بخشهايي از اين مصاحبه در ادامه ميآيد:
* اگر رقيب روحاني در انتخابات رياستجمهوري دوازدهم از همين افراد مطرح
جناح اصولگرا باشند، قطعا مردم به مقايسه عملكرد و جهتگيريهاي سياسي،
اقتصادي و فرهنگي آنها خواهند پرداخت و به احتمال بسيار زياد راي اكثريت
مردم، آقاي روحاني خواهد بود؛ در مقابل، اگر رقيب انتخاباتي روحاني فردي با
برنامهها و تيم اجرايي بهتر، باشد شرايط متفاوت ميشود و خيلي نميتوان
مطلق در باب نتايج آن انتخابات، اظهارنظر كرد. ولي روشن است كه چنين رقابتي
درشرايط كنوني مطرح نيست.
* اعضاي فراكسيون اميد براي كسب تجربه كار تشكيلاتي و پارلماني به زمان بيشتري نياز دارند؛ اما مِن حيثالمجموع به نظرم عملكرد اين فراكسيون در مجلس دهم به تدريج ارتقا پيدا كرده است.فراكسيون اميد هم ميتواند رفته رفته در فضاي سياسي كشور جاي خود را باز كند مشروط بر اينكه اعضاي آن از مواضع و نطقهاي تهييجي و شعارگونه اجتناب كنند.
* من برخي از مواضع اتخاذ شده اخير از سوي تني چند از اعضاي فراكسيون اميد را چندان براي كشور مفيد نميدانم؛ براي نمونه آقاي محمود صادقي يكي از اعضاي بسيار شريف فراكسيون اميد است كه فرزند شهيد بزرگواري هم هست؛ اما اينكه يكسري شعارهاي افراطي از سوي وي يا هر فرد ديگري مطرح شود كه بعدا با عذرخواهي همراه باشد، به دور از پختگي و بلوغ سياسي است و در نهايت، يأسآفرين است. «شهامت» ارزش والايي است اما مشروط به آنكه مجموعهاي را به اهدافش نايل كند نه اينكه كسي يك قدم روبه جلو بگذارد و بعد به واسطه اين پيشروي، كل مجموعه ده قدم به عقب پرتاب شود!
* در شرايط فعلي اصولگرايان از ضعف و زوال محوريت سياسي رنج ميبرند و ديگر همچون دهههاي گذشته نميتوانند با يك محوريت خاص، رفتار سياسي و انتخاباتي خود را طراحي كنند؛ ميتوان چنين گفت كه پس از وفات آيتالله مهدوي كني، اين ضعف و خلأ در جريان اصولگرايي به اوج رسيد و در نتيجه به اجماع رسيدن آنها در انتخابات بسيار بعيد است؛ اما در مقابل، اصلاحطلبان و اعتدالگرايان در اين زمينه از وضعيت مطلوبتري برخوردارند .
* آقاي روحاني كارنامه قابل قبولي دارد و با اين افرادي كه عموما از جناح مقابل براي كانديداتوري در انتخابات مطرح ميشوند، قابل مقايسه نيست و قطعا در مقابل اين افراد، كانديداي نيروهاي اصلاحطلب و اعتدالگرا و حتي بخشي از اصولگرايان، آقاي روحاني است
* آقاي توكلي گفته بود، من پايهگذار فساد در شهرداري هستم؛ اين حرف بسيار عجيب است. به نظر ايشان بايد ساختوساز و نوسازي در شهر نميشد؟ يا هركه ميساخت بدون عوارض و هزينه ميساخت؟ پس هزينه شهر از كجا ميآمد؟ تمام كارها و اجازه ساخت و اخذ هر عوارضي با مصوبات قانوني بوده؛ بسياري از مجوزهاي ساخت و ساز هم كه صادر شد با نظر و حتي تاكيد همين مقامات و مسوولان در ردههاي مختلف بود؛ بسياري از اين بنيادها و ارگانهاي انقلابي در آن مقطع خواستار تراكم و ساخت و ساز بودند و به واسطه مصالح و مشكلاتي كه داشتند به آنها مجوز داده ميشد. مجوزهاي زيادي هم به افراد ديگر جامعه داده ميشد؛ وقتي شما به يك ارگان و نهادي مجوز ساخت و ساز ميدهيد و مثلا به دانشگاهي همچون دانشگاه امام صادق اجازه ميدهيد سر يك چهارراه، چند هزار متر تجاري بسازد، ديگر نميتوانيد جلوي ساخت و ساز يك مغازه ١٢ متري را به عنوان خلاف بگيريد؛ حالا به خاطر مصالحي مجوز برخي ساخت و سازها به آن ارگانها و نهادها داده شد و دعواي اصلي اين شد كه عوارض قانوني و آن ٥٠ درصد را بدهند يا نه؟
* به آقاي سليمي گفتم كه ما مناظرهاي با شما نداريم؛ شما ادعا كرديد كه ما در شهرداري بذل و بخشش كرديم بايد آن را ثابت كنيد؛ من باز هم ميگويم هركس كار خلافي در آن دوره شهرداري از من سراغ دارد، سند آن را منتشر كند.