رویداد ۲۴| محمد آزاد: بنزین قرار بود هر روز گران شود اما به ظاهر برخی برای ارزانی آن نقشه چیدهاند. حداقل زاکانی که این حرف را میزند.
هرچند اصلا به صلاح مردم و مسئولان نیست که او هیچ پستی در هیچ زمینه داشته باشد، اما وجودش در این انتخابات غنیمت است؛ وگرنه انجماد جلیلی و سختگیری پزشکیان را نارسیسیم قالیباف اصلا به حتی لحظهای سرزندگی نمیکشاند.
شاید تنها کسی که از غیاب او سود میکرد قاضیزاده هاشمی بود که این شانس را مییافت که بر سر میزی خلوتتر، شاید یکی دو نفر هم به حرف او گوش کنند.
آخرین ورقی که زاکانی زمین زد، آس بنزین بود که خورد به زمین تصمیم بزرگ و مساله لاینحل قیمت بنزین و میز را جمع کرد. احتمالا زاکانی با این تجربه که هرکس به گرانی بنزین چسبید بیعاقبت شد، تصور کرد بد نیست یک بار هم کسی بگوید آن را ارزان میکند. همین شد که گفت قیمت را نصف میکند: لیتری ۱۵۰۰ تومان، دست هم نمیخورد.
اما جدی؛ اگر چنین سخنی را باور داشته باشد و رئیسجمهور نیز بشود، بر فرض محال، باید تصور کرد چه بر سر ما و حتی خودش خواهد آمد.
این که صلاح کشور نیست که زاکانی شهردار هر شهری باشد، چه رسد پایتخت، از همین سخن او آشکار است. ممکن است همه فکر کنند هرکس پس از مدتها تمرین و آزمون و خطا در مقام بزرگترین مدیر پایتخت، قاعدتا دیگر متوجه شده است که برای تصمیمگیری درباره مسائل کوچک دیوانی هم اقلا یک گوسفند را قربانی میکنند.
اما زاکانی متوجه نیست که تصمیمگیری درباره قیمت هر لیتر این مایع قابل اشتعال، بر اساس قانون باید در سند بودجه سنواتی و آن هم مطابق با سند بالادستی بودجه، یعنی برنامه پنج ساله توسعه تنظیم شود.
و همه این حرفها خود باد هوا است؛ از روزی که رئیسجمهور قبلی صبح یک ساعت خواب ماند و مملکت را آب برد دولت و مجلس و سند هم سرگرمی برای کودکان ریشو است و اصلا معلوم نیست کجا تصمیم میگیرند دیگر حتی یک ریال هم روی قیمت بنزین نگذارند و دق دلشان را روی اقلام سفره و دارو و چنین کالاهایی خالی کنند.
البته هرکجا این تصمیم را میگیرد به نظر برخی افراد اشتباه میکند؛ آبان ۹۸ ته خط سالیان طولانی خشم و نارضایتی بود و بنزین جز بهانه چیزی نبود.
سالها در همین کشور و برای همین مردم بعد از عید بنزین را گران کردند و چیزی نشد. با این استدلال باید در تونس خودسوزی منع قانونی داشته باشد، که البته به دلایل حقوق بشری ممکن نیست. این از بحث مستوفای حقوقی.
زاکانی که مسائلی به آن روشنی را نمره نمیگیرد بعید است از اثرات سختتر چنین تصمیمی آگاه باشد چون چند تا عدد هم توی این مسائل دخیل است.
فرض کنیم در یک دنیای وارونه زاکانی در کاخ ریاست جمهوری نشسته و بنزین را نصف کرده و اجازه هم نمیدهد هیچ کس دستش به بالاتر از ۱۵۰۰ تومان برسد.
از آنجا که بنزین کالایی قیمتی است و دولت، یعنی همین آقای زاکانی رییس دولت باید باک ملت را پرکند و از آن طرف دستش هم در فروش بنزین است، اوضاع اندکی مبهم میشود؛ حداقل تا اینجا.
از این جا به بعد و با رفع ابهام، ژانر داستان به ترسناک تغییر میکند. بنزین لیتری ۳ هزار تومان هم که دولت دست مردم بدهد، یعنی فقط یک دلخوشی است که پول دادند، وگرنه بنزین خیلی گران است.
نه تنها گران است، بلکه جبران فاصلهای که این گرانی با ۳ هزار تومان دارد، وظیفه زاکانی است و لاغیر؛ او احتمالا تازه اینجا متوجه میشود که چه چاهی برای خود کنده و چند میلیارد دلار از جیب باید بگذارد.
جیب زاکانی، که با نام بودجه سنواتی معروف است، اگر سوراخ باشد و دخل و خرج آن به هم نخورد، میگویند زاکانی کسری بودجه دارد که این خودش دو نوع است ساختاری و عملیاتی و عمرا زاکانی حوصله نخواهد کرد که حتی اسم اینها را یاد بگیرد پس بگذریم.
با این حال کسری بودجه اولین بلایی است که بر سر مردم و زاکانی فرود میآید و مردم میبینند که مستی لیتری ۱۵۰۰ کمتر زدن در پمپ بنزین چطور خماری پس میدهد: ناگهان همه چیز گران میشود که به آن تورم گفته میشود.
به دلایلی که دانستن آن لازم نیست و پذیرش آن هم از سوی مردم و زاکانی کفایت میکند، کسری جیب زاکانی اولین نتیجهای که دارد و حیرتانگیز است گران شدن همه چیز به معنای دقیق کلمه است.
و اما بعد؛ مردم که فکر میکنند هر لیتری که به باک وارد میشود ۱۵۰۰ تومان از این جیب به آن جیب است، هی بنزین میزنند.
اینجا نقش بد داستان، ارباب ارابهها یا همان خودروسازان به مردم مشتاق رانندگی ارزان ماشینهای حلبی میفروشند تا بیافتند کف جادههای درجه ۴ مملکت و دومین اتفاق و سومین اتفاق با هم برای آنها ظاهر میشوند.
اول که فقیر شدند، حالا از دود اگزوز و ذرات معلق لاستیک و آسفالت و لنت که زاکانی به آن پیامام ۲.۵ میگوید مریض میشوند و چون فقیر هستند نظام بهداشتی درستی هم ندارند و هرچه پول درآوردند بنزین میزنند: مرگ تدریجی.
و چون فقر و هزینه واردات بنزین اجازه سرمایهگذاری زیرساختی در جادهها و مهمتر آموزش مناسب خلقالله را نمیدهد، مرتب چپ میکنند یا سرشاخ به هم میخورند و سالاد گوشت و حلبی درست میشود: این هم آخرین نتیجه آن مرگ ناگهانی و دلخراش.
اما برگردیم اول داستان؛ زاکانی که جلوی دوتا آدم جدی که حرفهایی درباره اقتصاد میزنند که او نمیفهمد نشسته بود گفت «اتفاقی که میافتد این است که قیمت بنزین به ۱۵۰۰ تومان باز میگردد؛ به ازای این مساله مردم سود میکنند.»
زاکانی که در میزگرد اقتصادی شرکت داشت بار دیگر این موضوع را پیش کشید و گفت: جمع کردن دست و پای سیاست به معنای دخالت بیجا کردن در حوزه اقتصاد و سپردن کار به کاردان را دنبال خواهم کرد.
بیشتر بخوانید: برندگان و بازندگان یک مناظره خستهکننده | بازنده: قالیباف و جلیلی؛ همه نگاهها به سمت تانک انقلاب
و ادامه داد: قیمت بنزین ۳۰۰۰ تومانی را به ۱۵۰۰ تومان اصلاح میکنم. شرکتهای دولتی هم باید خصوصی شوند نه مثل گذشته که اختصاصی شدند.
و اما آدمهای جدی همین حرفها را جوری میزنند که اصلا حوصله زاکانی نمیکشد گوش کند و خوشبختانه بعید است مردم هم به حرف او گوش کنند و کبریت را دست کودکی بدهند که جنگل را آتش میزند.
اکنون حداقل دو سال است که بحث از لطمات واردات بنزین به دلیل شیب تند افزایش مصرف داخل، در میان مقامهای تصمیمگیر به شدت داغ و خود مساله قدیمیتر از این دوسال است.
برای نمونه متوسط مصرف بنزین در ۷ ماهه ابتدایی سال ۱۴۰۱، روزانه تقریبا ۱۰۲ میلیون لیتر بوده اما یکباره در ۲۹ اسفند، ۱۴۴.۳ میلیون لیتر بنزین مصرف میشود که نسبت به مدت مشابه سال قبل ۲۷.۷ درصد افزایش نشان میدهد.
با همین مستندات هاشم اورعی، استاد دانشگاه شریف که حساس به این مساله است در اردیبهشت سال ۱۴۰۲ این روند را «عجیب، خطرناک و غیرقابل ادامه» توصیف کرد و دلیل آن را هم تنها به قیمت ثابت بنزین در ۴ سال پیش مربوط دانست.
ثابت نگه داشتن قیمت کالایی در یک اقتصاد با تورم بالای ۵۰ درصد در ۴ سال، عملا به معنی مجانی کردن آن کالا است؛ آن هم نه هر کالایی، بلکه با اندکی اغراق جنسی شبیه به اسلحه را مجانی کردهایم.
سود آن به جیب چه کسی میرود؟ اول خودروسازان داخلی، که هرچند صنعتی نازپرورده و غرغرو است، فقط در نزدیکی پایان سال ۱۴۰۲، از مردم ۱۵۰ هزار میلیارد تومان پول پیش فروش خودرو گرفتند. رقمی به اندازه کل بودجه جاری دولت در سال ۱۴۰۲.
دیگر چه کسی سود میبرد؟ تولیدکننده بنزین خارجی، که احتمالا در دل میخندد و به دولتی که روی اقیانوس نفت نشسته است، بنزین را اقلا به قیمت روی عرشه خلیج فارس (که مخفف آن به فرنگی افاوبی یا فوب خلیج فارس است) فاکتور میکند. ۵۰ سنت تا یک دلار، یعنی ۳۰ هزار تا ۶۰ هزار تومان، بگیریم متوسط ۴۵ هزار تومان خیلی که معامله شیرین باشد.
از اینجا دولت باید روزانه برای هر لیتر از ۱۵۰ میلیون لیتر مصرف کشور با کسر ۱۵۰۰ تومان، ۴۳۵۰۰ تومان یارانه مستقیم بدهد، که به واسطه این خدمت مردم در جاده با خودروی بیکیفیت بمیرند، و با بنزین مفت محیط زیست را نابود کنند.
این تصمیمات البته دستپخت مشاوران زاکانی در مجلس، از جمله سخنگوی ستاد انتخاباتی او، مالک شریعتی، نایب رییس کمیسیون انرژی است.
یکی از اهالی اندیشه ایران که اکنون از دنیا رفته است برای توصیف و نه تحقیر، ایرانی را دچار شیزوفرنی فرهنگی میدانست. این بماند
اما مالک شریعتی؛ اگر کسی با او اندکی آشنایی داشته باشد از این که چنین تراوشاتی از ذهن او بجوشد، اصلا متعجب نخواهد شد.
با این وجود و با توجه به بار مالی و افزایش مصرف انرژی که این تخیلات زاییده افکار دوئت مالک-علیرضا در پی دارد، حتی با اعداد محافظهکارانه این گزارش، واقعا عجیب است که بلافاصله زاکانی میگوید: «اقتصاد کشور دچار چالش است. کسری بودجه، ناترازی انرژی مهمترین چالشها هستند.»
از جنبه عینی این تغییر حالت ذهنی بیشباهت به رفتار افراد مبتلا به برخی اختلالات عصبی نیست؛ برای نمونه کسانی که از یک منطق روان و یکدست بیبهره هستند و جهان و واقعیات ره خودشان به طریقی که تنها بر خودشان واضح است روایت میکنند.