رویداد۲۴ حسین فلاحی: بنجی سولمز، یک راهنمای تور این منظره بسیار جالب را شکار کرد. بنجی ویدیو و این داستان را به اشتراک گذاشت.
بنجی گفت:« همه چیز با دو پلنگ شروع شد که از لاشه ایمپالا که اخیراً صید کرده بودند تغذیه می کردند. این دو گربه متأسفانه با ورود یک شیر مادر و توله هایش مجبور به رهاکردن غذا و فرار شدند. پلنگ ها ایمپالا را به بالای درختی برده بودند که فکر می کردند از دسترس هر شکارچی دیگری دور خواهند ماند اما آنها اشتباه می کردند، زیرا شیر مادر و توله هایش توانستند به راحتی از درخت بالا بروند و به لاشه ای برسند.
به قول معروف، جایی که دود هست، آتش هم هست. در آفریقا، ما می گوییم جایی که گوشت وجود دارد، کفتار نیز وجود دارد. پس از اینکه شیرها با موفقیت ناهار پلنگ ها را دزدیدند، دسته ای از کفتارهای گرسنه اولین کسانی بودند که به صحنه آمدند. اما، برخلاف گربههای بزرگ، کفتارها قادر به بالارفتن از درخت نبودند. کفتارهای گرسنه چیزی جز بوی گوشت تازه و امیدشان به اینکه شیرها تصادفاً آن را رها کند نداشتند.
به نظر میرسید که شیر مادر از حضور کفتارها نگران نیست اما در مورد تولههایش اینطور نبود و بی تجربگی کار دست یکی از آنها داد. قلبشان با حضور این همه کفتار تند تند می زد! وقتی کفتارها شروع به پخش شدن کردند، یکی از توله ها بهترین فرصت را برای فرار دید. این توله از درخت پایین پرید و فکر می کرد که می تواند فرار کند. اما به محض رسیدن پنجه های کوچکش به زمین، کل قبیله کفتارها آن را محاصره کردند!
توله ترسیده بود و متوجه شد که مرتکب یک اشتباه خطرناک شده است! اما درست زمانی که فکر کرد همه چیز برایش تمام شده است، مادرش به کمک آمد. شیر مادر با درایتی خاص لاشه را بین بچه اش و کفتارهای گرسنه انداخت. سپس از درخت پایین پرید و درست در مقابل کفتارها فرود آمد. شیر ماده به آنها خیره شد. کفتارها فوراً توجه خود را از توله بی پناه به گوشت معطوف کردند. هر کدام لاشه را گرفتند و دور از شیر مادر عصبانی به داخل بوته فرار کردند. توله سالم ماند و همه اینها به لطف عکس العمل و فکر عالی مادرش بود.»