رویداد۲۴: «شیخ فضلالله نوری در جلسهای به ناظمالاسلام کرمانی درباره مدارس جدید میگوید: «ناظم الاسلام، تو را به حقیقت اسلام قسم میدهم. آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست..؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقاید شاگردان را سخیف و ضعیف نمیکند؟» (تاریخ بیداری ایرانیان - بخش اول - جلد اول)
آموزش و پرورش مدرن در ایران بسیار دیر شروع شد و تثبیت آن از همان ابتدا با مخاطرات زیادی همراه بود. برای قرنهای متمادی یادگیری سواد و آموزش علم در ایران در انحصار روحانیون بود که آنها را مکتب مینامیدند. تا دوران قاجاریه و حتی پهلوی اول، اغلب کودکان در ایران از حق تحصیل محروم بودند و از همان سنین پایین به کارهای سخت مشغول میشدند و اغلب افراد سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند. فقط اعیان و اشراف و تعدادی از خانوادههای طبقات متوسط و بالا میتوانستند فرزندانشان را به مکتب بفرستند.
آنچه که در مکتب آموخته میشد نیز بسیار ناقص بود. کودکان ابتدا الفبا یاد میگرفتند و پس از تسلط به آن باید یک کله قند برای استاد میبردند! پس از بردن کله قند مرحله بعدی آموزش آغاز میشد و روخوانی جزء آخر قرآن را در کنار یکی از کتب فارسی (معمولا گلستان سعدی یا یکی از کتابهای شعرکلاسیک) آغاز میکردند. این روند تا هنگامی که کودک هشت ساله شود ادامه مییافته و پس از آن به پسران نوشتن میآموختند. علاوه بر نوشتن حروف، حساب و شرعیات [بر اساس رساله مرجع تقلید زمان]نیز به پسران آموخته میشد و پایان دوره آموزشی فرا میرسید.
همچنین تنبیه بدنی شدید، چوب و فلک کردن کودکان و زندانی کردن آنها در زیرزمین هم جزو اصول آموزشی در مکتب حساب میشد. با ورود مدرنیته به ایران و انقلاب مشروطه همه چیز شروع به تغییر کرد. در عصر روشنگری حق آموزش رایگان و همگانی برای تمامی افراد تثبیت شده بود و در بسیاری از کشورهای غربی جا افتاده بود. روشنفکران مشروطه با دیدن آموزش و پرورش مدرن به تدریج شروع به انتقاد از مکتبخانهها کردند و نخستین مدارس مدرن در شهرهای بزرگ تاسیس شدند. میرزا حسن رشدیه از مشروطهخواهان بهنام بود که در سفرهای خارجیاش با نظام جدید آموزشی در دنیا آشنا شد و هنگام بازگشت ناصرالدین شاه از فرنگ ماموریت یافت مدارسی به سبک غربی تاسیس کند. میرزا حسن ابتدا به ایروان رفت و مدرسهای در آنجا تاسیس کرد و پس از آن به تبریز آمد و مدرسه رشدیه را تاسیس کرد. تاسیس مدرسه رشدیه با حواشی بسیاری همراه بود. روحانیون و محافظهکاران که آموزش به سبک جدید را خطری بزرگ برای دین و سنت میدانستند تاسیس چنین مدارسی را محکوم کردند و مردم عامی به تحریک روحانیون بارها به مدرسه رشدیه حمله کردند و به تخریب آن پرداختند.
دختران نیز حق نداشتند نوشتن بیاموزند چرا که تصور میشد «دختر، مشق که بلد شد، کاغذپرانی میکند» یعنی نامه عاشقانه مینویسد. دختران محصل در مکتبها مکرر مورد تعرض جنسی از سوی مردان خانواده ملاباجیها قرار میگرفتند. بنابرین درصد بسیار کمی از دختران به مکتب میرفتند و قاطبه زنان ایرانی سواد خواندن و نوشتن نیز نداشتند. تقاضای زنان برای برخورداری از آموزش از سال ۱۲۸۵ مطرح شد. با وجود بیمیلی بسیاری از دولتمردان، «بیبی خانم استرآبادی» مدرسهای دخترانه در سال ۱۲۸۵ تاسیس کرد که راه را برای تحصیل دختران هموار کند. نوه بیبی خانم درباره تاسیس این مدرسه مینویسد: «این مدرسه خیلی سر و صدا راه انداخت. امام جماعت مسجد عبدالعظیم پای منبر گفته بود که کلمه «دوشیزه» شهوتانگیز است؛ وای بر ملتی که مدرسه دوشیزگان داشته باشد! سایر ملاها نیز علیه مادربزرگم اقدام کردند. سیدعلی شوشتری اعلامیه چاپ کرد و نوشت این مدرسه مال زنی است که مفاسد دینیه دارد. خانهاش محل اجتماع هنرمندان است و در آن تار میزنند.» فشارهای بسیاری بر بیبی خانم وارد شد و قشریون مرتجع خانه وی را آتش زدند. آنها بیبی خانم و دختران محصل مدرسه وی را علنا فاحشه خطاب میکردند و نهایتا فشارها به حدی رسید که دولت این مدرسه را تعطیل کرد. در خاطرات دختر بیبی خانم آمدهاست که یکی از روحانیان بر سر منبر گفته بود: «بر این مملکت باید گریست که در آن دبستان دوشیزگان باز باشد.».
بیشتر بخوانید: تندروهای مذهبی چگونه آموزش زبان خارجی را کفر میپنداشتند؟
اما با وجود اینکه مشروطهخواهان ایرانی در تاسیس نهاد آموزش مدرن در ایران زحمات بسیاری کشیدند، پیشگام مدارس مدرن و نخستین موسس آن در ایران مبلغان مذهبی آمریکایی بودند. این مبلغان مذهبی از هواداران فرقه پرسبیتری بودند که شاخهای از مذهب مسیحیت پروتستان است و برای بسط ایدههای دینی بیشتر بر مسائل تربیتی تاکید میکند. به مبلغان این مذهب مسیونر میگفتند و بسیاری از این مسیونرها که برای تدریس به ایران آمدند به جنبش مشروطه پیوستند و به همراه مردم ایران با استبداد و نابرابری مبارزه کردند.
نخستین مدرسه مسیونرها در تبریز و در سال ۱۲۵۹ گشوده شد که در آن حدود ۸۰ دانشآموز مسلمان و ۱۳۵ دانشآموز مسیحی مشغول به تحصیل شدند. نام این مدرسه «مموریال» بود که به معنی یادگاری است و در آن زبانهای متعددی، چون انگلیسی، فرانسوی و روسی در کنار دیگر علوم مدرن تدریس میشد.
عجایب خصلتهای ایرانی برای معلمان و کارکنان مدرسه مموریال بسیار جالب توجه بود. ساموئل جی. ویلسون مدیر مدرسه در یک گزارش سالانه چنین اظهار کرده بود: «خیلی عجیب است که فهرست حضور و غیابی را بخوانی که بیش از نیمی از آنها دارای لقب «خان» هستند و نامهای پدرانشان را «عزت السلطنه» یا «فخر النظام» به یدک میکشند. علاوه بر رهبران این مردم، ما معلمهایی برای مدارس جدید نیز تربیت میکنیم.»
مدرسه مموریال دستاوردهای بسیاری داشت و عملا نخستین معلمین ایرانی را برای مدارس نسل بعد تربیت کرد. در سال ۱۲۸۵ که با پیروزی انقلاب مشروطه همراه مدرسه مموریال آنقدر گسترش پیدا کرده بود که در روزنامهها برای ثبت نام آگهی میداد. آگهی مدرسه مموریال در روزنامه الحدید که در دوران مظفرالدین شاه منتشر میشد چنین بود: «مدرسه آمریکایی موسوم به مموریال که به قرار سنوات سابق به جهت تابستان تعطیل شده بود، شانزدهم رجب افتتاح خواهد شد. هر کس از آقایان مایل باشند که اطفال خود را بدین مدرسه ارسال فرمایند، با کمال ممنونیت پذیرفته خواهند کرد و دروسی که تدریس میشود، به قرار ذیل است: فارسی و عربی که مخصوصاً سعی و مراقبت زیاد خواهد شد، انگلیسی و فرانسه و روسی و از علوم مختلفه. توضیح آن که محض اکمال زبان فرانسه، معلم فرانسویالاصل از مملکت فرانسه جلب شده تا افتتاح مدرسه وارد خواهد شد و اشخاصی که خیال تحصیل داشته باشند، لازم است تا شروع مدرسه تشریف آورده و اسامی خود را ثبت دفتر فرمایند.»
مموریال در سالهای پس از مشروطه نیز به فعالیت خود ادامه داد، ولی در سالهای بعد رضاشاه پهلوی دستور تعطیلی تمام مدارس خارجی را داد تا به زعم خود مدارس ایرانی را تقویت کند و گسترش دهد. مموریال در این سال به مدرسه پروین تغییر نام داد و همچنین ماندگارشد. پس از انقلاب ۵۷ نیز نام مدرسه پروین، یا همان مموریال، به مدرسه توحید تغییر کرد.