رویداد۲۴ «دولت موقت مهدی بازرگان را میتوان محلّل توصیف کرد: کابینهای کم دوام و آچمز میان فشارهای شدید؛ خودبه خود اهمیت چندانی ندارد، اما از نظر توالی زمانی، سرآغاز چرخشی است بزرگ در اوضاع. نوعی نقطه سر سطر در تحولات سیاسی. دولت آشتی ملی جعفر شریف امامی جز روی کاغذ، وجود نداشت. دولت شاپور بختیار مانند فشفشه بازی بود؛ چشمگیر و پرشور، اما مستعجل. دولت مهدی بازرگان را میتوان صدارت توام با پشیمانی، کابینه مستأصل و ناکام، گرفتارمانده در برزخ، یا قربانی دوره گذار لقب داد. فرجام سیاسی بازرگان تراژیک بود: سر زا رفتن در حین تولد و شکست در اوج پیروزی. عمری برای جا انداختن این فکر که از دین، میتوان معجون ترقیاتی عین خارجه در آورد تلاش کرده بود، کتاب نوشته بود، مایه گذاشته بود و حبس کشیده بود. روزی که به او مژده وصل دادند و قرار بود شاهد پیروزی را در آغوش بکشد، دید در آغوش شاهد کذایی چنان ترافیک و راهبندانی است که جابی برای او نمانده»؛ محمد قائد، «اندوه مومنی که برای باران دعا کرده بود.»
تشکیل دولت موقت مهندس بازرگان یکی از نخستین اقدامات انقلاب ۵۷ بود، اما مهندس بازرگان و یارانش سرنوشت تراژیکی داشتند. مهدی بازرگان در خانوادهای متمول و مذهبی به دنیا آمد و پس از اتمام دوره دبیرستان در تهران، از طرف دولت برای ادامه تحصیل به فرانسه فرستاده شد. وی در فرانسه مشغول تحصیل در رشته مهندسی شد و هفت سال در آنجا اقامت داشت. سال ۱۳۱۳ با پایان تحصیلاتش به ایران بازگشت و به خدمت سربازی در اداره مهندسی ارتش مشغول شد. پس از اتمام خدمت سربازی، به دعوت وزیر فرهنگ مشغول تدریس مهندسی در دانشکده فنی دانشگاه تهران شد و پس از مدتی با هفت نفر از تحصیلکردگان همدوره، شرکت «اتحاد مهندسین ایران» مشهور به «اما» را تشکیل داد، که به گفته خودش اولین شرکت مهندسی مشاور در ایران بود.
بازرگان در دوران تحصیل در فرانسه عقاید پوزیتیویستی پیدا کرده بود و خوانشی تکاملگرایانه از دین داشت، که بحث درباره آن مجالی دیگر میطلبد. او از نخستین افراد غیر روحانی در ایران بود که درباره دین نظریهپردازی میکرد و در خوانش خود از دین تلاش میکرد علم و دین را با یکدیگر سازگار کند. برای مثال آتش جهنم را با علم ترمودینامیک توضیح میداد و نقطه آغاز جهان را «مهبانگ» میدانست. فهم و تفسیر عجیب وی از دین در یکی از فصول کتاب «ذرّه بیانتها» نمایان است؛ فصلی که «آنتروپی و آخرت» نام دارد.
بازرگان از سالهای ابتدایی دهه سی به عنوان یک نواندیش دینی شناخته میشد که علوم فرنگی را آموخته و به واسطه آنها حقانیّت اسلام را اثبات کرده است. همزمان در دانشگاه تهران نیز تدریس میکرد و ۶ سال نیز رئیس دانشکده فنی دانشگاه تهران بود. با آغاز جنبش ملی در دوره محمدرضا شاه پهلوی، فعالیتهای سیاسی بازرگان در جنبش ملی آغاز شد. دکتر کریم سنجانی وزیر فرهنگ وقت، او را به سمت معاونت خود گمارد. با آغاز مبارزههای ضداستعماری ملی کردن صنعت نفت، بازرگان با حکم دکتر مصدق، مامور خلع ید از شرکت نفت و رئیس هیات مدیره موقت شد. پس از این سمتها به ریاست شرکت آب و فاضلاب تهران منصوب شد و نخستین شبکه لولهکشی در تهران را احداث کرد و در همین پست بود که کودتای ۲۸ مرداد آغاز شد.
بازرگان پس از کودتای ۲۸ مرداد به فعالیت علیه رژیم محمدرضا پهلوی پرداخت. در سال ۱۳۳۴ بازرگان برای نخستین بار دستگیر و به مدت پنج ماه زندانی شد. پس از زندان، مهندس بازرگان در سال ۱۳۴۰ به همراه آیت الله طالقانی و یدالله سحابی نهضت آزادی ایران را پایهگذاری کرد.
پس از گذشت ۱۹ ماه، نهضت آزادی نیز غیر قانونی اعلام شد و در دی ماه ۱۳۴۲، بازرگان و دیگر رهبران نهضت آزادی دستگیر و زندانی شدند. علت این تنش، مخالفت نهضت آزادی با اصلاحات ارضی بود. نهضت آزادی بیانیهای درباره اصلاحات ارضی منتشر کرده و در آن به سلب مالکیت از روحانیون و مالکان اعتراض کرد و این حرکت را در راستای تحکیم استبداد شاه دانست که به گفته آنها، گفتمانش را تودهایها و آمریکاییها ایجاد کرده بودند. با دستگیری بازرگان و مخالفتهای علنیاش با رژیم شاه، اعضای نهضت روز به روز به آیت الله خمینی و شاگردانش نزدیکتر شدند.
روزهای منتهی به انقلاب ۱۳۵۷ مهندس بازرگان جزو معدود کسانی بود که میتوانستند سکان دولت انقلابی را در دست گیرند. بازرگان جزو انقلابیونی بود که در دوران پهلوی منصبی اجرایی و سیاسی داشت. آیت الله طالقانی، جبهه ملی و نهضت آزادی نیز که نقش انکارناپذیری در پیروزی انقلاب داشتند، از بازرگان حمایت میکردند. بازرگان در ۱۵ بهمن سال ۱۳۵۷ نخست وزیر دولت موقت شد و هفت روز پس از آن انقلاب به پیروزی رسید.
بیشتر بخوانید:سخنرانی مهندس بازرگان درباره حجاب اجباری +فیلم
حکم نخست وزیری او در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ در مدرسه علوی تهران قرائت شد و چهرههایی همچون ابراهیم یزدی، هاشم صباغیان، عباس امیر انتظام و عزت الله سحابی را به کابینه آورد. با اینهمه به زودی اختلافهای بازرگان با آیت الله خمینی عیان شد. اختلاف بر سر تدوین قانون اساسی بود. بازرگان خواستار تصویب یک قانون اساسی بر اساس جمهوری پنجم شارل دوگل بود و آیت الله خمینی و شاگردانش مصمم به تصویب قانون اساسی بر مبنای ولایت فقیه بودند. بازرگان از دخالت شورای انقلاب و آیت الله خمینی در امور دولت شکایت داشت و مسئولیت خود را به چاقویی تشبیه میکرد که فقط دسته دارد و تیغه را سایرین در دست دارند.
اولین برخورد جدی بازرگان با این وضعیت در ماجرای همهپرسی جمهوری اسلامی در نیمه اسفند اتفاق افتاد. بازرگان خواستار اضافه کردن گزینه سومی به نام «جمهوری اسلامی دموکراتیک» در همهپرسی بود که با مخالفت آیتالله خمینی مواجه شد که معقتد بود: «اسلام نیازی به صفت غربی دموکراتیک ندارد.» جمله مشهور امام خمینی که میگوید «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر» مربوط به همین ماجراست.
این اختلاف نظر با اعمال تجدیدنظر گسترده در پیشنویس اولیه قانون اساسی که جایگاه ولایت فقیه در آن تثبیت شده بود، ادامه پیدا کرد. بازرگان و هفت تن از یارانش در نامهای به آیت الله خمینی از او خواستند مجلس خبرگان را به دلیل تصویب یک قانون اساسی ناقض حاکمیت ملی، به مخاطره انداختن ملت و انقلاب بواسطه سلطه روحانیون و ارتقای جایگاه روحانیت به طبقه حاکم، منحل کند. این نامه با مخالفت شدید امام مواجه شد.
در نهایت، با اجازه کارتر مبنی بر ورود شاه به آمریکا برای مداوای بیماری سرطان، دانشجویان پیرو خط امام به سفارت آمریکا حمله کردند و بحران گروگانگیری ۴۴۴ روزه آغاز شد. فردای آن روز، یعنی روز ۱۴ آبان، دولت موقت بازرگان استعفا داد و آیت الله خمینی استعفای او را پذیرفت.
دلیل انتخاب بازرگان برای نخست وزیری روشن بود؛ عامه مردم، بویژه طبقه متوسط، بازرگان را به عنوان استاد دانشگاه و مبارزی متدین و نوگرا میشناختند و بنابرین گزینه خوبی برای نخست وزیری بود؛ اما به صورت مطلقا موقت. محمد قائد روزنامه نگار مینویسد: «به عنوان ویترین دین و خنثی کننده افکار الحادی تا حدی و به نوعی پیوند دهنده حوزه و دانشگاه و محلّلِ تبدیل سلطنت به خلافت، وظیفه اش را انجام داده بود و با پایان رژیم شاه نیازی به او نبود.»
بازرگان پس از کناره گیری در نامهای از محمدرضا پهلوی خواست برای پایان دادن به بحران گروگانگیری به کشور بازگردد. وی در نامه معروف خود به شاه این جملات عجیب را مینویسد: «اعلیحضرت سابق آقای محمدرضا پهلوی؛ اگر همیشه از من صراحت دیده اید که تلخ بوده است، فکر میکنم هر دفعه نیز روشن شده است که گفتارم خالی از صداقت و حسن نیت نبوده، و درست از آب در آمده است. حالا هم میخواهم پیشنهادی بدهم که به خواست خدا، خیر بزرگ برای همه و از جمله شما و شهبانو در دو دنیا خواهد داشت. در برابر وضع وحشتناک حاضر و مسئله لاینحلی که گروگانگیری اعضا سفارت آمریکا و سرسختی طرفین دعوی بر سر استرداد شما بوجود آمده است و میرود که خدای نخواسته عالمی به آتش و مرگ کشیده شود، بیایید یک ژست عالی تاریخی و در عین حال ساده انجام دهید. اعلام مراجعت به ایران برای حضور و دفاع خود در محاکمه بنمایید؛ کلید نجات مملکت و باز شدن گره کور بینالملل و همچنین آزادی وجدانتان و خروج از وحشت حاضر، بدست شما است. به خاطر هموطنان و برای اثبات دوستی و خدمتگزاری به آنان و به شریعت، که همیشه مدعی بودهاید، این کار را بکنید و بیدرنگ هم بکنید.»
در واقع توقع بازرگان از شاه این بود که به ایران بازگشته و خود را تحویل آیتالله خلخالی بدهد.
پس از فتح خرمشهر، نهضت آزادی مخالفت خود را با ادامه جنگ علنا اعلام کرد و این مساله باعث منزوی شدن بیشتر بازرگان و دوستانش شد. مهندس بازرگان از آن به بعد در تمام دورههای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری رد صلاحیت شد و برخی همکاران او، دستگیر و زندانی شدند. بازرگان و اعضای دولت موقت در آن سالها مورد هجمه گروههای مختلف سیاسی قرار داشتند. چپها بازرگان را لیبرال مینامیدند، که به منزله فحش و ناسزا بود و اسلامگرایان او را عامل آمریکا میدانستند.
پس از موضع گیری آیت الله خمینی درباره نهضت آزادی، بازرگان رسما به حاشیه رفت. یکبار در جریان صحبتهای او در مجلس به صورتش سیلی زدند. علی اکبر معینفر از اعضای نهضت آزادی در مجلس اول، فشارها بر مهندس بازرگان و همفکرانش را در آن روزها چنین شرح میدهد: «در میان فحش پاسدارها و محافظین وارد مجلس میشدیم. من و مهندس هاشم صباغیان که با هم میرفتیم. کار تا کتک زدن پشت تربیون پیش رفت، ولی برای مهندس بازرگان، با آن روحیه خاص و تواضع که داشت، شرایط سختتری بود.»
بازرگان در سال ۱۳۶۲ در نطق مشهوری نسبت به بازگشت استبداد چنین هشدار داد: «اگر ما مجلس آزاد مستقلی نداشته باشیم، دیر یا زود جمهوری اسلامی مانند سلف خود، مشروطیت سلطنتی با حفظ صورت و عنوان، تبدیل به نوعی استبداد و نظام طاغوتی متکی به استیلای خارجی خواهد شد. همیشه و در همه جای دنیا، استبداد از روزی شروع شده که یک شاه، یک خاندان، یک طبقه و حتی یک مکتب خواسته است، ولو با حسن نیت و به قصد خدمت، خود را یگانه مالک، یگانه مسوول و یگانه مامور بر دیگران تلقی نموده و وقعی به رای مردم ننهد.»
بازرگان در آخرین سالهای عمرش از مواضع پیشین خود بازگشت و در یکی از واپسین نوشتههای خود تحت عنوان «آخرت و خدا»، درباره برنامه بعثت انبیا گفت: «دین برای دنیا، اقتصاد و حکومت نازل نشده است.»