صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ - 2024 March 11
کد خبر: ۳۵۴۶۲۷
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۹ - ۰۱ آذر ۱۴۰۲
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

رابرت اوپنهایمر کیست؟

رابرت اوپنهایمر از بزرگترین مشاهیر جهان است که تناقضی جالب به عنوان بهترین و بدترین شخصیت قرن بیستم شناخته می‌شود. او هم‌زمان قهرمان و شرور داستان زندگی خود بوده است. با عطشی بی‌پایان به دانش و ارتباط عمیق با مسئولیت اجتماعی، او تأثیری بی‌نظیر و برجا بر جهان گذاشته است که هیچ‌گاه پاک نمی‌شود و قابل بازگشت نیست.

رویداد۲۴ جی. رابرت اوپنهایمر در تاریخ ۲۲ آوریل ۱۹۰۴ میلادی (۲ اردیبهشت‌ماه ۱۲۸۳) در نیویورک به دنیا آمد. والدینش، «جولیوس سلیگمان اوپنهایمر»، تاجر نساجی ثروتمند آلمانی و «الا فریدمن»، هنرمندی با ریشه یهودی، اما بدون دین بودند.

بیوگرافی اوپنهایمر

جولیوس، پدرش، در زمانی که جوان بود، با کمی پول و بدون مدرک کارشناسی و دانش زبان انگلیسی، از آلمان به ایالات متحده مهاجرت کرد. او در نهایت با استخدام در یک شرکت نساجی و پیشرفت در آن، توانست به یکی از ثروتمندترین مناطق نیویورک، در غرب منهتن، نقل مکان کند.
رابرت برادر کوچک‌تری به نام فرانک داشت که او نیز فیزیکدان شد.

خانواده اوپنهایمر

خانواده اوپنهایمر عضو یک انجمن فرهنگی اخلاقی به نام کانون یهودیان اصلاح‌طلب بودند که تحت رهبری دکتر فلیکس آدلر فعالیت می‌کرد. این انجمن بر پایه ارزش‌هایی مانند عدالت اجتماعی، مسئولیت شهروندی و انسان‌گرایی سکولار تأکید داشت. رابرت اوپنهایمر در سال ۱۹۱۱ در مدرسه این انجمن تحصیل می‌کرد.

استعداد تحصیلی او بسیار زود آشکار شد؛ وی به زمینه‌های مختلفی به خصوص ادبیات انگلیسی و فرانسوی و نیز کانی‌شناسی علاقه‌مند بود و در سن ۱۰ سالگی شروع به مطالعه کانی‌شناسی، فیزیک و شیمی کرد. او کلاس سوم و چهارم را در یک سال به پایان رساند و تنها به نیمی از مطالب کلاس هشتم نیاز داشت تا آن را مطالعه کند.

کودکی اوپنهایمر و سخنرانی در ۱۲ سالگی

اوپنهایمر از سن ۷ سالگی علاقه زیادی به ساختار و اثر متقابل کریستال‌ها با نور پلاریزه داشت. او به یک مجموعه‌دار سنگ‌های معدنی تبدیل شد و با استفاده از ماشین تحریر خانواده‌اش، با زمین‌شناسان محلی مکاتبه می‌کرد. یک زمین‌شناس، غافل از اینکه با یک کودک ۱۲ ساله سراسر نامه می‌نویسد، اوپنهایمر را برای سخنرانی در انجمن کانی‌شناسی نیویورک دعوت کرد. در ابتدا، رابرت از پدرش خواست تا درباره سن خود به انجمن توضیح دهد، اما پدر فقط رابرت را به شرکت در این مراسم تشویق کرد. زمین‌شناسان وقتی متوجه سن رابرت شدند، به او خندیدند، اما رابرت اوپنهایمر در سن ۱۲ سالگی سخنرانی خود را ایراد داد و توسط همه تشویق شد.

بیماری اوپنهایمر و تعویق در ورود به دانشگاه

در سال ۱۹۲۱، اوپنهایمر از دبیرستان فارغ‌التحصیل شد، اما به دلیل یک بیماری شدید به نام اسهال خونی، مجبور شد ثبت‌نام خود در دانشگاه هاروارد را به تعویق بیندازد. پس از مدتی استراحت، والدینش تصمیم گرفتند تا تابستان سال ۱۹۲۲ را در نیومکزیکو، یک جایگاه سلامتی، برای بهبودی وی سپری کنند.

در طول این دوره، رابرت در یک مزرعه واقع در ۲۵ مایل شمال شرقی سانتافه به اسمیت، یکی از معلمان دبیرستان، میزبانی شد. او در اینجا سفر‌های پنج یا شش روزه با اسب در بیابان‌ها برگزار می‌کرد و علاقه زیادی به اسب‌سواری در مناطق بیابانی پیدا کرد. این تجربه سلامتی باعث بهبود وی شد و علاقه‌مندی او به اسب‌سواری در مناطق وسیع بیابانی تقویت شد.

اوپنهایمر در دانشگاه هاروارد

وقتی رابرت اوپنهایمر ۱۸ سال داشت، در ماه سپتامبر سال ۱۹۲۲، ثبت‌نام خود را در دانشگاه هاروارد انجام داد. در دانشگاه هاروارد، دانشجویان مجبور بودند در دوره‌هایی مانند تاریخ، ادبیات و فلسفه یا ریاضیات تحصیل کنند.

او تأخیر در شروع تحصیل خود را با گذراندن شش درس در هر ترم به جای چهار درس معمول، جبران کرد. اگرچه رشته تحصیلی او در دانشگاه شیمی بود، او به فیزیک تجربی جذب شد از طریق درس ترمودینامیک که توسط استاد بریجمن تدریس می‌شد.

در سال ۱۹۲۵، پس از سه سال تحصیل، رابرت اوپنهایمر از دانشگاه هاروارد فارغ‌التحصیل شد.
بعد از پذیرش در کالج کراست، رابرت اوپنهایمر درخواستی برای کار در آزمایشگاه کاونتیش در کمبریج، انگلستان، ارسال کرد. در توصیه‌نامه‌ای که بریجمن نوشت، اشاره کرده بود که نقطه قوت اوپنهایمر در فیزیک تئوری نهفته است، نه در فیزیک تجربی به دلیل دست‌وپاچلفتی اوپنهایمر.
در سال ۱۹۲۵، اوپنهایمر به فعالیت خود در آزمایشگاه کاونتیش پرداخت.

افسردگی اوپنهایمر و مسموم‌کردن استاد راهنما

رابرت اوپنهایمر، یک مرد قدبلند و لاغر بود و اغلب در حال تمرکز شدید خود، می‌توانست غذاخوردن را فراموش کند. طی زندگی اش، چندین بار به افسردگی مبتلا شد. یک بار به برادر خود گفت: "من بیشتر از همه به فیزیک نیاز دارم. "

استاد مشاور اوپنهایمر، پاتریک مینارد استوارت بلکت، یک فیزیکدان باهوش و استعداد در زمینه فیزیک تجربی بود و اوپنهایمر از او تحسین می‌کرد. با وجود ناتوانی ظاهری اوپنهایمر در فیزیک تجربی، بلکت او را به کار آزمایشگاهی سوق داد.

شکست‌های مکرر اوپنهایمر در آزمایشگاه و عدم توانایی او در جلب رضایت بلکت، او را به شدت مضطرب و پر از حسادت کرد. یکی از دوستان او، فرانسیس فرگوسن، ادعا کرد که اوپنهایمر اعتراف کرده است که سیبی را با مواد شیمیایی مضر آغشته کرده و روی میز بلکت قرار داده است.

با این حال، هیچ مدرکی برای این حادثه به جز ادعا‌های فرگوسن وجود نداشت؛ نوه اوپنهایمر، چارلز اوپنهایمر، ادعا می‌کند که هیچ اتفاقی به این شکل رخ نداده است، اما اگر سیب مسمومی وجود داشته باشد، بلکت آن را نمی‌خورد.

به نظر می‌رسد که اوپنهایمر با روبرو شدن با اخراج از دانشگاه و مواجهه با احتمال اتهامات جنایی، در مشکل قرار گرفت. با تدخل و مذاکره پدرش، مقامات دانشگاه از این مسئله صرف‌نظر کردند. با این حال، اوپنهایمر موظف شد به گذراندن جلسات منظم با یک روانپزشک شود.

تغییر گرایش اوپنهایمر به فیزیک نظری

اوپنهایمر درک کرد که استعداد اصلی او در حوزه فیزیک نظری است، نه تجربی. در نهایت، در سال ۱۹۲۶، او دعوت مکس بورن، مدیر مؤسسه فیزیک نظری در دانشگاه گوتینگن در آلمان را پذیرفت و با او همکاری کرد.

در آن زمان، گوتینگن یکی از مهم‌ترین مراکز فیزیک نظری در جهان بود. فیزیکدانان اروپایی در حال توسعه نظریه پیشگامانه مکانیک کوانتومی بودند. اوپنهایمر بیش از ۱۲ مقاله در اروپا منتشر کرد که در حوزه نوآورانه مکانیک کوانتومی مفید بودند. او و بورن مقاله معروفی درباره تقریب بورن-اوپنهایمر برای توابع موج مولکولی منتشر کردند که بیشترین ارجاعات در بین کار‌های او را به دنبال داشت.

در سال ۱۹۲۷، رابرت اوپنهایمر دکترای خود را دریافت کرد.

در سال ۱۹۳۱، هنگامی که آلبرت اینشتین به پاسادنا سفر کرد، جمعی از اساتید و دانشجویان فارغ‌التحصیل فیزیک در کلتک جمع شدند. در این تجمع، رابرت اوپنهایمر در ردیف جلو و سمت چپ نشسته بود.

در ماه سپتامبر سال ۱۹۲۷، اوپنهایمر بورسیه‌ای از شورای تحقیقات ملی ایالات متحده برای ورود به مؤسسه فناوری کالیفرنیا (کلتک) دریافت کرد. همچنین، بریجمن از او خواست که در هاروارد حضور داشته باشد. در نتیجه، اوپنهایمر توافقی برای دریافت بورس تحصیلی از هاروارد در سال ۱۹۲۷ و از کلتک در سال ۱۹۲۸ به دست آورد.

فعالیت سیاسی رابرت اوپنهایمر

پس از درگذشت والدین خود در سال‌های ۱۹۳۱ و ۱۹۳۷، رابرت اوپنهایمر و برادرش، فرانک، حدود ۳۷۰ هزار دلار (معادل تقریباً ۸ میلیون دلار در سال ۲۰۲۲) را به ارث بردند. به طور فوری، رابرت اوپنهایمر یک وصیت‌نامه تهیه کرد که در آن دارایی خود را به دانشگاه کالیفرنیا واگذار کرد تا برای ارائه بورسیه‌های تحصیلی استفاده شود.

در طول دهه ۱۹۲۰، اوپنهایمر از اخبار و سیاست دور بود. او روزنامه نمی‌خواند، تلویزیون و رادیو نداشت و تا سال ۱۹۳۶ در انتخابات شرکت نکرده بود.

اما در میان دهه ۱۹۳۰، یک تغییر عمده در رابرت اوپنهایمر رخ داد. او شاهد تحت تأثیر فعالیت‌های نازیسم در آلمان و فروپاشی اقتصادی در داخل، درهم‌شکستن خانواده، دوستان، و ذهنیت علمی بزرگ بود.

به عنوان یکی از دانشمندانی که از اروپا به دلیل ظهور نازی‌ها فرار کردند، آلبرت اینشتین، هانس بته، جان فون نویمان، لئو زیلارد، جیمز فرانک، ادوارد تلر، رودولف پیرلز، کلاوس فوکس و انریکو فرمی بودند.

در حین تدریس در دانشگاه برکلی، رابرت اوپنهایمر علاوه بر نجات اعضای خانواده خود، به مدت دو سال بخشی از درآمد خود را به حمایت از فیزیکدانانی که از آلمان نازی فرار کرده بودند، اختصاص می‌داد. همچنین، در طول اعتصاب ساحل غربی در سال ۱۹۳۴، او و برخی از شاگردانش، از جمله "ملبا فیلیپس" و "باب سربر"، در یک راهپیمایی ساحلی شرکت کردند.

مانند بسیاری از جوانان روشنفکر در دهه ۱۹۳۰، رابرت اوپنهایمر به ایدئولوژی‌های اجتماعی و چپ‌گرایی متمایل بود.

او در این دوران به اهداف کمونیستی و اصلاحات اجتماعی پایبندی داشت. او در حمایت از این ایدئولوژی و در مقابله با ظلم و نابرابری، کمک‌های مالی انجام می‌داد. برای مثال، او در جمع‌آوری کمک‌های مالی برای جمهوری‌خواهان در جنگ داخلی اسپانیا و سایر فعالیت‌های ضدفاشیستی فعالیت می‌کرد. او هرگز به طور علنی به حزب کمونیست ایالات متحده پیوسته نبود، اما به دلیل ارتباطات و روابط نزدیک خود با اعضای این حزب، به نوعی به آنان کمک مالی می‌کرد.

زندگی شخصی و روابط عاطفی اوپنهایمر

قبل از توسعه یک سلاح کشتار جمعی و قبل از رهبری پروژه منهتن، تمرکز رابرت اوپنهایمر بر روی زنی به نام "ژان تتلاک"، دختر یکی از اساتید دانشگاه برکلی، بود. در بهار سال ۱۹۳۶، تتلاک و اوپنهایمر در یک مهمانی با یکدیگر آشنا شدند. در آن زمان، ژان ۲۲ سال داشت و تقریباً ده سال از رابرت کوچکتر بود. او در حال حاضر دانشجوی دانشکده پزشکی استنفورد بود.

تتلاک و اوپنهایمر در پاییز همان سال تصمیم به همراهی گرفتند و بیش از سه سال با یکدیگر بودند. یکی از دوستان اوپنهایمر رابطه آن دو را به این شکل توصیف می‌کند: «ژان واقعی‌ترین عشق رابرت بود. او را بیشتر از همه دوست داشت و به او علاقه‌مند بود. او به شدت مجذوب و مبهوت از او بود.»

اوپنهایمر، که به زنبارگی شهرت داشت، اینبار به شدت به ژان علاقه‌مند بود و همکارش ادعا می‌کرد که هرگونه مشکلی با ژان، او را به هم می‌ریخت. در سال ۱۹۳۹، پس از یک رابطه طوفانی، ژان و اوپنهایمر جدا شدند.

در ماه آگوست همان سال، اوپنهایمر با "کاترین (کیتی) پپونینگ" آشنا شد، که دانشجوی رادیکال دانشگاه برکلی و عضو سابق حزب کمونیست بود. کیتی قبلاً متأهل بوده و دو بار ازدواج کرده بود. اوپنهایمر تابستان سال ۱۹۴۰ را با کیتی در یک مزرعه در نیومکزیکو سپری کرد. پس از اینکه کیتی اطلاع پیدا کرد که از اوپنهایمر باردار است، از همسر خود درخواست طلاق کرد و روز بعد، در تاریخ ۱ نوامبر با رابرت ازدواج کرد.
پسر اول آن‌ها، پیتر، در ماه می ۱۹۴۱ و دختر دومشان، کاترین (تونی)، در دسامبر ۱۹۴۴ در لاس آلاموس، نیومکزیکو به دنیا آمدند.

اوپنهایمر در طول ازدواج با کیتی، رابطه خود را با ژان ادامه داد. اما ارتباط تتلاک با حزب کمونیست در آینده برای اوپنهایمر مشکلاتی به وجود آورد.

در سال ۱۹۴۳، هنگامی که اوپنهایمر به برکلی سفر می‌کرد، تحت تعقیب مأموران اطلاعاتی قرار گرفت و آن‌ها یافته‌های خود را به اف‌بی‌آی گزارش داد. در این گزارش اشاره شده بود که اوپنهایمر با تتلاک ملاقات کرده و شب را در آپارتمان او سپری کرده بود. پس از بازگشت به نیومکزیکو، رابرت دیگر ژان را ندید. یازده سال بعد، اوپنهایمر درباره این ملاقات و تمایل به دیدار مجدد با ژان مورد بازجویی قرار گرفت. اوپنهایمر این دیدار را به عنوان یک رابطه احساسی توصیف می‌کرد، اما دولت باور داشت که مقاصد کمونیستی در این میان وجود داشته است.

بسیاری از همکاران نزدیک اوپنهایمر در دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ عضو فعال حزب کمونیست بودند، از جمله برادرش فرانک، همسر فرانک (جکی)، کیتی، تتلاک، مالک ملک‌های او (مری الن واشبرن) و چندین فارغ التحصیل از دانشگاه برکلی که با او همکاری می‌کردند.

تتلاک در تاریخ ۴ ژانویه ۱۹۴۴ خودکشی کرد و این واقعه اوپنهایمر را در حالتی از اندوه عمیق فرو برد.

بعد از درگذشت تتلاک در سال ۱۹۴۴، از توصیفات دوستان و روانکاوان او مشخص شد که ژان دارای جنسیت گرایی همجنس‌گرا بوده و رابطه عاطفی با زنان داشته است.

بر اساس گفته‌های "میسون رابرسون"، دوست ژان، ژان تتلاک تلاش می‌کرده با برقراری رابطه جنسی با هر مردی، تمایل خود به زنان را سرکوب کند.

رهبری پروژه منهتن توسط اوپنهایمر

اوپنهایمر و انشتین

در طول جنگ جهانی دوم، به دلیل هشدار آلبرت اینشتین و سایر دانشمندان مشهور، دولت ایالات متحده به تهدید نزدیک آدولف هیتلر پس از حمله به لهستان توجه کرد. اینشتین، اگرچه به‌طور مستقیم در پروژه منهتن شرکت نکرده بود، اما به عنوان یکی از مشهورترین افراد قادر به هشدار دادن درباره خطر دستیابی هیتلر به بمب اتمی بود. آرزوی رابرت اوپنهایمر برای شکست آلمان، منجر به هدایت پروژه منهتن در آزمایشگاه لاس آلاموس در نیومکزیکو شد؛ یک پروژه برای تولید بمب اتمی بسیار پیشرفته آمریکایی.

در تاریخ ۹ اکتبر ۱۹۴۱ (۱۷ مهر ۱۳۲۰)، دو ماه قبل از ورود ایالات متحده به جنگ جهانی دوم، رئیس جمهور فرانکلین دی. روزولت برنامه ساخت بمب اتمی را تصویب کرد. در ماه مه سال ۱۹۴۲، جیمز بی کونانت، رئیس کمیته تحقیقات دفاع ملی، یکی از استادان اوپنهایمر در دانشگاه هاروارد، او را به شرکت در این پروژه دعوت کرد.

ترکیبی از فیزیکدانان اروپایی و دانشجویان اوپنهایمر، از جمله رابرت سربر، امیل کونوپینسکی، فلیکس بلوخ، هانس بته و ادوارد تلر، در حال برنامه ریزی برای ساخت بمب اتمی بودند.

در جنگ جهانی دوم، تلاش او برای شکست آلمان، منجر به انتخاب او برای هدایت پروژه منهتن، یعنی ساخت بمب اتمی بسیار پیشرفته آمریکایی در آزمایشگاه لاس آلاموس در نیومکزیکو شد.

انتخاب او برای این پست به نظر غیرمنتظره می‌رسید؛ زیرا به دلیل ارتباطاتش با جریان‌های کمونیستی در نظرات اف‌بی‌آی بود. همچنین او یک دانشمند نظری بود و تجربه کمی در رهبری آزمایشگاه داشت، علاوه بر این که سنش کمتر از ۴۰ سال بود.

با این حال، سرهنگ لزلی گرووز به عنوان رهبر پروژه منهتن در سال ۱۹۴۲، رابرت اوپنهایمر را به عنوان مدیر انتخاب کرد. او این انتخاب را ضروری می‌دانست.

علاوه بر اوپنهایمر، دیگر دانشمندان یهودی معروف نیز احساس مسئولیت می‌کردند و به این پروژه پیوستند. در نهایت، شش از هشت رهبر پروژه، همراه با تعداد قابل توجهی از تکنسین‌ها، دانشمندان و سربازان، افراد یهودی بودند.

همکاری مشترک دانشمندان در لاس آلاموس منجر به انفجار اولین بمب اتمی در تاریخ در تاریخ ۱۶ ژوئیه ۱۹۴۵ (۳ مرداد ۱۳۲۴) شد.

این پروژه با نام رمز "ترینیتی" یا "تثلیث" شناخته می‌شد. این نامگذاری به رابطه تتلاک با رابرت اوپنهایمر برمی‌گردد؛ زیرا تتلاک او را با شعر‌های جان دان آشنا کرده بود. در یکی از اشعار دان آمده است: "به قلب من ضربه بزن، خدای سه‌نفره... "

هنگامی که انفجار رخ داد، یک جمله از باغواد گیتا به ذهن اوپنهایمر رسید: "اگر درخشش هزار خورشید به یکباره سر به فلک کشد، به اندازه قدرت قدرتمندترین آن‌ها جلوه خواهد کرد. "

تقریباً ۲۰ سال بعد، اوپنهایمر در یک برنامه تلویزیونی در توصیف آن لحظات می‌گوید: "می‌دانستیم که دنیا دیگر همانند قبل نخواهد بود. برخی مردم خندیدند و برخی گریستند. بیشتر مردم در سکوت فرو رفته بودند. "

ملاقات اوپنهایمر با رئیس‌جمهور ترومن

دو ماه پس از بمباران هیروشیما و ناگازاکی، در تاریخ ۱۷ آگوست ۱۹۴۵، رابرت اوپنهایمر دیداری با رئیس‌جمهور ترومن داشت تا درباره نگرانی‌های خود درباره جنگ هسته‌ای آینده با اتحاد جمهوری‌های شوروی بحث کند. معافیت ترومن از این امر صرف‌نظر کرد و به او گفت که شوروی هرگز قادر به ساخت بمب اتمی نخواهد بود.

اوپنهایمر، به دلیل بی‌اطلاعی رئیس‌جمهور، دستان خود را به هم فشرد و با صدایی آرام گفت: «آقای رئیس‌جمهور، احساس می‌کنم دست‌هایم به خون آلوده است.»

ترومن به این سخن عصبانیت نشان داد و فوراً پایان جلسه را اعلام کرد و گفت: "دست‌هایش به خون آلوده است؟ لعنتی! دست‌هایش نیمی از خون من هم آلوده نیست. "

هری اس. ترومن، رئیس‌جمهور آمریکا در آن زمان، این کلام را به اوپنهایمر آورد. بعدها، ترومن به وزیر امور خارجه خود گفت: "دیگر نمی‌خواهم این شخص را در دفترم ببینم. "

دادرسی امنیتی رابرت اوپنهایمر

اوپنهایمر با بیست و چهار اتهام مواجه شد. بیست و سه اتهام از آن‌ها مربوط به کمونیسم و ارتباطات او با فعالیت‌ها و افراد مرتبط با آن بودند. اتهام آخر مربوط به رفتار نادرست او درباره بمب هیدروژن بود، از جمله تغییر تخمین‌های امکان‌سنجی بمب، مخالفت با توسعه آن و امتناع از همکاری، حتی زمانی که ترومن به پروژه مجوز داد.

اثبات بی‌گناهی اوپنهایمر پس از گذشت سال‌ها

در سال ۱۹۶۲، رئیس‌جمهور کندی از اوپنهایمر خواست که به کاخ سفید برود و برای آنچه اتفاق افتاده بود، عذرخواهی کند. یک سال بعد، به دلیل دستاورد‌های علمی خود، او جایزه انریکو فرمی را دریافت کرد. کمتر از یک هفته پس از ترور کندی، رئیس‌جمهور جانشین وی، لیندون جانسون، به اوپنهایمر به خاطر مشارکتش در فیزیک نظری به عنوان مدرس و مبتکر، و همچنین برای رهبری آزمایشگاه لوس آلاموس و برنامه انرژی اتمی در طول سال‌های حساس، جایزه و کمک‌هزینه ۵۰۰ هزار دلاری اهدا کرد.

فیلم اوپنهایمر برنده جایزه گلدن گلوب ۲۰۲۴

فیلمی از زندگی اوپنهایمر با عنوان خودش از سوی کریستوفر نولان ساخته شد که عملاً جوایز مراسم گلدن گلوب ۲۰۲۴ را جارو کرد. به طوری که این فیلم موفق شد تا جایزه‌های  بهترین کارگردانی، موسیقی متن، نقش اول و مکمل مرد را نیز از آن خود کند.

نظرات شما