رویداد۲۴| علیرضا نجفی: دکتر محمد مصدق در روز چهاردهم اسفندماه سال ۱۳۴۵ در حصر خانگی درگذشت. رژیم پهلوی هیچگاه اجازه برگزاری مراسم یادبود به هواداران مصدق را نداد و با سقوط حکومت پهلوی پیروان مصدق مجال یافتند برای مصدق مراسم یادبود برگزار کنند. پس از انقلاب دو بزرگداشت برای مصدق برگزار شد که بسیار جنجالی شدند و حکومت انقلابی نیز پس از بزرگداشت دوم، دیگر اجازه برگزاری آن را نداد. نخستین بار اندکی پس از پیروزی انقلاب بود که بنا به گزارشها، جمعیت میلیونی در احمدآباد حاضر شد و محمود طالقانی به عنوان سخنران در بزرگداشت رهبر ملی کردن صنعت نفت سنگ تمام گذاشت. اما ستایش او از مصدق، روحانیت را خوش نیامد.
دومین بزرگداشت دکتر مصدق در چهاردهم اسفند سال ۱۳۵۹ و در دانشگاه تهران برگزار شد و سریعا به خشونت کشیده شد؛ خشونتهایی که مرزی قاطع میان جریانهای و احزاب انقلابی ترسیم کرد.
سخنران دومین بزرگداشت دکتر مصدق، ابوالحسن بنیصدر بود. در آن زمان یک سال از رئیس جمهوری بنی صدر میگذشت و فضای سیاسی جامعه نسبتا آزاد و گشوده بود. این آزادی از طرفی به علت ضعف دولت مرکزی در دو سال اول انقلاب بود و از طرف دیگر به خاطر حضور گروهها و طبقات مختلف در انقلاب ۵۷.
علاوه بر فضای باز سیاسی، روحانیون نیز در مناصب سیاسی ورود جدی نداشتند و همه اینها باعث رویارویی هواداران حزب جمهوری اسلامی و دیگر گروههای سیاسی شده بود. حزب جمهوری اسلامی نماینده روحانیون اسلامگرا بود آیتالله بهشتی چهره شاخص آن به حساب میآمد. بهشتی که به دنبال هژمونی روحانیون در قدرت سیاسی بود، در اقدامی زیرکانه نام حزب خود را «حزب جمهوری اسلامی» گذاشت که عملا بیانگر این معنی بود که مخالفت با این حزب، مساوی با مخالفت با حکومت جمهوری اسلامی است! از سوی دیگر ابوالحسن بنیصدر سعی داشت قدرت روحانیون را کاهش دهد و این مسئله به اختلافی عمیق میان حزب جمهوری اسلامی و بنی صدر دامن زد. بنیصدر تلاش کرد دادگاههای انقلاب، سپاه پاسداران و کمیتهها را منحل کند و همچنین رادیو و تلویزیون و قوه قضاییه را تحت کنترل خویش درآورد. اما مشخص بود که حزب جمهوری اسلامی چنین چیزی را نخواهد پذیرفت. آیتالله بهشتی حکومت را حق مسلم روحانیون حزب خود میدانست و به همین دلیل فعالیت سیاسی گستردهای را علیه بنیصدر سامان داد.
روز ۱۴ اسفند و مراسم بزرگداشت دکتر مصدق موقعیت مناسبی برای بیان این اختلاف بود. در روز سخنرانی بنی صدر، طرفداران حزب جمهوری اسلامی تصاویری حمل میکردند که در آنها دکتر مصدق مشغول بوسیدن دست ملکه ثریا بود. طرفداران جبهه ملی میگفتند این رسم دربار و اشراف اروپایی بود و نوعی احترام به خانمها محسوب میشد و دکتر مصدق نیز به رسم معمول در دیدار با خانواده سلطنتی این عمل را انجام داده است. اما در فضای سال ۱۳۵۹ صرف دیدن این تصویر برای بدنامی یک سیاستمدار کافی بود.
بیشتر بخوانید:نقش ابوالحسن بنیصدر در جنگ ایران و عراق چه بود؟
مخالفان بنیصدر با پلاکاردهای مذکور وارد میدان شدند و علیه وی و جبهه ملی شعار دادند. از سوی دیگر حامیان جبهه ملی، سازمان مجاهدین خلق و ملیگرایان مذهبی علیه آیتالله بهشتی شعار دادند که مهمترین این شعارها اشاره به درگذشت آیتالله طالقانی بود؛ چرا که مرگ غیرمنتظره ایشان مناسبات سیاسی را به نحو معناداری به نفع حزب جمهوری اسلامی تغییر داده بود. به همین دلیل شایعاتی درباره درگذشت آیتالله طالقانی ایجاد شده بود و حامیان بنیصدر شعار میدادند «بهشتی، بهشتی، طالقانی رو تو کشتی».
بنیصدر در ساعت ۳:۴۰ دقیقه در جایگاه قرار گرفت و سخنرانی خود را با اشاره به ضرورت آزادی بیان آغاز کرد: «فرض آزادی بدون استقلال فریب و دروغ است و فرض استقلال بدون آزادی هم دروغ است.»
این سخنان در شرایطی بازگو میشد که پیروان خط امام به بهانه شرایط استثنایی و نیاز به امنیت، محدود کردن آزادی بیان را ضروری میدانستند. بنیصدر پس از آزادی اشاره به آزادی بیان، درباره دکتر مصدق صحبت کرد: «در آن روزهای تاریک پیش از آن که نهضتهای استقلالطلبانه در جهان آغاز شوند، آغازگر دوران بود، با این طرز فکر و با این دید به مقابله قدرت حاکم روز رفت.»
اشاره بنیصدر به دکتر مصدق، هواداران بهشتی را برانگیخت که علیه مصدق شعار دهند. شعاردادن طرفداران حزب جمهوری اسلامی و دیگر گروههای انقلابی باعث شد زد و خورد و درگیری بین طرفین شد. اندکی پس از آغاز سخنرانی رئیس جمهور، مخالفان وی جهت برای ایجاد وقفه در سخنرانی او، بلندگو را قطع کردند و بنیصدر نیز از هوادارانش درخواست کرد عاملان اختلال را بیرون کنند. هواداران بنیصدر تعدادی را بازداشت کردند و خود بنیصدر در میان سخنرانیاش کارت شناسایی عدهای از بازداشت شدگان را نشان داد و آنها را وابسته به این نهادها معرفی کرد: «کمیته انقلاب اسلامی تهران، مرکز تربیت معلم پسران تهران، ستاد بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خوزستان، بخش تحقیقات ایدئولوژیک و سیاسی دبیرستان دولتی مقداد.» رفته رفته جو گردهمایی متشنجتر شد تا حدی که بلندگوی سخنران قطع شد و «فشفشههایی» به طرف جمعیت پرتاب شد و دو طرف به سنگ پرانی پرداختند. این امر به زد و خوردها شدت بخشید و محل سخنرانی شبیه میدان جنگ شد. بنیصدر پس از شدت گرفتن نزاع از بلندگو اعلام کرد: «شما که از چماقداران نیستید، اطراف آنها را تخلیه کنید تا من از مردم بخواهم خودشان به حساب آنها برسند.»
مخالفان بنیصدر گفتند که او «میلیشیا» را به سخنرانی آورده بود. منظور آنها از میلیشیا، اعضای مجاهدین خلق بود. بنیصدر هم میگفت که مخالفانش از برخی نهادهای انقلابی سازماندهی شده بودند تا سخنرانی را به هم بزنند. روزنامه «انقلاب اسلامی»، ارگان رسمی رئیسجمهور روز بعد نوشت که رئیسجمهور چند بار به «برهم زنندگان سخنرانی» تذکر داده بود.
درگیریهای ۱۴ اسفند باعث شد آیتالله خمینی گروهی را برای بررسی وقایع تعیین کند که در آن هر کدام از طرفین نمایندهای داشته باشند. این گروه، بنیصدر را قانونشکن خواندند، اما بنی صدر چنین عنوانی را قبول نکرد و آیتالله خمینی نیز در واکنش به این ماجرا به بنیصدر چنین گفت: «قانون معین شده است. نمیشود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط میکنی قانون را قبول نداری، قانون تو را قبول ندارد.»
در پی این اختلافات، آیت اللهخمینی راضی به برکناری بنیصدر شد و در نهایت مجلس رای به عدم کفایت او داد. اعضای حزب جمهوری اسلامی نیز آیتالله خمینی را مجاب کردند که بهترین راه حفظ انقلاب اسلامی، تسلط روحانیون بر مناصب سیاسی است و نهاد روحانیت تشیع نباید این فرصت تاریخی را از دست بدهد. وقایع ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ و حذف دیگر گروههای انقلابی، نقطه عطفی در تسلط فراگیر روحانیون اسلامگرا بر قدرت سیاسی بود.