رویداد۲۴ :«امروز آیتالله آمد... مردم دیدن داشتند؛ آرام، خوشحال، با چهرههای باز و پاک شده از خاکستر تحقیر و توهین آن فرعون [محمدرضاشاه]و دستگاهش که میخواست دمشان را بگیرد و بیرون بیندازد... هرگز تهران را اینجوری ندیده بودم و دیگر هرگز نخواهیم دید. «خلق همه سر به سر نهال خدا» بودند با شاخههای زلال باران خورده، سبز سبز که مثل درختهای شاد راه میرفتند و بهار در دستشان بود و طراوت سرکش روییدن در دلشان. روی خاک گلگون و رنگارنگ دلهره و امید میخرامیدند... خمینی تهران را، ایران را فتح کرد. تاکنون نه کسی این طوری وارد تهران شده بود و نه تهران هرگز این طور آغوشش را به روی کسی باز کرده بود... شهر، در قلبش را به روی این مرد باز کرد و یحیای خود را در کنه جانش جا داد. او شهر را ـ و ملت را ـ در خون جوانانش تعمید داده بود و اینک که شهر «پاک و صافی از چاه طبیعت» خود بیرون میآمد، صفای پاک و آزادش را جشن میگرفت. کاش روحالله هرگز، چون صلیبی بر دوش شهر (و کشور) نیافتد و در راه سربالا و سنگلاخ، رستگاری و رستاخیز بار خاطرش نباشد، یار شاطر باشد. هر چند که در حقیقت هم اکنون شهر از گور خود برخاسته، از مرگ خروج کرده و به صحرای زندگی بازگشته است.» از یادداشتهای روزانه شاهرخ مسکوب، یادداشت مربوط به روز دوازدهم فروردین ۱۳۵۷
این جملات را یکی از مهمترین روشنفکران معاصر ایران در روز بازگشت آیتالله خمینی به ایران نوشته است. روشنفکری که از قضا در زمره مخالفان جمهوری اسلامی بود. مشابه چنین متونی را به کرات میتوان در آثار روشنفکران سکولار، که حتی برخی از آنها در سالهای پس از انقلاب زندانی و تبعید شدند، دید. وقتی روشنفکران سکولار چنین احساسی داشتند، حدس زدن حال و هوای توده مردم، بویژه اقشار مذهبی کار دشواری نیست. در واقع بازگشت آیتالله خمینی به ایران رخدادی تاریخی است، که توامان بار دراماتیک فراوانی دارد. شور و احساساتی که مردم در جریان این واقعه از خود نشان دادند، بیانگر ریشههای دینی و فرهنگی دامنهدار انقلاب ۵۷ است.
محمدرضاشاه پهلوی در ۲۶ دی ماه سال ۱۳۵۷ ایران را ترک کرد و از همان روز مساله بازگشت آیتالله خمینی از تبعید در میان انقلابیون و مردم مطرح بود. یکی از جلوههای تبعید رهبر انقلاب ایران، گفتگوهای مداوم او با خبرنگاران خارجی در پاریس بود. یکی از پرسشهای پرتکرار خبرنگاران این بود که «آیا دیدار با مقامات فرانسوی تغییری در موضع او ایجاد خواهد کرد؟» پاسخ آیتالله این بود که «خیر. من هرگز حتی برای یک لحظه هم موضع خود را تغییر نمیدهم. این تکلیف الهی است و در صورت سکوت مسئول خواهم بود.»
پرسش دیگر خبرنگاران این بود که «آیا معتقد هستید که ما در دوران تجدید حیات اسلامی به سر میبریم؟ آیا جنبشی که در ایران پدید آمده به دیگر کشورها سرایت خواهد کرد؟» آیتالله خمینی این پرسش را چنین پاسخ داد: «آنچه ما میفهمیم این است که مسلمانان ایران مسائلی را دیدهاند که با مصالح شان مخالف بوده است و مدتی هم به علت تبلیغات غرب به از خودبیگانگی دچار شده بودند. نهضت اسلامی امروز آنان را منقلب کرد و فهمیدند که باید متکی به خود باشند و به اسلام برگردند. امیدوارم که مسلمانان سایر کشورها از تجربیات مسلمانان ایران پند گرفته و توی دهن غرب بزنند و روی پای خود بایستند و با تمسک به اسلام، به افتخارات گذشته خود دست یابند.»
از آنجایی که محبوبیت آیتالله برای مردم کشورهای دیگر بسیار عجیب بود، خبرنگاری از او پرسید «بیشتر مردم دنیا منشاء قدرت شما را درک نمیکنند؛ این چه قدرتی است و از کجا ناشی میشود؟» آیت الله گفت «من همان مطالبی را میگویم که در فطرت مردم ایران نهاده شده است. این قدرت از پیوند مذهبی میان مردم و من نشات میگیرد.».
در آن روزها هرچقدر که آیتالله خمینی درمیان مردم محبوبیت داشت، شاپور بختیار مورد تنفر بود. بختیار که مسئله بازگشت آیتالله را جدی نمیگرفت، در ۲۴ دی ماه و دو روز پیش از رفتن شاه اعلام کرده بود «امام هر وقت خواستند میتوانند به ایران بیایند.» بختیار در روزهای بعد نیز تلاش کرد به نوعی نزدیکی و صلح با رهبر انقلابیون برسد و اعلام کرد: «من خواستههای آیتالله خمینی را اجرا کرده و میکنم و به تصمیمات ایشان احترام میگذارم.»، اما آیتالله مصمم به برانداختن حکومت پهلوی و تشکیل دولت اسلامی بود و به چیزی کمتر از این قانع نمیشد. بنابرین بختیار در تلاشش ناکام ماند و پس از جدی شدن بازگشت آیتالله خمینی به کشور، بختیار و دولتش خود را در وضعیتی بحرانی یافتند.
بیشتر بخوانید:
برگزاری رفراندم رای به جمهوری اسلامی بعد از انقلاب ایران
سرنوشت همراهان امام در هواپیمای ایرفرانس چه شد؟
ابوالحسن بنی صدر؛ صعود و نزول نخستین منتخب تاریخ ایران
قربانی کردن شتر به مناسبت ورود آیت الله خمینی به ایران
بنابر آنچه تیمسار قرهباغی در کتاب بحران منعکس کرده است، حاکمان وقت در جلسه کمیته بحران به این نتیجه رسیده بودند که در صورت عملی شدن بازگشت آیتالله خمینی، اوضاع غیر قابل کنترل شده و از دست آنها خارج خواهد شد.
انقلابیون در سوم بهمن ماه کمیتهای به نام «کمیته استقبال از امام خمینی» تشکیل دادند و کارکنان فرودگاه مهرآباد و هواپیمایی ملی ایران نیز، که در آن روزها اعتصاب کرده بودند، بدون موافقت دولت تصمیم گرفتند یک پرواز استثنایی از پاریس به تهران برای بازگشت آیتالله خمینی و همراهانش برقرار کنند.
نهایتا بنا شد پرواز آیتالله خمینی روز ششم بهمن به سمت تهران حرکت کند. با جدی شدن قضیه بازگشت آیتالله، بختیار که قبلا ادعا کرده بود «ایشان هر وقت خواستند میتوانند به ایران بیایند»، به وحشت افتاد و در جلسه شورای امنیت ملی تصمیم گرفت به بهانه عدم آمادگی و نامساعد بودن اوضاع جوی، دستور تعطیلی فرودگاه را بدهد. وی همچنین دستور داد تعدادی از نظامیان ارتش در فرودگاه مهرآباد مستقر شوند و از ورود آیتالله جلوگیری کنند.
در همین اثنا هزاران نفر از مردم تهران بنا به دعوت کارکنان هواپیمایی از بامداد همان روز برای استقبال از پرواز رهبر انقلاب به سوی فرودگاه مهرآباد سرازیر شدند. دولت به امید لغو پرواز آیتالله خمینی، با انتشار بیانیهای اعلام کرد که فرودگاههای کشور به مدت سه روز تعطیل است و این امر به موج جدیدی از التهاب و اعتراض دامن زد. صبح روز چهارم بهمن، گروهی از درجهداران نیروی هوایی دست به یک راهپیمایی به پشتیبانی از انقلاب زدند. آنها شعار میدادند: «ما پرسنل هوایی هستیم، ما منتظر خمینی هستیم.» در پی این راهپیمایی، مردم در شهرهای مختلف دست به تظاهرات خیابانی زدند و خواستار بازگشت آیتالله به کشور شدند.
روز نهم بهمن، کارکنان کارخانهجات مسلسلسازی و صنایع نظامی به تظاهرات پیوستند و با اضافه شدن طبقات مختلف مردم، شعار دادند: «وای به حالت بختیار/ اگر خمینی دیر بیاد/ اگر خمینی دیر بیاد/ مسلسلها بیرون میاد.» نهایتا اعتراضات و فشارها به قدری زیاد شد که دولت به ناچار ممنوعیت پروازها را لغو کرد. با بازگشایی فرودگاه، نزدیکان آیتالله خمینی ترتیب بازگشت وی را دادند. روز ۱۲ بهمن، صادق قطبزاده، عباس امیر انتظام و تعدادی دیگر از اعضای جبهه ملی پرواز چارتر هواپیمایی ایرفرانس را از پاریس به تهران کرایه کردند. بنا بر ادعای ابراهیم یزدی کرایه هواپیما ۶۰ هزار دلار بود، اما برخی کرایه آن را ۱۷۵ هزار دلار ذکر کردهاند.
قبل از پرواز، کلیه خدمه پروازی از حساسیت آن و احتمال سرنگونی هواپیما مطلع بودند؛ بنابراین شرکت ایرفرانس مبلغ بالایی را برای بیمه این هواپیما درخواست کرد، که بخش عمده هزینه آن را بازاریان نزدیک به جبهه ملی پرداختند. بنابر ادعای کسانی چون منوچهر رزمآرا، چند هواپیمای نظامی از نوع F۱۶ آمریکایی نیز هواپیما را اسکورت کردند که مشخص نیست از طرف کدام کشور بودهاند.
از آنجا که تضمینی برای امنیت فرود هواپیما نبود، در این پرواز شش ساعته، زن و کودکی حضور نداشت و خانم خدیجه ثقفی همسر آیتالله خمینی و دیگران با پروازهای بعدی عازم تهران شدند. مهمانداران زن هواپیمای فرانسوی نیز به احترام آیتالله خمینی از پوشش روسری استفاده کردند.
نهایتا آیتالله خمینی در روز ۱۲ بهمن ماه پس از ۱۴ سال به ایران بازگشت و میلیونها نفر از مردم به استقبال وی رفتند. اجتماع چند میلیونی مردم در حد فاصل فرودگاه تا بهشت زهرا در شرایطی برگزار شد که حکومت نظامی هنوز ملغی نشده بود، اما فرمانداری نظامی تهران طی اطلاعیهای به مناسبت ورود امام، اجتماعات را به مدت سه روز آزاد اعلام کرد. بختیار نیز در آستانه بازگشت آیتالله خمینی پیامی منتشر کرد و ورود ایشان را تبریک گفت.
استقبالی که در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ از ورود آیت الله خمینی به ایران شد، در تمام تاریخ ایران نظیر ندارد. سید موسی موسوی، از روحانیون مخالف جمهوری اسلامی، کتابی تحت عنوان «انقلاب محنتبار» نوشته است که در آن روز ورود آیت الله خمینی را چنین وصف میکند: «هنگام ورود خمینی به تهران شش میلیون نفر از وی استقبال کردند. قرهباغی و تمامی گروههای مخالف انقلاب نیز بر شکوه بینظیر استقبال میلیونها نفر از مردم از رهبر انقلاب تصریح داشتند.» شاپور بختیار نیز در خاطراتش مینویسد: «در روز ورود او به تهران یعنی ۱۲ بهمن، بر شهر جنون مستولی بود و ازدحام عظیم جمعیت بیداد میکرد.»
ارنست نولته نیز در کتاب «اسلامگرایی» مینویسد: «روزی که آیت الله خمینی به ایران بازگشت؛ حس و حال مردم ایران به گونهای بود که انگار (امام غایب، امام دوازدهم شیعیان) بازگشته است.»
در واقع بازگشت آیتالله خمینی به ایران در روز دوازدهم فروردین ۱۳۵۷؛ بازگشت یک سیاستمدار تبعیدی نبود، بلکه بازگشت ناجی و قدیسی بود که در طول قرنهای متمادی در فرهنگ ایرانی پرورده شده بود.