شخص نگارنده برای استاد هوشنگ کامکار احترامی ویژه قایلم. او فردی خوشذوق و آهنگسازی خبره و موزیسنی شناخته شده در سپهر موسیقایی ایران است. به یاد دارم ده سال قبل که چراغ نخستین برنامه نقد نغمه را در فضای موسیقی روشن کردیم. ایشان پا پیش نهاد و نخستین اهل موسیقی شد که در یک نشست، روبروی موزیسینی نه چندان شناخته شده(حداقل در آن زمان) به نام مهران مهرنیا نشست تا آن برنامه شکل بگیرد. در حالی که بسیاری از اهالی موسیقی از معروف تا غیر معروف دست رد به سینه ما زدند. هدف نگارنده از آن مجموعه برنامه که در چند دوره مختلف به حدود ۴۰ برنامه رسید و آخرین آن هم با حضور استاد زندهیاد محمدرضا لطفی( که جناب کامکار هم در نشست آخر در فرهنگسرای اندیشه حضور داشتند) انجام شد، باز کردن باب گفت وگو میان اهالی موسیقی بود. من بر این گمان بودم که از طریق این کار بتوانیم فرهنگ نقدپذیری و ضریب تحمل نسبت به منتقد و مخالف را در جامعه موسیقی بیشتر کنیم که طبیعی است توفیق مورد نظر به دست نیامد و اکنون اوضاع به گونهای شده است که شاید تاریخ موسیقی ایران چنین کینهکشیهای میان اهالی موسیقی را در خاطر ندارد.
اندر چرایی نزاعهای رسانهای بزرگان موسیقی
سخنان اخیر آقای کامکار درباره نامه ۷۰۰ تن از اهالی موسیقی اگر چه ذرهای خلل در شخصیت موسیقایی ایشان نزد نگارنده وارد نکرد، اما اعتبار شخصیت حقوقی و صنفی ایشان به عنوان عضو شورای عالی خانه موسیقی را سخت مورد تردید قرار داد. چنانکه پیش از این هم وقتی ریاست شورای عالی خانه موسیقی به منتقدان تاخت شخصیت حقوقی ایشان زیر سوال رفت که چگونه حتی بدون نگاه به اساسنامه خانه موسیقی و شرح وظایف این شورا چنین حکمهای کلی ای را صادر کرده است.
خوشبختانه ساعاتی بعد دو مورد عجیب اتفاق افتاد(تکذیب آقای عمرانلو- در حالی که نامش اصولا در پای امضاءها نبود و انتقاد آقای فرهنگ فر- در حالی که فایل صوتی موافقتش در شبکهها دست به دست میشود) تا ثابت کند که تیم اجرایی جشنواره موسیقی فجر( که قطعا در مشی و منش از مدیرشان دستور میگیرند) تا چه حد ناپخته خام و بینظم و ترتیب و عجولند که حتی نرفتند سراغ دو فردی که بتوانند از تکذیبیه آنها دفاع کنند؟ همین تیم یکبار آییننامه شعبات خانه موسیقی را تصویب کردند و جالب این بود که این آییننامه پیش از این تصویب و تهیه شده بود.
انتظار طبیعی از آقای کامکار که بابت مسئولیتی که در خانه موسیقی پذیرفتهآند، این است که به منتقدان پاسخهای منطقی دهد و و به سخنان و منطقی که پشت آن است توجه کند. برخی از این انتقادها با سند و مدرک است و البته که منتقدان با توجه به ساختار دولتی جشنواره میتوانند پای دیوان محاسبات را نیز به ماجرا باز کنند تا شفافیت را آن گونه کند که باید باشد و نه آن گونه که آقای نوربخش و معاون هنری میخواهند. علت تردیدها و بیاعتمادی این همه اهل موسیقی نسبت به رفتار مدیرعامل و معاونت هنری وزارت ارشاد به گذشته آنها در برخورد با منتقدان باز میگردد که پیش از این در نشستهای چندی که منتقدان با مسئولان دبیرخانه هیات نظارت بر موسسات فرهنگی و معاون وزیر داشتند، برخی از این تخلفات مورد تایید همه جمع قرارگرفت، اما در یک چرخش ۱۸۰ درجهای آقای معاون بر خلاف قولها و وعدههایی که داده بود عمل کرد.
برای نگارنده و بسیاری از اهالی موسیقی این پرسش وجود دارد که
آقای کامکار به عنوان یک فرد مستقل و موزیسین شناخته شده وقت و انرژی بیش
از اندازهای صرف میکند و به نقد کار حافظ ناظری میپردازد( که حق طبیعی
ایشان است که چنین کند) اما به عنوان عضو شورای عالی خانه موسیقی و بابت
مسئولیتی که دارد آنقدر زمان اختصاص نداده است که یکبار اساسنامه خانه
موسیقی را دقیق بخواند و انتقادات منتقدان و اسنادشان را مورد بررسی دقیق
قراردهد. اساسنامه خانه موسیقی قرارداد اجتماعی میان اهالی موسیقی با هیات
مدیره و اعضای ارشد خانه است که باید به آن پایبند باشند.
نگارنده از آقای کامکار میخواهد که من باب نمونه لینک زیر را بخواند که تخلف آشکار هیات مدیره خانه موسیقی است و پاسخ آن را از آنها بگیرد و در اختیار منتقدان قرار دهد، چرا که تاکنون نه معاون هنری و نه خانه موسیقی و هیات مدیره آن و نه شورای عالی به چنین تخلف آشکاری واکنش نشان ندادهاند؟
آقایان! ما دنبال اجرای قانون و اساسنامهایم و نه اخلاق
اما نکته اصلی این نوشته توجه دادن آقای
کامکار و دیگر اهالی موسیقی به بی نظمی و مدیریت باری به هر جهت و بدون
برنامه مدیر جشنواره ۳۱(سال قبل) است و انتخاب مجدد ایشان به رغم این همه
بینظمی آشکار مشخص نیست با چه ضابطه و معیاری صورت پذیرفته است.
سال
گذشته و دو ماه قبل از شروع جشنواره موسیقی فجر نگارنده به دلیل شناختی که
از مدیر جشنواره و بینظمی کار ایشان در این گونه امور داشتم و تجربه کار
چند ساله با ایشان در خانه موسیقی، یادداشتی نوشتم و از دستاندرکاران
جشنواره نشانی آییننامه جشنواره موسیقی فجر را خواستار شدم.
جالب توجه این که آییننامه جشنواره موسیقی فجر و آییننامه داوری جشنواره که ۷۰ داور داشت، تا دو ماه بعد و حتی تا پایان جشنواره منتشر نشد؟ و الان هم که نگارنده به جست و جوی آییننامه برآمده است آن را در جایی پیدا نکرده است؟!
خوشبختانه اینک بر مسند صدارت ارشاد فردی تکیه زده است که حداقل از منظر نظری با مبانی برنامهریزی فرهنگی آشناست و میداند که هر فعالیتی در چنین طرازی نیازمند یک آییننامهاست تا شرح وظایف و ساز و کارهای جشنوارهای در اندازههای جشنواره موسیقی فجر مشخص شود.
پارهای از آن نوشته را برای یادآوری میآورم. آن هم قریب به یک سال بعد که نشان میدهد تا چه اندازه کار این دوستان غیرحرفهای و غیر استاندارد بوده است.
پارهای از یادداشت سال گذشته دهم دی ماه که در روزنامه شرق منتشر و روی سایت خبرآنلاین قرار گرفت.
«یکی از ویژگیهای مهم هر ساختار دولتی، رعایت انصاف و توازن در اعطای امکانات به شهروندان است. دولتها در هر حوزهای سعی میکنند آییننامهها و قوانین را بهگونهای سامان و انتشار و در معرض قضاوت افکار عمومی قرار دهند که شائبههای کمتری از جانبداری و گروهگرایی و باندبازی در آن راه یابد. بر اساس همین پیشفرض، نگارنده بعد از خواندن میزگرد خبری سیویکمین جشنواره موسیقی فجر به این صرافت افتاد که اطلاعاتی درباره طرح تازه جشنواره موسیقی فجر به دست آورد. بههمیندلیل نخستین جایی که گمان میکرد چنین طرحی به صورت مکتوب در آنجا موجود باشد، سایت جشنواره بود.
اما روی سایت جشنواره (صبح دوشنبه-۳۰ آذر ۱۳۹۴) تنها دو کلمه نوشته شده است: «انگلیسی» و «فارسی». وقتی روی هرکدام از این دو کلمه کلیک میکنید با در بسته روبهرو میشوید. عصر هم تنها جدول برنامهها قابل رؤیت است. حتی خبر کنفرانس جشنواره نیز روی سایت نیامده است. از قرار «اتاق شیشهای» که مدیر جشنواره از آن سخن میگوید، همانند پاسخهای ایشان و مسئولان خانه موسیقی است که تاکنون هیچکدام از منتقدان را قانع نکرده و حتی سبب شده است تا هنرمندی چون سهراب پورناظری، که سهماه قبل در دفاعی تمامقد، منتقدان را به بیانصافی متهم میکرد، اینبار خانه موسیقی را مورد هجمه قرار دهد و حرکتهای صنفی آنها را تماما زیر سؤال ببرد.
به جاهای دیگری هم سر زدم، مثل سایت خانه موسیقی یا سایتهای دیگری که بتوانم نشانی از طرح و آییننامه نظری و اجرائی جشنواره بیابم؛ آییننامهای که در آن هدف از تغییر ساختار جشنواره، اهداف کوتاهمدت و بلندمدتی که طراحان و دستاندرکاران جشنواره قصد دارند به آن برسند، مقدمات و امور اجرائی و اصولا طراحی و مبانی نظری این تغییر در آن آمده باشد. این نکته از آن جهت مهم است که شخص نگارنده بر این باورم که وقتی مجموعهای نتوانند از منظر نظری کار را سامان دهند قطعا در بُعد عملی هم دچار تشتت و چندگانگی خواهند شد. ضمن آنکه برابر قانون حق دسترسی آزاد به اطلاعات باید این کار صورت میگرفت، چرا که این جشنواره از بودجه دولتی استفاده میکندو بخش خصوصی نیست؟ حتی انتخاب آقای نوربخش به عنوان شخص هم جای سوال دارد که معاونت هنری روی چه معیارهایی جشنواره را به ایشان سپردند؟ آیا دیگرانی که شرایطی مشابه ایشان یا از نظر اجرایی توانی بالاتر از ایشان داشتند در این مملکت حضور نداشتند؟
کسی بخل نمیورزد که گروهی از هنرمندان موسیقی از امکانات جشنواره موسیقی فجر بهره ببرند و حتی تماشاگران نیز یک موسیقی خوبی بشنوند و ببینند. حتی اگر کسی بتواند این امکانات را از بیرون از مجموعه بیاورد باز ناز شستش، اما وقتی در چارچوب یک جشنواره دولتی بخواهد حرکت کند، طبیعی است که باید این امکانات را بهگونهای سامان دهد که در توزیع این امکانات، لوازم قانونی کار رعایت شده و این شائبه پیش نیاید که این سفره تنها برای برخی از دوستان و خاصان است و غیرخودیها را راهی به این مجموعه نیست. شاید بگویند ما به همه اطلاع دادیم، باید پرسید که مکانیزم اطلاع رسانی شما چگونه بود، این مکانیزم باید عام، شفاف، غیررانتی، دارای توازن،قابل دسترس برای همه، دارای فاکتورهای دقیق چنین برنامههایی باشد. اما متاسفانه تا انجایی که نگارنده جست وجو کرده است هیچ کدام از این موارد رعایت نشده است.»(پایان بخشی از یادداشت سال قبل)
پیشنهاد نگارنده به آقای کامکار این است که عمری زیست هنری معتبر را با این گروه در یک کاسه قرار ندهد، هستند دوستانی که قطعا ایشان میشناسد که بتوانند مشورتهای دقیقتری به ایشان بدهند که رخت خویش را از این ورطه بیرون بکشد و حداقل سرگرم کار هنری خویش شود.