رویداد۲۴ ولی نصر استاد علوم سیاسی دانشگاه جانز هاپکینز به همراه ماریا فانتاپی مشاور ویژه خاورمیانه و شمال آفریقا در مرکز گفتگوهای بشردوستانه در آخرین شماره مجله فارینافرز یادداشتی درباره جنگ غزه نوشتهاند آن را جنگی خواندهاند که چهره خاورمیانه را تغییر داده است. آنها در این یادداشت به نقش مهم ایران در برنامههای قبل از هفت اکتبر و حوادث بعد از حمله حماس به اسرائیل اشاره کردهاند که به تغییر چهره خاورمیانه منجر خواهد شد و آمریکا با سیاست حمایت تام از اسرائیل قادر به تغییر این وضعیت نیست.
قبل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، به نظر میرسید که چشمانداز ایالات متحده برای خاورمیانه سرانجام در حال تحقق است. واشنگتن به تفاهم ضمنی با تهران درباره برنامه هستهای خود رسیده بود، که در آن جمهوری اسلامی ایران عملاً توسعه برنامه هستهایاش را در ازای تسهیلات مالی محدود متوقف میکرد. ایالات متحده در حال کار روی یک پیمان دفاعی با عربستان سعودی بود که به نوبه خود سعودیها را به عادیسازی روابط خود با اسرائیل سوق میداد. واشنگتن برنامههایی را برای یک کریدور تجاری بلندپروازانه که هند آغاز میشد را از طریق خاورمیانه به اروپا متصل میشد تا نفوذ فزاینده چین در منطقه را خنثی کند، اعلام کرده بود.
البته موانعی هم وجود داشت. تنش بین تهران و واشنگتن، اگرچه کمتر از گذشته بود، اما همچنان بالا بود. دولت دست راستی اسرائیل مشغول توسعه شهرکسازی در کرانه باختری بود و خشم فلسطینیان را برانگیخته بود. اما مقامات ایالات متحده ایران را به عنوان یک خرابکار نمیدیدند. به ایران اخیرا روابط خود را با دولتهای مختلف عربی احیا کرده بود و کشورهای عربی هم پیش از آن روابط خود را با اسرائیل عادی کرده بودند، هرچند اسرائیل امتیازات معناداری به فلسطینیها نداده بود.
در چنین شرایطی جنگ حماس و اسرائیل آغاز شد و منطقه را به آشوب کشید و محاسبات ایالات متحده را زیر و رو کرد. حمله گسترده حماس از نوار غزه، که طی آن جنگندههای حماس دیوار مرزی با فناوری پیشرفته را شکستند، شهرهای جنوبی اسرائیل را زیر پا گذاشتند، تقریباً ۱۲۰۰ نفر را کشتند و بیش از ۲۴۰ نفر گروگان را گرفتند، روشن کرد که خاورمیانه همچنان منطقهای به شدت ملتهب است.
این حمله موجب واکنش نظامی وحشیانه اسرائیل شد که فاجعه انسانی را در غزه با تعداد زیادی کشته و آواره فلسطینی به جای گذاشت و خطر یک جنگ منطقهای گستردهتر را افزایش داد. مصیبت فلسطینیها دوباره در کانون توجه قرار گرفت و پیمان اسرائیل و عربستان غیرممکن شد. با توجه به اینکه حمایت ایران عامل انعطافپذیری و تواناییهای نظامی حماس است، اکنون تواناییهای نظامی منطقهای خود ایران بسیار بالا به نظر میرسد. تهران هم قاطع به نظر میرسد. اگرچه ایران تمایلی به درگیری گستردهتر ندارد، اما همچنان از نمایش قدرت حماس استفاده میکند تا موضع خود را ارتقا ببخشد.
نفوذ ایالات متحده هنوز بر خاورمیانه بسیار زیاد است. اما حمایت آن از جنگ اسرائیل به طور قطع اعتبار آنها را در منطقه به خطر انداخته است. این حمایت به جایگاه واشنگتن در کشورهای در حال توسعه لطمه وارد کرده است، به خصوص که ادعای آنها در دفاع از اسرائیل به مجازات دستهجمعی غیرنظامیان فلسطینی بدل شده است. این بدان معناست که ایالات متحده باید یک استراتژی جدید برای خاورمیانه طراحی کند، که با واقعیتهایی که مدتهاست نادیده گرفته، مطابقت داشته باشد. به عنوان مثال، واشنگتن دیگر نمیتواند از موضوع فلسطین غافل شود. در واقع، باید حل و فصل این تعارض را محور تلاشهای خود قرار دهد. تا زمانی که مسیری معتبر برای ایجاد یک کشور پایدار فلسطینی در آینده وجود نداشته باشد، برای ایالات متحده غیرممکن خواهد بود که به مسائل دیگر در منطقه از جمله آینده روابط اعراب و اسرائیل بپردازد.
واشنگتن همچنین باید به قدرت فزاینده تهران که خاورمیانه را متزلزل کرده، رسیدگی کند. اگر ایالات متحده میخواهد صلح را در منطقه به ارمغان بیاورد، باید راههای جدیدی برای محدود کردن ایران و نیروهای نیابتی آن بیابد. ایالات متحده باید تمایل خود برای به چالش کشیدن نظم منطقه را کاهش دهد. این کشور به توافق جدیدی با ایران نیاز دارد که راه دستیابی آنها به توانایی ساخت سلاح هستهای را مسدود کند.
برای دستیابی به این اهداف، ایالات متحده مجبور نیست تمام آنچه را برای آن تلاش کرده کنار بگذارد. در واقع آمریکا، میتواند و حتی باید نظم جدید را بر پایه عناصر نظمی که قبلاً طراحی کرده بود بنا کند. به ویژه، واشنگتن باید طرح جدید خود برای منطقه را در مشارکت با عربستان سعودی که با ایران، اسرائیل و کل جهان عرب روابط کاری دارد، تثبیت کند.
ریاض میتواند از نفوذ گسترده خود برای کمک به احیای مذاکرات اسرائیل و فلسطین و کمک به ایالات متحده برای دستیابی به توافق هستهای با ایران استفاده کند. ریاض و واشنگتن با هم میتوانند کریدور اقتصادی خاورمیانه را ایجاد کنند. کوریدوری که ایالات متحده برای ایجاد توازن قدرت در برابر چین به آن نیاز دارد. رسیدن به این نظم جدید به اندازه توافقی که ایالات متحده قبل از ۷ اکتبر در حال مذاکره آن بود، ساده نخواهد بود.
کار این بار باید با عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان آغاز و با اتحاد اعراب و اسرائیل علیه ایران خاتمه نمییابد. اما برخلاف توافقات گذشته، این چارچوب جدید قابل دستیابی است؛ و اگر به درستی انجام شود، تنشهای منطقهای کاهش مییابد و صلح پایدار برقرار میشود.
مطالبی برای مطالعه بیشتر
ابراهیم رئیسی در نشست ریاض پای چه بیانیهای را امضا کرده است؟
آینده غزه پس از جنگ حماس چیست؟
چرا حماس با وجود پیشبینی تلفات زیاد به اسرائیل حمله کرد؟
سابقه رای مثبت ایران به راه حل «دو کشوری» اسرائیل و فلسطین در سازمان ملل
آیا نیروهای محور مقاومت وارد جنگ با اسرائیل خواهند شد؟
به راحتی میتوان فهمید که چرا ایالات متحده معتقد بود میتواند از خاورمیانه عقبنشینی کند. به نظر میرسید که درگیری اعراب و اسرائیل در حال پایان است، هرچند درگیری اسرائیل و فلسطین ادامه داشت. ایران به یک توافق موثر با ایالات متحده برای محدود کردن پیشرفت برنامه هستهای خود رسیده بود و روابط خود را با عربستان سعودی و سایر کشورهای خلیج فارس عادی کرده بود. به نظر میرسید که منطقه از خودش مراقبت میکند و واشنگتن آزاد است که بر آسیا و اروپا تمرکز کند.
اما واشنگتن بیش از حد بر ثبات آن وضعیت حساب کرده بود و نیروهایی را که در مقابل آن قرار گرفته بودند دست کم گرفته بود. برای مثال، جو بایدن رئیسجمهور ایالات متحده در صدد بود که موافقت سنا را برای یک معاهده دفاعی با عربستان سعودی شامل تأمین تسلیحات پیشرفته و زیرساختهای هستهای غیرنظامی برای عربستان را کسب کند.
ایالات متحده به اشتباه تصور میکرد که دیگر کشورهای خاورمیانه اعتراضی نخواهند کرد زیرا تلاش ریاض برای هژمونی منطقهای را تقویت میکرد. واشنگتن به این نتیجه رسید که تهران بیش از حد مشتاق عادیسازی روابط با کشورهای عربی و بیش از حد مشغول ناآرامیهای داخلی است که نمیتواند در برنامههای ایالات متحده دخالت کند. اما در واقع، ایران مشغول تقویت و پرورش نیروهای نیابتی مسلح خود در منطقه بود.
بزرگترین اشتباه محاسباتی واشنگتن این بود که فکر میکرد میتواند مسئله فلسطین را نادیده بگیرد. برای مثال توافق آزمایشی این کشور با سعودیها بر این فرض استوار بود که ریاض میتواند روابط خود را با اسرائیل عادی کند و واکنشهای گستردهای را به دنبال نداشته باشد، حتی اگر هرگونه توافقی شامل امتیازات عمده برای فلسطینیها نمیشد. ایالات متحده میدانست که علیرغم وعده کاهش تنش، جنگ نیابتی در سایه بین ایران و اسرائیل همچنان ادامه دارد. اما پیشبینی نمیکرد که این جنگ با موضوع فلسطین همگرایی داشته باشد و تأثیر ویرانگری بگذارد.
همانطور که ۷ اکتبر نشان داد، باورهای واشنگتن در مورد خاورمیانه کاملاً نادرست بود و با این حال تاکنون، ایالات متحده تفکر خود را بهروز نکرده است. آمریکا به جای اصرار بر یک کارزار نظامی محدود که میتوانست شهرت اسرائیل را نجات دهد، دست به حمایت صریح از یک حمله نظامی وحشیانه توسط اسرائیل زد.
نتیجه این تصمیم، خشم ضد اسرائیلی و ضد آمریکایی در سراسر خاورمیانه بوده است. به عنوان مثال، پادشاه اردن ملک عبدالله دوم و همسرش ملکه رانیا آل عبدالله، علناً عملیات نظامی اسرائیل را محکوم کردند و از حمایت آمریکا از آن انتقاد کردند و به صراحت اعلام کردند که اردن در این جنگ در کنار غرب نمیایستد. اردن و بحرین هر دو سفیران خود از اسرائیل را فراخوانده و روابط دیپلماتیک خود را متوقف کرده اند. در ماه نوامبر زمانی که آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده و رهبران عرب در امان نشستی برگزار کردند، حتی نتوانستند یک بیانیه مشترک سراسری ارائه دهند. همه اینها نشان میداد که باورهای واشنگتن در مورد خاورمیانه کاملاً نادرست بود.
ایالات متحده تلاش کرده با حمایت از توقف درگیریها به منظور رساندن کمکهای بشردوستانه به غزه، موضع حمایتی از اسرائیل را جبران کند. این کشور همچنین با دولت قطر که روابط نزدیکی با حماس دارد برای آزادی گروگانها همکاری کرده است. واشنگتن لابی کرده است تا تشکیلات خودگردان فلسطین در پایان جنگ، غزه را اداره کند، به جای اینکه غزه را تحت اشغال طولانی مدت اسرائیل قرار دهد.
اما بعید به نظر میرسد که این گامهای کوچک باعث ثبات منطقه شود. در واقع، آنها برعکس عمل میکنند: چنین اقدامتی خلایی ایجاد خواهد کرد که سایر بازیگران جهان عرب از آن برای پیشبرد منافع خود استفاده خواهند کرد. اسرائیل نابودی حماس را هدف فوری خود قرار داده است، اما بدون هیچ فشاری از جانب ایالات متحده، اسرائیل به دنبال وارد کردن خسارات غیرقابل محاسبهای به غزه است تا شهروندان خودش و منطقه را در مورد شکست ناپذیری خود متقاعد کند.
مصر، اردن و تشکیلات خودگردان فلسطین میخواهند تهدیدهای داخلی و خارجی علیه خود را به حداقل برسانند، بنابراین آنها تلاش خواهند کرد اطمینان حاصل کنند که هرگونه دیپلماسی پس از جنگ با منافع اقتصادی آنها مطابقت دارد و جایگاه منطقهای آنها را تقویت میکند. کشورهای خلیج نیز از این درگیری برای رقابت برای نفوذ استفاده خواهند کرد. قطر در حال حاضر از روابط خود با حماس استفاده میکند تا خود را به یک بازیگر منطقهای ضروری تبدیل کند؛ بازیگری که نفوذی بیشتر از عربستان سعودی و امارات متحده عربی دارد. در همین حال، ترکیه میخواهد نقشی در حل و فصل مناقشه داشته باشد تا بتواند واشنگتن را وادار کند که جنگندههای F-۱۶ به آنها بفروشد و از حمایت از کردها در سوریه عقب نشینی کند.
اما دولتی که در حال حاضر بیشترین سود را از جنگ برده است، ایران است. احیای مسئله فلسطین، بار دیگر توجه منطقه را به شام معطوف کرده است. «محور مقاومت» که ایران رهبری میکند، که علاوه بر حماس و حزبالله شامل رژیم اسد، شبهنظامیان شیعه در عراق و سوریه و حوثیها در یمن میشود، نشان داده است که میتواند این دستورالعمل را تغییر دهد.
اما دولتی که در حال حاضر بیشترین سود را از جنگ برده است ایران است. احیای آرمان فلسطین، بار دیگر توجه منطقه را معطوف کرده است. «محور مقاومت» که ایران رهبری میکند، شامل حماس و حزبالله، حکومت بشار اسد، شبهنظامیان شیعه در عراق و سوریه و حوثیها در یمن، نشان داده که میتواند جهت سیاستهای خاورمیانهای را به میل خود تغییر دهد.
ایران با ارائه حمایت تزلزل ناپذیر از حماس، وجهه خود را به عنوان مدافع فلسطینیها تقویت کرده و محبوبیت خود را در سراسر خاورمیانه افزایش داده است؛ و تهران در حال توازن حمایت خود از حماس با روابط رو به رشد خود با جهان عرب است تا خود را به طور کامل در سیاست منطقهای جا بیاندازد. اندکی پس از حملات حماس، ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور ایران، برای اولین بار از زمان از سر گیری روابط دو کشور در مارس ۲۰۲۳، تلفنی با محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی گفتگو کرد. رئیسی به دعوت شاهزاده در نوامبر به ریاض سفر کرد تا در اجلاس مشترک فوق العاده عربی و اسلامی شرکت کند. تهران ایده ایجاد محور عربی-اسرائیلی برای مهار ایران را گرفت و ورق را برگرداند.
این روندها با هم، منطقه را به سمت یک درگیری گستردهتر سوق میدهد. تشدید بیاعتمادی به ایالات متحده، ناتوانی این کشور در هدایت منطقه به سمت ثبات، و فقدان دیدگاه مشترک بین طرفها، دولتهای مختلف را به دنبال منافع کوتاهمدت خود سوق میدهد که به طور فزایندهای تحت فشار مردم و ترسهای آنها هدایت میشوند.
این منافع متضاد، بحران منطقه را طولانی میکند و احتمال تشدید ناخواسته درگیریها را افزایش میدهد. برای جلوگیری از بدترین اتفاق، واشنگتن باید مفروضات اصلی خود را بازنگری کند، تعهد خود به خاورمیانه را تجدید کند و چشم اندازی تازه برای منطقه ارائه دهد.
فوریترین وظیفه واشنگتن پایان دادن به جنگ در غزه است. تا زمانی که اسرائیل به غزه حمله میکند و غیرنظامیان را در آنجا میکشد و ایالات متحده برای مهار متحد خود کم کاری میکند، دولتها و مردم کشورهای عربی خشمگینتر خواهند بود. در نتیجه، مقامات ایالات متحده باید اسرائیل را تحت فشار قرار دهند تا جنگ علیه حماس را متوقف کند. واشنگتن باید اسراییل را مجبور کند که از خشونتهای بی حد و حصر در غزه دست بردارد و به جای آن به دنبال راه حلی صلحآمیز و سیاسی برای مسئله فلسطین باشد.
پس از پایان جنگ، واشنگتن میتواند به آینده نگاه کند. نیازی نیست که همه چیزهایی را که پیش از ۷ اکتبر روی آن کار کرده بود دور بریزد. اگرچه ریاض ممکن است به این زودی روابط خود را با اسرائیل عادی نکند، اما همچنان یکی از معدود دولتهای منطقه است که روابط خوبی با هر کشوری در خاورمیانه و شمال آفریقا دارد. این کشور حتی روابط صمیمانه، هرچند غیر رسمی، با اسرائیل دارد.
جنگ در غزه میتواند با دادن فرصتی به عربستان سعودی برای ایجاد ثبات در مناقشه اسرائیل و فلسطین، برتری عربستان سعودی را تقویت کند. اجلاس فوقالعاده مشترک عربی و اسلامی که شامل سران کشورهای عربی به علاوه ایران و ترکیه بود، اولین گام در این راستا بود.
برخلاف مصر، اردن یا سایر کشورهایی که معمولا میان اسرائیل و دشمنانش میانجیگری میکنند، عربستان سعودی اعتبار و روابط منطقهای لازم برای کمک به دستیابی به یک توافق صلح واقعی را دارد. برای انجام این کار، عربستان سعودی باید با همکاری ایران و ترکیه، دلالان اصلی در جهان عرب، و همچنین با اسرائیل از طریق ایالات متحده همکاری کند تا به چارچوبی گسترده برای یک روند صلح اسرائیل و فلسطین با هدف ایجاد یک صلح دست یابد. باید درها را به روی نیروهای رادیکال فلسطینیها بست، جنگ بین ایران و اسرائیل و محور مقاومت به رهبری تهران را مهار کرد.
سعودیها تمایلی به مالکیت مساله فلسطین ندارند. اما منافع عربستان سعودی در صلح و امنیت منطقه است. در صورت وجود بحران پایدار در منطقه، چشمانداز بزرگ اقتصادی این کشور نمیتواند موفق شود. ریاض همچنین به آرزوی رهبری منطقهای و به رسمیت شناخته شدن به عنوان یک قدرت بزرگ در صحنه جهانی ادامه میدهد، چیزی که به حمایت آمریکا نیاز دارد بنابراین میتواند ریاض را وادار کند که به درخواستهای ایالات متحده برای میانجیگری برای توافق صلح توجه کند.
برای کمک به عربستان سعودی، ایالات متحده باید از ریاض حمایت دیپلماتیک کند و به آنها برای جلب رضایت ایران در مورد توافقی برای حل مسئله فلسطین مجوز بدهد. واشنگتن باید سایر متحدان عرب خود را نیز برای حمایت از ریاض مجاب کند. ایالات متحده باید پیمان دفاعی پیش از ۷ اکتبر با ریاض را دنبال کند. اما دیگر نمیتواند به عنوان یک پیششرط به رسمیت شناختن فوری اسرائیل از آن استفاده کند. در عوض، ایالات متحده باید از عربستان سعودی بخواهد که روند صلح اسرائیل و فلسطین را رهبری کند. عادیسازی روابط با اسرائیل میتواند نتیجه این روند باشد.
عربستان سعودی در حالی که یک پیشنهاد صلح برای اسرائیل و سرزمینهای فلسطینی ارائه میکند، باید ثابت کند که میتواند با همسایگان خلیجفارس مشورت کند و جاهطلبیها و نگرانیهای امنیتی آنها را هم در نظر بگیرد؛ کاری که قبل از ۷ اکتبر انجام نداد. در عین حال، یک پیمان دفاعی با ایالات متحده، این کشور را به کشوری با قابلیتهای نظامی به عنوان بازیگر برتر اقتصادی و سیاسی خاورمیانه تبدیل میکند.
حل مسئله فلسطین برای ایجاد یک خاورمیانه باثبات ضروری است. اما این تنها چالش پیش روی منطقه نیست. به عنوان بخشی از هر معامله بزرگ، واشنگتن باید تنشها با ایران را کاهش دهد و از توافق خود با ریاض برای محدود کردن جاه طلبیهای این کشور استفاده کند. معامله با ریاض ممکن است نتیجه عکس داشته باشد.
دلایل زیادی وجود دارد که ایران ممکن است به توافق آمریکا و عربستان پاسخ روی خوش نشان ندهد. برای مثال، مقیاس و کیفیت تسلیحاتی که از ایالات متحده به عربستان سعودی سرازیر میشود، تهران را نگران خواهد کرد. این کشور برنامه هستهای غیرنظامی عربستان را ذاتاً تهاجمی میبیند، صرفنظر از اینکه واشنگتن چقدر محدودیتهایی برای آن اعمال میکند.
ایران نگران است که معاهده دفاعی آمریکا و عربستان منجر به گسترش حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه شود. بنابراین، تهران ممکن است با افزایش تولید تسلیحات، حملات نیابتی بیشتر و پیشبرد برنامه هستهای خود، به توافق آمریکا و عربستان پاسخ دهد. (مصر، ترکیه و امارات نیز ممکن است به دنبال قابلیتهای هستهای باشند.)
اگر اسرائیل و عربستان سعودی در نهایت روابط خود را عادی کنند، اسرائیل حتی ممکن است یک حضور نظامی و اطلاعاتی مستقیم در خلیج فارس ایجاد کند. برای ایران، چنین نتیجهای یک کابوس خواهد بود. تهران دیگر نمیتواند با حمله نیروهای نیابتی خود به نیروهای سعودی یا پالایشگاههای نفتی، از همکاری نظامی عربستان با اسرائیل جلوگیری کند، زیرا انجام این کار باعث ایجاد رویارویی مستقیم با واشنگتن میشود. بزرگترین اشتباه محاسباتی واشنگتن این بود که فکر میکرد میتواند مسئله فلسطین را نادیده بگیرد.
خوشبختانه از نظر ایران، ریاض نمیخواهد به تنشزدایی خود با تهران پایان دهد. از زمانی که عربستان سعودی روابط خود را با ایران از سر گرفته، حوثیهای مورد حمایت ایران در یمن حمله به خاک عربستان را متوقف کردهاند. ریاض و تهران با هم آتشبس پایداری را در یمن پس از سالها جنگ وحشیانه برقرار کردند.
اکنون طرفهای یمن در حال پیشرفت به سمت یک توافق دائمی هستند. این امنیت تازه با از بین بردن تهدید حملات موشکی حوثیها به پالایشگاهها و زیرساختهای عربستان سعودی، دستیابی به اهداف عالی اقتصادی این کشور را آسان کرده است. در نتیجه، به نظر میرسد که ریاض دیگر به دنبال اسرائیل برای ایجاد یک محور مشترک نظامی و اطلاعاتی برای عقب انداختن نفوذ منطقهای ایران نیست. ایران روابط با عربستان را از سر گرفته و در سال ۲۰۲۲ روابط کاملی با کویت و امارات برقرار کرده بود. این کشور در حال مذاکره با مصر و اردن برای بازگرداندن روابط با این کشورها است.
توافق دفاعی آمریکا و عربستان برای تهران نگرانکننده خواهد بود اما کمتر احتمال دارد که واکنش نامطلوبی به چیزی که بر روابط دیپلماتیک و اقتصادی آن با ریاض و بقیه کشورهای خلیج فارس تأثیر نمیگذارد و ترتیبات امنیتی منطقهای را با هدف تنزل قدرت آنها تنظیم نمیکند، نشان دهد. عربستان سعودی میتواند با درگیر کردن ایران در مسائل دوجانبه و منطقهای، در حالی که یک معامله بزرگ با ایالات متحده را دنبال میکند، مقاومت ایران در برابر توافق آمریکا را به حداقل برساند و حتی راههایی برای جلب رضایت تهران برای نظم جدید منطقهای بیابد.
ایران یکی از دشمنان اصلی ایالات متحده و دشمن اصلی اسرائیل است. اما ایالات متحده نمیتواند عادیسازی روابط بین ایران و همسایگان عرب خود را متوقف کند. با قویتر شدن محور مقاومت ایران، عربستان سعودی، ترکیه و امارات تصمیم گرفتهاند که تهران برای حفظ امنیت خود باید در منطقه ادغام شود.
ایالات متحده نیز نباید تلاش کند عادیسازی را متوقف کند. اگر رویکرد جهان عرب موفقیتآمیز باشد، با کاهش تنشهای منطقهای، به منافع آمریکا خدمت میکند و ایالات متحده را برای تمرکز بر آسیا و اروپا آزاد میشود.
بنابراین، ایالات متحده باید به جای تلاش بیهوده برای ایجاد یک اتحاد ضد تهران، باید از نظم جدید خاورمیانه برای مهار جاه طلبیهای ایران استفاده کند. برای انجام این کار، واشنگتن باید عربستان سعودی و سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس را تشویق کند تا تعامل دیپلماتیک و اقتصادی خود را با ایران تقویت کنند تا رضایت تهران را برای حل و فصل دائمی مسئله فلسطین تضمین کند. دستیابی به راه حلی برای فلسطینیها بدون حداقل توافق ضمنی ایران دشوار خواهد بود.
یک موضوع وجود دارد که اسرائیل، ایالات متحده و اکثر کشورهای عربی در مورد آن توافق دارند: برنامه هستهای ایران. همه آنها بر این باورند که ادامه گسترش این برنامه یکی از بیثبات کنندهترین تحولات در خاورمیانه است. اگر به نظر برسد تهران در آستانه هستهای شدن است، اسرائیل میتواند به این کشور حمله کند؛ اقدامی که میتواند به سرعت ایالات متحده را وارد یک درگیری مستقیم کند. اگر ریاض و واشنگتن یک معاهده دفاعی امضا کنند، عربستان سعودی نیز ممکن است به یکی از طرفهای جنگ تبدیل شود. چنین جنگی پیامدهای ویرانگری برای منطقه و اقتصاد جهانی خواهد داشت.
ایران و ایالات متحده از زمان روی کار آمدن بایدن در آغاز سال ۲۰۲۱ تلاش کرده اند به یک توافق هستهای جدید دست یابند و شکست خوردهاند. اما تهران و واشنگتن قبل از ۷ اکتبر برای تنش زدایی با دقت کار کرده بودند و توافق بی سر و صدا آنها تا حد زیادی ثابت مانده است. به نظر میرسد توافق غیررسمی هستهای همچنان پابرجاست.
نیروهای نیابتی ایران موشکهایی را به سمت پایگاههای آمریکایی پرتاب کردند، اما نشانههای کمی وجود دارد که هر یک از طرفین بخواهند با طرف مقابل بجنگند. برای واشنگتن، تشدید تنش با ایران منابع نظامی و دیپلماتیک را از رقابت آنها با پکن و مسکو منحرف خواهد کرد. رهبران ایران نمیخواهند درگیری به راه بیدازند که میتواند اقتصاد آنها را ویران کند.
این آرامش نسبی احتمالاً حداقل تا انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در نوامبر ۲۰۲۴ برقرار خواهد بود. اما بازگشت احتمالی دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق ایالات متحده به قدرت به این معنی است که تهران و واشنگتن زمان زیادی برای دستیابی به توافق جدید ندارند. حتی در صورت انتخاب مجدد بایدن، دو کشور باید بنبست هستهای خود را قبل از اکتبر ۲۰۲۵ حل و فصل کنند؛ زمانی که توانایی امضا کنندگان برجام برای بازگرداندن تحریمهای مورد تایید سازمان ملل تحت توافق هستهای ۲۰۱۵ (که ترامپ از آن خارج شد) منقضی میشود.
اگر ایالات متحده و متحدان اروپایی آن قبل از آن تحریمهای سازمان ملل را بازگردانند، ممکن است هرگز نتوانند دوباره آنها را اجرا کنند. چین و روسیه به احتمال زیاد هرگونه محدودیت آینده را که باید از طریق شورای امنیت سازمان ملل تصویب شود، وتو خواهند کرد. اما اگر غرب تصمیم بگیرد این محدودیتها را دوباره اعمال کند، ایران هشدار داده است که از معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای خارج میشود و این که یک بحران بزرگ بینالمللی را تشدید میکند. پس واشنگتن و متحدانش قبل از تصمیم گیری خواهان یک توافق جدید هستند.
برای ایجاد یک توافق جدید، ایران و ایالات متحده باید از همان جایی که در وین در آگوست ۲۰۲۲ متوقف شدند، ادامه دهند: آخرین باری که دو کشور مذاکرات هستهای داشتند. با وجود جنگ در غزه، اهداف آنها ثابت است. ایالات متحده میخواهد مقدار و خلوص اورانیومی را که ایران میتواند غنیسازی کند، محدود کند، در نتیجه زمان نیاز تهران برای تولید مواد شکافتپذیر کافی برای ساخت سلاح هستهای را افزایش دهد، و اطمینان حاصل کند که برنامه هستهای ایران تحت نظارت دقیق بینالمللی قرار دارد. ایران به نوبه خود همچنان به رهایی از تحریمهای فلج کننده اقتصادی نیاز دارد.
اما برخلاف سال ۲۰۲۲، ایالات متحده باید مذاکرات هستهای خود را از نزدیک با تلاشهای خود عربستان سعودی برای کاهش تنش با ایران هماهنگ کند. بالاخره این دو به هم مرتبط هستند. موفقیت در مذاکرات هستهای که تنشها بین ایران و ایالات متحده را کاهش میدهد، به مذاکرات عربستان سعودی کمک میکند تا به همان هدف با ایران دست یابد. در همین حال، موفقیت در مذاکرات بین ریاض و تهران به ایران دلیل بیشتری برای اعتماد به توافق هستهای با ایالات متحده میدهد، به ویژه اگر چنین مذاکراتی توسط واشنگتن تشویق شود.
در کوتاهمدت، استراتژی واشنگتن در خاورمیانه باید بر پایان دادن به جنگ در غزه و یافتن راهی برای ثبات منطقه تمرکز کند. اما در دراز مدت، ایالات متحده باید فراتر از ایران و فلسطینیها نگاه کند. سیاستهای خاورمیانهای آن نیز باید با پکن، رقیب اصلی بینالمللی واشنگتن، مقابله کند.
ایالات متحده به گسترش روابط چین با کشورهای خاورمیانه توجه کرده است. وقتی شی جینپینگ به میانجیگری نزدیک شدن ایران و عربستان سعودی کمک کرد، آمریکا توجه ویژهای داشت. واشنگتن معتقد است که چین میخواهد از نفوذ اقتصادی خود در خاورمیانه برای تبدیل شدن به یک قدرت سیاسی و امنیتی در منطقه استفاده کند.
معاهده دفاعی آمریکا و عربستان یک پاسخ به این وضعیت است: راهی برای جلوگیری از رانش ریاض به مدار چین است. طرحهای واشنگتن برای ایجاد کریدور تجاری از طریق خاورمیانه نیز برای تضعیف طرح پکن طراحی شده است. چنین کریدوری از نظر اقتصادی به نفع منطقه خواهد بود، اما هدف اصلی آن مقابله با ابتکار کمربند و جاده است.
پکن با احتیاط به اقدامات واشنگتن پاسخ داده است. هنگامی که ایالات متحده در مورد ایجاد یک کریدور اقتصادی «هند-خاورمیانه-اروپا» صحبت کرد، چین واکنش نشان داد و گفت که از این کریدور استقبال میکند، مشروط بر اینکه این کریدور به یک «ابزار ژئوپلیتیکی» تبدیل نشود، که البته دقیقاً همان چیزی است که ایالات متحده در پی آن است.
این امر خاورمیانه را بین آنهایی که بخشی از کریدور اقتصادی هستند و آنهایی که نیستند تقسیم میکند: یک سیستم انحصاری که در تضاد با دیدگاه منطقهای چین است. پکن میداند که فشار دولت بایدن برای عادیسازی بین اسرائیل و عربستان تلاشی برای تطبیق موفقیت چین با ایرانیها و سعودیها است. چین هنوز در موقعیتی نیست که بتواند برنامههای ایالات متحده را خنثی کند، اما هیچ نشانهای وجود ندارد که تعامل اقتصادی خود با منطقه را کند کند.
مهم نیست که واشنگتن چه کاری انجام دهد، در برابر دیدگاه خاورمیانهای آنها همیشه مقاومت وجود خواهد داشت. ایران دشمن اسرائیل و آمریکا میماند؛ همسایگان عربستان هرگز از تسلط این پادشاهی بر منطقه راضی نخواهند بود. اسرائیل و ترکیه همچنان قدرت عربستان سعودی را ارزیابی میکنند و فکر میکنند که تعهدات ایالات متحده به سعودیها برای منافع آنها چه معنایی دارد. آنها بر این اساس واکنش نشان خواهند داد و احتمالاً به روشی که واشنگتن انتظارش را ندارد.
اگرچه همه این کشورها خواهان قدرت بیشتر هستند، اما آنچه بیشتر از همه میخواهند حفظ ثبات رژیمهایشان است. آنها میخواهند چشماندازی را بپذیرند که به درگیریهای محلی پایان میدهد، رشد اقتصادی را تقویت میکند، یا فشار داخلی را کاهش میدهد. اگر پیمان آمریکا و عربستان محقق شود، آنها در نهایت آن را خواهند پذیرفت.
با این حال، برای انجام این معامله، ایالات متحده باید اسراییل را متقاعد کند تا از جنگ دست بردارد. واشنگتن باید به جای نادیده گرفتن آرمان فلسطینیان، به به ایجاد مسیری معتبر به سوی یک کشور فلسطینی آینده کمک کند. معامله واشنگتن باید با چالشی که ایران ایجاد میکند، مقابله کند و ایالات متحده باید یک کریدور تجاری ایجاد کند که به رشد اقتصاد خاورمیانه کمک کند. تنها در این صورت است که منطقه باثبات خواهد شد.