رویداد۲۴ مهدی توفیقی: ویل اسمیت (Will Smith)، هنرپیشه آمریکایی، در تاریخ ۲۵ سپتامبر ۱۹۶۸ در آمریکا متولد شد. او تا پایان دبیرستان تحصیل کرد و سپس با قد ۱۸۸ سانتیمتر به فعالیت هنری پرداخت. او ابتدا در زمینهٔ موسیقی فعالیت کرد و در حال حاضر به عنوان یک بازیگر شناخته میشود. در سال ۲۰۰۷، وی به عنوان قدتمندترین بازیگر هالیوود شناخته میشد.
ویل اسمیت در فیلادلفیا، پنسیلوانیا، آمریکا به دنیا آمده است. او از خانوادهای با نژاد آفریقایی - آمریکایی تبار است. پدرش ویلارد سی، جانباز نیروی هوایی آمریکا و مهندس تاسیسات است و مادرش کرولاین، مدیر مدرسه بوده است. ویل اسمیت یک خواهر بزرگتر و یک خواهر و برادر دوقلوی کوچکتر از خود دارد.
در سال ۱۹۸۱، هنگامی که ویل اسمیت ۱۳ سال داشت، پدر و مادرش از هم جدا شدند. با این حال، آنها تا سال ۲۰۰۰ رسماً طلاق نگرفته بودند و در طول این مدت هر دو در کنار بچهها حضور داشتند.
ویل اسمیت در سن ۱۲ سالگی، در سال ۱۹۸۰، با انتشار قطعهای به نام "شاهزاده تازه"، به عنوان یک رپر، فعالیت خود را آغاز کرد و به میزان شهرت متوسطی دست یافت. در دوران دبیرستان، همراه با چند تن از همکلاسیهایش، یک گروه کوچک جاز تشکیل داد و سپس در سن ۱۸ سالگی، از سال ۱۹۸۶، به عضویت یک گروه رپ پیوست.
در سال ۱۹۸۷، در سن ۱۹ سالگی، ویل اسمیت اولین آلبوم خود را منتشر کرد. این آلبوم با استقبال فراوانی روبرو شد و چند میلیون نسخه از آن به فروش رفت. دو از آثار مشهور این آلبوم شامل آهنگ "زمان تابستان" و "والدین نمیدانند" بودند. در سال ۱۹۸۸، در سن ۲۰ سالگی، ویل اسمیت موفق به دریافت جایزه گرمی برای آهنگ "زمان تابستان" شد.
در سال ۱۹۹۰، در سن ۲۲ سالگی، ویل اسمیت با مشکلات مالی شدیدی مواجه شد. او در جستجوی یک کار خوب و پردرآمد بود که یکی از دوستانش او را به شبکه NBC معرفی کرد. او با اجرای موسیقی و خوانندگی در این شبکه، به موفقیت رسید و توانست به سرعت پلههای ترقی را طی کند.
در سال ۱۹۹۰، در سن ۲۲ سالگی، ویل اسمیت با مشکلات مالی شدیدی مواجه شد. او در جستجوی یک کار خوب و پردرآمد بود که یکی از دوستانش او را به شبکه NBC معرفی کرد. او با اجرای موسیقی و خوانندگی در این شبکه، به موفقیت رسید و توانست به سرعت پلههای ترقی را طی کند.
علاوه بر فعالیت در موسیقی، در سال ۱۹۹۰ ویل اسمیت با بازی در سریال تلویزیونی "The Fresh Prince of Bel-Air" که از شبکه NBC آمریکا پخش میشد، به محبوبیت چشمگیری دست یافت. این سریال شامل ۶ فصل بود و ساخت آن تا سال ۱۹۹۶ ادامه یافت.
بعد از این سریال، ویل اسمیت در فیلمهای زیادی نقشهای مختلفی ایفا کرد. او تنها بازیگری است که در هشت فیلم پیاپی با درآمد بالای ۱۰۰ میلیون دلار و ۱۱ فیلم بینالمللی با درآمد بالای ۱۵۰ میلیون دلار، در نقش اصلی به ایفا پرداخته است.
در سال ۱۹۹۳، در سن ۲۵ سالگی، ویل اسمیت با بازی در فیلم "درجههای ششم جدایی" (Six Degrees of Separation) استعداد خود را در بازیگری به نمایش گذاشت. اما وقتی در سال ۱۹۹۷، در سن ۲۹ سالگی، در فیلم "مردان سیاه پوش" (Men in Black) به ایفای نقش پرداخت، به اوج شهرت خود دست یافت.
در سال ۱۹۹۲، در سن ۲۴ سالگی، ویل اسمیت با شری زامپینو (بازیگر) ازدواج کرد. اما به دلیل عدم تفاهم، بعد از سه سال زندگی مشترک در سال ۱۹۹۵، به صورت توافقی از یکدیگر جدا شدند. از این ازدواج، یک پسر به نام ویلارد کریستوفر به دنیا آمد.
بعد از طلاق از شری زامپینو، ویل اسمیت مبلغی معادل ۹۰۰ هزار دلار را به صورت یکباره به همسر سابق خود پرداخت کرد. همچنین، او هر ماه ۲۴ هزار دلار را به عنوان هزینه فرزندش پرداخت میکند.
در سال ۱۹۹۷، در سن ۲۹ سالگی، ویل اسمیت با جیدا پینکت، بازیگر هالیوود، نامزد شد و بعد از مدت کوتاهی با یکدیگر ازدواج کردند. آنها صاحب دو فرزند شدند.
فرزند اول آنها پسری به نام جیدن کریستوفر است که در سال ۱۹۹۸ به دنیا آمد. همچنین، فرزند دومشان دختری به نام ویلو کامیل است که در سال ۲۰۰۰ به دنیا آمد.
وقتی جیدا پینکت برای تست در سریال "The Fresh Prince of Bel-Air" شرکت کرد، ویل اسمیت با او آشنا شد. اما جیدا پینکت موفق نشد نقشی در این سریال را به دست آورد و در نتیجه نقش به دست "نیا لانگ" رسید.
به دلیل شباهتی که به محمد علی، بوکسور آمریکایی، داشت، ویل اسمیت برای بازی در فیلم "علی" (Ali) سال ۲۰۰۱ در نقش این بوکسور انتخاب شد و این نقش را بازی کرد.
این فیلم به عنوان یکی از بهترین فیلمهای ویل اسمیت شمرده میشود و برای دریافت جوایز اسکار نامزد شده است.
در ادامه ماقله پنج فیلم سینمایی برتر ویل اسمیت را به شما معرفی خواهیم کرد.
این داستان براساس واقعیتی درباره یک مرد به نام کریستوفر گاردنر ساخته شده است. کریستوفر گاردنر، یک مرد جوان، تصمیم میگیرد روی یک دستگاه به نام "اسکنر تراکم استخوان" سرمایهگذاری بزرگی انجام دهد. او با فروش این دستگاهها امیدوار است درآمد زیادی کسب کند. اما به طور غیرمنتظرهای، این دستگاهها فروش خوبی نداشتند. به نظر میرسید که با قیمت بسیار بالا، همان عملکرد دقیق اشعه ایکس را انجام میدهند.
هنگامی که کریستوفر گاردنر سعی میکند با کار کردن مخارج زندگی خود را تأمین کند، همسرش تصمیم میگیرد او را ترک کند و او نیز آپارتمان خود را از دست میدهد. حالا کریستوفر مجبور است با پسرش در خیابانها زندگی کند و در عین حال به فروش اسکنرهای تراکم استخوان ادامه میدهد.
در همین حین، او به عنوان یک کارآموز بدون حقوق مشغول به کار است، اما امیدی برای تبدیل شدن به یک کارمند حقوقدار وجود ندارد. قبل از دریافت دستمزد خود، او باید در دوره آموزشی ۶ ماهه خود موفق شود و در رقابت با سایر شرکتکنندگان برتری کسب کند. علاوه بر این، او باید دستگاههای خود را هم بفروشد تا بتواند از روزگار بگذراند.
این داستان بر اساس یک داستان ناشناخته و واقعی ساخته شده است که برای باور کردن آن، بهتر است آن را تماشا کنید. این فیلم، همانند خیلی از موارد دیگر، بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است و به عنوان یکی از بهترین فیلمهای ویل اسمیت شناخته میشود. در این داستان، شخصیت اصلی به نام ریچارد ویلیامز، مصمم است تا دو دخترش، ونوس و سرینا، را به موفقیت و شهرت در دنیای تنیس برساند. او با تمرین و آموزش آنها در زمینهای تنیس کمپتون، در تلاش است تا از طریق تعهد قاطع و استعداد شگفتانگیز آنها، آیندهی بزرگی را برای آنها بسازد. خانواده ویلیامز با همکاری و پشتیبانی یکدیگر، موانع را پشت سر میگذارند و به موفقیتهای بزرگی در دنیای تنیس دست مییابند.
"هفت پوند" یک فیلم درام است، شخصیت اصلی فیلم، بن توماس، رازی بزرگ دارد که او را مدام مشغول و ناراحت میکند. او در تلاش است تا راهی برای رستگاری پیدا کند و زندگی هفت نفر را که آنها را نمیشناسد، تغییر دهد و تأثیر عمدهای بر آنها بگذارد. وقتی بن نقشهاش را طراحی میکند و زمان اجرای آن فرا میرسد، او باور دارد که هیچ چیز نمیتواند جلویش را بگیرد. اما او نپیشبینی میکند که عاشق یکی از این افراد خواهد شد؛ شخصی که در نهایت همان فردی است که او را تغییر میدهد.
از لحاظ انتقادات، "هفت پوند" از جمله بهترین فیلمهای ویل اسمیت شمرده میشود، اما هنگام اکران، مورد هدف قرار گرفت و نقدهای منفی از سوی منتقدان بسیاری دریافت کرد. با این حال، مخاطبان عادی تا حد زیادی این فیلم را دوست داشتند و آن در باکس آفیس موفقیت قابل توجهی را کسب کرد.
فیلم "مردان سیاه" بر اساس کتابهای کمیک ساخته شده است. در این داستان، یک آژانس خصوصی سری نیروهای پلیس مخفی به نام "مردان سیاه" (MiB) وجود دارد که فعالیتهای خود را در حوزه نظارت و کنترل فرازمینی انجام میدهد. این آژانس به صورت مخفیانه عمل میکند و هیچ کسی از وجود آن آگاه نیست. یکی از ماموران برجسته این آژانس، با نام رمزی "کی"، در تلاش است تا اعضای جدیدی را به تیم خود اضافه کند. پس از تحقیقات و بررسیهای متعدد، او با یک مامور پلیس شهر نیویورک به نام جیمز ادوارد آشنا میشود و او را برای پیوستن به آژانس "مردان سیاه" انتخاب میکند.
در طول داستان، یک بشقاب پرنده به زمین سقوط میکند که متعلق به نژادی از بیگانگان به نام "باگ" است. این بیگانه، جسد یک کشاورز را برمیدارد و به سمت شهر نیویورک حرکت میکند، زیرا به دنبال یافتن منبع انرژی قوی به نام "گلکسی" است.
حالا با توجه به رخدادهایی که اتفاق میافتد، مامور "جی" و مامور "کی" مجبور میشوند این بیگانه را دستگیر کنند و از فرارش همراه با منبع انرژی مورد نظر جلوگیری کنند.
"تنها حریم خصوصی باقیمانده، داخل ذهن شماست. " رابرت کلیتون، یک وکیل آرام و مودب است که در شهر واشنگتن دیسی مشغول به کار است. او با عزمی قوی، در تعقیب یک کینگ پین به نام پاولی پینترو است. در همین حین، سیاستمداری به نام توماس برایان رینولدز وارد داستان میشود. او در حال مذاکره با یک نماینده به نام فیلیپ همرسلی است، دربارهی ایجاد یک سیستم نظارتی جدید با استفاده از ماهواره. اما وقتی همرسلی از این مذاکره منصرف میشود، رینولدز دستور میدهد که او را به قتل برسانند. خوشبختانه، فرایند کشته شدن همرسلی توسط دستگاه ضبط صوتی ثبت میشود. به همین دلیل، رینولدز به تیم خود از ماموران سازمان امنیت ملی (N.S.A) دستور میدهد تا دارنده این نوار را تعقیب کنند. به منظور اطمینان از اینکه دین، دسترسی به نوار را ندارد، آن را در اختیار او قرار میدهند، اما بدون اطلاع دین از محتوای آن. به همین دلیل، ماموران امنیت ملی تصمیم میگیرند وارد زندگی دین شوند و به عنوان همکارانی در کنار او عمل کنند.