این اولین بار نبود که قلعه نویی استقلال
را می برد. او پیشتر با تیم های دیگری مثل مس ، تراکتورسازی و سپاهان هم
این موفقیت را تجربه کرده بود. این برد اما با همه بردهای قبلی امیر ،
تفاوت زیادی داشت. رفتارهای این مربی با همه آنچه پیشتر از او مشاهده شده
بود ، فرق داشت.
یک هفته هیاهوی قبل از بازی و سکوت مطلق از سوی امیر.
او که معمولا هفته ای یک یا دو بار با خبرنگاران مورد وثوقش حرف می زند و
از برجام تا کتک خوردن دست فروش فومنی ، اظهار نظر روز و داغ اجتماعی ،
سیاسی دارد و آنها را به فوتبال گره می زند و سپس از جفایی که در این سال
ها در حقش شده است ، در تقابل با استقلالی که این بار از سوی یک جوان محبوب
روی سکوها هدایت می شد ، خیلی زیرکانه رفتار کرد. قبل از بازی حرفی نزد.
حتی کنفرانس مطبوعاتی قبل از بازی هم نرفت. در شروع مسابقه ، روی نیمکت
تیمش نشست و دعوت منصوریان برای رفتن مت هوادارانی که تشویقش می کردند را
هم رد کرد. برای همین وقتی بازیکنش را زدند و فریاد زد تا سکوها شعارهایی
درباره غیرتش سر دهند هم خیلی مدارا کرد و بی واکنش ماند.
بعد از گل اول تیمش و درحالی که حاتمی خودش را در آغوش سرمربی انداخت ، نه مشتی گره کرد ، نه واکنشی داشت. خیلی آرام و محتا.
این
بازی برای او بازی مهمی بود. مهمتر از همه تقابل های فصلش.او داشت دوئل می
کرد با یک نماد. امیر که نماد سنت و تاریخ گذشتگی بود ، داشت با نماد
جوانی و علم روز پنجه در پنجه می انداخت و این بار توانست به لطف اتفاقات
بازی ، پیروز شود و حالا خیلی مهم نیست که منصوریان بگوید ، قلعه نویی با
حربه اوت دستی شکستش داده است!
امیر دو فصل قبل و بعد از دو فصل ناکام ،
به عنوان یک مربی سنتی تاریخ مصرف گذشته ، در پایین ترین سطح محبوبیت از
استقلال رفت. طوری که خودش هم دیگر باورش شده بود دوره کاری اش به پایان
رسیده. این قدر فضای رفتنش بد بود که تقریبا یک نیم فصل بی تیم ماند و
مهمترین پیشنهادش ، خریدار عجیب و غریب ملوان بود که آن هم پول بده نبود!
امیر
این فصل اما تفاوتی اسسی با امیر سال آخر در استقلال و همه سال های قبل از
آن دارد. او حالا دیگر یک منیجر در تیمش است که خیلی کار فنی نمی کند. یکی
مثل فرگوسن. شاید خودش هم پذیرفته دیگر آن دوره چند هفته ای بیست سال قبل
در تمرینات از راه دور کریتوف دام و باشگاه بایرلورکوزن دیگر به کارش نمی
آید که اساسا دوره خود کریستوف دام هم سالهاست که گذشته و بیش از یک دهه
است جایی در فوتبال دنیا ندارد.
امیر حالا پذیرفته نیاز به دانش روز
دارد و این مسئولیت را در تیمش دو دستیار با علم روز ایفا می کنند. تکسیرا
را از پرتغال آورده است. یک دستیار هموطن کارلوس کی روش! مردی که در دو سه
سال سیاه مربیگری اش ، بیشترین چالش را با او داشته. پس امیر پذیرفته
فوتبال پرتغالی می تواند در ایران موفق باشد. نفر دیگری که در کادرش به شدت
به چشم می آید ، یکی از همین مربی های نسل نوی خودمان است. سعید الهویی که
کارش سال ها روزنامه نگاری بوده. یکی از خوره های فوتبال روز دنیا که کم
از عادل یا بقیه نمادهای فوتبال ایران ، فوتبال ندیده و مدام فوتبال را
آنالیز کرده و ایده دارد. این دو نفر بار علم روز را برای قلعه نویی به دوش
کشیدند تا امیر هر بار کارش گره می خورد ، چشم به ستار یا جواد زرینچه
ندوزد که در عمل قدم از قدمی برایش برداشته نشود.
او در این شرایط فرصت و
مجال یافته تا تیم منیجر باشد و کارها را هدایت کند. چیزی که تفاوت
تراکتورسازی با تیم های قبلی امیر را شکل داده است و دوباره او را در صف
مدعیان قرار داده.
امیر در بازی با استقلال ، این تفاوتش را بیشتر به
رخ کشید وقتی بعد از بازی هم به کنفرانس مطبوعاتی نرفت. او که با سوت پایان
مسابقه فقط رفت و به منصوریان خسته نباشید گفت ، تصمیم گرفت در آن فضای
احساسی رودرروی خبرنگاران قرار نگیرد و کلامی نگوید. گفتند فشارش افتاده
بوده و حال خوش نبوده اما کسی که 90 دقیقه کنار خط آرام و قرار نداشت ،
قطعا می توانست 15 دقیقه هم در کنفرانس خبری بازی انرژی داشته باشد. بخصوص
در شب بردی که برای او خیلی بیشتر از 3 امتیاز داشت.
امیر اما ماجرای
آن مشت های گره کرده برایش عبرتی شده. او رفت و سعی کرد در شرایطی که
هواداران استقلال دلگیر از باختند ، خوشحالی نکند با این تاکتیک ، بیشتر
خودش را برای بازگشت به روزهای باشکوهش بین هواداران تیم ، نزدیک کند. چیزی
که حالا برایش حس انتقامی دارد. می خواهد روزی برگردد و تلافی کند همه آن
شعارهای معروف درباره سنتی بودن و ناکارآمدی دانشش را!