صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

دوشنبه ۰۴ دی ۱۴۰۲ - 2023 December 25
کد خبر: ۳۵۶۱۱۹
تاریخ انتشار: ۱۸:۳۶ - ۱۷ آذر ۱۴۰۲

ناصرخسرو قبادیانی شاعر بلندآوازه ایرانی

ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی ملقب و مشهور به ناصرخسرو قبادیانی، در سال ۳۸۲ در روستای قبادیان به دنیا آمد.

رویداد۲۴ نازآفرین جمشیدی: ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، مقلب و مشهور به ناصرخسروقبادیانی در سال ۳۸۲ در روستای قبادیان مرو که در آن هنگام جزو ایران و امروز در تاجیکستان قرار دارد چشم به دنیا گشود.

البته در مورد محل زاده‌شدن او اختلافاتی وجود دارد. در فرهنگ دهخدا در مورد واژه «قبادیان» آمده‌است: قریه‌ای بر یکی از شاخابه‌های جیحون از اعمال بلخ است و مولد ناصرخسرو علوی بدان جا بود. امروز نیز قبادیان نام دره‌ای است در همان محل در شمال شرقی بلخ نزدیک ترمذ و نیز قریه‌ای به همین نام در اطلس‌های فعلی در ماوراء جیحون رسم شده‌است.

به گزارش رویداد۲۴ قبادیان امروز مرکز شهرستان قبادیان است که در استان ختلان و جنوب تاجیکستان جای دارد؛ بنابراین محل زاده‌شدن ناصرخسرو در تاجیکستان کنونی قرار دارد.

همان‌گونه‌که می‌دانید افراد بزرگ در روزگاران گذشته به چندین و چند دانش روز می‌پرداختند اگرچه دانش به سان امروز گسترده و شاخه‌بندی نشده بود، اما به‌هرروی ناصرخسرو هم از این قائده مستثنا نبود.

او که به دنبال ارتقای دانش و آگاهی خود بود در جوانى به فراگیرى دانش‌هاى گوناگون پرداخت و به دلیل پشتکار و روح پژوهش‌گر خویش از دانش‌هاى دوران خود مانند فلسفه، ستاره‌شناسى، کیهان‌شناسى، پزشکى، کانى‌شناسى، هندسه اقلیدوسى، موسیقى، علوم دینى، نقاشى، سخنورى و ادبیات چیز‌ها آموخت.

هنگامی‌که انسان به آگاهی فراوانی دست پیدا می‌کند آن‌ها را خواه ناخواه و حتا به شکل ناخودآگاه در زندگی و روزمره خود به کار می‌گیرد. ناصرخسرو هم از این ماجرا جدا نیست؛ وی از شاعران برجسته ایران است که در اشعار خویش به کرات از احاطه داشتن خود بر این علوم تأکید کرده‌است.



تاریخ و پیشینه و خانواده هر کسی روی او تاثیرات زیادی می‌گذارد و این مسئله در مورد ناصرخسرو هم وجود دارد. به گزارش رویداد۲۴ او در خانواده‌ای ثروت‌مند و صاحب مال و مکنت و البته دارنده مشاغل دولتی و دیوانی به دنیا آمد و بسیاری از آن‌چه دارد مسلما از تاثیرات آن است.

او هم‌چنین حافظ و رودکی و قرآن را حفظ بود و در آثارش از آیات قرآن هم استفاده کرده و به آن پرداخته است.

همان‌گونه‌که اشاره کردیم از آن‌جایی‌که ناصرخسرو از خانوده‌اى برخوردار و دیوان‌سالار بود، در سال‌هاى پایانى فرمان‌روایى سلطان محمود غزنوى به کار دیوانى پرداخت و این کار را تا ۴۳ سالگى در دربار سلطان مسعود غزنوى و دربار ابوسلیمان جغرى بیک داوود بن میکائیل ادامه داد.

وی طی هفت سال سفر از سرزمین‌های گوناگونی دیدن کرد و گزارش آن را در سفرنامه‌ای به یادگار گذاشت.

مروری بر سفرنامه و دیدگاه‌های فرهنگی و گردشگری ناصرخسرو

آثار ناصرخسرو:

سفرنامه
دیوان شعر
زادالمسافرین
وجه الدین (روى دین)
سعادت نامه
روشنایى نامه - نظم
خوان اخوان
روشنایى نامه - نثر
گشایش و رهایش
عجائب الصنعه
جامع الحکمتین
بستان العقول
لسان العالم
اختیار الامام و اختیار الایمان
رساله الندامه الى زاد القیامه


بیشتر بخوانید: بیوگرافی حضرت نوح


سیر دگرگونی در اندیشه ناصرخسرو

ناصرخسرو همواره در جست‌وجوی حقیقت بود و با علاقه، با پیروان عقاید و ادیان مختلف به بحث و گفتگو می‌نشست. پس از آن‌که از پی آن گفتگو‌ها به نتایج دلخواه خود دست نیافت، به پریشانی افکار و آشفتگی حال دچار شد و به میگساری و کامجویی‌های مناسب عهد شباب روی آورد. چهل‌ساله بود که رؤیایی در خواب دید که موجب دگرگونی وی شد. پیامد آن خواب بود که ناصرخسرو از تمام لذات دنیوی و مشاغل درباری، خود را رهانید و عازم سفر حج شد. او هفت سال را به سیر و سیاحت پرداخت. در دوره‌ای به مذهب اسماعیلی روی آورد و سه مرتبه نیز به زیارت کعبه مشرف شد.

ناصرخسرو در سال ۴۴۴ هجری قمری، پس از دریافت لقب «حجت خراسان»، به خراسان بازگشت. مقام حجت در میان اسماعیلیان، آخرین و بالاترین مقامی است که یک اسماعیلی می‌تواند به آن دست پیدا کند. او پس از استقرار، در خراسان و به ویژه در زادگاهش بلخ، مردم را به کیش اسماعیلی فرا می‌خواند. اما چندان پاسخ مثبتی دریافت نکرد و حتی مردم علیه وی شوریدند. ناصرخسرو پس از این ماجراها، به مازندران و نیشابور رفت و مدتی هم به طور مخفیانه زیست. اما سرانجام و پس از مدت‌ها آوارگی، به بدخشان سفر کرد و حدود بیست‌و‌پنج سال از سال‌های پایانی عمر خود را در یمگان بدخشان سپری کرد.

اهالی بدخشان حکیم ناصرخسرو را بسیار دوست دارند و منزلت و ارج و احترام نیازی برایش قائلند تا جایی‌که مردم از او به عنوان «حجت»، «سیدشاه ناصر ولی»، «پیر شاه ناصر» و «پیر کامل» یاد می‌کنند. ناصرخسرو همسر و فرزندی نداشت و تا پایان عمر خود، مجرد و تنها زندگی کرد. او در سال ۴۸۱ هجری قمری دار فانی را بدرود گفت و در یمگان، بدخشان، به خاک سپرده شد.

ابیاتی از ناصرخسرو

دو قصیده زیر از مشهورترین و البته زیباترین اشعار اوست:

نکوهش مکن چرخ نیلوفری را

برون کن ز سر باد و خیره‌سری را

بری دان از افعال چرخ برین را

نشاید ز دانا نکوهش بری را

همی تا کند پیشه، عادت همی کن

جهان مر جفا را، تو مر صابری را

تو با هوش و رای از نکو محضران، چون
همی برنگیری نکو محضری را؟

درخت ترنج از بر و برگ رنگین

حکایت کند کله قیصری را

سپیدار مانده‌است بی‌هیچ چیزی

ازیرا که بگزید او کم بری را

اگر تو از آموختن‌سر بتابی

نجوید سر تو همی سروری را

بسوزند چوب درختان بی‌بر

سزا خود همین است مر بی‌بری را

درخت تو گر بار دانش بگیرد

به زیر آوری چرخ نیلوفری را

نگر نشمری،‌ای برادر، گزافه

به دانش دبیری و نه شاعری را

اگر شاعری را تو پیشه گرفتی

یکی نیز بگرفت خنیاگری را

به علم و به گوهر کنی مدحت آن را

که مایه است مر جهل و بد گوهری را

پسنده است با زهد عمار و بوذر

کند مدح محمود مر عنصری را؟

من آنم که در پای خوکان نریزم

مر این قیمتی در لفظ دری را

کسی را برد سجده دانا که یزدان

گزیده‌ستش از خلق مر رهبری را

نبیند که پیشش همی نظم و نثرم

چو دیبا کند کاغذ دفتری را؟

*******

روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست

بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت
امروز همه روی جهان زیر پر ماست

بر اوج چو پرواز کنم از نظر تیز‌
می‌بینم اگر ذره‌ای اندر ته دریاست

گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد
جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست

بسیار منی کرد و ز تقدیر نترسید
بنگر که ازین چرخ جفا پیشه چه برخاست

ناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی
تیری ز قضای بد بگشاد بر او راست

بر بال عقاب آمد آن تیر جگر دوز
وز ابر مر او را به سوی خاک فرو کاست

بر خاک بیفتاد و بغلتید چو ماهی
وانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست

گفتا عجب است این که ز چوبی و ز آهن
این تیزی و تندی و پریدن ز کجا خاست؟

زی تیر نگه کرد و پر خویش بر او دید
گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست!

نظرات شما