رویداد۲۴ مردی که حدود ۴۰ سال سن دارد، دختر نوجوانم را در فضای مجازی به گونهای مکارانه فریب داده است که در مردابی وحشتناک دست و پا میزند و ...
به گزارش روزنامه خراسان، زن جوان که با چهرهای شکسته و غمگین وارد مرکز انتظامی شده بود، با بیان این که گاهی فقط مرگ خود و دخترم را آرزو میکنم، درباره ماجرای تلخی که او را به کلانتری کشانده است، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری امام رضا (ع) مشهد گفت: سالها قبل و درحالی که ۲۰ بهار از عمرم گذشته بود، پای سفره عقد نشستم و با جوانی که شاگرد تعمیرگاه خودرو بود، ازدواج کردم؛ اما آرام آرام متوجه شدم که من و «قربان» هیچ تفاهم اخلاقی با یکدیگر نداریم. او مردی درونگرا و مغرور بود، اما من دختری شاد و خندان بودم که به مسافرت و مهمانیهای خانوادگی اهمیت زیادی میدادم. به همین خاطر همواره با یکدیگر مشکل داشتیم و به مشاجره میپرداختیم.
بالاخره این ناسازگاریهای اخلاقی به حدی رسید که تصمیم به طلاق گرفتم و تا مرز جدایی هم پیش رفتم، اما به خاطر دختر و پسر خردسالم نتوانستم از او طلاق بگیرم؛ چراکه دوست نداشتم فرزندانم زیردست ناپدری یا نامادری بزرگ شوند و درآن سن و سال از محبت پدری محروم بمانند. این درحالی بود که من در یکی از ادارات دولتی استخدام شده بودم و سرکار میرفتم. دراین شرایط «سحر» و «نیما» را نزد مادرم میگذاشتم تا از آنها مراقبت کند. دخترم که به تحصیل ادامه میداد نیز بسیار آرام و گوشه گیر بود و مدام با درس و مدرسه خود را سرگرم میکرد تا این که در ۱۴ سالگی و با شیوع کرونا برایش گوشی هوشمند خریدم تا از تحصیل عقب نماند؛ اما او بلافاصله وارد شبکههای اجتماعی شد و در این میان با مردی ۳۸ ساله ارتباط برقرار کرد که با چرب زبانی و حیله گری او را درفضای مجازی فریب داده بود.
«سحر» با جملات عاشقانه آن جوان مکار، به او دل باخت و تلاشهای من برای جدایی آنها فایدهای نداشت. این علاقه هوسآلود چنان فکر و ذهن دخترم را درگیر کرده بود که چندبار از خانه فرار کرد و نزد آن مرد شیاد رفت و من با هزار بدبختی او را به منزل بازگرداندم. حالا دیگر شبها خواب نداشتم و در اتاقها را قفل میکردم تا این رفتارهای ناهنجار و هیجان گونه دخترم تکرار نشود. چرا که میدانستم او آینده خود را به تباهی میکشاند. از سوی دیگر هم وقتی فهمیدم آن جوان ۴۰ ساله به مواد مخدر اعتیاد دارد، ترس و نگرانی ام بسیار دلهرهآور شد، اما او دخترم را که اکنون ۱۷ سال دارد، رها نمیکند و من چارهای جز توسل به قانون نداشتم؛ اماای کاش ...
با توجه به حساسیت ماجرا و با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ غلامعلی تیموری (رئیس کلانتری امام رضا (ع))اقدامات قانونی و بررسیهای روانشناختی این ماجرای تاسف بار در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی