صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

شنبه ۰۲ تير ۱۴۰۳ - 2024 June 22
کد خبر: ۳۷۲۴۵۸
تاریخ انتشار: ۱۶:۲۲ - ۲۱ خرداد ۱۴۰۳
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد:

مختصات سیاسی که حزب رستاخیز و انتخابات فرمایشی پهلوی از آن زاده شد

تشکیل حزب رستاخیز و تک‌قطبی شدن تمام عیار قدرت سیاسی در سال ۱۳۵۳ یکی از مهم‌ترین عوامل گسترش نارضایتی دربرابر حکومت پهلوی بود. شاه برای تضمین قدرت خود استبداد سیاسی را به نهایی‌ترین حد خود رساند. اما استبداد حکومت را نجات نداد و حکومت پهلوی چهار سال پس از تشکیل حزب رستاخیز سقوط کرد.

رویداد ۲۴: «شاهنشاه فقط رهبر سیاسی کشور نیست؛ او در درجه نخست آموزگار و رهبر معنوی است که نه تنها جاده، پل و قنات برای مردم خود می‌سازد، بلکه روح، اندیشه و قلب مردمش را نیز هدایت می‌کند.» بخشی از اعلامیه حزب رستاخیز تحت عنوان فلسفه انقلاب ایران

حزب رستاخیز ملت ایران معروف به «حزب رستاخیز» به عنوان حزب واحد فراگیر، در یازدهم اسفند ماه سال ۱۳۵۳ و به دستور محمدرضا پهلوی تشکیل شد. پس از اعلام تشکیل این حزب، تمام احزاب و سندیکا‌های فعال در نظام شاهنشاهی ایران، مانند حزب ایران نوین، حزب مردم، حزب پان ایرانیست، حزب سومکا و حزب ایرانیان موظف شدند به حزب رستاخیز بپیوندند.

محمدرضاشاه پهلوی که بار‌ها درباره‌ی آزادی احزاب و دوری از تک‌حزبی کردن کشور سخرانی کرده بود، در سال ۱۳۵۳ تغییر عقیده داد و تصمیم گرفت کسور را تک‌حزبی کند. وی حزب ایران نوین و حزب مردم را منحل کرد، حزب رستاخیز را تشکیل داد و ضمن اطلاع اینکه در آینده نظام تک‌حزبی خواهد بود، گفت: «کسی که وارد این تشکیلات سیاسی نشود و معتقد به سه اصلی که من گفتم نباشد، دو راه برایش وجود دارد: یا یک فردی است متعلق به یک تشکیلات غیرقانونی یعنی باصطلاح خودمان: «توده‌ای». یعنی باز باصطلاح خودمان و با قدرت اثبات:بی وطن. او جایش یا در زندان ایران است یا اگر بخواهد فردا با کمال میل بدون اخذ حق عوارض، گذرنامه در دستش می‌خواهد برود، چون که ایرانی نیست، غیرقانونی است و قانون هم مجازاتش را معین کرده است. یک کسی که توده‌ای نباشد و بی وطن هم نباشد، ولی باین جریان هم عقیده‌ای نداشته باشد، او آزاد است، بشرطی که بگوید_بشرطی که علنا و رسما و بدون پرده_ بگوید که آقا من با این جریان موافق نیستم، ولی ضد وطن هم نیستم. ما به او کاری نداریم.»

یرواند آبراهامیان در تحلیل موشکافانه خود از دوران سلطنت محمدرضاشاه نشان می‌دهد که قدرت رژیم پهلوی دوم بر سه ستون استوار بود؛ ارتش، بوروکراسی و پول. اما شاه در سال ۱۳۵۳ تصمیم گرفت ستون چهارمی به این اساتین اضافه کند که آن هم عبارت بود از نظام سیاسی تک‌حزبی.

پیش از سال ۱۳۵۳ آزادی نسبی احزاب در ایران وجود داشت. احزاب چپ نمی‌توانستند به صورت رسمی فعالیت کنند و فعالیت‌هایشان مخفی و اغلب محدود به زمینه‌های فرهنگی بود. اما احزاب راست‌گرایی که گا‌ه مشی سوسیالیستی نیز داشتند آزاد بودند و فعالیت می‌کردند. حزب مردم، حزب ملیون و حزب ایران نوین از جمله مهمترین احزاب فعال در دهه چهل بودند.


بیشتر بخوانید:گروه‌های سیاسی ابتدای انقلاب چه موضعی نسبت به قانون حجاب اجباری داشتند؟


طولانی‌ترین دوره نخست وزیری و تصدی دولت از آن حزب ایران نوین بود و شاه نیز از چند حزبی بودن سیاست در کشور حمایت می‌کرد. شاه در سال ۱۹۶۱ به مخالفان خود اطمینان داده بود که نظام چند حزبی و کثرت نسبی قدرت سیاسی را حفظ خواهد کرد چراکه وی فرزند مشروطه است و بنا بر متن قوانین مشروطه شاه باید سلطنت کند و نه حکومت.

محمدرضا پهلوی این ایده‌ها را چنین بیان کرد: «اگر من دیکتاتور بود و پادشاه مشروطه نبودم، می‌بایست وسوسه می‌شدم تا همانند هیتلر یا مانند آنچه امروز در کشور‌های کمونیستی می‌بینید، حزب واحد مسلطی تشکیل دهم. اما من به عنوان یک پادشاه مشروطه آن توان و جسارت را دارم که فعالیت‌های حزبی گسترده به دور از خفقان نظام یا دولت تک حزبی را تشویق کنم.».
اما محمدرضاشاه با تصمیم خود در سال ۱۳۵۳ نه تنها به مشروطیت بلکه به همین سخنان خود نیز پشت کرد. وی دستور داد احزاب موجود منحل شوند و یک حزب واحد به نام رستاخیز جایگزین همه احزاب شود. شاه در بیاناتی عجیب و از لحاظ سیاسی نابخردانه اعلام کرد کسانی که به حزب رستاخیز نمی‌پیوندند یحتمل توده‌ای و خائن هستند و همه باید بین ترک کشور و پیوستن به حزب شاهنشاه یکی را انتخاب کنند. عبارت «مخالفان همین فردا کشور را ترک کنند.» باعث خشم بسیاری از سیاسیون و قهر مردم با صندوق‌های رای شد و از آن زمان به بعد دیگر کسی به اصلاح رژیم شاه فکر نمی‌کرد و همه در فکر انقلابی تمام عیار و براندازی رژیم پهلوی بودند.

به تعبیر آبراهامیان تبدیل حکومت به یک دولت تک‌حزبی فراگیر با سردمداری حزب رستاخیز ایده دو گروه متفاوت بود. گروه نخست کسانی بودند که در رشته علوم سیاسی تحصیل کرده بودند و از اساتید محافظه‌کار آمریکایی الگو می‌گرفتند. گروه دوم نیز کمونیست‌های بریده از حزب توده و تواب شده بودند که اعتقاد داشتند فقط یک دولت فراگیر مانند آنچه لنین پایه‌گذاری کرد امکان توسعه در ایران را ایجاد می‌کند.

حزب رستاخیر کتاب‌ها و جزواتی منتشر کرد که اصول خود را در آن‌ها ترویج کند. این متون بسیار مضحک بودند و مثلا در یکی از آن‌ها ادعا می‌شد که حزب رستاخیز و شاهنشاه یک بار برای همیشه مفهوم طبقه را از میان برداشتند و به مبارزات طبقاتی پایان دادند. خود شاه نیز با روزنامه‌ای بریتانیایی مصاحبه کرد و گفت «حزب رستاخیز مبتنی بر دیالکتیک‌های انقلاب سفید» است و قدرت وی توسط مردم تضمین می‌شود.

حزب رستاخیز با بودجه عظیم و حمایت نیرو‌های اطلاعاتی و قانونی جلوه دادن خود سریعا شروع به سازماندهی قدرت کرد و یک سال پس از تشکیل حزب انتخابات مجلس بیست و چهارم را برگزار کرد که بسیار تصنعی بود. سخنگوی حزب اعلام کرد کسانی که در انتخابات شرکت نمی‌کنند مساله‌دار هستند و انتخابات باید پرشکوه باشد. آبراهامیان می‌نویسد: «به دنبال این اقدامات بود که در خرداد ۱۳۵۴ حزب رستاخیز حدود هفت میلیون رای دهنده را مانند گله‌های گوسفند پای صندوق‌های رای برد و بنابرین از انتخابات لاف زد که در تاریخ سازمان‌های سیاسی کامیابی و دستاورد شاهنشاه بی‌مانند است.»

بسیاری از مخالفان شاه در این سال‌ها به حزب رستاخیز اعتراض کردند که یکی از آن‌ها آیت‌الله خمینی بود که با انتشار اعلامیه‌ای اعلام کرد تک‌حزبی کردن کشور حقوق فردی مصرح در قانون اساسی و حقوق بین المللی را زیر پا می‌گذارد. اما نهایتا حزب رستاخیز بر علیه اهداف اولیه خود نتیجه داد. شاه با تک‌قطبی کردن کامل کشور آخرین ضربه را بر مشروعیت سیاسی خود زد و زمینه سقوط نظام را فراهم کرد.

نظرات شما