رویداد۲۴ | زینب غبیشاوی: بعد از جانباختن ابراهیم رئیسی و یارانش، فضای کشور به سمت انتخابات زودهنگام پیش رفته است، دیروز، پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۳ اولین روز ثبتنام کاندیداهای ریاست جمهوری بود و هنوز مشخص نیست کدام افراد و احزاب به صورت قطعی وارد این میدان میشوند. فیضالله عربسرخی که زمانی عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران بود در گفتگویی با رویداد۲۴ به تحلیل شرایط موجود، احزاب و کاندیداها پرداخته است که در ادامه میخوانید:
*اتفاق سانحه سقوط هلیکوپتر آقای رئیسی بسیار ناگوار و به یکباره بود، تحلیل شما از این اتفاق چیست؟
وقتی فضای سیاسی از شفافیت لازم برخوردار نیست، بیان هر مطلبی مبتنی بر ظن و گمانهایی است که میتواند درست و یا غلط باشد. به هر حال آقای رئیسی برای افتتاح پروژهای که بخشی از آن در خرداد سال ۱۴۰۰ توسط آقای روحانی افتتاح شده بود، رفته بودند؛ بنابراین کاری بود که با وزیر نیرو هم قابل انجام بود. در این سفر اتفاقی رخ میدهد و در ۲۴ ساعت اول اغلب اخباری که اعلام شد ناصحیح بود، هرچند ممکن است گفته شود دلایل خاصی داشتیم، اما برخی از خبرها آنقدر بد بود که نمیشد هیچ توجیهی برای اعلام آن آورد.
حتی تا امروز هم تقریبا هیچ صحبتی از دلایل وقوع حادثه گفته نشده و از همین رو حالا بسیاری از نزدیکان کشتهشدگان را در موضعی از اعتراض میبینید؛ بنابراین در مورد این اتفاق ممکن است براساس قرائن بتوان حدسهایی زد، اما، چون شفافسازی صورت نگرفته نمیتوان قاطعانه صحبت کرد.
در اطلاعیه حزب توسعه ملی هم آوردیم که برای مردم شفاف سازی کنید این موضوع را. وقتی مادر آقای رئیسی میگوید اگرغیر از خدا فرزند من را کشته، خدا بکشد هرکه بچه من را کشت، نشان میدهد که این ذهن مظنون است. اگر مظنون نبود که چنین حرفی را مطرح نمیکرد، و مهمتر آنکه معنایش این است در خانواده آقای رئیسی چنین صحبتهایی مطرح میشود که مادر ایشان هم چنین صحبتی را عنوان میکند. نکته دیگر آنکه اصلا چگونه چنین فیلمی ناگهان از درون خانه ایشان منتشر میشود! چه کسی به چنین فیلمی از درون خانه مادر ایشان دسترسی داشته است؟
ظاهر قضیه یک افتتاح نهچندان ضروری است، اما در واقع دچار یک چنین حادثهای میشود و کشور درگیر انتخابات زودرس، ابعاد این حادثه هم اصلا باز نشده و جزئیات آن برای مردم شفاف نشده است.
*از انتخابات گفتید، در یک ماه آینده باید انتخابات ریاست جمهوری زودهنگام را برگزار کنیم، در این مدت به صورت مدام شاهد این هستیم که در خصوص اهمیت ادامه راه آقای رئیسی صحبت میشود و البته که مسیر هم برای یاران آن مرحوم باز است. تحلیل شما از این وضعیت چیست؟ ایا برای نزدیکان و همفکران اقای رئیسی فرش قرمز پهن شده است؟
به هرحال تریبونداران رسمی، دولتیها هستند و علاوه بر آن، رخ دادن این اتفاق باعث شده تا سایر تریبونها هم به لحاظ عاطفی در اختیار دولتیها قرار بگیرد. همه چیز در اختیار این طیف سیاسی است، اما توجه داشته باشید این دولت نزدیک به سه سال روی کار بوده و به لحاظ عملکردی نتایج کاملا برخلاف آن چیزی است که این روزها تبلیغ میکنند. کافی است تا وعدههای شاخص ایشان در انتخابات را ببینید! مثل وعدههایی که درباره ارز، بورس، تورم، ساخت مسکن و ... داده شده، عملکرد دولت هیچ نسبتی با وعدهها ندارد.
حادثه سقوط هلیکوپتر باعث شده تا کار برای رقبای انتخاباتی هم سختتر شود و دیگر نامزدها به سختی میتوانند عملکرد فردی که از دنیا رفته را نقد کنند؛ بنابراین از این جهت این سوال درست است، اما همانطور که ابهامات زیادی درباره اصل حادثه سقوط وجود دارد، اجازه به شفاف شدن مسائل سیاسی و اقتصادی کشور تن داده نمیشود. یعنی ندیدیم در تلویزیون دولت و منتقد دولت بنشینند و باهم بحث کنند، صداوسیما تریبون یک سویه است و منتقد جایی در دستگاه تبلیغات حکومت ندارد.
*ما الان انتخابات ریاست جمهوری و طبیعتا پیش از آن تبلیغات را در پیش داریم. عدم فراهم بودن فضا برای نقد عملکرد رئیسی، چقدر میتواند در انتخاب مردم تاثیر گذار باشد؟
اساسا چنین فضایی برای نقد وجود ندارد، دستگاه تبلیغاتی که در دوره روحانی کاملا مقابل دولت بود، الان کاملا همراه دولت و سیاستهایش است، درحالی که صداوسیما به عنوان رسانه باید بتواند نقاط ضعف و قوت جریانات مختلف را بازتاب دهد. الان عملا صداوسیما بلندگوی تبلیغاتی یک جریان سیاسی است. صداوسیما در اختیار یک جریان سیاسی است و سایر جریانات در محدودیت هستند.
همین صاحبان رسانه و خبرنگاران را نگاه کنید، هر روز احضار، تهدید، بازداشت، زندان و جریمه میشوند. در حالی که جریان رقیب خیلی راحت هرچه میخواهد میگوید. روزنامه کیهان بسیار راحت به آدمی با وزن و شان آقای خاتمی توهین میکند و دروغ میبندد و زمانی که شکایت هم میکند رسیدگی نمیکنند. دستگاه صداوسیما یک دستگاه ملی نیست، بوق تبلیغاتی یک جریان خاص است.
*با این وجود و شرایطی که در آن هستیم، اساسا مردم تمایلی به حضور در انتخابات دارند؟ ما به تازگی انتخابات مجلس را داشتیم و درصد کمی از مردم در آن مشارکت داشتند، فراتر از اینکه چه فرد و یا جریانی وارد انتخابات میشود، مردم رغبتی برای حضور در پای صندوق رای را دارند؟
سه ماه قبل انتخاباتی برگزار شده و آنچه حکومت اعلام کرده، مشارکت ۴۰ درصد بوده که ده درصد از آن باطله و سفید بوده به این معنا که در میان کاندیداها گزینهای نداشتند و به ملاحظات شخصی شرکت کردند. انواع و اقسام گزارشهایی که از شهرستانها داریم این بود که در شهرهای کوچک آرا خرید و فروش میشده. یعنی از این ۳۰ درصد، تابع قیمتهایی بوده که داده و ستانده میشد. نهایتا حداکثر یک مشارکت ۳۰ درصدی بوده. از مشارکت در رفراندوم جمهوری اسلامی به بعد عمدتا مشارکتهای قابل قبولی بوده، در سال ۷۶ یک مشارکت ۷۹/۹ درصدی داشتیم.
این میزان مشارکت اصلا به هیچ وجه برای نظامی که پشتوانه اصلی اش مردم هستند، مناسب نیست. برای نظامی که با همه دنیا دعوا دارد، اگر پشتوانه مردمش را هم نداشته باشد خب دیگر قرار است به چه چیزی تکیه کند؟ به اقتصاد تحریم شده و فروپاشیده شدهاش؟ که جمعیت زیر خط فقرش بالای ۳۰ درصد است؟ به روابط خوب دیلپماتیکش تکیه میکند؟ پشتوانه یک نظام سیاسی مانند جمهوری اسلامی رای مردم است. حالا ۳۰ درصد میتواند پشتوانه مناسبی باشد؟
به نظرم در این مدت هیچ تغییری را در سیاستها شاهد نبودیم که حکومت تغییری ایجاد کند که به سمت مردم برود. هیچ نشانهای هم برای تعدیل سیاستها تاکنون نداشته است و با همین وضعیت هم انتخاباتی بهتر از انتخابات اسفند ماه نخواهیم داشت.
*با توجه به صحبتهای شما، ما هیچ تغییری در رویکرد حاکمیت ندیدهایم، با این وجود آیا اصلاحطلبان به عرصه ورود میکنند یا خیر؟ اگر بله، با چه رویکردی؟
تفکر اصلاحطلبی، بند نافش به صندوق رای گره خورده است. جریان برانداز که طبیعتا با صندوق رای کاری ندارد، اما اصلاحطلبی میگوید از طریق پارلمان، و مجاری تصمیمگیری، سیستم را اصلاح کنیم. اساسا وقتی میگوید در انتخابات شرکت نمیکنم، یعنی هیچ راهی برایش باقی نمانده است. نه اینکه یک گزینه دیگر برایش باشد.
افراد همفکرت ثبتنام میکنند، با عنوان نظارت استصوابی رد میشوند، وارد مجلس میشوند، فشارهای جانبی بر انها وارد میشود و شورای نگهبان با تفسیرهای مضیق و کاملا متفاوت از آنچه که تصویب کنندگان قانون اساسی مد نظر داشتند، اقدام میکنند. به صورتی که مردم به یک ناامیدی میرسند که ترجیح میدهند در انتخابات شرکت نکنند.
خب در این شرایط پرسیده میشود که اصلاحطلبان قرار است چکار کنند! آنها در پی مشارکت در انتخابات هستند، اما باید بتوانند نامزد مطلوب خودشان را داشته باشند، باید به حرفهایی که میزنند امکان عمل داشته باشند تا بتوانند جامعه را اقناع کنند. به عنوان فردی که همراه و همدل اصلاحطلبان هستم، ایده شخصی من این است که مشارکت مشروط در انتخابات داشته باشیم، مشروط به تامین شرایط حداقلی. اینکه حداقل یک کاندیدای کاملا اصلاحطلب با برنامه حداقلی داشته باشیم. وقتی اجازه اجرای برنامه به ما داده نشود، نمیتوانیم به مردم قولی هم بدهیم. ما سعی داریم تا حکومت را قانع کنیم که کارآمدی را به صندوق رای برگرداند. همان تعبیر مشخص آقای خاتمی که انتخابات از مسیر خود خارج شده است و باید آن را به مسیر خود برگردانیم. جبهه اصلاحات بعد از بررسی و مشورت با آقای خاتمی، تصمیم خود را اعلام خواهد کرد. امیدوارم حاکمیت به این صداقت از سر حسن نیت نگاه کند و کاری کند تا این ظرفیت در راستای بهبود وضعیت کشور بکار گرفته شود.
*آیا نشانههایی دیدهاید که حاکی از تغییر رویه باشد؟
ما ندیدیم، اما نمیخواهیم بگوییم ندیدیم، امیدواریم که ببینم. ما امیدواریم عقلانیت بر روندهای کشور و تصمیمات مسئولان حاکم شود، که منتهی بر بهبود شرایط مردم و کشور شود. از جمله رفتار عقلانی بر روند انتخابات.
*حتی اگر حاکمیت به شما چراغ سبز نشان دهد و شروط شما پذیرفته شود، آیا فکر میکنید مردم اساسا به شما اقبالی دارند؟
در این وضعیت هیچ شرایط اطمینانبخشی روبهرویم نیست، از همین رو نمیتوانم که مردم را هم به این سمت دعوت کنم. اما زمانی ممکن است به وجود بیاید که من قانع شوم و تلاشم را برای قانع کردن جامعه بکار گیرم.
بله قبول دارم جامعه شدیداً نسبت به نظام، انتخابات، جریانها و حتی اصلاحطلبان بدبین شده است.
مردم به دنبال مطالباتشان هستند، اگر اصلاحطلبان نتوانند یا به آنها اجازه داده نشود که برنامه هایشان را اجرا کنند معلوم است که مردم هم به آنها
رای نمیدهند. مردم تکلیفشان مشخص است. مردم کارشان طبیعی است، اعتمادشان را از دست دادهاند و حق دارند. الان وظیفه حکومت این است که
این نگاه مردم را تغییر دهد و من باید در راستای مطالبات مردم گام بردارم.
اگر جریان اصلاحات توانست به حداقل اطمینان برسد که به آنان اجازه انجام کار داده میشود، خب در راستای اقناع جامعه گام برمیدارد. الان هیچ تلاشی در این راستا انجام نمیدهد، چون خودش هم به این اطمینان نرسیده است.
*در سالهای اخیر، اصلاحات از سمت حاکمیت عملا از انتخابات حذف شده است و همواره این توجیه را برای خودش داشته، اما الان اگر وارد عرصه شود و مردم به آنها رغبتی نداشته باشند، تکلیف مشروعیتشان چه میشود؟
سیاستورزی یک روند ثابت و یکنواخت ندارد و سینوسی است. مردم وقتی نسبت به موضوعی گله داشته باشند، اگر حل شود، نظرشان هم طبیعتا تغییر میکند. از همین رو میگویم اگر خودمان اطمینان پیدا کنیم، به سمت اقناع مردم میرویم. حکومت باید اول اعلام کند که شرایط حضور گرایشهای مختلف را فراهم میکند یا نه.
آقای خاتمی در فایل صوتی که از او منتشر شد، میگوید که مردم همواره در کنار ما بودند و به ما رای دادند، الان ناراضی هستند و ما در کنارشان قرار میگیریم. نگاه به مردم به عنوان صاحبان حق است. مردم حق دارند حتی گزینه خوب را انتخاب نکنند. کسی حق تحمیل فرد یا موضوعی را به مردم ندارد، ما نهایتا به مردم توضیح میدهیم. اگر مردم قانع شدند رای میدهند. سرمایه اجتماعی را برای این میخواهیم که با آن کاری انجام دهیم، وقتی بگوییم اقدامی نمیکنیم پس این سرمایه را برای چه میخواهیم؟
*اصولگرایان چطور؟ وضعیت اصولگرایان را در شرایط فعلی چگونه تحلیل میکنید؟
انتخابات اساسا مهندسی و مدیریت میشود. یعنی به شما گفته میشود اگر در این شهر کاندیدا شوید تایید صلاحیت میشوید، اما اگر از شهر دیگر بیایید، ردصلاحیت میشوید. معنای این حرف چیست؟ انتخابات ریاست جمهوری قبل را به یاد بیاورد، هر نامزدی که به نوعی با اصلاحطلبان ارتباط داشتند را ردصلاحیت کردند.
انتخابات با مرحوم رئیسی و سه چهار نفر از حامیانش برگزار شد. بعد هم برای خالینبودن عریضه دو نفر که از نظر فکری به اصلاحات نزدیک بودند را تایید کردند، افرادی که حتی در لیست اصلاحطلبان هم نبودند.
حتی شنیدم که برای ثبتنام هم برخی را تشویق کردند. یعنی شما نمیخواهی کسی دیگری بیاید و اگر کسی بیاید او را رد میکنید. بعد تیمی را روی کار میآورید که در حرفزدن هم مشکل دارد چه رسد به اجرا. بعد از سقوط هم بگویید این اتفاق برای کشور دستاورد دارد، متوجه نمیشوم! کشته شدن مسولان کشور دستاورد است؟ این که مذمت آنها است؛ اینکه مرگشان بیش از زنده بودنشان اهمیت دارد.
*یکی از نگرانیهای مهم جریانات، عبور از سد شورای نگهبان است، توصیهای به شورای نگهبان دارید؟
شورای نگهبان خودش مدیریت شده است. تا الان انتخابات را نظارت میکردند، از این به بعد تا آخر دوره نظارت میکنند، روی همه موضوعات. درصورتی که وظیفه شورای نگهبان کاملا مشخص شده و هرکاری که برای اهدافش نیاز باشد انجام میدهد و تنها نهادی است که روزبهروز اختیاراتش بیشتر میشود.
* یک زمانی اصلاحطلبان خودشان از طریق رهبری گفتگوهایی را شروع کرده بودند، مانند آقای منتجبنیا. آیا بنا ندارید که همان مسیر را ادامه دهید؟
متعادلترین و ملایمترین نیرو در میان اصلاحطلبان آقای خاتمی است که او را خانهنشین کردهاند و به هیچ برنامه رسمی او را راه نمیدهند! حالا چه کسی قرار است این نقش را ایفا کند؟! آقای خاتمی که از پیش از انقلاب در جریانات انقلاب حضور داشتند، اما میبینیم چه رفتاری با او انجام شده است.
*یعنی ایشان اجازه حضور در مراسم تشییع آقای رییسی را نداشتند؟
اول اینکه مهم ابراز تالم و تاثر بود که ایشان انجام دادند، ضمن اینکه در چنین مراسمی اگر برود و در خیابان یک گروه اجیر شده به او فحاشی کنند، او باید برود؟ در خیابان دیدیم افرادی که در خیابان راه میروند و یقه دیگران را میگیرند، به دیگران توهین میکنند و از امنیت و مصونیت هم برخوردار هستند، خب چرا باید به چنین افرادی نزدیک شد؟
وقتی میبینی میزبان هیچ حرمتی نگه نمیدارد خب نمیروی. در مراسم بیت به آقای روحانی توهین کردند و نه تنها هیچ کس به آنها چیزی نگفت، بلکه صداوسیما هم به کمک آمد و چهره آقای روحانی و لاریجانی را سانسور کرد.
*من در ادامه نام چند فرد را میگویم که احتمال کاندیداتوری آنها وجود دارد، میخواهم نظرتان را درباره آنها بدانم.
شریعتمداری: او کمتر اهل موضعگیری سیاسی بوده، اما حضورش در دولت خاتمی، هاشمی، روحانی، و سوابق اجرایی موثری که داشته، باعث شده تا یک چهره اجرایی قابل توجه در عرصه قوه مجریه باشد. او دارای پشتوانه و سابقه اجرایی بسیار درخشانی است.
جلیلی: جلیلی خودش را طلبکار یک دور ریاست جمهوری از حاکمیت میداند. اما من چیزی از او ندیدم که بگویم به دلیل این ویژگی، مناسب این موضوع است. البته او رای سازماندهی شده تندروها را دارد.
زاکانی: به نظرم چیزی برای گفتن ندارد. بعید است نقش و سهمی داشته باشد. او را صرفا برای شلوغکاری در مناظرهها میآوردند.
همتی: او یک کارشناس اقتصادی است و فردی است که در دولت آقای روحانی موثر بوده، ضمن نقدهایی که به دلیل برخی ناهماهنگیها که به او وارد شده، اما در این سه سال دولت رئیسی همچنان سیاستهای اقتصادی دولت مرحوم رییسی را نقد کرده و جامعه هم او را فردی زنده میداند.
احمدینژاد: ضربهای که احمدینژاد به کشور و کل ساختارهای این مملکت وارد کرد هیچ دولتی وارد نکرد. هرچند چهرهای از او ساخته شده که کف جامعه به خاطر مباحثی مانند یارانه نقدی، نگاه مثبتی به او دارد، اما بنیان بسیاری از خسارتها، به دولت او برمیگردد. معقتد نیستم که حکومت الان از احمدی نژاد استفاده میکند، بنظرم او را برای یک زمان دیگری میگذارد.
روحانی و جهانگیری: این دو بزرگوار، دوره سختی را پشت سر گذراندند، شرایط سخت کشور خصوصا دور دوم که با تحریم گسترده امریکا همراه شد، و ناملایمتیهایی که با آنها شد و ... به نظرم هنوز خستگی بر تن آنها مانده است.
حیدری تو هم یکروز باید محاکمه بشی. اقازاده بچه پررو!