رویداد۲۴ علیرضا نجفی: «دموکراسی» کلمهای یونانی است که از ترکیب دو واژه دموس (مردم) و کراتوس (حکومت) ساخته شده و معنای آن «حکومت مردم» است. این واژه برای توصیف شکلی از حکومت به کار میرود که اولین بار در قرن پنجم قبل از میلاد در آتن ابداع شد و در دوران جدید پیچیدهتر و کاملتر شد.
دموکراسی به معنای حکومتی است که در آن تمام شهروندان از حقوق سیاسی و قانونی مشخصی برخوردار هستند، این حقوق عمدتا شامل دو رکن حق رای و تساوی همگان در برابر قانون است.
در طول قرنها، متفکرانی مانند جان لاک، ژان ژاک روسو و جان استوارت میل اصول دموکراسی را توسعه داده و اصلاح کردند. جان استوارت میل در سال ۱۸۵۹ و در کتاب «درباره آزادی»، بنیادی فلسفی برای آزادیهای اساسی که لازمه حکومتی دموکراتیک هستند فراهم آورد، مواردی، چون آزادی احزاب و اجتماعات، آزادی اندیشه و بیان و غیره.
حکومت دموکراتیک انواع مختلفی دارد؛ مثلا دموکراسی مستقیم، دموکراسی سوسیالیستی و دموکراسی پارلمانی. اما تمام نظامهای دموکراتیک در قائل بودن به حق انتخاب مردم با یکدیگر اشتراک دارند. برای اینکه حکومتی واقعا دموکراتیک باشد، باید انتخابات آزادانه درآن وجود داشته باشد و شهروندان قادر باشند بدون واهمه مداخله یا ارعاب، و با تضمین عادلانه بودن شمارش و تایید نتیجه آرا، کاندیدای مورد نظر خود را انتخاب کنند. به این ترتیب، کشورهایی از جمله چین، کوبا و ویتنام_ که در آن انتخابات برگزار میشود، اما تنها یک حزب در برگه رایگیری وجود دارد_ حکومتهای دموکراتیکی نیستند. همچنین برخی از کشورهایی دیگر که در ظاهر ساختاری دموکراتیک دارند به دلیل دستکاری و تقلب در انتخابات فواید دموکراسی را زایل میکنند.
اولین «دموکراسیها» در دولت-شهرهای یونان باستان به وجود آمدند. این حکومتهای دموکراتیک شباهتی به معنای امروزی دموکراسی نداشتند؛ به ویژه به این دلیل که فقط مردان بالغ و آزاد (غیر برده) شهروند محسوب میشدند. اما رکن اصلی دموکراسی یونانی_ یعنی این اصل بنیادین که همه شهروندان، صرف نظر از ثروت، قدرت یا موقعیتشان، باید در نحوه اداره جامعه خود دخیل باشند_ الهامبخش دموکراسیهای مدرن شد. با این وجود آنچه تا حدود هزار سال پس از ایجاد حکومت دموکراتیک در یونان همچنان در اکثر نقاط جهان رواج داشت عبارت بود از حکومت مطلقه پادشاهی (مونارشی) و یا حاکمیت گروه محدودی از اشراف بر دیگر شهروندان (الیگارشی).
بیشتر بخوانید:ایدههایی که جهان را تغییر دادند: مسیحیت | آیا دموکراسی و حقوق مدنی از دل مسیحیت بیرون آمدهاند؟
در قرنهای ۱۷ و ۱۸ میلادی، اعتراضات فزایندهای نسبت به این دو نوع حکومت در اروپا و ایالات متحده به وجود آمد. تکانه اصلی این اعتراضات افزایش نرخ باسوادی و انتشار گسترده کتابها و جزوههایی بود که مدافع آرمانهای دموکراتیک بودند و از حق شهروندان برای قانونگذاری و لزوم پاسخگویی حاکمان دفاع میکردند. جنگ داخلی انگلیس، انقلاب کبیر فرانسه و جنگ استقلال آمریکا همگی نمونههایی از درگیریهایی بودند که، به درجات مختلف، در جهت ایجاد آزادیهای مدنی، ایجاد نظام نمایندگی سیاسی و حق برابری حقوقی شهروندان تلاش میکردند. با این حال، دموکراسی واقعی، به معنی حق هریک از شهروندان برای رای دادن و انتخاب ساختار و قوانین حکومتی_ دیرتر به دست آمد.
مثلا در کشور انگلستان برای دههها، فقط شهروندان مرد بالغی که مالک زمین بودند حق رای داشتند. تا اینکه در قرن نوزدهم میلادی سلسلهای از اصلاحات رخ داد و حق رای به دیگر طبقات نیز داده شد. تا سال ۱۹۱۸ تمام مردان انگلیسی واجد شرایط رای دادن شدند و ده سال پس از آن نیز زنان بریتانیایی حق رای را به دست آوردند. بر اساس نوشته اکونومیست، «در نیمه دوم قرن بیستم، مبارزه با استعمار انبوهی از دموکراسیهای نوین را در قارههای آفریقا و آسیا ایجاد کرد»، همچنان که «فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بسیاری از دموکراسیهای نوپا را در اروپای مرکزی به وجود آورد». البته در همان دوره در کشورهایی، چون آرژانتین، برزیل و یونان رژیمهای خودکامه جای حکومتهای دموکراتیک را گرفتند و ساختار دموکراتیک در این کشورها و بسیاری از کشورهای مشابه از بین رفت. بر اساس گزارش «واحد اطلاعات اکونومیست»، ۴۵ درصد از جمعیت جهان در سال ۲۰۲۲، «به نحوی از انحا» در یک حکومت دموکراتیک زندگی میکردند. این نشریه که دموکراتیک بودن کشورها را در مقیاسی از یک تا ده رتبه بندی کرده است_ هر چه امتیاز یک کشور بالاتر باشد، دولت آن دموکراتیکتر است_ گزارش کرده که از سال ۲۰۱۶ به این طرف، متوسط نرخ دموکراتیک بودن در کشورهای مختلف جهان «رکود» داشته است. این نشریه میافزاید که «امتیاز جهانی EIU در سال ۲۰۲۲، ۵.۲۹ از ۱۰ بود که فقط ۰.۰۱ نسبت به سال ۲۰۲۱ افزایش داشته و این نشان میدهد که دموکراسی به جای رشد کردن، «رکود» کرده است.
دموکراسی موفقترین ایده سیاسی قرن بیستم است. دموکراسی باعث تقویت آزادیهای فردی میشود و همزمان مزایای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ملموسی نیز دارد. کشورهای دموکراتیک، به طور متوسط، ثروتمندتر از کشورهای غیردموکراتیک هستند. نرخ جنگ در آنها کمتر است و نسبت به کشورهای غیر دموکراتیک، کارنامه موفقتری در مبارزه با فساد دارند. با این حال دادههای عینی موید گسترش دموکراسی در سراسر جهان نیست. اندیشکده آمریکایی موسسه بروکینگز گزارش میدهد که: «در دوران نوین رقابت ژئوپلیتیک، مبارزه اصلی بر سر نقش و تاثیر دموکراسی در نظم بینالمللی است.» یکی از دلایل نگرانی مدافعان دموکراسی، قدرت گرفتن چین و روسیه است که هر دو کشور سوابق ضعیفی در زمینه آزادیهای مدنی و حقوق بشر دارند و منافعشان در گرو تضعیف نفوذ دموکراسیهای غربی است. دولت روسیه در رتبهبندی جهانی دموکراسی در سال ۲۰۲۲، به دلیل سرکوب مخالفان و منتقدان جنگ اوکراین، همچنین به دلیل «کنترل شدید رسانهها»، ۲۲ پله سقوط کرده و امتیاز آن به پایینترین حد تاریخ ۲.۲۸ از ۱۰ رسیده است. امتیاز چین حتی بدتر از ۱.۹۴ بوده که بخشی از آن به دلیل سرکوب اعتراضات ضد قرنطینه دوران کووید است. علاوه بر این، رشد اقتصاد در بخشهایی از آسیا و آفریقا آیندهای را ترسیم میکند که در آن، کشورهایی که در حال حاضر دارای غیردموکراتیک هستند، از نفوذ ژئوپلیتیکی قابل توجهی برخوردار خواهند بود. با این حال، به تعبیر نویسنده موسسه فریدوم هوس، «آتیهی دموکراسی خدشهناپذیر و نیرومند باقی خواهد ماند و نه تنها دفاع از دموکراسی، بلکه گسترش قلمرو آن نیز یکی از اهداف بزرگ دوران ماست.»