است که صداو سیما خودش به ساترا گفته مجوز ندهد در صورتیکه اگر نمایش خانگی را مدیریت نمیکرد تلویزیون باید برای شکایت به دادگاه مراجعه میکرد سپس دادگاه رای صادر میکرد ومدیریت شبکه نمایش خانگی ابلاغ میشد اما چون بودجه ساترا از تلویزیون تامین میشود پس مدیرش را تلویزیون منصوب میکند پس با یک تماس یا نامه از صدور رای جلوگیری میکنند و اینطور که به نظر میرسد همه آموز اینگونه اداره میشوند.
وقتی کسی خودش یک طرف قرار داد است، باید یک شخص ثالثی بیاید و آن قرارداد را بررسی و رای صادر کند. طبق آن رای باید کسی را ممنوع الکارکنند یا جلوی کار کسی را بگیرند یا خسارتی از او بگیرند. همه این اتفاقات بعد از طی تشریفات قانونی و محاکم قضایی اتفاق میافتد ولی در حال حاضر چون محکمه قضایی و مجری همه در یک جا جمع هستند چیزهای عجیبی رخ میدهد هرچند برای ما دیگر اینها خیلی تعجبآور نیست.
نمیشود با حفظ شان هنر و هنرمند و از راه مصالحه و مسالمتآمیز موارد این چنینی را پیش برد؟
همانطور که در یکی دو سال گذشته شان هنرمندان حفظ نشده حالا هم نباید توقع حفظ شان هنرمندان را داشت.
هنرمندان در جامعه امروزی ایران تاثیرگذارند و باید شان آنها رعایت شود. ممکن است هر هنرمندی اشتباهاتی داشته باشد ولی با تدبیر صحیح میتوان این مسائل را حل کرد ولی گویا اصلا این را نمیخواهند. هرکسی میخواهد اول یک سیلی به گوش هنرمند بزند.
پس شما رفتار صدا و سیما را خیلی عجیب نمیدانید و فکر میکنید این رویهای است که این روزها جریان دارد؟
واقعیتش نه من خیلی عجیب نمیبینم و معتقدم این اتفاقی است که امروز برای مجموعه هنرمندان میفتد. به جز تاسف خوردن و بی تدبیری نامیدن این کارها نمیتوانم چیز دیگری بگویم. میتوانند به قول معروف خیلی خودمانیترو با تعامل بیشتر با هنرمندان رفتار کنند. اگر کسی تخلفی هم دارد باید محاکم قضایی رسیدگی کنند نه این که بالاسری به زیردستی بگوید جلوی کارفلانی را بگیرید. کار محکمه قضایی همین است که بیاید و بین دونفر دعواکننده اصلی و کسی که مورد شکایت قرار گرفته حکمیت کند و رایی صادر کند. گسی نمیتواند قبل از محاکم قضایی جلوی کارکس دیگری را بگیرد. بعضی مناسبات دیوان سالاری در مملکت میخواهند شیپور را از دهان گشادشان بنوازد که حکایت تلویزیون و ساترا همین است. من بعد از سی سال کار فرهنگی، نمیتوانم منطق ساترا و تلویزیون و نمایش خانگی را فهم کنم.
چطور یک مجموعه میتواند برود زیر مجموعه دستگاهی شود که رقیبش بوده؟ به عنوان مثال معادلی از ساترا برای تلوبیون مجوز گرفته و بعد به صداو سیما آمده است. یعنی درخواست داده است اگر میشود مجوزش را صادر کنند و درخواستش را ساترا بررسی کرده است.ببینید اتفاقاتی که در حال رخ دادن است که باعث میشود احساس کنیم در دور باطلی قرار داریم و به اصطلاح همگی سرکاریم. هرچند که هنرمند جایگاهش رفیع است و باید از او مراقبت شود چون در جامعهاش تاثیر میگذارد اما داریم عادت میکنیم که دیگر هیچ کس سر جای خودش نباشد و هرکسی هم هرکاری دلش بخواهد انجام دهد.