رویداد ۲۴: از سال ۱۳۴۵ سلسلهای از مراکز فرهنگی و هنری در سراسر ایران ساخته شد که کاخ جوانان نام داشت و با هدف پر کردن اوقات فراغت جوانان ایجاد شد. محمدرضاشاه پهلوی خود نخستین شعبه کاخ جوانان را تاسیس کرد و تاسیس آن به دست محمدرضاشاه چنین در مطبوعات کشور منعکس شد: «کاخ جوانان به فرمان آریامهر شاهنشاه ایران برای بوجود آوردن مرکزی برای فعالیتهای فرهنگی و هنری و اجتماعی جوانان ایران بنیاد نهاده شد. این آیین با بودن نخست وزیر، رییس مجلس سنا، رییس مجلس شورای ملی، هیات دولت، شماری از نمایندگان سنا و شورا و بسیاری از پایوران کشوری، در سالن کاخ بزرگ جوانان پس از ورود اعلیحضرتین به سالن آغاز شد. ساختمان «کاخ جوانان» در خیابان کورش کبیر یکی از باشکوهترین و مجهزترین ساختمانهای تهران به شمار میرود.»
در دوره نخستوزیری امینی، سال ۱۳۴۰، سازمانی با نام «سازمان رهبری جوانان» تاسیس شده بود که در زمینههای مختلفی، چون ورزش، سخنرانی، تئاتر، موسیقی و البته به جز مسائل سیاسی، به مدت چهار سال فعالیت کرد و به دلیل عدم استقبال مناسب از سوی جوانان به باشگاهی ورزشی تبدیل گردید. بعدها دولتمردان حکومت پهلوی متوجه شدند در برخی از کشورهای دنیا خانههایی به نام «خانه جوانان» برپا شده که در جذب جوانان و گذراندن اوقات فراغت آنان موفقیتهایی داشته است. با گسترش نسبی سواد و شهرنشینی در دهه پنجاه الگوی خانه جوانان به صورت جدیتر دنبال شد و به نسبت تجربه دهه سی موفقتر بود. در آبان ماه سال ۱۳۴۵ نخستین شعبه کاخ جوانان به دست محمدرضاشاه پهلوی تاسیس شد. ساخت اولین شعبه کاخ جوانان در جاده شمیران، بالاتر از سه راه ضرابخانه با صرف ده میلیون تومان هزینه در زمینی به مساحت ۸ هزار متر مربع به مدت هفت ماه طول و سپس ساختمان دیگری در ضلع غربی آن با ده هزار متر مربع فضا ضمیمه این مرکز شد. در کاخ جوانان گروههایی مانند گروه کتاب خوانی و فیلم تشکیل شد و در زمینههای مختلفی، چون هنرهای نمایشی و ورزش آموزش و امکانات به جوانان ارائه میشد. اما به علت استقبال کم از برنامههایی، چون کتابخوانی و فعالیتهای هنری، قسمت ورزشی در اغلب این مراکز برتری داشت و گسترده از از دیگر فعالیتها بود. کاخهای جوانان از آن تاریخ به بعد در شهرهای مختلف ایجاد شدند، ولی اغلب آنها در شهرهای بزرگ بودند و عملا بیرون از دسترس طبقات محروم قرار گرفتند. در واقع بر خلاف نظر کسانی، چون جیمز بیل، کاخ جوانان و برنامههای فرهنگی و ورزشی آن مختص طبقات بالا نبود. بیشتر اعضای آن جوانان طبقه متوسطی بودند که در اثر انقلاب سفید و گسترش شهرنشینی حالت فزایندهای داشت. طبقات مرفه دارای امکاناتی بیشتر از امکانات نسبتا محدود کاخ جوانان بودند و طبقات فقیر نیز به علت فقدان سواد و توان خواندن و نوشتن، و البته بر اثر فشارهای اقتصادی با انواع فعالیتهای کاخ جوانان بیگانه بودند.
در اروپا و آمریکا هدف از تاسیس این خانهها، «فراهم آوردن امکانات مناسب برای مسافرت جوانان به کشورهای مختلف و آشنایی آنان با نقاط مختلف دنیا و نیز ایجاد زمینه مناسب برای گذراندن اوقات فراغت جوانان» اعلام شده بود. اما تاسیس خانه جوانان در واقع برای مقابله با شورش جوانان عاصی از جنگ ویتنام و جنگهای مشابه آن دوران بود؛ جوانانی که خطری بالقوه برای نظم مسلط به شمار میآمدند و باید به نحوی در نظم مسلط محدود میشدند.
حکومتهای مدرن قدرت خود را بر دو اساس بنا میکنند؛ یکی نیروی نظامی و قهری و دیگری جهتدهی اخلاقی و ایدئولوژیک به تودهها و کسب مشروعیت و حمایت آنان که در ساحت جامعه مدنی اتفاق میافتد. پر واضح است که در کشورهای غربی که دامنه جامعه مدنی عمیق و گسترده بود، کلوپها، مراکز فرهنگی و خانههای جوانان موفقیت داشتند، اما در ایران دهههای بیست و سی چنین چیزی موفق از آب درنمی آمد چرا که نظم عمومی و قدرت مسلط صرفا متکی بر خشونت و نیروی قهری بود و از طریق آموزش و دم و دستگاههای ایدئولوژیک خودش را بازتولید نمیکرد.
بیشتر بخوانید:سخنرانی محمدرضا شاه در کنگره انقلاب سفید
جهتدهی ایدئولوژیک به افکار و تخلاقیات مختص جوامع دارای نظام آموزشی و با سطح سواد و رفاه گسترده است و در جامعه دهقان، سنتی و بیسواد تنها خشونت نظامی و سیاسی میتواند نظم سیاسی و اقتصادی را تثبیت کند. به همین دلیل «سازمان رهبری جوانان» که پیش از کاخ جوانان به وجود آمده بود به دلیل عدم استقبال مردمی بسته شد. در دورههای دیگر نیز تلاش شد برخی مراسم سیاسی خاص در کاخ جوانان برگزار شود؛ از جمله مراسم سالگرد شکست کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که برای حامیان حکومت پهلوی نماد مبارزه با دکتر محمد مصدق به شمار میرفت، در کاخ جوانان تبریز برگزار شد.
محمدرضاشاه پهلوی در توضیح علت تاسیس کاخ جوانان چنین گفته بود: «ترقی سطح اخلاق جوانان کشور و هدایتشان به اجتماعی که فقط پاکدامنی و انسانیت و شاهدوستی و بشردوستی و میهنپرستی در آنجا اساس زندگی است.» البته مشخص نیست که منظور محمدرضاشاه از «پاکدامنی» چیست، اما جالب است که در کلام وی صفت «شاهدوستی» از ارزشهای بنیادین اخلاقی است و موسسات دولتی باید آن را گسترش دهند.
درواقع کاخ جوانان عملا برای طبقه متوسط و متوسط به پایین ساخته شد تا بدنه مردمی و جامعه مدنی حکومت پهلوی را تقویت کند. حتی بنابر گزارشهای قابل استناد فراوان در سینمای کاخ جوانان فیلم مادر ماکسیم گورکی نیز پخش شد و بسیاری از مستندهایی که در شوروی ساخته میشد را مردم در کاخ جوانان میدیدند.
بسیاری از چپگرایان آن زمان از عمل دولت پهلوی در نمایش فیلمهای کمونیستی تعجب کردند، اما هدف حکومت کاملا مشخص بود؛ حکومت پهلوی بنا داشت جوانانی را که در فضای چپگرای آن روزها به مارکسیسم گرایش پیدا کردهاند جذب کاخ جوانان کند و از این طریق هم به لحاظ عقیدتی و اخلاقی با ایدئولوژی خود همراهشان کند و هم از منظر امنیتی مراقب «خطرناکها» باشد. به همین علت و بنابر گزارش جیمز بیل بسیاری از جوانان در این مراکز از اعضای سازمانهای امنیتی بودند و اوضاع را دائما برای مقامات گزارش میکردند. علاوه بر آن اقشار فرهیخته، اغلب هنرمندان نام آور و کتابخوانان و مترجمان آن دوره چپگرا بودند و حکومت نیز مارکسیسم را بزرگترین خطر برای خود میدید و بنا داشت در زمینه گسترش این ایدئولوژی «شیطانی» کاری کند.
اما مارکسیستها انجمنهای مستقل را برای فعالیتهای فرهنگی ترجیح میدادند و به تمام مراکز دولتی بدبین بودند. اقشار دیگر نیز فقط به ورزش و برنامههایی مانند آوازخوانی و رقص علاقه داشتند و بسیار دور از فرایند هژمونی فکری سیاسی بودند. حتی مذهبیهایی که متاثر از چپگرایان به اندیشه انقلاب و عدالت علاقهمند شده بودند، حسینیه ارشاد و برنامههای دکتر علی شریعتی را به کاخ جوانان ترجیح میدادند.
جالب اینجاست که شعبه مرکزی کاخ جوانان نیز روبروی حسینیه ارشاد قرار داشت و در بنای آن کتابخانه، سینما، کافه تریا، اتاقهای شطرنج، موسیقی و بیلیارد تعبیه شده بود. در حیاط آن نیز یک حوض شنا برای دختران و پسران ساخته شد. تالار اجتماعات آن گنجایش ۳۵۰ نفر را داشت و هر روز برنامههایی از قبیل نمایش فیلم، تئاتر، کنسرت و سخنرانی در آن به اجرا درمیآمد. با این حال شعبه مرکزی بسیار خلوت بود و در برابر حسینیه ارشاد با هر برنامه سخنرانی مملو از جمعیت میشد. اکنون شعبه نخست کاخ جوانان «کانون فرهنگی و تربیتی شهید مفتح» نامیده میشود که خلوتتر از گذشته شده است.
حکومت پهلوی تلاش کرد که جامعه مدنی را از بالا و به صورت مصنوعی بسازد؛ اما موفق نشد. چرا که قدرت سنتهای دیرینه فرهنگی و مذهبی بسی بیشتر بود. تاسیس کاخ جوانان نیز کمک چندانی به هژمونی فکری سلطنت پهلوی در میان طبقات میانی نکرد.
شریعیتی خودش سوپاپ اطمینان بود