تجربه «استیضاح» ظرف حدود دو دهه پیش نشان داده هر جایی که این حق قانونی مجلس از مدار منطق خارج شده و به طور خاص به انحصار گروهی برای به کرسی نشاندن اهداف سیاسی شان درآمده، وضعیت چندان تغییری رو بهبود نداشته است. بر این اساس سهم خواهی، اصلاح وضعیت موجود را پس می زند و نتیجه آن می رسد به جایی که مدام وضعیت مدیریتی در ایران بی ثبات باشد و این پالس را به مدیری عالی همانند وزیر یک وزارتخانه دهد که گزینه «سازش» درست ترین راه برای بیشتر ماندن بر مسند وزارت است. حالت عکس این اتفاق را هم می شود ترسیم کرد که « استیضاح» کارکرد سهم خواهی ندارد و سیستم مدیریتی را به یک وضعیت بهینه تر می رساند. اوج این اتفاق را با وجود تمام بد اخلاقی های صورت گرفته در جریان استیضاح وزیر کار دولت دهم می توان به خاطر آورد که تا مدت ها بعید است از حافظه تاریخی مردم پاک شود. یکی از سیاسی ترین استیضاح های تاریخ که در نهایت با رای قاطعی که نمایندگان مجلس به استیضاح دادند در نهایت اینگونه برداشت شد که یک اتفاقی فراتر از دایره سهم خواهی سیاسی پشت این «نه به وزیر » بوده است. از طرفی عده بسیاری بر این باورند که استیضاح حق مجلس هاست برای اینکه بتوانند از طریق این اهرم دولت ها را مدیریت کنند. حق مسلمی که در دولت یازدهم قرعه اش بیشتر از همه به نام عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی افتاده است.
اگر تا قبل از روی کار آمدن دولت یازدهم همواره از وزیر راه و شهرسازی در دولت محمود احمدی نژاد به عنوان یکی از گزینه های اصلی برای کاندیدای ریاست جمهوری نام برده می شد و مدام گمانه حضور نیکزاد به عنوان یار احمدی نژاد در انتخابات خبر سازی کرده بود، در دولت یازدهم نام وزیر راه و شهرسازی به استیضاح گره خورده است. هنوز چند روزی بیشتر از حضور عباس آخوندی در راس وزارت راه و شهرسازی نگذشته بود که موسی الرضا ثروتی، نماینده مردم بجنورد در مجلس آن روزها به یکباره تیتری با این مضمون را در اختیار خبرگزاری منتقد دولت قرار داد که آخوندی را استیضاح می کنیم. از همان جا چراغ استیضاح برای عباس آخوندی روشن شد. وزیری که روزگاری عضو موسس و شورای مرکزی جهادسازندگی ای بوده که به روحیه ایثارگری گروهی از جوانان دانشجو گره خورده بود در دولت یازدهم هر آنچه پیش رفت چراغ های استیضاح اش برای مجلسی ها پر نور تر شد. حتی وقتی هواپیمای ایران 140 که محمود احمدی نژاد در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 آن را یک نماد موفقیت برای دولت خود معرفی کرد و وزیر راهش در گفتگویی اعلام کرد:« می نویسم ایران 140 از فوکر بهتر است» سقوط کرد به پای عباس آخوندی نوشته شد و آن را دلیل مستحکمی برای استیضاح وزیر عنوان کردند. این موضوع در نهایت چهاردهمین روز مهر سال 1394 وزیر را روی صندلی های سبز مجلس نشاند تا از استیضاح خود دفاع کند. استیضاحی که در نهایت با 175 رای مخالف به تشکیل آن هیچ برآیند مثبتی نداشت و فقط مهر تاییدی بر این گزاره بود که طبیعی است وزارتخانه ای با این حجم که زندگی بسیاری از شهروندان به آن گره خورده است، مخالفانی هم داشته باشد. هنوز چند روزی از استیضاح وزیر راه و شهرسازی نگذشته بود که بعضا در محافل خصوصی شنیده می شد که برخی نمایندگان تمایل دارند وزیر راه را برای موضوع دیگری به مجلس بکشانند. آمد و رفت های وزرا به مجلس و حضور در کمیسیون های تخصصی هم به نظر آمد که چندان تاثیری ندارد و همواره گلایه نمایندگان مجلس از عملکرد وزرا حاشیه امنیتی برای آنان ایجاد نمی کند. زمان گذشت و حالا یک بار دیگر نام عباس آخوندی برای استیضاح مطرح شده است اما چرا؟
«قطار ابدی» اگر چه تیتر کوتاهی بود که داغی بر دل ایرانی های زیادی گذاشت اما به نظر می رسد کارکرد اصلاح سیستم را فقط به عزل و برکناری سپرده است. فاجعه تلخی که به تعبیر یکی از روزنامه های پر طرف دار صبح ایران بالاخره آن لحظه ای که مدت ها منتظرش بودیم را نیز پیش روی مان قرار داد و یک مدیر از سمتش به دلیل قصور انسانی همکارانش استعفا کرد. از این جای ماجرا اگرچه بسیاری همچنان داغ از دست رفتن هموطنان شان را داشتند اما باز هم به نظر می رسد عده ای کوتاه نمی آیند و صرفا فقط می خواهند آخوندی وزیر نباشد. آخوندی که بغضش جلوی دوربین های تلویزیونی به خاطر مرگ ایرانی های زائر شکسته بود همچنان در فضای مجازی عکسی شاد و سرحال با تیتری اینگونه از او دست به دست می شد:« تمام مسافران قطار بیمه بوده اند». برای کسانی که درک متوسطی هم از رسانه داشته باشند قطعا بالفور نتیجه می گیرند که این تیتر صرفا برای وزیری که معاونش استعفا می دهد و می رود و خودش را داغدار می داند نیست. مدیری که سالیان سال در سطوح عالی تصمیم گیری های اقتصادی نقش داشته در واکنش به همین دست به دست شدن اخباری چنین گفت:« شما یک مدیر ساختمان آپارتمانی چند واحدی باشی از مرگ طبیعی یک ساکن آن آپارتمان ناراحت می شی وای به اینکه بخواهی وزیر باشی و چنین واقعه سوزناکی تجربه کنی.»
انگار فضای مجازی و برخی نگاه های خاص به این موضوعات اعتقادی ندارند. آنها فقط می خواهند هر طور شده یک وزیری که نمی توان مجموع عملکرد آن را به باد نقد گرفت و گفت:« هیجچ اتفاق مثبتی در مجموعه اش نیفتاده است» را پایین بکشند تا او وزیر نباشد. به هر قیمتی تمایل دارند این رویداد رقم بخورد تا فقط یکی برود و یکی دیگر بیاید. یکی دیگر بیاید و باز هم قصه همان که از ابتدا بوده است و بی تردید این رفت و آمدها هزینه های گزافی برای توسعه اقتصادی ایران ایجاد کرده است. در شرایطی که شرکت بوئینگ 80 فروند هواپیما را تعهد کرده به ناوگان هوایی ایران بسپارد به یکدفعه این حجم تمایل برای نبودن وزیر راه و شهرسازی کار را به جایی می رساند که آنان بر این باور باشند که با وزیری به تفاهم رسیده اند که برای نبودنش عده ای کمر همت بسته اند. جمع جبری چنین رویدادهایی می شود موانعی بر سر توسعه اقتصادی ایران که قطعا نسل جوان ایران در یک بستر اقتصاد مقاومتی و با کنترل شاخص های اقتصادی به بالندگی آن دل بسته اند. اما با وجود گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی گویا همچنان قرار نیست این رویداد شیرین را نسل تازه در مجاورت خود احساس کند چه آنکه هنوز زور دعواهای شخصی و از ریشه برکندن رقیب بر اصلاح منطقی سیستم می چربد. هنوز این اراده نیست. هنوز پای صحبت های کارشناسان خبره که می نشینیم می گویند:« فلانی در ابتدا که به فلان اداره رفته بود تجربه کافی را نداشت و هنگامیکه دستی بر آتش پیدا کرده بود و می توانست نتیجه داشت باشد برکنار شد و رفت.» مدیرانی که هزینه های زیادی برای آنان شده تا یاد بگیرند و بتوانند در روزگاری که قطار های ریلی بی رحمانه همدیگر را در آغوش می کشند، قطار توسعه اقتصادی کشور را به حرکت در بیاورند. اما گویا این اتفاق قرار نیست بیفتد و باز هم تاریخ در حال تکرار است و یکی می رود و یکی دیگر می آید. نقطه سر خط.