رویداد۲۴: حزب توده تا پس از تابستان سال ۱۳۳۱ با دکتر مصدق دشمنی داشت و دولت او را به ساختن با امپریالیسم متهم میکرد. بابک امیر خسروی، از اعضای فعال حزب توده، درباره این مسئله میگوید: «رهبری حزب با تکیه بریک تز لنینیِ معروف به «هژمونی پرولتاریا درانقلاب دموکراتیک»، که معنایش مبارزه میان بورژوازی و طبقه کارگر برای کسب رهبری جامعه است؛ به چالش جبهه ملی و رهبر محبوب و بانفوذ آن دکتر مصدق رفت. حال آنکه تز لنینی، اگر هم درست بوده باشد، کوچکترین سنخیتی با شرایط ایران آن روز نداشت. راه انداختن دائمی اعتصابات و تظاهرات خیابانی که منجر به درگیری و تنش و تشنج در جامعه میشد و آنهمه توهین و ناسزا به دکتر مصدق و کارشکنیها و چپرویها، تماما پیامد این سمتگیری نادرست و خانمانبرانداز بود.»
جبهه ملی ایران نیز در اواخر دهه سی بسیار فعال شده بود و بهواسطه گفتمانی که ایجاد کرده بود، تمام گروههای سیاسی از اصلاح قیمت نفت و ملی شدن آن میگفتند. اغلب کشورهای منطقه قراردادهای سودآوری با بریتانیا و دیگر کشورهای غربی در زمینه نفت بسته بودند، ولی ایران نفت خود را به مبلغی ناچیز به بریتانیا میفروخت و همین امر باعث شده بود با تکاپوی مجلس برای انعقاد قراردادی بهتر و با حرکت جبهه ملی به سوی ملی کردن صنعت نفت روابط ایران و بریتانیا تیره شود.
آمریکا که در آن زمان نزدیکترین متحد بریتانیا بود، تلاش میکرد رابطه دو کشور را بهبود ببخشد چرا که در غیر این صورت مجبور میشد در برخوردهای قهری بریتانیا را همراهی کند. آمریکا در تیرماه سال ۱۳۳۰ آورل هریمن یکی از دیپلماتهای نزدیک به دموکراتها را به ایران فرستاد تا بین ایران و بریتانیا میانجیگری کند.
روزنامههای ایران پیش از سفر وی علت سفرش را شرح دادند و همین امر باعث شد حزب توده ایران که دشمن بریتانیا و آمریکا بود و در جریان ملی شدن صنعت نفت نقش انکارناپذیری داشت، تظاهراتی را علیه آمریکا و برتانیا و در اعتراض به سفر هریمن به ایران برپا کند.
بیشتر بخوانید:دکتر محمد مصدق و شبح سرگردانش!
در آن زمان بریتانیا را قدرت اول استعمارگر در جهان میدانستند و هنوز آمریکا مطرح نبود. حزب توده استدلال میکرد که آمریکا میخواهد جای بریتانیا را در منطقه اشغال کند و باید علیه آن وارد مبارزه شد. به همین دلیل در فراخوانی اعضای کادری خود و مردم را به تظاهرات دعوت کرد و در روز ۲۳ تیرماه تظاهرات علیه استعمار جدید در میدان فردوسی آغاز شد. به زودی جمعیت تظاهرات کننده به چند ده هزار نفر رسید و تظاهراتکنندگان از میدان توپخانه به سمت بهارستان حرکت کردند و شعارهای ضداستعماری سر دادند.
مظفر بقایی که رابطه خوبی با آمریکاییها و لمپنهای بازاری داشت گروهی را تشکیل داد که به تظاهرات کنندگان حمله کنند. حمله اوباش اجیرشده از سمت بقایی با حمله ارتش شاهنشاهی به مردم تظاهرات کننده همراه شد و همین باعث بالاگرفتن درگیریها شد.
ارتش به دستور سرتیپ افشارپور تظاهرات کنندگان را به گلوله بست و حدود ۲۰ نفر از مردم در همان ساعات اولیه به قتل رسیدند. سرلشکر حسن بقایی که چهار روز پیش از انجام تظاهرات از ریاست دادرسی ارتش به ریاست شهربانی کل منصوب شده بود، برای تیراندازی به سوی تظاهرکنندگان بهطور مستقیم از شاه کسب اجازه کرده بود و به همین دلیل دکتر مصدق نخستوزیر، فورا او را از ریاست شهربانی عزل کرد و برای مجازات تحویل مقامات قضائی داد. سرلشکر زاهدی هم که چنین دید، از سمت دولتی خود کنارهگیری کرد و شاه بلافاصله او را سناتور انتصابی خود کرد.
سرکوب تظاهرات مردمی توسط ارتش و اوباش مورد حمله شدید دکتر مصدق واقع شد و بهانهای شد تا وی درخواست در دست گرفتن و تصفیه ارتش را به شاه بدهد.
محمدعلی عمویی از اعضای برجسته حزب توده، در گفتوگویی با روزنامه «شرق» در سال ۹۲ درباره موضع دکتر مصدق در مواجهه با سرکوب معترضان ۲۳ تیر چنین گفته: «برای اینکه میزان مخالفت با امپریالیسم آمریکا هم نمایان شود، حزب [توده]در روز ورود هریمن به ایران، تظاهرات گستردهای را در سراسر ایران انجام داد. در تهران انبوه جمعیت در میدان بهارستان حضور یافتند، تمام خیابانهای منتهی به بهارستان مملو از جمعیت بود. آن روز من خودم از دانشکده افسری رفتم منزل، لباسم را عوض کردم، رفتم که استقبال مردم را ببینم؛ باور کنید من هرگز چنین جمعیتی را ندیده بودم البته به جز در انقلاب سال ۵۷ هرگز اینچنین جمعیتی برای یک تظاهرات ندیده بودم. خب با کمال تاسف شهربانی این تظاهرات را به گلوله بست و کشتار وحشتناکی انجام داد و این تصور در حزب به وجود آمد که یعنی مصدق برای استقبال از هریمن اینطور کشتار میکند؟ در کل تاریخ سیاسی زندگی مصدق چنین چیزی سابقه ندارد.»
همچنین دکتر محمد مصدق پیشنهاد هریمن را با قاطعیت رد کرد و وی به سرعت ایران را ترک کرد. کارگران نفت خوزستان نیز همزمان با تظاهرات مردمی دست به اعتصاب زدند که در آن مورد نیز حزب توده محرک اصلی آنها بود. این از معدود دفعاتی بود که دولت و کارگران و احزاب مترقی در ایران با یکدیگر متحد میشدند و نتیجه این اتحاد نیز ملی شدن صنعت نفت بود.