رویداد۲۴| پل پیلار تحلیلگر مرکز مطالعات امنیتی دانشگاه جورج تاون در ریسپانسیبل استیت کرفت وابسته به اندیشکده کوئینسی نوشت: اعتدال سیاسی در انتخابات اخیر ایران به پیروزی رسیده است.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب امده است: مسعود پزشکیان، جراح قلب و وزیر سابق بهداشت روز جمعه در دور دوم انتخابات توانست با کسب ۱۶.۳ میلیون رای در برابر ۱۳.۵ میلیون رای، کاندیدای محافظه کار، سعید جلیلی را شکست داد.
بخش عمده کارزار تبلیغاتی پزشکیان متمرکز بر مسائل داخلی نظیر کاهش سختگیریها درباره پوشش زنان بوده است. اما او همچنین خواستار تعامل با غرب به منظور لغو تحریمها علیه ایران شده در حالی که شعار جلیلی اتکا بر توان داخلی بوده است.
پزشکیان تنها اصلاح طلب اعتدال گرا در میان ۶ کاندیدایی بود که شورای نگهبان صلاحیت آنها را برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری تایید کرد. گمانه زنیها درباره اینکه چرا شورا حتی اجازه شرکت در انتخابات را به پزشکیان داد قرار است همچنان ادامه داشته باشد. احتمالا دلیل این کار ایجاد انگیزه برای افزایش مشارکت مشروعیت بخشی بیشتر برای انتخابات بوده است.
پس از مشارکت ۴۰ درصدی در دور نخست، پزشکیان توانست بخشی از رای دهندگانی را که در دور اول در خانه مانده بودند به پای صندوق بکشاند و میزان مشارکت را به ۵۰ درصد افزایش دهد.
کم اهمیت خواندن انتخابات ریاست جمهوری ایران توسط ناظران خارجی از این مسئله نشات میگیرد که قدرتمندترین فرد در ایران نه رئیس جمهور، بلکه رهبری ایران، آیت الله علی خامنهای است. این موضوع صحت دارد، اما بدان معنا نیست که انتخاب رئیس جمهور مسئلهای بی اهمیت است.
رئیس جمهور ایران یک مرکز قدرت به شمار میرود و در اتخاذ طیف گستردهای از سیاستها دارای نفوذ و تاثیرگذاری است. رویکردهای ایدئولوژیک روسای جمهور قبلی از اصلاح طلب گرفته تا تندرو، همواره در سیاست خارجی تهران بروز و ظهور داشته است.
مهمترین محصول تعامل بین ایران و غرب در سالهای اخیر، یعنی برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، تا حد زیادی نتیجه کار رئیس جمهور میانه روی سابق یعنی حسن روحانی و وزیر امور خارجه او، محمد جواد ظریف بوده است. اما نهاد قدرت نیز در این مسیر با روحانی و ظریف همراهی کرد.
نهاد قدرت نیز از بهبود اقتصاد ایران در نتیجه لغو تحریمها منتفع میشود.
اکنون برای هرگونه تعامل و همکاری توپ در زمین غرب و به ویژه ایالات متحده است. سیاست گذاران آمریکایی برای تصمیم گیری درباره چگونه ضربه زدن به این توپ باید از یکی از واضحترین تاریخچههای موفقیت و شکستی که میتواند در اختیار کارگزاران سیاست خارجی قرار بگیرد، بهره ببرند. در طی سه سالی که توافق برجام در حال اجرا بود (۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸) این توافق توانست به تمام اهداف عدم اشاعه خود و بستن تمام مسیرهای احتمالی دستیابی ایران به تسلیحات هستهای نائل شود. در واقع ایران تحت محدودیتهای سختگیرانه در زمینه برنامه هستهای اش قرار گرفت.
در مقابل، از زمانی که دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا در می ۲۰۱۸ از برجام خارج شد، گزینه جایگزین دولت آمریکا یعنی سیاست فشار حداکثری علیه ایران در تمام جنبهها شکست خورد. تهران که از محدودیتهای برجام رها شده بود، به برنامه هستهای خود شتاب بخشید و به مرحلهای رسید که اکنون میتواند طی تنها چند روز یا چند هفته سوخت مورد نیاز برای ساخت یک سلاح هستهای را تولید کند.
روی هم انباشتن تحریمها و اعلام جنگ اقتصادی علیه ایران هیچ کمکی به صلح آمیزتر کردن سیاستهای منطقهای ایران نکرد و احتمالا تاثیری عکس به دنبال داشت؛ و اینکه بی اعتبار شدن تلاشهای دیپلماتیک اصلاح طلبان توسط ایالات متحده موجب افزایش قدرت گیری تندروها در تهران شد و به روی کار ابراهیم رئیسی کمک کرد.
برای هر کسی که به اتاق بیضی شکل کاخ سفید راه یابد، مهمترین مانع سیاسیای که باید برای هرگونه تعامل جدی جدید با ایران بر آن فائق آید، بی اعتمادی شکل گرفته در ۴ دهه اخیر، نفوذ اسرائیل و این گزاره تکراری است که ایران اصلیترین عامل بی ثباتی در خاورمیانه است و تنها سزاوار انزوا و تنبیه است.
توجه دقیق به سیاست در ایران و دلایلی که این کشور مسیر منتهی به انتخاب پزشکیان را پیمود، به ویژه خواست و تمایل شهروندان ایرانی برای بهبود وضعیت اقتصادی و تاکید آنها بر لغو تحریمها برای کمک به غلبه بر این موانع ضروری خواهد بود.
مسئله هسته ای، به ویژه با توجه به وضعیتی که برنامه هستهای ایران پس از خروج اشتباه ترامپ از برجام پیدا کرده به وضوح اولین و مهمترین اولویت برای از سرگیری تعاملات است. اما سایر مسائل مرتبط با منازعات و بی ثباتی منطقهای نیز باید مورد توجه قرار گیرند. تا زمانی که اسرائیل به حملات خود به نوار غزه ادامه میدهد، این مسئله چالش برانگیز خواهد بود.
اما مذاکرات میان ایران و آمریکا، همراستا با تلاشهای اخیر دولتهای حاشیه خلیج فارس برای کاهش تنشها مابین خودشان خواهد بود. عدم تخریب این فضای منطقهای مساعد دلیل دیگری است که ایجاب میکند ایالات متحده از پذیرش یک موافقتنامه امنیتی با عربستان که از سوی بسیاری، نه از سوی همه ایرانیان، به عنوان بخشی از اتحاد نظامی ضد ایرانی تعبیر خواهد شد.
هرگونه تعامل جدید بین ایالات متحده با ایران، در سمت ایران از آن منحنی طولانی یادگیریای که دولت رئیسی پس از روی کار آمدن در سال ۲۰۲۱ به نمایش گذاشت لطمه نخواهد دید. ظاهرا اصلیترین طراح سیاست خارجی دولت پزشکیان ظریف است که در دوران وزارت خود و در جریان مذاکرات برجام تعاملات گستردهای با طرفهای آمریکایی داشت.
با توجه به چالشهای پیش روی جو بایدن در طی شش ماه پایانی دوره نخست ریاست جمهوری اش، منطقی نیست که انتظار اقدام جدید چندانی را در قبال ایران داشته باشیم.
تاریخچه روابط دو کشور در دهههای اخیر نشان میدهد که تعامل سازنده با ایران به احتمال زیاد با روی کار آمدن یک رئیس جمهور دموکرات و نه دونالد ترامپ در ژانویه ۲۰۲۵ شکل خواهد گرفت. اما نمیتوان این احتمال را نیز نادیده گرفت که ترامپ به عنوان رئیس جمهور ممکن است مذاکره با ایران را فرصتی برای کسب امتیازات سیاسی ببیند. نظیر کاری که با موافقتنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی در دوره نخست ریاست جمهوری خود کرد، ترامپ ممکن است ادعای کند که توافقی بهتر از اوباما با ایران منعقد خواهد کرد و به نتیجهای بهتر از بی عملی دولت بایدن در رابطه با تهران خواهد رسید.
بخش عمده سیاست خاورمیانهای ایران واکنشی بوده و پاسخهایی مخرب به اقداماتی که سایر دولتها در قبال تهران انجام داده اند داده است. پس از پیروزی غیرمنتظره پزشکیان، اکنون ایالات متحده این فرصت را دارد تا به شکلی سازنده واکنش نشان دهد و هدف مهم ایجاد ثبات در منطقه خاورمیانه را به پیش ببرد.