اما شاید بتوان اینگونه نگاه کرد که جنگ شکل گرفته و هزاران نفر در
سوریه و عراق کشته و آواره شده و بازیگران زیادی روبروی هم ایستاده و حال
سفیر روسیه به دست پلیسی 22 ساله که فریاد حلب را فراموش نکنید می دهد،
کشته می شود. آیا این سفیر کشی می تواند به جنگ خاورمیانه پایان دهد یا
حداقل بر آن تاثیر بگذارد؟ البته شاید بسیاری از تحلیلگران این سفیر کشی را
با پیچیده شدن روابط روسیه و ترکیه و همچنین متشنج شدن اوضاع ترکیه و
کارنامه اردوغان در این چند صباح مربوط کنند، اما چیزی که بواقع مشخص است
این است که اوضاع جهان وضع وخیمی را پشت سر می گذارد. اوضاعی که نشان می
دهد بی نظمی در یک جای جهان می تواند به آشوبی بزرگ در دیگر نقاط دنیا منجر
شود. موجی کوتاه در آبهای خاورمیانه سونامی بزرگی را در ساحلی دور به
دنبال خواهد داشت.
روسیه و ترکیه انگار نمی توانند ماه عسل آرامی تجربه
کنند. آن بار هوایپما و این بار سفیر. روسیه و ترکیه در در چند سال گذشه
در موضوع سوریه روبروی هم بوده اند و رفتارهای همدیگر را نقد کرده اند. اما
به نظر می رسد که اختلافات را کنار گذاشته و دیوار اعتماد را نمی خواهند
براحتی خراب کنند و جنگی لفظی و عملی راه بیندازند. می توان گفت بیش از
سفیر کشی و بالا رفتن از دیوار سفارت، چیزی که دلیل اصلی هر جنگی است،
مشکلاتی است که دو کشور از قبل درگیر آن هستند. موازنه ای که از قبل به هم
خورده است و جرقه ای اینچنینی، جنگی بزرگ را رقم می زند. باید گفت که روسیه
و ترکیه بعد از حادثه هواپیما تلاش زیادی شکل دادند تا اختلافات به تفاهم
تبدیل گردد.
در ترکیه چه خبر است؟
اما واقعا در ترکیه چه
خبر است؟ کودتا، دست پنهان گولن، قشون کشی به عراق و سوریه، انفجار،
دستگیری، انفجار، دستگیری کردها و نمایندگان آنها و بالاخره سفیر کشی. همه
اینها بیش از آنکه تحولاتی سیاسی و طبیعی باشند تحولاتی خطرناک و البته
آشوب انگیز هستند که روند ثبات در ترکیه را بیش از پیش به هم می ریزد و عقب
می اندازد.
روند یکسان و قابل تفسیری در ترکیه مشاهده نمی شود. هر
اتفاقی که می افتد می توان به چند گروه همزمان نسبت داد. به کرد ها و
پ.ک.ک، به گولنی ها و آنها که در کودتا دست داشتند، به مردمی که از مسائل
خارجی مخصوصا از مسائلی که در همسایگی آنها در جنوب ترکیه رخ می دهد ناراحت
و خشمگین هستند، به شبه نظامیان یا داعشی ها که گه گاه می توانند بروند و
دوری در ترکیه بزنند و دوباره به سوریه و عراق برگردند. انگار بلبشویی
برپاست است در ترکیه.
این بلبشو و گمانه زنی های عجیب و غریب را می
توان در مورد حادثه ترور سفیر روسیه نیز مشاهده کرد. این ضارب کیست؟ جوان
خوش تیبی که لباس مهمانی پوشیده و با کارت حفاظت وارد گالری هنری شده است
که از قضا سفیر کشور روسیه، کشوری که سیاست هایش در آنچه در سوریه رخ می
دهد تاثیر زیادی دارد، سخنرانی میکند. هفت تیر و شلیک و جهانی در بهت.
ضاربی در کسوت پلیسی که بعد از کشتن سفیر فریاد الله اکبر می دهد و می گوید
حلب را فراموش نکنید.
در حلب چه چیز را فراموش نکنیم؟ آیا افکار عمومی
ترکیه و آنها که با سیاست های روسیه مخالف هستند چنین می اندیشند که باید
سفیر کشی کرد تا همه چیز درست شود؟ به نظر می رسد که نمی توان افکار عمومی
گروهی حداکثری را در ترکیه با افکار داعشی یا تکفیری شناخت. مردم ترکیه با
افکاری سکولار که هر چند مسلمان و موحد و مقید هم هستند اما دین را بیش از
اینها از سیاست جدا کرده اند و گروه و دسته تندرو سیاسی و مذهبی نمی توان
بین آنها شناخت. همچنان که رفتارهای داعشی گونه و افراطی در ایران منفور
است در ترکیه هم باید منفور باشد. ولی به هر روی تاثیر رسانه ها را نمی
توان بی تاثیر دانست. رسانه ای که می تواند بعد از آزادی حلب مردم را به
تحسن مقابل سفارت روسیه و ایران بکشاند و این دو کشور را مقصر مسائل سوریه
بداند.