رویداد۲۴- روشنفکران عرفی گستردهترین طیف فیلمسازی سینمای ایران هستند. این گروه از فیلمسازان چنان دستهبندی متنوع و متلونی را شامل میشوند که تقسیمبندی درون گروهی آنان کار سادهای نیست.
برای درک بهتر این فیلم سازان ابتدا بهتر است دو گروه عمده این فیلمسازان را بشناسیم و بعد از مقایسه این دو گروه با هم به تفاوت و تمایز این دو گروه به عرفیگرایان را با فیلمسازان گروههای دیگر مقایسه کنیم.
روشنفکران عرفی را میتوان به دو دسته عمده تقسیم کرد، یکی از این دستهها سینماگران موسوم به بدنه هستند و دیگر دسته این گروه را میتوان عرفی گرایان نامید.
نقطه اشتراک این گروه از فیلمسازان را میتوان در نگاهشان به واقعیت ملاحظه کرد. این دو دسته به واقعیت به صورتی که هست نگاه میکنند. بر خلاف دو دسته پیشین که آرمان یکی از خصیصههای مهم فیلمسازیشان بود این گروه از واقعیت آرمانزدایی میکند.
نکته دیگری که دو جریان عمده عرفیگرایی در سینما را به هم نزدیک میکند نگاه اغلب تلخشان به واقعیت است.
این دسته از فیلمسازان چون به واقعیت صرف نگاه میکنند و آن را نصبالعین فیلمسازی خود قرار میدهند، به میزانی که آن واقعیت تلختر باشد فیلم این فیلمسازان هم تلختر میشود.
اما تفاوت عمده این فیلمسازان را میتوان در نحوه نگاهشان به بپدیده سینما تشخیص داد. سینماگران موسوم به بدنه ساخت فیلم شغلشان است.
آنها این حرفه را بلد هستند و از این حرفه پول در میآورند. فیلمسازی آنها و تداوم آن بستگی مستقیمی دارد با میزان فروش فیلمهایشان. آنها با فیلمساختن گذران زندگی میکنند و همه مدل فیلمی در کارنامه فیلمسازیشان دیده میشود.
آنها حتی سریال هم میسازند و سعی میکنند یک فیلمساز حرفهای باشند. در حالی که عرفیگرایان حامل اندیشههایی عرفی در سینمای خود هستند و صرفاً برای سود گیشه فیلم نمیسازند.
دسته دوم این گروه فیلمسازان کسانی هستند که راه سینمای ایران را به جشنوارههای جهانی باز کردند. از عباس کیارستمی و کیانوش عیاری در دهه شصت بگیر تا اسکار فرهادی. بخش عمدهای از افتخارات بینالمللی سینمای ایران توسط این گروه فیلمسازان بهدست آمده است.
نکته بارز و مشخص در مشی این فیلمسازان نزدیکی بیان سینمایی آنان با فیلمسازان سینمای جهان است. آنها با اتکا به همین زبان مشترک توانستند افتخارات متعددی کسب کنند.
این دو طیف از عرفیگرایان سینمای ایران به لحاظ تاثیرگذاری در فضای فرهنگی جامعه ایران به شدت اثرگذار هستند و از محبوبیت بالایی میان اقشار مختلف جامعه برخوردارند. علت محبوبیت آنها دلایل متعددی دارد که از حوصله این نوشته خارج است. با نگاهی به جدول فروش امسال سینمای ایران میبینیم که چهار فیلم پرفروش صدر جدول سینمای ایران متعلق به این گروه فیلمسازان است. حال بهتر است به بررسی این دو طیف فیلمسازی سینمای ایران بپردازیم:
سینمای بدنه
سینمای بدنه اصطلاحی بود که فریدون جیرانی آن را باب کرد. منظور جیرانی، جریانی از فیلمسازی بود که نه مانند دو گروه اول آرمانخواه و ایدئولوژیک بودند و نه مانند عرفیگرایان روشنفکر. سینماگران این جریان به دنبال ساخت فیلمهای مردمپسند و خوشساخت بودند.
فیلمهایی که جایی میان فیلمهای سه طیف دیگر سینمای ایران میایستادند. فیلمهایی که غالباً با سرمایه بخش خصوصی ساخته میشد و هدفش بازگرداندن پول و سوددهی فیلم از طریق استقبال مردم بود. فریدون جیرانی، سیروس الوند و مهدی فخیمزاده سرشناسترین فیلمسازان این جریان هستند.
این گروه از فیلمسازان با اینکه تلاش میکنند از سیاسیبودن پرهیز کنند اما به شدت وابسته به فضای سیاسی کشور هستند. در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی هرگاه فضای سیاسی و فرهنگی بازتر بوده این گروه از فیلمسازان فیلمهای بهتری ساختهاند، چرا که دست آنها برای پرداختن به مضامین مختلف از هر جهت باز بوده و آنها توانستهاند آثار دلخواه خود را بسازند.
این در حالی است که در زمانهایی که فضا مهیا نبوده در روند فیلمسازی این فیلمسازان نیز اختلال ایجاد شده و آنها نتوانستند آثار دلخواهشان را بسازند و حتی به سمت تلویزیون و سریالسازی گرایش پیدا کردند.
تاثیرگذاری سینماگران موسوم به بدنه از آن جهت است که فیلمهای آنها سخافت آثار موسوم به فیلمفارسی را ندارد و از ثقیل بودن آثار تجربی هم در آنها خبری نیست. فیلمهای این فیلمسازان جدای از اینکه برای فروش ساختهشدهاند از کیفیت مطلوبی هم برخوردارند و میتوانند سطح سلیقه مخاطبان را ارتقا دهند.
سینماگران بدنه دیگر به آن مفهوم نظاممندی که پیش از این درباره آنها صحبت میشد وجود ندارند. آنها یا جذب تلویزیون شدهاند یا با ساخت آثاری بیکیفیت جایگاه خود را در مقام فیلمسازی اثرگذار از دست دادهاند. مدتهاست که سینمای ایران آثار خوبی از آنان در سینما ندیده است و باید دید آیا آنان میتوانند اثر درخور توجهی در آینده بسازند یا خیر.
عرفیگرایان
عرفیگرایان سینمای ایران مهمترین جریان سینمایی پس از انقلاب هستند که اکثر افتخارات سینمایی این دوران را برای سینمای ایران در سطح جهانی به ارمغان آوردهاند.
روشنفکران عرفی سینمای ایران توانستهاند با نزدیک کردن بیان سینمایی خود با زبان سینمایی جهان افتخارات جهانی متعددی را برای سینمای ایران به ارمغان بیاورند. اگرد در سالهای دهه شصت شاهد افتخارات متعدد عباس کیارستمی در سطح جشنوارههای اروپایی بودیم، با ظهور پدیدهای بنام اصغر فرهادی دامنه افتخارات این جریان سینمایی به سطح آمریکای شمالی هم کشیده شد و حتی تا کسب جایزه اسکار هم پیش رفت.
شروع تمایز این جریان در سینمای ایران با عباس کیارستمی بود. عباس کیارستمی در دهه شصت و با ساخت آثاری شاعرانه در سینمای ایران توانست آغازگر توفیقات جهانی سینمای ایران در پس از انقلاب باشد.
نگاه ساده و شاعرانه و دور از ایدئولوژی عباس کیارستمی به پدیدههای مرسوم روزمره باعث تمایز او با سینماگران جهانی میشد و تحسین آنان را برمیانگیخت. کار به جایی رسید که مارتین اسکورسیزی که به لحاظ جهان فیلمسازی فرسنگها با عباس کیارستمی فاصله دارد هم از سبک فیلمسازی او تعریف کرد.
سبک فیلمسازی عباس کیارستمی به گونهای بود که مقلدان فروانی یافت و آن مقلدان با ساخت آثاری با تقلید از اُستاد توانستند افتخارات جهانی بسیاری کسب کنند.
پرویزشهبازی، جعفر پناهی و تا حدی ابراهیم فروزش از مقلدان سالهای دور عباس کیارستمی هستند. تا سالها افتخارات جهانی سینمای ایران محدود به عباس کیارستمی و مقلدانش بود و برد این افتخارات از اُروپا فراتر نرفت و هیچگاه به مرزهای آمریکا نرسید.
با ظهور پدیدهای بنام اصغر فرهادی بود که معادلات به هم ریخت و سینمای ایران در تمامی جهان مطرح شد و حتی به جایزه اُسکار رسید. تفاوت بارز سینمای اصغر فرهادی با عباس کیارستمی در قصهگو بودن سینمای اصغر فرهادی و ضد قصه بودن آثار کیارستمی است.
همین دلبستگی به گفتن قصه توسط اصغر فرهادی باعث شد سینماگران آمریکایی و در راس آنان اعضای آکادمی اُسکار تحت تاثیر آثار فرهادی قرار گیرند. فرهادی هم در سالهای اخیر مقلدان بسیاری پیدا کرده که آثارشان در سطح جهانی مطرح شدهاند. دسته دیگری از فیلمسازان مطرح سینماگران عرفی فیلمسازانی هستند که تمایل به ساخت آثار فلسفی دارند.
در راس این فیلمسازان که تا حدی توانست عناصر فلسفی فیلمهایش را با المانهای سینمای مردمپسند پیوند بزند و آثار بحثانگیزی خلق کند، داریوش مهرجویی است. مهرجویی ستاره بیچون و چرای سینماگران عرفی در سالهای پس از انقلاب تا میانه دهه هفتاد است.
مهرجویی اما بعد از ترجمه کتاب جهان هولوگرافیک و کشیدهشدنش به سمت فلسفه پست مدرن و عناصر فرهنگ پاپ نتوانست مثل گذشته بدرخشد و آثارش با اُفت شدید کیفی مواجه شد. آثار مهرجویی امروز نه مخاطب عام سالهای گذشته را دارد و نه میان روشنفکران و رسانهها بحث خاصی برمیانگیزد.
چهرههای بسیاری از قدیمیهای این جریان سینمایی را میتوان نام برد که به دلایل متعددی از جمله فراهم ندیدن شرایط فیلمسازی دست از فیلمسازی شستهاند یا آثارشان کیفیت نازلی پیدا کرده است.
مسعود کیمیایی، بهرام بیضایی و ناصر تقوایی مهمترین چهرههای این جریان هستند. این جریان فکری همچنین چهرههای جدیدی را رو کرده است که با رویکردی متفاوت اما در راستای فکری این جریان در سینمای ایران به فعالیت میپردازند. چهرههایی مانند مانی حقیقی، رضا درمیشیان و به تازگی سعید روستایی.
این جریان را میتوان آلترناتیو مهم دو جریان سیاسی-فکری دیگر سینمای ایران نامید. آلترناتیوی قدرتمند که مداماً دو جریان دیگر سینمای ایران را در فضای عمومی به چالش میکشد.
برخوردها و تضادها
روشنفکران عرفی همیشه در کشاکشی مدام با دو جریان فکری دیگر سینمای ایران بودند. خصوصاً محافظهکاران سینمای ایران که این جریان به سکولاریسم متهم میکنند. محافظهکاران سینمای ایران معتقدند این جریان فکری در صدد تضعیف فکری مردم ایران و دین زدایی از سطح جامعه است و به همین علت انتقادات تند و تیزی را متوجه این جریان فکری سینمای ایران میکند.
مقاله روزنامه کیهان درباره بهرام بیضایی در روزهای اخیر از جمله انتقادات تند جریان محافظهکار از روشنفکران عرفی است. این جریان گاهاً مورد انتقاد جریان نواندیشی دینی سینمای ایران هم قرار گرفته. از جمله انتقادات دامنهدار و طولانی مدت ابراهیم حاتمیکیا از اصغر فرهادی پس از موفقیتهای جدایی... در جهان.
حاتمیکیا اصغر فرهادی را متهم به سیاهنمایی کرد و از او بابت نبود امید در آثارش انتقاد کرد. کشمکشهای این جریان با دو جریان دیگر را میتوان در آرمانزدایی جریان عرفی از واقعیت بررسی کرد.
به لحاظ سیاسی هم این جریان را میتوان طرفدار جریان اصلاحطلبی و اعتدال دانست، با این توضیح که طرفداری این جریان از اصلاحطلبان و اعتدالگریان نه ایجابی که کاملاً سلبی و حمایت سینماگران عرفی از این جریان سیاسی به معنای قبول تمام مواضع آنان نیست.
این جریان و آثارشان جایی در نهادهای رسمی/فرهنگی ندارند. آثارشان از صدا و سیما پخش نمیشود و حتی برای پخش تیزر از تلویزیون هم دچار مشکل هستند. در عوض با گسترش فضای مجازی، از این فضا برای تبلیغ آثار خود استفاده میکنند. میزان موفقیت این سه جریان سینمایی میتواند ذائقه فرهنگی جامعه ایران را مشخص کند. به نظر میرسد تا مدتها شاهد چالش این سه جریان عمده در سینمای ایران باشیم. جریاناتی که شاکله اصلی سینمای ایران را تشکیل میدهند.